+تضاد پسر براي ازدواج

[negar123]

Man ye moshkeli ke daram ine ke man ba ye pesari 1 salo nime dust hastam va taghriban 1 sale pish khunevadash be khastegarim umadan vali har marhale az ashnayie una ye 2 mahi tul mikeshid, masalan baade 2 mah ma raftim khunashun baade 4 mah umadan baraye mehrborun vali tuye marasem pedare man beheshun goft ke tarikhe marasem be che surat bashe pedaresh goft feelan hozure zehn nadaram va bashe baad va alan az in majera 7 mahi migzare.

Vaghti be in pesar migam ke moshkel chie mige khunevadam moshkeli nadaran va khodesham mige mano be sheddat dust dare vali hanuz baraye ezdevaj dar khodam tazad mibinam va mige delam mikhast hamishe dust budim. Dar halike pedare man mige shoma namahram hastid va edame rabete be in surat sahih nist.

Shoma begin man bahash chikar konam, be hamin surat edame bedam, aya sahihe ke khunevade man ba khunevadash sohbat konan va bebinan moshkel kojast ya ghatte rabete konam?

[دانه]

سلام دوست جديد
بهتره در وهله اول خودت با اين آقاصحبت كني و عواقب اين تعلل را به ايشان بگويي.به ايشان بگو اگر واقعا تو را مي خواهد بهتر است دست دست نكند وگر نه تو را از دست خواهد داد.
حرفهاي مختلف را دهانش بگذار تا كم كم به حرف زدن دهان باز كند، مثلا بگو،‌ مشكل كاري داري؟‌دلت مي خواهد از لاظ مالي اوضاع بهتر پيدا كني؟ و ...
بعد مدتي تحمل كن و اگر نتيجه نداد،‌ از خانواده ات بخواه با آتها صحبت كنند. البته اگر پدرهايتان رو دو روي هم قرار نگيرند بهتر است. بهتر است غرور ها و احترامهايشان احياناً زير سئوال نرود. ترجيحا مادرتان با مادر ايشان صحبت كنند.
ضمناً مي گويد ميوه صبر شيرين است. كمي هم تحمل كن و در مقابل اعتراض هاي پدرت او را به صبر و تحمل دعوت كن و بگو اگر مشكل محرم بودنتان است،‌رابطه را كمتر مي كنيم.
مراقب باش اوضاع را خراب نكني

[niloofar 25]

سلام. وقتی یه همچین مشکلاتی پیش میاد وضاع یه کمی پیچیده تر از بقیه موارد میشه. چون احیانا" هر حرفی یا برخوردی می تونه برداشتهای بدی داشته باشه(بخصوص اگر از طرف خانواده دختر باشه)لطفا" اعضا فعال دیگه و بخصوص مدیر همدردی در این زمینه (که ممکنه مشکله خیلی ها باشه!)کمی بیشتر راهنمایی بفرمایند. از کمک خوب دانه جان هم ممنون!

[negar123]

سلام به همه اعضا و ممنون از دانه و نيلوفر
ممنون ميشم اگه بقيه اعضا هم اگر نظري دارند بگويند.
با تشكر

[عارف]

سلام
سن اقا پسر رو نگفتید شما بهترین کاری که می توانید انجام دهید صحبت جدی و به دور از هر گونه ملایمت
شملا باید تکلیفتان را مشخص کنید و اون جور که از سخنان شما معلوم بود و من دریافتم خانواده پسر دچار تردید شده اند
شما نباید زمان را به همین سادگی از دست بدهید
فقط با چشمان باز هر کاری میکنید چون ایندتان هست

[shad]

سلام عزیزم
شما باید خیلی سنجیده برخورد کنی. در قدم اول مواظب باش که خونواده تون کوچک نشن. بهتره یک روز پدرتون با این پسر صحبت کنه. شما از ایشون بخواین. البته بهتره طوری صحبت کنن که مثلا دختر من الاف نیست و من اصلا دارم نسبت به این ازدواج بدبین می شم و ... بهتره پدرتون محکم با ایشون صحبت کنه.
شما هم باهاش صحبت کنید اما طوری برخورد کنید که بهتون اعتماد کنه، یعنی شما هم خودتون رو از این وضعیت ناراحت نشون بدین و از اینکه پدرتون همچین فکری داره، اظهار ناراحتی کنید..
به هر حال امیدوارم دوستان نظرات بهتری داشته باشن.
خودتونو ناراحت نکنید انشاالله درست می شه

[negar123]

سلام و خسته نباشيد به همه دوستان
در مورد مشكلم اينم بگم كه اين آقا تازه مشغول به كار شده و هنوز دوره آزمايشي را ميگذرونه و ميگه فكر كار نميذاره به اين مسائل فكر كنم و خيلي خونسرد و بي تفاوته نسبت به اين مسئله و در مورد سن اين آقا هم هر دو هم سن و 30 ساله هستيم.
ممنون ميشم اگر مدير همدردي به من كمك كنند، چون بر عكس اون كه تا كارش تثبيت شده نيست فكر اين مسائل رو نميكنه ولي من تا اين وضعيت بلاتكليفي دارم دست و دلم به كار نميره و تو كارم حواسم به اين موضوعه و تو خونه هم حال و حوصله مطالعه و كارهايي را كه دوست دارم را ندارم.
با تشكر

[negar123]

سلام به همه دوستان
يك حرفه ديگه كه اين آقا ميزنه اينكه ميگه من تو وجودم دوست دارم آزاد و بي مسئوليت باشم و تو رو هم دوست دارم .
شما بگيد تو رو خدا با همچين پسري بايد چيكار كرد؟
ديگه دارم عاصي ميشم،‌شيطونه ميگه ولش كنم و برم، فكر ميكنم كه خودشو لوس كرده.
يكي منو راهنمايي كنه.
please

[negar123]

سلام به همه دوستان
دلم ميخواد پسرايي كه تو اين تالار هستند جواب منو بدن:
چرا و به چه دليل و برهاني احساسات يه دختر رو به بازي ميگيريد؟ مثلا اگه دختري با شما اينكار رو بكنه راضي هستيد؟
من و دوست پسرم بعد از 2 سال رابطه و بعد از حتي مهربرون تازه آقا مياد ميگه من يك سري ترديدها و شك دارم، ميگم از من داري يا از خودت ؟ ميگه كلاً براي ازدواج تو خودم تضاد و شك مي بينم و نميدونم كه موفق ميشم يا نه؟ بهش ميگم تو با خودت مشكل داري و بهتره بري روانپزشك ميگه نه اينطوري نيست. من حتي به خاطر اين آقا يك خواستگارمو از دست دادم. بابام با خانوادش صحبت كرده ميگن كه ما نميخوايم چيزي رو به پسرمون تحميل كنيم، ميخوايم خودش تصميم بگيره.
با همكارم كه مشورت ميكردم (همكارم از بچگي توي پرتغال زندگي ميكنه) ميگه شما دختراي ايراني خيلي بيش از حد وفادار هستيد، ميگه چرا ولش نميكني؟ پس فردا بعد از ازدواج اون ميره با يه دختر دوست ميشه و تو بازم بهش وفاداري.
واقعا چرا خدا ما دخترا رو اينجوري آفريده؟ من همه چيزو تموم شده مي دونستم با اين آقا و فكر زندگي باهاش بودم و دلم ميخواست سرمايه گذاري عاطفي كه براش كردم به بار بشينه ولي نميدونم خدا چي براي ما در نظر گرفته؟ دلم ميخواست تو عشق اولم پيروز بشم ولي انگار نميشه، نميدونم چرا؟

[hsh]

سلام
کاش این موضوع رو تو یه تایپیک جدید قرار میدادید .
مشکل شما دختر خانوما اینه که از هر عشقی یا راحت تر بگم از هر دوستی که بوجود می آد انتظار ازدواج دارید در حالی که اغلب مواقع هدفتون از این دوستی ها مشخص نیست ( آشنایی با جنس مخالف ، هیجان یه ملاقات و یا خیلی خیلی ببخشید به ندرت سو استفاده از ما پسرا )
دوست نداشتم اینا رو اینجا بگم اینو جدا میگم ولی شما یه سئوال پرسیدید و منم جواب دادم همین.