به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 7 , از مجموع 7
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 11 شهریور 91 [ 13:58]
    تاریخ عضویت
    1391-6-01
    نوشته ها
    9
    امتیاز
    449
    سطح
    8
    Points: 449, Level: 8
    Level completed: 98%, Points required for next Level: 1
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered250 Experience Points
    تشکرها
    4

    تشکرشده 4 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array

    گرفتاری،بچه،کار و توقعات بیجای شوهرم

    سلام دوستان عزیزم.من امروز عضو شدم اومدم اینجا شاید با کمک شما زندگیمو دوباره بسازم. من 27 سالمه و شوهرم سی سالشه دو تا بچه داریم و هردومون کارمند هستیم. یه پسر سه ساله و یه پسر 10 ماهه.به خاطر اینکه کارمندم و دوتا بچه دارم مشکلاتم خیلیه و شوهرم همیشه در حال گله کردن هست و توقع داره.اخیرا یه دعوای شدید با هم کردیم و اون منو کتک زد به طوری که آثارش روی بدنم هست و بعدم از خونه قهر کردو رفت خونه باباش(دقت کنین اون قهر کرد و رفت خونه باباش به جای اینکه من این کارو بکنم). البته به قول خودش تو دعوا حلوا خیرات نمیکنن اگه اون فحش داد منم گفتم خودتی اگه حرف نامربوطی زد منم جوابشو دادم نمیگم ساکت بودم. الان 3روزه خونه نیومده و همش به من میگه برو دادگاه درخواست طلاق بگیر ما دیگه به درد هم نمیخوریم.من خیلی تو این 5 ساله زندگیمون باهاش کنار اومدم دو سال رفتیم با پدر و مادرم یک جا زندگی کردیم توی همون مدت با یه دختره رابطه داشت بعد من که متوجه شدم گفت من نیتم خیر بوده میخواستم بهش کمک کنم خلاصه منم کوتاه اومدم الان از اون کاراش دست برداشته ولی خیلی زود عصبانی میشه شروع میکنه به من و خانواده ام فحش دادن و این دعوای آخری کتک هم بهش اضافه شد.خیلی زود ناراحت میشه بخدا دیگه موندم باهاش چکار کنم.اگر خودش با من شوخی کنه من نباید ناراحت بشم ولی من اگه باهاش شوخی کنم ناراحت میشه چند روز قهر میکنه.نمیگم هیچ وقت معذرت خواهی نمیکنه ولی بیشتر من پا پیش میذارم ولی این دعوای آخری رو نمیتونم چون روی من دست بلند کرد نمیتونم ببخشمش .ببخشید یه کم طولانی شد لطفا راهنماییم کنید.اگر هم چیزی رو باید میگفتم و نگفتم بفرمایید تا بگم.

  2. #2
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 21 تیر 99 [ 21:50]
    تاریخ عضویت
    1390-2-14
    نوشته ها
    1,339
    امتیاز
    22,823
    سطح
    93
    Points: 22,823, Level: 93
    Level completed: 48%, Points required for next Level: 527
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteran10000 Experience PointsTagger First ClassOverdrive
    تشکرها
    3,264

    تشکرشده 3,442 در 1,036 پست

    Rep Power
    148
    Array

    RE: گرفتاری،بچه،کار و توقعات بیجای شوهرم

    سلام به تالار خوش اومدی

    سر چی دعواتون شد؟
    به نظرت به اندازه کافی براش وقت می ذاری؟
    رابطه دو نفرتون با وجود بچه چه طوره؟
    خودتو براش شیک می کنی و به خودت می رسی؟
    بهش محبت می کنی؟
    بهش توجه می کنی؟
    توقعاتش چی؟

  3. 6 کاربر از پست مفید eghlima تشکرکرده اند .

    eghlima (پنجشنبه 09 شهریور 91)

  4. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 11 شهریور 91 [ 13:58]
    تاریخ عضویت
    1391-6-01
    نوشته ها
    9
    امتیاز
    449
    سطح
    8
    Points: 449, Level: 8
    Level completed: 98%, Points required for next Level: 1
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered250 Experience Points
    تشکرها
    4

    تشکرشده 4 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: گرفتاری،بچه،کار و توقعات بیجای شوهرم

    سلام عزیزم از اینکه به تاپیک منم پاسخ دادی ممنونم.خوب طبیعیه با دو تا بچه و مشغله کاری خیلی کم واسه هم وقت داریم.شوهرم محل کارش اونجایی که زندگی میکنیم نیست تقریبا یک ساعتی رانندگی داره برا همین چون خونه باباش همون شهرستان محل کارشه ظهرا برا ناهار میره اونجا و یه استراحتی میکنه بعد عصر ساعتای 6 یا 7 یا 8 میاد خونه. خونه هم که میاد من همش درگیر کار و آشپزخونه و بچه ها هستم خیلی وقتی واسه هم نداریم .خودم هم سعی میکنم اونجوری که دوست داره لباس بپوشم.دعواهای ما به خاطر موضوعهای بی نهایت الکین البته این اواخر اینجوری شده چون تا قبلش بیشتر دعواهامون در رابطه با ارتباطش با اون دختره بود که میخواست کمکش کنه حالا شکر خدا اون قضیه تموم شد .شوهرم اصلا شخصیت ثابتی نداره یک روز عالیه یک روز هم با 100 من عسل هم نمیشه خوردش.خسته شدم ترو خدا راهنماییم کنین

  5. #4
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    جمعه 19 تیر 94 [ 19:52]
    تاریخ عضویت
    1390-7-30
    نوشته ها
    1,886
    امتیاز
    17,095
    سطح
    83
    Points: 17,095, Level: 83
    Level completed: 49%, Points required for next Level: 255
    Overall activity: 61.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocial1000 Experience Points10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    9,194

    تشکرشده 9,663 در 1,930 پست

    Rep Power
    212
    Array

    RE: گرفتاری،بچه،کار و توقعات بیجای شوهرم

    سلام دوست عزیز.به همدردی خوش اومدی.

    شما به شغلی که داری چقد نیاز دارین؟؟ایا درامدش براتون خیلی مهمه؟؟زمانی که سر کار هستی بچه هاتونو کی نگه میداره؟؟ساعت کاریتون تا چند هست؟؟؟

    تقریبا یک ساعتی رانندگی داره برا همین چون خونه باباش همون شهرستان محل کارشه ظهرا برا ناهار میره اونجا و یه استراحتی میکنه بعد عصر ساعتای 6 یا 7 یا 8 میاد خونه. خونه هم که میاد من همش درگیر کار و آشپزخونه و بچه ها هستم خیلی وقتی واسه هم نداریم
    اولویت اول زندگیت اول خودتی بعد همسرت بعد بچه هات و بعد بقیه مسائل..وقتی این اولویت بندی بهم بریزه مشکل پیش میاد..

    مثلا الان شغلت بالاتر از همسرت قرار گرفته.
    همسر تو روزی دو ساعت رانندگی داره (رفت و برگشت) که خستش میکنه،برای ناهار هم که پیشت نیست پس تنها فرصتی که داری همون 7 و 8 به بعده..زمان زیادی در اختیار نداری اما همونم با اشپزی و بچه داری میسوزونی.

    باید زمانت و کاراتو مدیریت کنی..باید کارای خونه رو قبل از اومدن شوهرت انجام داده باشی.که وقتی اومد زمانت فقط صرف خودت و همسرت و بچه هات بشه.
    میدونم سخته اما شدنیه..سعی کن کارای خونه رو جلو بندازی.مثلا روزای تعطیل چند ساعت وقت بذار موادغذایی مثه سبزی و حبوبات و ..اماده کن.تا اشپزیت طول نکشه.

    حتما بچه داری خیلی سخته..قبول دارم.
    این وسط این همه مشغله میتونه تو رو کاملا از پا بندازه پس مدام خودتو شارژ کن.مثلا حداقل هفته ای یه بار شنا یا پیاده روی برو.یا کاری که زمان مجردیت دوست داشتی رو انجام بده.

    روحیت که شاداب باشه برخوردت با همسرت بهتر میشه..تو رابطه جنسی هم خسته نیستی..اونوقت رو همسرتم تاثیر میذاره..کم کم اونم میتونه کمکت کنه..بچه ها رو سرگرم کنه و ...

    نذار روزمرگی از در و دیوار خونتون بباره..سعی کن کارای عشقولانه هیجان انگیز کنی..مثلا یه روز یه کادو یا نامه یا شاخه گل یه جا قایم کن..بعد علامتهایی مثه سه قدم به راست..دو قدم به چپ و.. بزن به در و دیوار تا همسرت پیداش کنه.
    و کارای عشقولانه دیگه ای که شما متاهلا بهتر بلدین.

    ممکنه حتی اول واکنش خوبی نشون نده اما تو ذوقت نخوره کم کم یخ اونم اب میشه.

    اگه از الان از این نظرها همسرتو اقناع نکنی ممکنه بعدا...

    موفق باشی

  6. 2 کاربر از پست مفید بهار.زندگی تشکرکرده اند .

    بهار.زندگی (دوشنبه 06 شهریور 91)

  7. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 11 شهریور 91 [ 13:58]
    تاریخ عضویت
    1391-6-01
    نوشته ها
    9
    امتیاز
    449
    سطح
    8
    Points: 449, Level: 8
    Level completed: 98%, Points required for next Level: 1
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered250 Experience Points
    تشکرها
    4

    تشکرشده 4 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: گرفتاری،بچه،کار و توقعات بیجای شوهرم

    ممنون بهار جان که اینهمه برام وقت گذاشتی.من به شغلم نیاز دارم در آمد شوهرم زیاد نیست با وجود 2 تا بچه نباید شغلمو از دست بدم .بچه ها تو خونه یه پرستار دارن مشکلی ندارن.ساعت کاریم از 7 تا 2:30 البته با احتساب 1 ساعت پاس شیر بعد 2 سال تا 3:30 .پنج شنبه ها تعطیل دارم.وقتی میرسم خونه خیلی خسته ام. ولی بهار جان اینجوری شما گفتی همه برنامه ریزی هارو من باید بکنم همسرم نباید هیچ تغییری در روند زندگیش داشته باشه ؟نکته هایی که گفتی خیلی جالب بودن من تا حالا خیلی چیزارو امتحان کردم ولی احساس میکنم شوهرم هیچ تلاشی نمیکنه فقط کار میکنه که پول در بیاره. اصلا قدرمو نمیدونه من چند ساله دارم کار میکنم هیچ پس اندازی برا خودم ندارم حتی تو این چند سال یک گرم طلا برا خودم نخریدم همش خرج زندگی و بچه ها شده ولی اون هیچ وقت اینارو ندیده و نمیبینه همیشه طلبکاره. همیشه تارخ تولدو سالگرد ازدواج و روز مرد بهش اس ام اس میدم براش کادو میخرم اما اوون اصلا یادش نمیمونه یه اس بده چه برسه بخواد کادو بده زندگیمون داره سرد میشه البته یه چند وقتی هست داریم خونه میسازیم به خاطر بنایی هم خیلی اعصابش خورده همش میگه داریم کرایه خونه میدیم کاش زودتر تموم میشد.حالا من یه سوال دارم آیا این درگیریه و بحثها تموم شدنیه یعنی وقتی خونمون ساخته بشه و بچه ها بزرگتر بشن و از آبو گل در بیان آیا ما به آرامش میرسیم تا اونموقع باید چکار کنیم زندگی آرومی داشته باشیم لطفا راهنمایی کنین.

  8. #6
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 99 [ 21:53]
    تاریخ عضویت
    1391-3-16
    محل سکونت
    گلستان
    نوشته ها
    3,933
    امتیاز
    52,145
    سطح
    100
    Points: 52,145, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 23.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    15,723

    تشکرشده 11,395 در 3,444 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: گرفتاری،بچه،کار و توقعات بیجای شوهرم

    درود بانو

    حالا من یه سوال دارم آیا این درگیریه و بحثها تموم شدنیه یعنی وقتی خونمون ساخته بشه و بچه ها بزرگتر بشن و از آبو گل در بیان آیا ما به آرامش میرسیم

    نه هیچوقت تموم نمیشه بچه بزرگ میشه زن میخواد میخواد شوهر کنه جهیزیه خرج عروسی و دردسراش و نو و مریضی و .............................................. تا فردا صبح باید بشینی بشمری اینارو

    مردا طریقه ابراز بیان احساساتشون با بانوان فرق میکنه.هرکسی یه جوری بزرگ شده شخصیت آدم ها توی بچگیشون شکل میگیره بعد اون سخت تغییر میکنن شما هم بجای اونکه ایشون رو تغییر بدی خوب خودت رو یکم تغییر بده مهارت های زندگی رو کسب کن.اگه اون بلد نیست ابراز علاقه کنه خوب تو بهش یاد بده.بهار زندگی عزیز یه نمومنش رو گفت از این نمونه ها زیاده خیلی هم زیاده.بقول یه دوستی توی همین تالار زن مثل مربی میمونه توی زندگیش.

    والله اگه نه تنها من بلکه مردای دیگه هم بودن شاید همین برخورد رو میکردن یکی کمتر یکی بیشتر.همه وقتت یا کاته یا بچه هاتن یا توی آشپزخونه پس شوهرتون چی؟ایشون زن گزفتن یا آشپز و مامان بچه؟!!!!!!!!!

    مجبور نیستی همه پولت رو واسه خونه خرج کنی پس انداز کن واسه خودت خرج کن به خودت برس تفریح کن از زندگی لذت ببر.کاری دوس داری کن چیزی هم دوس داری واسه خودت بخر شما اگه شاد باشی و پر انرژی میتونی شوهرت رو شادش کنی و بهش ابراز علاقه کنی نه مثل الان که شدی شبیه بازنده ها مثل کسی که میبخشه و عشق میورزه ولی در قبالش چیزی نمیگیره

    جمله مخصوص خودم( یاد بگیر بدون توقع و چشمداشت عشق بورزی و ببخشی) البته یکمش دزدیه خیلی سخته ولی میشه فکر کن داری توی بانک پس انداز میکنی تا جایی که میتونی اینکارو کن مطمئن باش یه روزی میتونی از پس اندازت خرج کنی فقط باید صبور باشی

    والله ما یه آبجی داری خونمون 6 نفری توی خونه همه هم شلوغ و خرابکار صبح ها همش خوابه بعدظهرم همش خواب بعدش تلویزیون ولی به همه کاراشم میرسه!!!!!!! ساعت 3.5 میای تا 5 استراحت کنین پرستارم که دارین یکم کارای خونه رو کن وقتی شوهرت میاد جوری رفتار کن که فردا زودتر بیاد یعنی محیط خونه رو پر از شادی و عشق کن.
    خود من لحظه شماری میکنم واسه رفتن پیش همسرم چون واقعا توی این زمینه مهارت داره

    ایشالله با صبر و بردباری و مطالعه مشکلتون حل میشه بانو
    بدرود
    دوتعریف جدید و جالب ﮐﻪ خوب است به عمقش فکر کنیم:
    ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺗﻨﺒﯿﻪ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﮐﯿﻨﻪ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺯﻫﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺸﺘﻦ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﻫﯿﭻ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﻧﻤﯽ ﺭﺳﺪ،
    ﻣﮕﺮ ﺁﻧﮑﻪ ﺩﻭ ﺑﺎﺭ ﺯﺍﺩﻩ ﺷﻮﺩ:
    ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﺍﺯ ﻣﺎﺩﺭ خویش
    ﻭ ﺑﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ
    ﺍﺯ خویشتن ﺧﻮﯾش ،ﺗﺎ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺩﺭﻭﻧﺶ ،
    در زﺍﯾﺶ ﺩﻭﻡ، ﻫﻮﯾﺪﺍ ﺷﻮﺩ
    ﻭ ﺣﯿﺎﺕ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺍﻭ ﺁﻏﺎﺯ ﮔﺮﺩﺩ !

  9. 2 کاربر از پست مفید khaleghezey تشکرکرده اند .

    khaleghezey (سه شنبه 07 شهریور 91)

  10. #7
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 11 شهریور 91 [ 13:58]
    تاریخ عضویت
    1391-6-01
    نوشته ها
    9
    امتیاز
    449
    سطح
    8
    Points: 449, Level: 8
    Level completed: 98%, Points required for next Level: 1
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered250 Experience Points
    تشکرها
    4

    تشکرشده 4 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: گرفتاری،بچه،کار و توقعات بیجای شوهرم

    سلام ببخشید شما آقا هستین؟به هر حال ممنون که راهنماییم کردین جالب بود برام.
    من خیلی روشها رو برای شاد کردن زندگیم امتحان کردم ولی فایده نداشته.
    یادمه اولی که میخواستم ازدواج کنم بابام میگفت خوبیاشو در نظر بگیر بدیهاشم در نظر بگیر ببین کدومشون بیشتره. اما الان بعد 5سال زندگی احساس میکنم خوبیاش کمتر از بدیهاشه.مثلا یکی از چند تا نقصشو براتون میگم البته من خودمم نقص زیاد دارم هیچ کس کامل نیست ولی بعضی از اخلاقاشو نمیتونم تحمل کنم. من تو یه خانواده ای بزرگ شدم که همه نظم وانضباط داشتن اما شوهرم اصلا به این مسایل اهمیت نمیده فک کنم از بی سلیقگی تو دنیا تکه.البته اونم تقصیر نداره چون خانوادش مقصرن تو خونه پدریش هم اینجور مسایل رعایت نمیشه حتی خواهراشم خیلی بی سلیقه هستن.هیچ وقت دلم نمیخواد تو ماشینش بشینم از بس که کثیفه در سال 2 یا 3بار اونو میشوره تازه اونم بیرونشو توی ماشینو فک کنم تا حالا جارو نکشیده. این ماشین تا حالا رنگ کارواشو ندیده خیلی جلو خانواده ام خجالت میکشم . هر وقت هم به خوبی و خواهش میگم به دعوا کشیده میشه و میگه همینی که هست.حالا این فقط واسه ماشینش اینهمه سلیقه به خرج نمیده برا همه کاراش همینجوریه تا من لباساشو اتو نکشم خودش اتو نمیکنه تو نظافت دست و صورت هم به همین منوال تو همه کاراش بی سلیقه هستش ترو خدا راهنماییم کنین با این مشکلش چکار کنم؟
    از همه عزیزانی که تا حالا منو راهنمایی کردن کمال تشکر را دارم نکته های آموزنده ای رو یادم دادند.


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. ناتوانی در فراموشی رابطه قبلی،احساس افسردگی و بی انگیزگی
    توسط نوش آفرین در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: جمعه 10 بهمن 93, 01:18
  2. در شرایط محدود زمانی،انتخاب فردی که برای من جذاب نیست عاقلانه است؟
    توسط mehran21 در انجمن سایر سئوالات مربوط به ازدواج
    پاسخ ها: 86
    آخرين نوشته: دوشنبه 02 بهمن 91, 00:14
  3. بیکاری،دوست داشتن
    توسط elena_r در انجمن دو دلی در انتخاب همسر
    پاسخ ها: 8
    آخرين نوشته: چهارشنبه 12 مرداد 90, 17:58
  4. عشق،نگرانی،دلتنگی و ...
    توسط sady_ns در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 13
    آخرين نوشته: چهارشنبه 17 شهریور 89, 15:47
  5. 7 راز جهانی،از افراد خوش شانس!؟
    توسط elina در انجمن موفقیت و شادی
    پاسخ ها: 2
    آخرين نوشته: پنجشنبه 01 اسفند 87, 00:43

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 03:26 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.