دوستان عزیز سلام
حدود 1/5 ساله که با همسرم ازدواج کردم, هیچ وقت فکر نمیکردم شخصیت دروغگویی داشته باشه ولی متأسفانه به خاطر بدیهی ترین مسائل هم خالی بندی می کنه, جدیداً فهمیدم از نظر اخلاقی شخصیتی هم یه جورایی مشکل داره, انگار که همش سعی کرده یه شخصیت دیگه از خودش بروز بده اما دیگه کم آورده و کم کم داره خودش رو نشون می ده, دروغهای شاخداری هم میگه چند سری متوجه شدم حتی به قیمت اینکه دیگه دوست نداشتم باهاش زندگی کنم, با خواهش و التماس باز هم بهش فرصت دادم ولی بعدها متوجه شدم دروغگویی باهاش آمیخته شده, دیگه تحملشو ندارم, 10 روزه که ترکش کردم, فرصت خوبیه که به خیلی مسائل فکر کنم. دیگه دلیلی برای ادامه باهاش پیدا نمیکنم.
ایشون موقع ازدواج هیچی نداشت فکرشو بکنید تمام مسائل شکل گیری این زندگی رو من به عنوان یه دختر عهده دار شدم به این امید که سعی و تلاشش رو ببینم, بارها بهش گفتم مسائل مادی واسم مهم نیست فقط با من روراست باش, اما همه خانوادش همه مسائلشو می دونند به جز زنش! خیلی صبر کردم به این امید که درست بشه, اما هرچی پیشتر رفتیم من ناامید تر شدم.
کمکم میکنید بهتر تصمیم بگیرم؟
علاقه مندی ها (Bookmarks)