به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 27
  1. #1
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 19 تیر 94 [ 19:52]
    تاریخ عضویت
    1390-7-30
    نوشته ها
    1,886
    امتیاز
    17,095
    سطح
    83
    Points: 17,095, Level: 83
    Level completed: 49%, Points required for next Level: 255
    Overall activity: 61.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocial1000 Experience Points10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    9,194

    تشکرشده 9,663 در 1,930 پست

    Rep Power
    212
    Array

    در مقابل مشکلات خونواده کار دیگه ای از دستم برمیاد؟؟

    سلام دوستای عزیز.

    راستش کاملا دچار شک هستم که این تاپیکو بازکنم یا نه؟؟
    گمونم بیشترشبیه درددل بشه و تخلیه احساسی.

    چیزی که خصوصا اون اوایل باهاش درگیر بودم مشکلات خونوام بود..البته من مسائل اصلی رو هیچوقت نگفتم و بیشتر احساس دلخوریمو نوشتم تا خود مشکلاتو.

    تو این مدت خیلی روی پذیرش کار کردم..خیلی که میگم یعنی واقعا خیلی..و اون حالت تنفرم کاملا ازبین رفت.و واقعا الان دوسشون دارم اما هر ازگاهی دلخوریایی میاد.

    یه بارم دررابطه با کارایی که خودم انجام میدادم و خونوادم به اسم خودشون تموم میکردن پرسیدم که شماها بهم گفتین به روشون نیار و غرورشونو نشکن که منم قبول کردم و چیزی نگفتم.

    الان میخوام بدونم روشم درسته؟؟
    کار دیگه ای هس که باید انجام بدم؟؟دور مورد دیگه ای اید خط بکشم؟؟؟

    اینم بگم که مشکلات تقریبا به قوت خودش باقیه..یعنی هنوز دعواهای24ساعته پدر ومادرم خصوصا الان که پدرم اکثر مواقع خونه هس ادامه داره.

    غرغرهای وحشتناک پدرم هس..جوری که با همه رفتاری فوق خشن داره.

    اتفاقای دیگه هم افتاد مثه ضرری که تو فروش خونه داشتیم،پولی که نزدیک بود طی یه شراکت بی پایه و اساس از دست بدیم،ماشینمون که بخاطرسهل انگاری پدرم دزدیده شد،کلاهی که بخاطر حرف یه نفر تو خرید زمین سر پدرم رفت و ....

    تو تموم این قضایا تقریبا 80 درصد موارد مقصر پدرم بود و ما یا بعد ازاتفاق افتادن باخبر میشدیم یا پدرم اصلا به حرفمون توجه نکرد.
    با این حال سعی کردیم مراعاتشو کنیم چون میدونستیم خودشم داره اذیت میشه..و خدا رو شکر بعضیاش رفع به خیر شد مثه قضیه ماشین و شرکت.

    با این حال پدرم مدام داره هممونو تهدید میکنه..مدام میناله..فحاشی و ...

    مادرمم یه ذره سیاست نداره و اوضاعو بدتر میکنه و خلاصه دعوا پشت دعوا.

    ما هم تقریبا هممون وقتای کمی خونه هستیم به جز روزای تعطیل مثه امروزکه حسابی از چشممون درمیاد.

    الان واقعا دیگه نمیدونم چیکار باید کنم؟؟خودمو تو دعواهاشون دخالت نمیدم.
    تا جایی که بشه سعی میکنم فضای خونه عوض بشه.

    اما بازپدرم خصوصا زمانی که با مامانم درگیرشده(تقریبا اغلب مواقع) سر یه لیوان اب هم به همه فحاشی میکنه و غر میزنه و .................................:(

    الان من دقیقا باید چیکار کنم؟؟

    موفق باشید

  2. 3 کاربر از پست مفید بهار.زندگی تشکرکرده اند .

    بهار.زندگی (جمعه 03 شهریور 91)

  3. #2
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    یکشنبه 11 بهمن 94 [ 04:40]
    تاریخ عضویت
    1389-3-25
    نوشته ها
    2,890
    امتیاز
    27,971
    سطح
    98
    Points: 27,971, Level: 98
    Level completed: 63%, Points required for next Level: 379
    Overall activity: 13.0%
    دستاوردها:
    VeteranSocial25000 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    15,041

    تشکرشده 10,678 در 2,786 پست

    حالت من
    Moteajeb
    Rep Power
    339
    Array

    RE: در مقابل مشکلات خونواده کار دیگه ای از دستم برمیاد؟؟

    بهار عزیز،من تا حدودی درکت می کنم چون بابا خودمم بعضی وقتا دنبال بهونه می گرده.من نمی دونم می شه اخلاق

    پدرتو عوض کرد یا نه.ولی چیزی که می دونم وقتی بحثی بین پدر مادرت صورت می گیره که پای تو وسط نیست خودتو

    بزن به بی خیالی.کار خودتو بکن.وقتی م که پرخشگاری می کنه جوابشو ندید.

  4. 6 کاربر از پست مفید فرهنگ 27 تشکرکرده اند .

    فرهنگ 27 (چهارشنبه 01 شهریور 91)

  5. #3
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 19 تیر 94 [ 19:52]
    تاریخ عضویت
    1390-7-30
    نوشته ها
    1,886
    امتیاز
    17,095
    سطح
    83
    Points: 17,095, Level: 83
    Level completed: 49%, Points required for next Level: 255
    Overall activity: 61.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocial1000 Experience Points10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    9,194

    تشکرشده 9,663 در 1,930 پست

    Rep Power
    212
    Array

    RE: در مقابل مشکلات خونواده کار دیگه ای از دستم برمیاد؟؟

    من اینکارو میکنم..جوابشم نمیدم اما بعضی وقتا یه موضوعی گیر میاره تا یه دعوای اساسی بات راه بندازه..مثلا کافیه ازش بپرسی داری میری بیرون؟؟(که ازش بخوای یه کار کوچولو انجام بده) اما هنوزحرفت تموم نشده حرفایی بزنه که...:(

    مرتب باهامون دعوا میکنه..با اینکه ما تقریبا مستقلیم و پدر وضع مالیش خوبه باهامون دعوای شدید داشت که چرا خسارت ماشینم (دزد یه خساراتایی به ماشین زد) رو شما بهم نمیدین؟؟

    چرا قبضا رو شما پرداخت نمیکنید؟؟
    چرا اینجوریرفتی؟؟چرا؟

    چرا پولتو ازم میگیری؟؟

    و حرفای زشت و رکیک که تموم هم نمیشه انقد غر میزنه...تا خوابش ببره.

    من دیگه به دعواهای بینشون کاری ندارم..فقط میخوام وقتی خونه ام ارامشمو ازدست ندم.
    همین

    موفق باشی

  6. 2 کاربر از پست مفید بهار.زندگی تشکرکرده اند .

    بهار.زندگی (شنبه 21 مرداد 91)

  7. #4
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 21 بهمن 92 [ 18:58]
    تاریخ عضویت
    1390-2-30
    محل سکونت
    کرج
    نوشته ها
    620
    امتیاز
    4,643
    سطح
    43
    Points: 4,643, Level: 43
    Level completed: 47%, Points required for next Level: 107
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Social1 year registeredTagger Second Class1000 Experience Points
    تشکرها
    3,824

    تشکرشده 3,762 در 695 پست

    Rep Power
    75
    Array

    RE: در مقابل مشکلات خونواده کار دیگه ای از دستم برمیاد؟؟

    سلام بهار جان
    اسم جدیدت هم مبارکه

    واقعا متاسف شدم که رابطه پدرت با خانوادش به هم ریخته و مشکلاتی رو در پیش داشته .
    اما یه مسئله ای که هست اینه که آیا پدرت از اول اخلاق اینچنینی داشته یا بر اثر گذشت زمان و وقوع این اتفاقاتی که خودشان به تنهایی شرایط روحی رو تحت تاثیر قرار می دن به وجود آمده ؟

    من فکر می کنم پدرت دچار کمبود اعتماد بنفس شده و احساس اینکه توی خونه کسی بهش اهمیت نمیده رو بهش دست داده ..
    یعنی یه جورایی دنبال توجه می گرده و می خوام بدونم از لحاظ روحی و روانی چقدر به پدرت نزدیکی و اینکه چقدر می تونی باهاش در مورد مسائل صحبتها رو پیش ببری ؟
    اینکه توی خونه نزدیکترین فرد به پدرت کیه که بتونیم خواسته های پدرت و و نیازهایی رو که بهشون احتیاج داره رو پیدا کنیم ؟
    بعضی موقع ها ما دنبال نیازهامون می ریم ولی چون جوابی نمی گریم باعث میشه بهانه گیر بشیم و مثل بچه های پنج ساله شروع کنیم به غر زدن !

    بهار جون بچه های کوچیکی رو دیدی که وقتی زیاد گریه می کنند همه دنبال این می گردند که این بچه چش شده مثلا احتمال می دن که گرسنه اش شده و سریع براش غذا تهیه می کنند تا اروم بشه ووقتی اون بچه نیازش برطرف شد آروم میشه !!
    پس می بینی که بعضی موقع ها ادم بزرگها هم این مشکل رو پیدا می کنند ولی به خاطر غرورهایی که دارند نمی تونند بیان کنند و همش دنبال بهونه می گردند !!

    پس سعی کنید غذای روح پدرتون رو پیدا کنید !!

  8. 7 کاربر از پست مفید چشمک تشکرکرده اند .

    چشمک (چهارشنبه 01 شهریور 91)

  9. #5
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 09 بهمن 92 [ 23:55]
    تاریخ عضویت
    1389-10-14
    نوشته ها
    2,085
    امتیاز
    11,615
    سطح
    70
    Points: 11,615, Level: 70
    Level completed: 92%, Points required for next Level: 35
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    12,283

    تشکرشده 12,256 در 2,217 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: در مقابل مشکلات خونواده کار دیگه ای از دستم برمیاد؟؟

    سلام،

    در مورد اختلافهای پدر مادر یک سری تاپیک مشابه داریم که پیشنهاد می دهم شما مطالعه کنی:
    وقتی از دعواشون به حد جنون اذیت میشم.
    خطاب به پدر مادر های حال و پدر مادر های آینده
    خدایا به چه جرمی؟
    اختلاف خانوادگی
    البته شاید هم این تاپیک ها رو در گذشته مطالعه کردی.


    من که خیلی توی رابطه ی پدر مادرم دخالت کردم و کاملاً در جریان اختلاف ها بودم و این در اون سن خیلی اذیتم کرد. توصیه فرشته مهربان به من این بود:

    نقل قول نوشته اصلی توسط فرشته مهربان


    لطفاً تمام تمرکز و انرژیتون رو بگذارید روی برنامه های تنظیمی خودتون با شرایط کنونی و به توصیه های کارشناسی زیر توجه فرمایید :

    1 - به هیچ وجه در امور مربروط به پدر و مادر دخالت نفرمایید .

    ...

    4 - به پدر و مادر خود نهایت احترام را بگذارید و محبت کرده و دریافت دارید و با هرکدام طوری باشید که گویی هیچ مشکلی پیش نیامده .

    5 - از یاد آوری خاطرات تلخ به کمک توقف فکر دوری جویید و روی زمان حال تمرکز کرده و تأمین آرامش و نشاط را ضروری بدانید و از درون پی بجویید ( وابست به عوامل بیرونی آرامش بخش نباشید )


    موفق باشی.

  10. 6 کاربر از پست مفید hamed65 تشکرکرده اند .

    hamed65 (شنبه 21 مرداد 91)

  11. #6
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 19 تیر 94 [ 19:52]
    تاریخ عضویت
    1390-7-30
    نوشته ها
    1,886
    امتیاز
    17,095
    سطح
    83
    Points: 17,095, Level: 83
    Level completed: 49%, Points required for next Level: 255
    Overall activity: 61.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocial1000 Experience Points10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    9,194

    تشکرشده 9,663 در 1,930 پست

    Rep Power
    212
    Array

    RE: در مقابل مشکلات خونواده کار دیگه ای از دستم برمیاد؟؟

    مرسی چشمک جان.کاملا حق با توئه
    ممنون اقا حامد.

    سعی میکنم یه توضیحی بدم.

    آیا پدرت از اول اخلاق اینچنینی داشته یا بر اثر گذشت زمان و وقوع این اتفاقاتی که خودشان به تنهایی شرایط روحی رو تحت تاثیر قرار می دن به وجود آمده ؟
    پدر من از ابتدا کج خلق بود و مادرم از ابتدا اعصابشو بهم میریخت.تا اونجایی که یادمه همیشه بینشون دعوا و کتک کاری بود..مامانم همیشه قهر بود و یا تو اتاق ما خودشو قایم میکرد یا خونه اقوام میرفت.
    ماهی نبود که پای فامیل به خونه ما باز نشه برای اشتی..اونموقعها خیلی اذیت میشدم از اینکه همه باخبر میشدن بابا مامانم دعوا دارن ناراحت بودم..همیشه دعواشون که میشد پدرم زنگ میزد به داییام و خاله هام و میگفت بیاین خواهرتونو ببرین.همیشه حرص میخوردم و ارزو میکردم اگه دعوا میکنن لااقل همه رو باخبر نکنن.:(

    خیلی سخت و بد بود..ضمن اینا پدرم خشونتش بالا بود..کتک کاری زیاد داشت و خیلی هم اصرار داشت همه هر حرفیش رو قبول کنن.وگرنه...:(

    خیلی هم مغروره و اصولا زور و غرورشو برای ما داره و گرنه اجازه میده به راحتی اب خوردن سرش کلاه بذارن و نمیدونین چقد بابت این مسائل اذیت شدیم.

    ضمنا خیلی هم تعصبی بود..الان دیگه اینطور نیست اما قبلا نه تنها ما بلکه عمه هام و بچه هاشونم از بابام میترسیدن.

    زندگی پدر و مادرم چندین بار تا طلاق رفت اما مامانم نذاشت..میترسید.از تنهایی.از اینکه کسی پشت و پناهش نبود.پدرم هم از ابرویی که ممکن بود طلاق ازش ببره ترسید.

    یادمه چند سال پیش قسم خوردم دیگه باهاشون مسافرت نرم..تو سفر مشهد دقیقا چندین بار کارشون به کتک کاری کشید.
    بگذریم.

    بعضی وقتا فکر میکنم چطور تو همچین خونواده ای ما اینطوری بار اومدیم..نمیخوام از خودمون تعریف کنم اما هم هممون زیبا هستیم و هم استعداد خوبی داشتیم.بهترین مدرسه ها درس خوندیم و همه همیشه ازمون تعریف کردن.چه ظاهر و چه اخلاق.

    با این حال پدرم همیشه بهونه گیر بود..کافیه کوچکترین درخواستی ازش کنیم تا زمین و زمان رو بهم بدوزه.
    بارها همه بهش گفتن قدر بچه هاتو بدون..اما پدرم فقط زبونی اونم جلوی دیگران تعریف میکنه و تو خودمون...

    ضمن اینا خیلی خسیسه خصوصا برای مادرم..تو زمینه مالی مامانمو خیلی اذیت میکنه و خیلی بهش سخت میگیره.

    یعنی یه جورایی دنبال توجه می گرده و می خوام بدونم از لحاظ روحی و روانی چقدر به پدرت نزدیکی و اینکه چقدر می تونی باهاش در مورد مسائل صحبتها رو پیش ببری ؟
    منم همین فکرو میکنم..اما توجهی که باید از مادرم بگیره رو نمیگیره.

    دو تا موضوع کفر پدرمو در میاره.یکی مامانم.و یکی درخواست پول یا انجام دادن کاری.

    در غیر اینصورت اخلاقش خوبه..

    بارها و بارها با خواهر برادرم صحبت کردیم تا یه راه حل براشون پیدا کنیم اما نشده و سر اخر به این نتیجه رسیدیم که درست شدنی نیستن.
    دقیقا هر روز با هم دعوا دارن و قهرن..کلمه ای با هم حرف نمیزنن و یکی رو واسطه پیغام و پسغام می کنن.

    خیلی بده.خیلی:(

    برای همین هممون دنبال یه راهی هستیم که کمتر خونه باشیم.
    حتی یه زمانی خواستم زودتر عروسی کنم و برم اما انقد سنگ جلوی پام انداختن..انقد اذیت کردن..بعضی وقتا حتی فکر خواستگار اعصابمو بهم میریزه.چون میدونم یه موضوع جدیده تا دعواها شروع بشه..بهونه گیریا و ...خساست ها.

    پدرم خیلی دوست داره همه کاراشو ما انجام بدیم.قبضهاشو ما پرداخت کنیم.تو خرج خونه کمک کنیم.تموم مخارج هر کس با خودش باشه.حتی مامانم.هیچ کس هیچ کاری ازش نخواد..همه در خدمتش باشن و ..

    خوب این شدنی نیست..مثلا مادر من یه زن مستقل نیست..یا هیچ کدوم ما حاضر نیستیم از جیبمون بذاریم و مثلا قبض بدیم.در حالیکه پدر پول رو پول میذاره.

    سر هر خواستگاری دعوا داشتیم..مثلا مامانم قهر میکرد و میرفت و ما باید میرفتیم التماس درخواس که برگرده تا ابرومون نره.

    خلاصه وضعیه ها..اینا یه گوشه ایش بود..اگه بخوام بگم دریا میشه.

    پس سعی کنید غذای روح پدرتون رو پیدا کنید !!
    ما سهم خودمونو انجام میدیم اما مادرم...
    رابطه پدر و مادرم خیلی پوسیده تر از اینه که بشه کاریش کرد.


    در مورد اختلافهای پدر مادر یک سری تاپیک مشابه داریم که پیشنهاد می دهم شما مطالعه کنی:
    ممنونم خوندهمشون.

    من که خیلی توی رابطه ی پدر مادرم دخالت کردم و کاملاً در جریان اختلاف ها بودم و این در اون سن خیلی اذیتم کرد. توصیه فرشته مهربان به من این بود:
    من خودمو کاملا کشیدم کنار..اما ایراد اینجاس وقتی با هم دعواشون میشه میان و با بقیه هم دعوا می کنن اونوقت فضای خونه خیلی سنگین میشه..همه عصبی و اماده انفجار میشن.

    از کمکاتون ممنونم.

    موفق باشید


  12. 5 کاربر از پست مفید بهار.زندگی تشکرکرده اند .

    بهار.زندگی (شنبه 21 مرداد 91)

  13. #7
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 29 بهمن 02 [ 14:38]
    تاریخ عضویت
    1390-2-14
    نوشته ها
    1,633
    امتیاز
    42,408
    سطح
    100
    Points: 42,408, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialOverdriveVeteranTagger First Class25000 Experience Points
    تشکرها
    5,992

    تشکرشده 8,207 در 1,574 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    366
    Array

    RE: در مقابل مشکلات خونواده کار دیگه ای از دستم برمیاد؟؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط بهار.زندگی
    سلام دوستای عزیز.

    راستش کاملا دچار شک هستم که این تاپیکو بازکنم یا نه؟؟
    گمونم بیشترشبیه درددل بشه و تخلیه احساسی.

    راستش برای من هم یه ابهامی پیش اومده اگه نگاه کنی دائم در حال تاپیک زدن هستی .

    مسایلی که مطرح می کنی همه با هم متفاوت هستند اما از نظر من یک ویژگی مشترک بین تمام اونها هست .

    بهار بیشتر ازاینکه احتیاج به راهنمایی داشته باشه احتیاج به همدلی داره احتیاج به محبت و توجه داره احتیاج به یک همراه داره.

    وگرنه با توجه به حضور فعالی که توی تالار داشتید تا حالا باید قاعدتا یاد گرفته باشید چگونه از طریق تاپیک های مشابه و مقالاتی که در سایت هست راه حل مشکلات و مسایلتون را پیدا کنید.




  14. 3 کاربر از پست مفید بی نهایت تشکرکرده اند .

    بی نهایت (شنبه 21 مرداد 91)

  15. #8
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 10 دی 02 [ 10:23]
    تاریخ عضویت
    1391-5-02
    نوشته ها
    1,285
    امتیاز
    24,091
    سطح
    94
    Points: 24,091, Level: 94
    Level completed: 75%, Points required for next Level: 259
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocialVeteranOverdrive10000 Experience Points
    تشکرها
    3,682

    تشکرشده 4,954 در 1,249 پست

    Rep Power
    223
    Array

    RE: در مقابل مشکلات خونواده کار دیگه ای از دستم برمیاد؟؟

    سلام بهار زندگی عزیز

    البته شما خودت یه پا کارشناس هستی و کسی نمیتونه زیاد بهت راهکار بده.

    شما توی پست اولت گفتی مادرت سیاست نداره

    ظاهرا با پدرت به علت دیکتاتور بودن نمیشه صحبت کرد ولی میشه هر چند هم که خیلی سخته ولی یک ذره کاری کرد که فضای خونه براش دلنشین تر بشه شاید بعدش کم مهربانتر بشه (مثلا با محبت براش چایی بیاری یا شربت یا مثلا از اتفاقات با نمکی که بیرون از خونه افتاده براش تعریف کنی یا مثلا بگی بابا این جوک یا این سخن نغز رو شنیدی و براش بخونی تا یه کم باهاتون صمیمیتر بشه و این دیواری که بین شما و خودش کشیده رو بشکنه)

    اگر دعواشون جلوی شما هست و چیزی برای پنهان کردن و آبروداری کردن نیست میتونی به مادرت (در خلوت و تنهایی و دور از چشم پدرت) راهکار بدی وقتی در مواردی میبینی اشتباه برخورد میکنه بعدش بهش بگو ما هم قبول داریم رفتار بابا یه ایرادهایی داره ولی به نظر من بهتر بود توی این مورد شما اینجوری برخورد میکردی که اون هم جوش نیاره و فضای خونه متشنج نشه

    نمیدونم چرا ولی من به این راهکارهایی که میگن شما اصلا در هیچ موردی دخالت نکنید اعتقادی ندارم.

    اگر مادر شخصیت و حرف آدم رو قول داشته باشه قطعا روش تاثیر میذاره.چرا میگن هیچ تلاشی برای بهبود شرایط نباید کرد.من که خیلی روی مادرم میتونم موثر باشم (البته پدرم هم نظراتم رو قبول داره هرچند جلوی روم حرفم رو نمیپذیره ولی بعد یه مدت میبینم به حرفم عمل میکنه یعنی فقط غرورش رو نمیشکنه ولی عملا قبول میکنه)

    بالاخره فرزند هم باید بتونه گامی برای پدر مادرش برداره و گاهی نشان دادن یک راهکار به صورت مهربانانه میتونه به نوعی خدمت به پدر مادر محسوب میشه

  16. کاربر روبرو از پست مفید فکور تشکرکرده است .

    فکور (شنبه 21 مرداد 91)

  17. #9
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 19 تیر 94 [ 19:52]
    تاریخ عضویت
    1390-7-30
    نوشته ها
    1,886
    امتیاز
    17,095
    سطح
    83
    Points: 17,095, Level: 83
    Level completed: 49%, Points required for next Level: 255
    Overall activity: 61.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocial1000 Experience Points10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    9,194

    تشکرشده 9,663 در 1,930 پست

    Rep Power
    212
    Array

    RE: در مقابل مشکلات خونواده کار دیگه ای از دستم برمیاد؟؟

    ممنون بی نهایت.
    ممنون فکور جان.

    ولی یک ذره کاری کرد که فضای خونه براش دلنشین تر بشه شاید بعدش کم مهربانتر بشه
    اینکارا رو می کنم.هر بحثی بشه میزنم به کانال خنده و شوخی..برای همین سریع جمع میشه.
    ماشینمونو بی قفل و دزدگیر ول کرده دزد برده اونوقت ما از فاصله دومتریش رد میشدیم داد و بیداد راه مینداخت اما یه کلمه بهش نگفتیم چرا ماشینو قفل نزدی.چرا دزدگیرو نزدی.گفتیم ناراحته.
    پولمونو بدون گرفتن حتی یه رسید داد به ادمی که نمیشناخت و با دو جلسه حرف زدن بهش اطمینان کرد..
    خونمونو سر خود فروخت بعد اومد گفت زیر قیمت فروختم.
    رفت واسه خودش یه جا زمین خرید به حساب حرف و وعده های یه نفر..و ما رو گرفتار کرد.
    قرارداد مینویسه واسه تمدیدش پشت گوش میندازه و زبونی تمدید میکنه و اخر سر کارمون به دادگاه میکشه.
    باز ما هیچی نگفتیم...

    اما اون همیشه از ما طلبکاره...:(

    مثلا ماه رمضونه از وقتی روزه میگیرن مدام با هم دعوا و فحاشی دارن..این چه روزه ایه؟؟
    شب احیا تا قران از رو سرشون میذارن پایین به هم فحاشی میکنن.این چه احیائیه؟؟؟
    از صبح زود بهم متلک میندازن و حرف میزنن تا خود شب..دیگه هیچ کدوم جرئت نمیکنه سروقتشون بره.

    میتونی به مادرت (در خلوت و تنهایی و دور از چشم پدرت) راهکار بدی
    چقد بگیم؟؟بخدا انقد گفتیم..اما فایده نداره.
    مثلا دیروز صداشون میومد.شب قبلش که کلی بهم حرف زدن.صبح مامانم به بابام میگه نگا چقد اخماش توهمه.
    اینجور وقتا اصلا نباید به بابام طعنه زد.املا مامانم میزنه.بابام هم غرغرو شروع کرد.مامانمم حرفایی زد بیا و ببین.و بعد پدرم از اون بدتر..و این روند دقیقا تا خود شب ادامه داشت و یه چندباری هم به پروپای ما پیچیدن.

    به مامانم میگم چرا بهش میگی اخمو و بیمار و...خوب ناراحت میشه.میگه چرا ناراحت میشه.نباید ناراحت بشه.اونم به من فحش میده..اون بیماره..روانیه

    این فقط یه روزشونه..خواهرم میگه مدرسه ها کی باز میشن بریم مدرسه از دعواهاشون راحت شیم؟؟؟

    بهار بیشتر ازاینکه احتیاج به راهنمایی داشته باشه احتیاج به همدلی داره احتیاج به محبت و توجه داره احتیاج به یک همراه داره.
    بهار واقعا خسته است..اره.درست میگی بینهایت

    اما عمرا کوتاه بیام..نمیذارم به یه ادم منفعل تبدیل بشم..همینطور که تا الان جلو اومدم بازم تلاش میکنم..مطمئنم موفق میشم.

    ممنونم

    موفق باشید


  18. 4 کاربر از پست مفید بهار.زندگی تشکرکرده اند .

    بهار.زندگی (جمعه 03 شهریور 91)

  19. #10
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 10 دی 02 [ 10:23]
    تاریخ عضویت
    1391-5-02
    نوشته ها
    1,285
    امتیاز
    24,091
    سطح
    94
    Points: 24,091, Level: 94
    Level completed: 75%, Points required for next Level: 259
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocialVeteranOverdrive10000 Experience Points
    تشکرها
    3,682

    تشکرشده 4,954 در 1,249 پست

    Rep Power
    223
    Array

    RE: در مقابل مشکلات خونواده کار دیگه ای از دستم برمیاد؟؟

    بهار جان

    مطمئن باش که شما تا الان هم موفق بودی ولی حواست نیست

    پدر و مادر من اگر انتقاد مستقیم بهشون بشه اصلا در ظاهر نمیپذیرن ولی بعدا در عمل در طولانی مدت تاثیرش رو میبینم مطمئن باش اگر تلاشهای شما نبود وضعیت از این که هست بدتر بود.

    ولی به نظر من اگه خواستی با مادرت صحبت کنی بهش نگو که در این مورد کاملا مقصر هستی.به مادرت بگو شما که میدونی بابا زود عصبی میشه و این اخلاقش ما رو هم ناراحت میکنه ولی به نظر من در این شرایط اینکه به روش بیاری کارو بدتر میکنه

    دقیقا بهش نگو شما کاملا امروز مقصر بودی چون اون موقع دیگه اصلا به حرفات گوش نمیده.

    البته احتمالا اینها رو خودت بهتر میدونی من هم فقط جهت یادآوری گفتم.

  20. کاربر روبرو از پست مفید فکور تشکرکرده است .

    فکور (شنبه 21 مرداد 91)


 
صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. به خواستگار قدیمی ام چه جوابی بدهم؟؟
    توسط arshida در انجمن طـــــــــــرح مشکلات ازدواج: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 3
    آخرين نوشته: یکشنبه 24 دی 96, 00:11
  2. ایا در برخورد باخواستگارانم اشتباه کرده ام؟؟
    توسط SOGAND. در انجمن سایر سئوالات مربوط به ازدواج
    پاسخ ها: 24
    آخرين نوشته: یکشنبه 02 آذر 93, 16:38
  3. چه جوری تمومش کنم رابطه ای رو که خودم نمی خواستم واردش بشم؟؟
    توسط mehdiiii در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 13
    آخرين نوشته: یکشنبه 04 اسفند 92, 10:20
  4. انتخاب همسر رو 100% گذاشتم به عهده پدر و مادرم...درسته كارم؟؟
    توسط amiri25 در انجمن سایر سئوالات مربوط به ازدواج
    پاسخ ها: 4
    آخرين نوشته: یکشنبه 10 شهریور 92, 10:36
  5. رفتارم درسته یا نه ؟؟
    توسط hamishegi در انجمن طـــــــــــرح مشکلات ازدواج: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 30
    آخرين نوشته: شنبه 20 آذر 89, 20:57

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 03:42 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.