سلام،
پسری 26 ساله هستم. مادر پدرم متاسفانه چند سال پیش از هم جدا شدند و من با مادرم زندگی می کنم. مادرم همیشه من رو خیلی دوست داشت و رابطه ی نزدیکی با هم داشتیم. در طول دوران طلاق من کمک روحی بزرگی برای مادرم بودم. بعد از جداییش هم چون کسی رو نداشت، من خیلی بهش توجه کردم. مشکل اینجاست که مادرم زن وابسته ای هست و در قدیم هم خیلی به پدرم وابسته بود. و حالا متوجه شدم که شدیداً به من وابسته شده. بیش از حد به من توجه می کنه. اگر خونه باشم حتماً هر نیم ساعت یکبار به من سر می زنه. دائم دوست داره با من صحبت کنه. دوست داره من سریع بعد از کار بیام خونه و حتماً با هم شام بخوریم. البته به هیچ وجه من رو محدود نمی کنه و به من زور نمیگه. ولی قشنگ متوجه می شم که دوست نداره شب تنها شام بخوره یا روزهای تعطیل تنها خونه باشه. دوست داره همیشه با هم مسافرت بریم و ...
اگر لازم دونستید، می تونم راجع به رفتارهایش بیشتر توضیح بدم.
مشکل اینجاست که این وابستگی من رو خیلی نگران می کنه. به خصوص اینکه من که نمی تونم همیشه پیش او بمونم. دیر دیرش وقتی ازدواج کنم از او جدا خواهم شد و فوقش هفته ای 1-2 بار می تونم ببینمش. و همین حالاش هم بدم نمیاد مستقل بشم. ولی خیلی نگران او هستم. چون خیلی تنهاست و در کنار خانواده اش هم نیست. دوست و آشنا داره، ولی بیشتر تماس تلفنی داره. مشکل اینجاست که همه کس او شدم من و حالا نمی دونم چی کار کنم...!
شما می تونید به من کمک کنید؟
خیلی ممنون.
علاقه مندی ها (Bookmarks)