سلام دوستان عزيز
من دو سال پيش با آقاي آشنا شدم همه چي خوب پيش رفت واقعا پسر خيلي خوبيه بعد از چند ماه اومد خواستگاريم بابام به خاطر اينكه پسره اهل تسننه قبول نكرد ، خانواده من خيلي مذهبي اند، تا حدي كه بابام بهم گفت اگه با اين پسر ازدواج كني ديگه عضو خانواده ي ما نيستي منم چند بار به پسره گفتم ديگه تمومش كنيم ولي قبول نكرد ، خيلي دوسش دارم ولي ديگه نمي تونستم ادامه بدم واقعا كم آوردم ، هر كاري كردم بابام راضي نشد الان42 روزه ديگه با پسره حرف نمي زنم البته اون هر روز زنگ ميزنه اس ميده ولي جوابشو نميدم ،چون بهش گفتم ديگه نميشه فايده نداره من يا بايد قيد خانوادمو ميزدم يا قيد اونو روزا خيلي سخت ميگذره افسرده شدم همش ميخام يه كاري كنم به رو خودم نيارم ولي نميشه هرشب با گريه ميخوابم زندگي واسم پوچ شده
ازتون ميخام راهنماييم كنيد من بايد چيكار كنم خيلي حالم بده
علاقه مندی ها (Bookmarks)