سلام
اومدم اینجا تا برای ماههای آخر زندگیم دست و پا بزنم تلاش کنم ببینم میتونم نجاتش بدم ازتون مشاوره بگیرم
خیلی دلم گرفته خیلی خسته ام خواهش میکنم کمکم کنید
تشکرشده 371 در 137 پست
سلام
اومدم اینجا تا برای ماههای آخر زندگیم دست و پا بزنم تلاش کنم ببینم میتونم نجاتش بدم ازتون مشاوره بگیرم
خیلی دلم گرفته خیلی خسته ام خواهش میکنم کمکم کنید
taranee (یکشنبه 15 مرداد 91)
تشکرشده 3,442 در 1,036 پست
سلام ترانه جان
چی شده عزیزم؟
آروم باش دختر
[align=center]خوشبخت کسی نیست که مشکلی ندارد
بلکه کسی است که با مشکلاتش مشکلی ندارد .[/align]
eghlima (یکشنبه 15 مرداد 91)
تشکرشده 371 در 137 پست
اقلیما جان اصلا نمیتونم تایپ کنم اشکهام سرازسر میشه حالم خوب نیست از صبح دارم تو محل کارم گریه میکنم دیگه کاملا شخصیتم اینجا زیر سوال رفته
تشکرشده 5,821 در 1,048 پست
چشاتو ببند..
یه نفس عمیق عمیق بکش..
حالا با آرامش کامل و بدور از هیجان برامون تعریف کن چی شده تا ماهم بتونیم شاید یه کمکی بکنیم.
بگو عزیزم
کسی که 15 تا رتبه مثبت و 285 تا تشکر تا الان داره معلومه خیلی قویه.
بگو عزیزم..بگو
نادیا-7777 (یکشنبه 15 مرداد 91)
تشکرشده 848 در 197 پست
سلام ترانه جون
تو ترانه خودمونی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
الهی قربون اشکات برم گریه نکن عزیزم.
ترانه قوی و با پشتکاری که ما میشناختیم ؟؟؟؟؟؟؟؟؟
عزیزم سعی کن مسلط باشی به خودت ماه رحمته.
فدات شم به خدا پناه ببر که دلتو آروم میکنه و بعدش باهامون حرف بزن. منتظریم.
mehrabooni (یکشنبه 15 مرداد 91)
تشکرشده 3,442 در 1,036 پست
ترانه جانم پاشو برو صورتتو بشور بعدم مرخصی بگیر ،چرا اینقدر به خودت فشار می آری.........
ترانه الان حوصله کار نداره و حضورش در محل کارش جز..... هیچ سودی نداره
بدو ببینم هیچ مشکلی نیست که راه حلی نداشته باشه
من الان حالم از تو هم بدتره ولی بیخیال
ببین ترانه جان زندگی تو فقط فقط همسرت نیست
کارت ،خانواده ات،علایقت، پیشرفتت ،............ و خیلی چیزای دیگه ام هست که تو نباید اونا رو به خاطر فقط قسمتی از زندگیت ببری زیر سوال
پاشو ببینممممممممممممممممممممم مممممممممم
[align=center]خوشبخت کسی نیست که مشکلی ندارد
بلکه کسی است که با مشکلاتش مشکلی ندارد .[/align]
eghlima (یکشنبه 15 مرداد 91)
تشکرشده 371 در 137 پست
مرسی نادیا جان
مدتهاست که دارم با استفاده از مقالات این تالار سرگذشت دوستان کارگاههای اینجا مهارتهامو بالا میبرم صبرمو زیاد میکنم وابستگیهامو کم میکنم حسادتهای زنونمو کم میکنم که زندگیم بهتر بشه
خیلی وقتها عصبانیتها رو توهینهارو نشنیده میگیرم بی احترامیها رو نادیده میگیرم بعدش تو یه وقت مناسب با یه شرایط خوب عنوانش میکنم که خیلی وقتها نتیجه داده و همسرم میپذیره گاهی هم زیر بار نمیره و من کوتاه میام
عوضش سعی میکنم محبتهاش نکات مثبتشو پررنگتر جلوه بدم عشقمو به زندگی مشترک بیشتر کنم در کل تمام سعیمو واسه داشتن یه زندگی نرمال ولی با ارامش دارم میکنم ولی انگار هرچه من تلاش میکنم فایده ای نداره چون ذات ادمهارو نمیشه عوض کرد
مثلا شوهر من به قول خودش میگه من زورم از تو زیاد تره هیکلمم گنده تره و کلا ادم زورگویی هستم توام باید با این مسئله کنار بیای ولی اخه یه ادم چقدر میتونه اهانتو تحمل کنه
taranee (یکشنبه 15 مرداد 91)
تشکرشده 5,821 در 1,048 پست
عزیزم تاپیکتو خوندم درباره بچه دار شدن.
الان ایرانید؟
بالاخره بچه دار شدین؟
شرایط منم مثل خودته با این تفاوت که 2 ساله که جدا شدم و پسرمم 2 ساله ندیدم ولی ازدواج مجدد هنوز نکردم و میخوام خیلی تحقیق کنم که آیا زنانی با شرایط ما صلاحه که ازدواج مجدد کنند بدون تحقیق گسترده یا نه؟
منم مثل تو عاشق مادر شدنم ولی نمیخوام این حسم بهم غلبه کنه و باعث بشه چشم بسته ازدواج کنم.
برای همین خیلی سرگذشتها و تجربیات رو میخونم و مطالعه میکنم.
حالا عزیزم مشکلت با خانواده شوهرت هست یا خودش؟
و آیا مشکل فقط همین حرفاییکه شوهرت درباره قدرت و اینچیزا میزنه؟
نادیا-7777 (یکشنبه 15 مرداد 91)
تشکرشده 157 در 41 پست
تراته جان اشک منم در آوردی
صبور باش
تو که اینهمه گذشت وبزرگواری داری آروم باش تا بچه ها بتونن کمکت کنن
الان مطمئنم همه بچه ها باندازه تو ناراحتن و تلاششونو میکنن کمکت کنن
monayi (یکشنبه 15 مرداد 91)
تشکرشده 10,022 در 2,339 پست
سلام ترانه جان
ای بابا !
چی شده دختر خوب؟تو که خوب داشتی پیش میرفتی.
قبل از هرکار و هر تصمیمی بیاد بگو ببینیم چی شده...
maryam123 (یکشنبه 15 مرداد 91)
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)