مهربونی عزیز،
اسمت هم مثل نوشته هات یک حس آرامش بخشی داره. امیدوارم که خودت هم به همین اندازه آرامش داشته باشی.
سلام
مرسی پیدای عزیزم ممنونم از نظر لطفت
1- اختلاف سنی به نظر خودتون و شرایط روحی جسمی طرفین بستگی داره. گاهی یک دختر 30 ساله سرزندگی و شادابی 25 ساله ها را داره و گاهی هم یک دختر 20 ساله خسته و افسرده و هزار جور بیماری جسمی و روحی.
فکر می کنم دو سال تفاوت زیادی نیست اگر بقیه شرایط خوب باشه.
نمی دونم . تا حالا تو این شرایط نبودم . همیشه دوست داشتم باکسی ازدواج کنم که ازم بزرگر باشه. نمیدونم واقعا چقدر پذیرش داشته باشم نسبت به این مساله.
سه سالی میشه که ندیدمش.
نمیدونم از لحاظ ظاهری چقدر عوض شده باشه. یا حتی از لحاظ رشد عقلی .
2- مهربونی عزیز،
دلم نمی خواد غصه ها را تازه کنم. اما فکر می کنم سخت ترین قسمت سوالت اینجاست. مساله قبلی چقدر برات تمام شده است؟ چقدر تونستی روحت را ترمیم کنی و به روال زندگی شاد و با اعتماد برگردی؟ آیا از متخصص کمک گرفتی؟ یا فقط به سکوت و صبر گذروندی؟
بهتر نیست قبلش تنهایی بری مشاوره ببینی چقدر آمادگی داری؟
هنوز پیدا وقتی بهش فکر میکنم تمام تنم میلرزه. هنوزم برای اتفاقاتی که برام افتاده گریه میکنم.
جرات رفتن به مشاورو نداشتم. شاید بگم فقط صبر و سکوت و البته توکل به خدا کمکم کرد. برم به مشاور چی بگم. بگم چه غلطی کردم. بگم چی کشیدم و چی بهم گذشته.......
حتی درست نمیدونم الان چطورم. گاهی فلاش بکی به گذشته دارم و یادم میاد چه بلاهایی از نظر جسمی و روحی سرم اومد. حقم نبود به خدا. به خاطر همینه خیلی میترسم. دودلم.
می خوای در مورد علاقه قبلیت چی بگی؟ با توجه به این که تا حدودی در جریان است، اگر سوال کرد چی می گی؟
به نظر من بهتره نگی که مساله به چه شکلی تمام شده و اینطور فکر نکنه که شما در اون عشق شکست خوردی. چون هم خودش احساس خیلی بدی خواهد داشت ( شما بعد از اون آقا، ایشون را می خواهی. اگر اون بود نه ) و هم ممکنه بعدها این مساله را به روتون بیاره.
بهتره یک مطلب ساده و خلاصه ( نه غیرواقعی، اما بدون جزییات و خیلی سربسته ) آماده کنی و یکبار براش توضیح بدی. جوری که بعدها دوباره سوال نکنه یا حرفش دیگه پیش نیاد.
بله عزیزم. با اینکه دوست ندارم با دروغ شروع کنم اما هرگز هرگز هرگز شهامت گفتن حقایق رو ندارم. ترجیح میدم بمیرم . تیکه تیکه بشم ولی راستشو نگم. قطعاً همین که شما گفتید رو بهش میگم.
3- این که باهوشه و اهل پیشرفت خوبه.
مرسی
4- من به این قسمت خیلی اعتماد ندارم. این که شما را برای شناخت و ازدواج پسندیده باشه و بخواد با چشم باز و بررسی تصمیم بگیره خوبه. اما اینکه همینطوری عاشق شما شده و بهتون علاقمنده ؟
منظورم این نیست که به این علت ردش کن. اما به این علت قبولش نکن.
من دوست دارم واقعا یه بار بهش فرصت بدم. قطعا از چند سال قبل تا حالا خیلی چیزا عوض شده. نه من اون دختر کم تجربه ام و نه اون پسر ناپخته دیروز. سعی میکنم با کمک تالار یه شناخت درست رو طی کنم. شناختی که بر پایه منطق و عقل باشه و به کسی صدمه نزنیم. نمیخوام اشتباه کنم. در کنارش از خانوادم میخوام که تحقیق کنن. نظر پدرم برام خیلی مهمه. نظر مامانم همینطور. -
می تونی برای تثبیت شدن وضعیتش شرط بذاری. مثلا بگی شش ماه نامزدی تا وضعیت کار ایشون مشخص بشه و بعد عقد یا ...
البته اگه بتونی بگی قبل از خواستگاری وضعیت کاریش را مشخص کنه بهتره. شما هم یک چند ماهی وقت داری که آمادگی خودت را بسنجی.
بابت این زیاد نگرانی ندارم. . با همین شناخت کم میدونم که واقعا پشتکار گیر و مصممه و خودشم چنین ریسکی نمیکنه که بدون منبع درآمد و شغل مناسب وارد ازدواج بشه .
در مجموع فکر می کنم الان سوال مهم یکی این است که اولا خودت در چه شرایط روحی هستی و دوما ایشون برای کار تصمیمش چیه.
تو خود حدیث مفصل ..........::
علاقه مندی ها (Bookmarks)