دوستان همدرد سلام
روزتون بخیر نماز روزه هاتون قبول
بازم من اومدم تا راهنمائی بگیرم
یه مختصر از زندگیم بگمو برم سر اصل مطلب
1سالو نیمه عقد کردم و همسر خیلی خیلی خوبی دارم هرچند اگر پستهای قبلیمو دیده باشید زندگیه بدون مشکلی نداشتیم اما واقعا از زندگیم راضیم و خدارو شکر میکنم
تصمیم داریم به لطف خدا اواخر ابان ماه عروسی بگیریم و زندگی مشترکمونو شروع کنیم
پدر همسر من یه بازنشسته ست که اصلا اهل کارو تلاش نیست و بعد بازنشستگیش خونه نشین شده .هیچ سرمایه ای جز خونه ای که توش زندگی میکنن و یک زمین دورافتاده نداره. همسرم هم تازه بعد از 1سال از عقدمون تو شرکت پدرم استخدام شد و برعکس پدرش نشون داد که خیلی اهل تلاشو زندگیه ولی هنوز سرمایه ای واسه گرفتن مراسمو گذران زندگی نداره
اونا تصمیم گرفتن خونشونو بفروشن و سر پیری اجاره نشین شن تا ما بتونیم زندگیمونو شروع کنیم که من کاملا با این کار مخالف بودم و یک روز به پدر ایشون تماس گرفتمو گفتم شما و مامان الان وقت استراحتتونه و اصلا راضی به اجاره نشینی و سختی کشیدن شما با وجود دو تا بچه دیگه نیستیم ما جوونیمو زندگیمونو میسازیم ایشونم کلی ازم تشکر کردو ....
خلاصه دیروز محسن بهم گفت یه تصمیمی داره و میترسه به من بگه که من دوباره نقشه هاشو به هم بزنم(منظور تماس با پدرش و کنسل شدن فروش خونه)
گفت پدرش زمینی داره که محسن متعهد شده در قبال فروش زمین پدرش و شروع زندگی ما بدون قرض و قسط و وامهای بانکی، زندگی خونوادش و خواهر و برادر کوچکترشو (یک پسر15 ساله و دختر 13 ساله)تامین کنه
ازمن خواست نظرمو بگم
من هم گفتم باید حد و حدود داشته باشه نمیخوام تا اخر عمرمون زیر منتشون باشیم یا تو از زندگیه خودمون بزنی چون یه روزی پدرت این لطفو در حقت کرده و الا من از خدام هم هست همسر آینده برادر تو یا خواهر تو دغدغه هایی که من دارم (از نظر اقتصادی)نداشته باشن و تو کمک حال اونا باشی.
اما نمیدونم واقعا قبول کنم این کارو ؟
آیا فرداها به مشکل نمیخورم؟
اصلا چه طور باید با این مساله درست برخورد کنم؟
محسن خواست بهش بگم منظورم از کم نذاشتنش واسه زندگیمون چیه؟چی بگم؟
ممنون میشم کمکم کنید[/color]
علاقه مندی ها (Bookmarks)