به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 28
  1. #1
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 03 اردیبهشت 99 [ 12:38]
    تاریخ عضویت
    1391-4-13
    نوشته ها
    357
    امتیاز
    11,898
    سطح
    71
    Points: 11,898, Level: 71
    Level completed: 62%, Points required for next Level: 152
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    387

    تشکرشده 325 در 143 پست

    Rep Power
    47
    Array

    طلاق خواسته هردوتامون شده.کمک کنید کار به جای باریک نکشه.من دوسش دارم

    سلام دوستان
    دیگه خسته شدم بسکه اینجا تاپیک زدم و مشکلاتمو نوشتم.
    اینبار دیگه به ته خط رسیدم.
    میخام جریان رو کامل بگم تا شما قضاوت کنید و راهنماییم کنین.
    من و همسرم داریم مقدمات عروسیمون که یک ماه دیگست رو فراهم میکنیم.هم من و هم همسرم خیلی فشار رومونه.من کاملا درکش میکنم و اصلا باری رو دوشش نیستم.تو این مدت نه گیر دادم نه غر زدم.اما شوهرم هرروز غر میزنه.گیر میده و ناراحتم میکنه.دو هفتس خیلی درگیر کارا شدیم.تو این دو هفته هیچ گونه ابراز محبتی نداشته نسبت به من.خانوادش اینجا زندگی نمیکنن و فقط خاهرش که ازدواج کرده اینجاست.دو شب پیش که من خیلی خیلی به همسرم احتیاج داشتم و خیلی هم ازش ناراحت بودم منو رسوند باشگاه و رفت خونه خاهرش.اینم بگم که نه تو خونه و نه مسیر باشگاه یک کلمه هم حرف نزد باهام.بعد از باشگاه من با خاهرش رفتم خونشون.فقط سلاک داد بهم و اصلا نگاهم نکرد.من رفتم جلوش نشستم بعد از نیم ساعت دیدم اصلا نگاهم نکیکنه رفتم یکجا دیگه دور از دیدش نشستم.ناراحت شد اما نگفت بیا پیشم.بعدشم که منو رسوند خونه حرف نزد.آخر شب من خیلی دلم گرفته بود زنگ زدم بهش و گریه کردم و فقط گفت میخام بخابم باشه صبح میام پیشت حرف میزنیم.
    صبح دیر اومد و وقتی اومد اصلا صحبتی نکرد و به حرفام هم گوش نکرد.منو تنها فرستاد خونه و گفت ساعت 3 میام پیشت.ساعت 3 یادش اومد کلاس داره رفتم رسوندمش کلاس و گفت بعد از کلاس میام شرکت دنبالت با هم بریم خونه بابات.ساعت 7 زنگ زد گفت تو برو من میام.گفتم من منتظرتم گفت نه با دوستم میام.وقتی زنگ زد دانشگاه نبود و شرکت بود و باز به من دروغ گفت که دانشگاهم.خلاصه ساعت 8 امد خونه و در این مدت همش به من میگفت دودقیقه دیگه میرسم.وقتی اومد لباساش رو عوض نکرد و گفت افطاری بخورم میخام برم کار دارم.واقعا داشتم از دروغاش منفجر میشدم.قران آوردم گفتم قسم بخور که کلاس بودی و شرکت نبودی.قسم نخورد و حلقشو دراورد و گفت دیگه نمیخامت و میرم و... وسایلشو جمع کرد ولی من نزاشتم بره.دیدم لباساشو عوض نکرده که زود بره.بهش گفته بودم منم باهات میام(ماشین دوستش دستش بود و ما با اون دوستش رفت و آمد داریم و مشکلی نداشت منم باهاشون برم)وقتی افطاری میخورد من رفتم آماده شدم که تو عمل انجام شده قرار بگیره.اما باورتون نمیشه.جلو بابام گفت نه نمیخام بیای میرم یک ربعه برمیگردم بریم کاراتو انجام بدیم.زد بیرون از خونه.منم ماشینو برداشتم رفتم بیرون.زنگ زدم کجایی جوابمو نمیداد و فقط داد میزد و فحش میداد.ساعت 8 و ربع رفته بود و گفته بود یک ربعه برمیگرده.من 9 اومدم خونه.اون ساعت 11 اومد.وقتی اومد مهمون داشتیم.وسایلشو برداشت بره نزاشتم.از 11 تا 2 تو پارک حرف زدیم و من گریه کردم.خیلی تهمت ها بهم زد.خیلی فحش بهم داد و لی من کوتاه اومدم و معذرت خاستم.آشتی کردیم اما دیگه دلم باهاش نیست.خیلی دیشب درد تحمل کردم بخاطر حرفاش.وقتی تو پارک بودیم گفت جداسیم بهتره.تیمه راهه ضرره.آشتی کردیم اما دلم سرد شده.واقعا فکر میکنم جدایی مونده واسم.تا دیشب فکر نمیکردم آدمی باشه که شماره هارو از تو گوشیش پاک کنه.اما دیشب گفت شماره هایی که نمیخام توش فضولی کنی رو پاک میکنم.اعتمادم سلب شده.فکر میکنم با یه خائنه دروغگو دارم زندگی میکنم.
    ببخشید طولانی شد.توروخدا راهنماییم کنین چیکار کنم؟
    هیچکس از خانواده من از مشکلاتمون خبر نداره.فکر میکنن ما خوبیم با هم.واسه همین اصلا شرایط طلاق رو ندارم.مادرم هم به شدت مریضه.اگه جدا شم میدونم طاق نمیاره.

    واقعا همه می خوان بخونن و رد شن؟هیچکی کمکم نمی کنه؟

  2. کاربر روبرو از پست مفید شارلوت تشکرکرده است .

    شارلوت (سه شنبه 10 مرداد 91)

  3. #2
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    سه شنبه 24 تیر 93 [ 09:39]
    تاریخ عضویت
    1390-10-15
    نوشته ها
    224
    امتیاز
    3,034
    سطح
    33
    Points: 3,034, Level: 33
    Level completed: 90%, Points required for next Level: 16
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registeredTagger Second Class1000 Experience Points
    تشکرها
    450

    تشکرشده 491 در 147 پست

    Rep Power
    35
    Array

    RE: طلاق خواسته هردوتامون شده.کمک کنید کار به جای باریک نکشه.من دوسش دارم

    سلام شارلوت جان.
    آروم باش خانوم خدا بزرگه. این اولین باریه که دارم توی این تالار برای کسی مینویسم.حال خودم اصلا خوب نیست.منم شرایطی به مراتب بدتر از تو دارم یک ماه مونده به مثلا عروسیم
    خواستم بهت بگم به نظرم یه مدت رها کن همه چی رو. نه زنگ بزن نه اسمس بده، هیچی هیچی. بذار خودش تو تنهاییش فکر کنه و توی این مدت تو خودت رو سرگرم کن و انگار کن که اصلا نامزدی نداری، شاید صبر نتیجه بهتری بده.
    خدا کنه زود همه چی درست شه. برای منم دعا کن.

  4. 2 کاربر از پست مفید maryam1363 تشکرکرده اند .

    maryam1363 (سه شنبه 10 مرداد 91)

  5. #3
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 03 اردیبهشت 99 [ 12:38]
    تاریخ عضویت
    1391-4-13
    نوشته ها
    357
    امتیاز
    11,898
    سطح
    71
    Points: 11,898, Level: 71
    Level completed: 62%, Points required for next Level: 152
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    387

    تشکرشده 325 در 143 پست

    Rep Power
    47
    Array

    RE: طلاق خواسته هردوتامون شده.کمک کنید کار به جای باریک نکشه.من دوسش دارم

    میترسم اینطوری بیخبر باشیم منو یادش بره.ازش برمیاد بره و دیگه نیاد.نمیخام تنها بمونم.هم دوسش دارم هم ازش زده شدم بخاطر اخلاقش.
    الان دوست دارم دوستان بیان و عیب کارمو بهم بگن.هم اشتباهات منو بگن هم اونو.
    کمک کنین زندگیمو درستش کنم.یک ماه دیگه عروسیمه.
    خدایا چرا من اینقدر باید عذاب بکشم؟
    بازم شکرت

  6. #4
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 22 دی 92 [ 01:58]
    تاریخ عضویت
    1390-12-10
    نوشته ها
    251
    امتیاز
    2,517
    سطح
    30
    Points: 2,517, Level: 30
    Level completed: 45%, Points required for next Level: 83
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience PointsTagger Second Class
    تشکرها
    1,315

    تشکرشده 1,426 در 250 پست

    Rep Power
    38
    Array

    RE: طلاق خواسته هردوتامون شده.کمک کنید کار به جای باریک نکشه.من دوسش دارم

    لعنت به این عروسی که تا اسمش میاد جای شادی تازه اول بدبختی میشه

    شارلوت جان نمیدونم چی باید بگم ولی فکر میکنم پیشنهاد مریم جان بهترین راه حل باشه.
    میزاره بره؟؟؟؟از چی میترسی اگه قراره با تماس نگرفتن تو فراموشت کنه فکر نمیکنی اول تو فراموشش کنی بهتر باشه؟؟؟

    فکر میکنم خونوادتو تا حدی در جریان بزاری بد نباشه

  7. 2 کاربر از پست مفید فائزه_م تشکرکرده اند .

    فائزه_م (سه شنبه 10 مرداد 91)

  8. #5
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 03 اردیبهشت 99 [ 12:38]
    تاریخ عضویت
    1391-4-13
    نوشته ها
    357
    امتیاز
    11,898
    سطح
    71
    Points: 11,898, Level: 71
    Level completed: 62%, Points required for next Level: 152
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    387

    تشکرشده 325 در 143 پست

    Rep Power
    47
    Array

    RE: طلاق خواسته هردوتامون شده.کمک کنید کار به جای باریک نکشه.من دوسش دارم

    دوست خوبم ممنون از نظرت
    اما نمیدونم چطور اینقدر راحت میگین اگه قراره فراموش کنه بهتره من اول فراموش کنم؟من هنوز دوسش دارم.میترسم خیلی میترسم از جدایی.مستقل بار اومدم اما احساس میکنم بدونه اون نمیتونم زندگی کنم.حتی اگه دوسم نداشته باشه میخام تلاش کنم دوباره عاشقم شه مثل روز اول که واسه رسیدن بهم پاشنه در خونه رو از جا کند و به دست و پای بابا و مامانم افتاد.هزاربار رفت و اومد و اشک ریخت تا بله رو گرفت.من اون آدمو میخام.نمیدونم چیشد که اینجوری شد و اون آدم یهو اینقدر ازم بی حساب شد.شاید از محبت زیادیه من بوده.میخام درستش کنم.راهنمایی واسه ایراداتم

  9. #6
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 23 اسفند 92 [ 23:20]
    تاریخ عضویت
    1390-4-25
    نوشته ها
    643
    امتیاز
    4,583
    سطح
    43
    Points: 4,583, Level: 43
    Level completed: 17%, Points required for next Level: 167
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    2,779

    تشکرشده 2,844 در 585 پست

    Rep Power
    78
    Array

    RE: طلاق خواسته هردوتامون شده.کمک کنید کار به جای باریک نکشه.من دوسش دارم

    شارلوت عزیز...
    کم و بیش در جریان تاپیکهاتون هسنم.چیزی که با خوندن اولین پست این تاپیک توجه منو جلب کرد این بود که:علت اصلی این رفتار همسرتون چی هست؟یعنی دلیل اصلی بحث و جدلهای سابق بر اینتونم که به قول خودتون حتی باعث خونریزی معده شما هم شده چیه؟
    در پست اول شما فقط شرح یک دعوای زن و شوهری رو دادید!دعوایی که خیلی از خانواده ها تجربه میکنن،و اتفاقا حرفهایی مثل همین دیگه طلاق بگیریم بهتره و از این قبیل درش زیاد زده میشه!و بر این اساس نمیشه نظری راجع به مشکل شما داد.
    پیشنهاد میکنم با دقت رابطه تونو و دلایل بحثها و دعواهاتونو واکاوی کنید،و بصورت خلاصه بنویسد تا بشه راجع بهش فکر کرد.

    پ.ن1:شرایط پیش از جشن عروسی به خودی خود بسیار استرس زاست،مخصوصا برای عروس خانم،به این نکته هم توجه داشته باشید.

    پ.ن2:در پست اون یکی تاپیکتون دیدم که نوشته بودید وقتی همسرتون به دنبالتون اومد یه شاخه گل هم براتون آورده بود، اما در پست این یکی تاپیک اثری از این حرف نیست!فکر میکنم به خاطر مشکلات پیش اومده نا خودآگاه مشکلاتتون بزرگتری از چیزی که هست براتون خودنمایی میکنه و خوبیهای همسرتون هم کمرنگ تر به نظرتون میرسه.

  10. 5 کاربر از پست مفید یک زن امیدوار تشکرکرده اند .

    یک زن امیدوار (سه شنبه 10 مرداد 91)

  11. #7
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 03 اردیبهشت 99 [ 12:38]
    تاریخ عضویت
    1391-4-13
    نوشته ها
    357
    امتیاز
    11,898
    سطح
    71
    Points: 11,898, Level: 71
    Level completed: 62%, Points required for next Level: 152
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    387

    تشکرشده 325 در 143 پست

    Rep Power
    47
    Array

    RE: طلاق خواسته هردوتامون شده.کمک کنید کار به جای باریک نکشه.من دوسش دارم

    خیلی خیلی ممنونم ازتون یک زن امیدوار عزیز
    قبلن هم گفته بودم که من خیلی حساس بودم و وحشتناک بهش گیر میدادم و محدودش کرده بودم و خودم فهمیدم واقعا اشتباه میکردم.بیشتر و میشه گفت تقریبا همه دعواهامون سر همین موضوع بود(چون من دوست نداشتم با دوستاش بره بیرون و شب بره پیششون بهم دروغ میگفت و من که متوجه میشدم جنگ راه می افتاد)من اون رفتارم رو اصلاح کردم اما شوهرم هنوز توی همون فازه و بازم دروغ میگه.همین دیشب دلیلی نداشت نگه شرکته و ماشین دوستش رو گرفته.میدونه من میفهمم و حالم بد میشه.میدونه از دروغ متنفرم و آتیش میگیرم بازم همین کارو میکنه.دیشبم گفت که آره شماره هامو پاک میکنم چون حوصله دعوا ندارم.این در صورتیه که من اصلاح کردم رفتارمو و خودشم میدونه.من میگم اگه ریگی به کفشش نیست چرا دیشب اونطوری فرار کرد و منو نبرد با خودش؟از اینجاست که شک میکنم بهش

  12. #8
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 23 اسفند 92 [ 23:20]
    تاریخ عضویت
    1390-4-25
    نوشته ها
    643
    امتیاز
    4,583
    سطح
    43
    Points: 4,583, Level: 43
    Level completed: 17%, Points required for next Level: 167
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    2,779

    تشکرشده 2,844 در 585 پست

    Rep Power
    78
    Array

    RE: طلاق خواسته هردوتامون شده.کمک کنید کار به جای باریک نکشه.من دوسش دارم

    دوست خوبم....
    متوجه حساسیتهای شما به عنوان یک خانم هستم!(ناسلامتی هردومون از یک جنسیم) اما میدونید واقعا چرا دیشب شما رو با خودش نبرد و فرار کرد؟چون شما حقیقتا در رفتارتون تغییر ی ایجاد نکردید!و مسلما با همراهیتون یه دعوای بزرگ اتفاق میافتاد.
    اصلاح این رفتار یعنی اصلا دنبال این نباش که همسرت واقعا شرکته یا نیست! و اگرم فهمیدی حالت بد نشه!

    شارلوت عزیز...
    به جای سین جیم کردن همسرت،و این که حالت بد بشه باید تلاش کنی که دروغگویی رو در همسرت کاهش بدی و این راهی که شما در پیش گرفتی فقط موجب تشدید این رفتار در همسرت میشه!البته قبول دارم که از نظر ما خانمها دروغ گفتن گناه نابخشودنیه و ترجیح میدیم بمیریم اما دروغ نشنویم!اما... ایا واقعا این دروغگویی جز ثابت اخلاق همسرته؟یا فقط به شما اونم در موارد خاصی دروغ میگه؟

    به سوال بالا خوب فکر کن...در ضمن:
    شک آفت زندگی مشترکه!از همین الان یاد بگیر تا به قول خانم آنی حاضر به اعتماد باشی.

  13. 8 کاربر از پست مفید یک زن امیدوار تشکرکرده اند .

    یک زن امیدوار (سه شنبه 10 مرداد 91)

  14. #9
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 26 مهر 97 [ 09:20]
    تاریخ عضویت
    1390-5-27
    نوشته ها
    1,398
    امتیاز
    13,057
    سطح
    74
    Points: 13,057, Level: 74
    Level completed: 52%, Points required for next Level: 193
    Overall activity: 11.0%
    دستاوردها:
    Social1000 Experience PointsVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    8,610

    تشکرشده 8,998 در 1,493 پست

    Rep Power
    155
    Array

    RE: طلاق خواسته هردوتامون شده.کمک کنید کار به جای باریک نکشه.من دوسش دارم

    شارلوت عزیز

    بازم که تند رفتی. شما هی پیله کردی بهش و قرآن آوردی معلومه که عصبانیش کردی. اونم عصبانی بوده 1 چیزی گفته

    بی تدبیری کردی گفتی دستت رو بذار روی قرآن. این یعنی پیله کردن. یعنی اینکه دائم من تو رو دارم چک می کنم. کادر درستی نکرده اما خسته شده و قاطی کرده.

    اون الان پر از فشار و استرسه. پسر عموی من همین اواخر سر عروسیش بهم می گفت انقدر فشار رومه و استرس

    دارم دلم میخواد بزنم زیر همه چیز و طلاقش بدم گاهی با اینکه خیلی زنش رو دوستش داشت. زنش هم دائم بهش

    پیله می کرد این عصبی تر می شد. اما الان خوش و خرم دارن زندگی می کنن.

    شارلوت جان بهتره به همسرت بگی که شروع یک مسئولیت سنگین همیشه توام با استرسه اما شما باید باهم

    این استرس ها رو کم کنین. بهش بگو من می دونم تو اط پس همه چیز به بهترین شکل بر میای.

    عصبانی شده یکم و خیلی پر استرس و خسته. میدونم تو هم خسته ای! اما بگذار 2 - 3 روزی بگذره خودش میاد

    پیشت.

    سعی کنین تو طوفان های زندگی سریع حلقه هاتون رو در نیارین این که نشد کار که آخه گلم.

    اینو بعدا جو که آروم شد به همسرت یاد بده!

    نگران نباش چند روز بگذره همه چیز درست میشه. نترس فراموشت نمی کنه مگه الکی و بچه بازیه

    آدم گربه خودنگیش رو هم راحت از یاد نمیبره چه برسه به همسرش! :)

    اگر این عروسی انقدر داره فشار میاره بهتر نیست برید یک سفر و بعد سر زندگیتون؟ اینطوری قشنگتر نیست؟

    به پیشنهادم فکر کن. فعلا هم آروم باش و اقدامی نکن. انشالا درست میشه دوست خوبم





  15. 9 کاربر از پست مفید bahar.shadi تشکرکرده اند .

    bahar.shadi (سه شنبه 10 مرداد 91)

  16. #10
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 21 تیر 99 [ 21:50]
    تاریخ عضویت
    1390-2-14
    نوشته ها
    1,339
    امتیاز
    22,823
    سطح
    93
    Points: 22,823, Level: 93
    Level completed: 48%, Points required for next Level: 527
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteran10000 Experience PointsTagger First ClassOverdrive
    تشکرها
    3,264

    تشکرشده 3,442 در 1,036 پست

    Rep Power
    148
    Array

    RE: طلاق خواسته هردوتامون شده.کمک کنید کار به جای باریک نکشه.من دوسش دارم

    شارلوت عزیز فرض کن که زندگیت یه متن که یه جاهایش خوبه و یه جاهایش بد و تو هی دستت رو بری روی جاهای بد و به همسرت می گی بیا با هم بخونیمش (گیر دادی به اینکه همسرت کجا میره و کجا نمی ره و هی روش اصرار می کنی)
    عزیز من همسرت چه دانشگاه باشه چه شرکت خلاف شرع که نمی کنه فقط اینقدر حساسیت نشون دادی که اونم حساس کردی

    لطفا این قضیه رو بذار کنار
    بعدشم زن طاقتش بیشتر تو مشکلات یکم همراهیش کن
    [align=center]خوشبخت کسی نیست که مشکلی ندارد
    بلکه کسی است که با مشکلاتش مشکلی ندارد .[/align]

  17. 4 کاربر از پست مفید eghlima تشکرکرده اند .

    eghlima (سه شنبه 10 مرداد 91)


 
صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. وابستگی من به شوهرم وتحقیرهای اون...افسرده ام...
    توسط saba.khaste در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 32
    آخرين نوشته: دوشنبه 23 شهریور 94, 17:29
  2. خواستگار قد بلند و اعتماد بنفس پایین من ...( ادامه ی قدم کوتاه است.)
    توسط sima.aass در انجمن سایر سئوالات مربوط به ازدواج
    پاسخ ها: 7
    آخرين نوشته: شنبه 21 شهریور 94, 00:03
  3. خسته شدم از قد کوتاهم تورو خدا کمک کنید :(
    توسط 23Gharibe در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 7
    آخرين نوشته: دوشنبه 19 مرداد 94, 17:01
  4. خواستگارکوتاهتر!
    توسط kija در انجمن طـــــــــــرح مشکلات ازدواج: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 10
    آخرين نوشته: شنبه 17 آبان 93, 09:46
  5. در جواب به خواستگارم دچار شک وتردیدم..لطفا سریع کمکم کنید..
    توسط maniash در انجمن طـــــــــــرح مشکلات ازدواج: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 24
    آخرين نوشته: چهارشنبه 01 مرداد 93, 11:18

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 04:13 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.