سلام،
حدود سه روز پیش در این انجمن تاپیکی جدید ایجاد کردم و از اینکه بعد از رفتن به اروپا فرهنگ و دیدگاه اجتماعیم تحت تاثیر جامعه آنجا تغییر کند به اضطرابی شدید دچار شده بودم، این اضطراب زمانی تشدید یافت که که از طرف آشنایی قدیمی به من القاء شده بود که در اروپا راهی جز انزوا یا پذیرش دیدگاه جامعه اروپایی برای بقایم ندارم. برای مقابله با این هراس، اگر یادتان باشد راه را در معتقد بودن به دین میدیدم. در طی چند روز گذشته روی پدیده هماهنگی با جامعه یا تابعیت از هنجار اکثریت تحقیق کردم که نتیجه آنچه از تحقیق متوجه شدم را به بصورت انگلیسی و فارسی تایپ کردم.
این تاپیک به درد کسانی میخوره که در اجتماع اعتماد به نفس بالایی ندارند یا بخاطر پذیرفته شدن در گروه یا جمعی، قید خواسته های فردی خود را میزنند، یا به عبارتی به هر قیمتی دلپسند رفتار میکنند. در طول یک ماهی که در این انجمن حضور داشتم، با 3 تا 4 فرد که از این مشکل رنج میبردند برخورد داشته ام. آن عزیزان انگیزه مهمی برای نوشتن این مطلب بودند. این تاپیک برگرفته از افکار و نظرات من نیست، بلکه فقط ترجمه تحقیقات روانشناسان و جامعه شناسان است.
برای اینکه پست طولانی نشود، مطالب را در دو یا حداکثر سه پست ارسال میکنم تا خواننده از حجم بالای آن دلسرد نشود.
- مقدمه
- پدیده اتوکینتیک و آزمایش مظفر شریف
- آزمایش سالامون اَش و پیش بینی او
- آزمایش گرگوری برنز جهت بررسی یافته های سالامون اَش
- اثرهای سازنده و مخرب همنوایی (تابعیت از جمع)
- مطالعات ویور و همکارانش
- راه حل و پیشنهادات
- دعوت از شما
- منابع و ضمیمه
- مقدمه
روانشناسان نزدیک به یک قرن است در رابطه با تابعیت از جمع یا همنوایی تحقیق میکنند. در این مقاله نتیجه چند آزمایش پیشگام و چند آزمایش جدید در رابطه با همنوایی را با شما به اشتراک میگذارم. نتایجی شگفت انگیز که نشان میدهد تا چه اندازه تحت تاثیر نظرات گروه قرار میگیریم. در انتها مشاهدات شخصی خود را اضافه کرده و شما را بعنوان خواننده مقاله، به پیشنهاداتی مثبت دعوت میکنم.
- پدیده اتوکینتیک و آزمایش مظفر شریف
در محیطی فوق العاده تاریک، نقطه نوری که ساکن باشد بصورت متحرک دیده میشود. به این خطای دید، تاثیر اتوکینتیک گفته میشود. علت این تاثیر حرکت بسیار ناچیز و غیر ارادی ماهیچه های چشم است که به واسطه آن نقطه نور که تنها منبع روشنایی در تاریکی است متحرک به نظر می آید. در محیط روشن چون نقطات مرجع فراوانی در میدان دید وجود دارند، مغز قادر است حرکت ناچیز چشم را جبران کند و در نتیجه جهان اطراف 'ساکن' دیده میشود. اما در مکان تاریک چون نقطه مرجعی جز نقطه نور در اختیار نیست، مغز قادر نیست علت تغییر مکان نور را تشخیص دهد.
در سال 1935، مظفر شریف روانشناس ترک-آمریکایی تبار با استفاده از 'تاثیر اتوکینتیک' آزمایشی انجام داد. شریف از افراد شرکت کننده در این آزمایش خواست میزان تغییر مکان نقطه نور را ذکر کنند. هنگامی که این افراد بصورت فردی میزان تغییر را ذکر میکردند، بازه پاسخها در بین افراد از 5 سانتیمتر تا 15 سانتیمتر متفاوت بود. اما هنگامی که این افراد در گروه حضور داشتند و از گروه خواسته میشد میزان تغییر مکان نقطه نور را ذکر کنند، جواب شرکت کنندگان به متوسط 10 سانتیمتر همگرا میشد. اگر چه شرکت کنندگان تاثیر گروه در تعیین پاسخشان را رد میکردند، اما در آزمایشات بعدی باز پاسخی که میدادند همگرا با پاسخ و قاعده گروه بود.
آزمایش شریف بعلت مبهم بودن وظیفه واگذار شده به شرکت کنندگان مورد انتقاد قرار گرفت. نامعلوم و غیر قابل اندازه گیری بودن میزان حرکت نقطه نور میتوانست بر تغییر نظر افراد شرکت کننده تاثیر داشته باشد، به همین علت آزمایش شریف چندان معتبر نبود. اما اگر وظیفه ای که به شرکت کنندگان محول میشد مبهم نبود، نتیجه چه میشد؟
- آزمایش سالامون اَش و پیش بینی او
در سال 1950، سالامون اَش برخلاف شریف مظفر از محرکی بی پرده و رک برای یافتن پاسخ استفاده کرد. او گروه های 7 تا 9 نفره از دانشجویان دانشگاه را برای اجرای آزمایشی در کلاس جمع کرد. در ظاهر این آزمایش جهت سنجش قدرت بینایی افراد بود وسوژه ها تصور میکردند آزمایش فقط برای محک زدن قدرت بصری آنهاست، در صورتی که اطلاع نداشتند از بین گروه 8 نفره، 7 نفرشان پشت پرده همکار سالامون اَش بودند. اَش در هر سوال، دو کارت را به گروه نشان میداد. روی کارت سمت چپ تنها یک خط عمودی بود و روی کارت سمت راست سه خط عمودی رسم شده بود که تنها یکی از آن سه خط با خط کارت چپ هم اندازه بود. اَش از گروه میخواست تشخیص دهند کدامیک از سه خطوط سمت راست با خط روی کارت سمت چپ هم اندازه است. طبق قرار، اَش از همکاران خواسته بود دو سوال اول را همه درست پاسخ دهند و سپس از سومین سوال به بعد طبق الگویی هماهنگ شده 12 از 18 سوال کل را اشتباه پاسخ دهند.
اَش در کل 123 سوژه متفاوت را در چنین گروه هایی مورد مطالعه قرار داد. در شرایط عادی و هنگامی که سوژه ها به تنهایی چنین آزمایشی را انجام میدادند، ضریب خطای آنها کمتر از یک درصد بود، اما در حضور گروه و روبرو شدن با فشار ناشی از تضاد پاسخ سوژه و دیگر شرکت کنندگان (همکاران اَش)، ضریب خطا تا 36 الی 37 درصد بالا رفت. بالای 70 درصد کل سوژه های شرکت کننده حدااقل در یک سوال قطعی تسلیم به تابعیت از جمع شدند. معمولاً سوژه ها بلافاصله از گروه تبعیت نمیکردند. ابتدا تلاش میکردند با دادن پاسخ درست به یکی دو سوال که توسط گروه اشتباه پاسخ داده شده بود، با گروه مقابله کنند. اما به مرور مردد و ساکت تر شده، و برای اینکه در گروه یکه تاز و تنها جلوه ندهند، به کل تسلیم و تابع جمع میشدند.
اَش نتیجه گرفت تابعیت از گروه میتواند نتیجه تحریف در یکی (یا هر سه) سطح مقابل باشد: ادراک، عقیده، و کردار.
در سطح رفتاری، سوژه ها باور داشتند اکثریت اشتباه میکنند، اما به هر حال با آنها هماهنگ میشدند.
در سطح عقیدتی، سوژه ها تضاد را درک کرده بودند اما عقیده خود را رد و نادرست فرض میکردند، نتیجه میگرفتند نظر جمع درست است.
در سطح ادراک، بعلت پاسخ های اکثریت، آگاهی و قدرت دریافت در سوژه واقعاً دچار تحریف میشد.
ادامه در پست بعد.
علاقه مندی ها (Bookmarks)