به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 36 12345678910112131 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 351
  1. #1
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 28 خرداد 88 [ 14:34]
    تاریخ عضویت
    1386-11-05
    نوشته ها
    375
    امتیاز
    8,632
    سطح
    62
    Points: 8,632, Level: 62
    Level completed: 61%, Points required for next Level: 118
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    683

    تشکرشده 715 در 251 پست

    Rep Power
    54
    Array

    Question خداحافظی با تالار همدردی

    قسمت اول تاپیک خداحافظی با تالار همدردی: من از تالار می روم ؛ خداحافظی های اعضایی كه از تالار می روند


    =====================================

    سلام.
    رفتار من عادی است
    اما نمی دانم چرا
    این روزها
    از دوستان و آشنایان
    هرکس مرا می بیند
    از دور می گوید:
    این روزها انگار
    حال و هوای دیگری داری!
    اما
    من مثل هر روزم
    با ان نشانیهای ساده
    با همان امضا، همان نام
    با همان رفتار معمولی
    مثل همیشه ساکت و آرام
    تنها
    حس می کنم گاهی کمی گنگم
    گاهی کمی گیجم
    حس می کنم
    از روزهای پیش قدری بیشتر
    این روزها را دوست دارم.......

    .................................................
    یک بار دیگه سلام. شاید تعجب کنید . شاید برای بعضیها فرقی نداشته باشه. در هر صورت من دارم میرم و به حکم این مدت دوستی و همدردی، لازم دونستم از دوستای خوبم خداحافظی کنم و حلال بودی بخوام. در این مدت اینجا برام واقعاً حکم یه خونه دیگه رو داشت که وقتی از محیط واقعی خودم خسته می شدم می یومدم اینجا تا در این خونه مجازی چند لحظه ای رو با خونواده همدردی بگذرونم و هم خودم غمم فراموش بشه هم اگه شد غم از دل یک نفر بردارم یا تردیدو از فکر یکی .... راستش دروغ چرا؟ این آخریا کمی دلم از اینجا گرفت.. دیگه اون صمیمیتی که منو اینجا کشونده بود ازش خبری نبود. تالار شلوغ شده بود. دیگه خیلی کسی کسی رو نمی شناخت. قدیمیا به جون هم افتاده بودن. نمی دونم واسه چی بود اما به نظرم خلوص تالار کم شده. پستای بعضیا دیگه اون همدردی سابقو نداره. یعنی همه خودشونو با دیگرون ، با اونی که احتیاج به همدردی داره توی یه خط و یه سطح نمی دونن. نمی دونم. شاید غرور و خودبینی و ریا جای همدردی بی ریا و خالصانه رو گرفته.... به هرحال اینا رو گفتم که بدونین . من که رفتم اما یه فکری به حال تالار بکنین... دیگه مثل قدیم جذاب نیست. دیگه بوی همدردی و محبت ازش نمیاد. دلم نمی خواد این دم آخری همش از دلگیری حرف بزنم. امیدوارم اگر زمانی حرفی زدم یا پستی انداختم که دوستی رو ناراحت کردم از من دلگیر نباشه. اگر حرمت بزرگتری رو ناغافل نگه نداشتم به بزرگواری خودش ببخشه. اگه یه وقت قوانین همدردی رو زیر پا گذاشتم یا مطلب نابجایی رو عنوان کردم از مدیر مهربان هم عذر می خوام. اینجا دوستای خوبی داشتم. طاهره و ستاره عزیز که مثل خواهر نداشته خودم دوستشون داشتم. آرزوی مهربان که دوست بی ریای من بود و همیشه همراز و همراهم بود البته دیر شناختمش. از آقای مدیر هم ممنونم که تونستن با کمک بچه ها منو از بحران روحی که در اون بودم نجات بدن وبه وضعیتی که الان دارم برسونن. من هیچ وقت کمکهای شما و مدیر رو فراموش نمی کنم. خوشحالم که تونستم حداقل با دست پر از تالار در بیام و الان مشکل خاصی ندارم.
    اگر بار گران بودیم رفتیم
    اگر نامهربان بودیم رفتیم
    و دیگر سکوت....
    چون
    سکوت سرشار از سخنان ناگفته است
    از حرکات ناکرده
    و شگفتیهای بر زبان نیامده
    در این سکوت حقیقت ما نهفته است
    حقیقت تو و من............

  2. 2 کاربر از پست مفید آتنا تشکرکرده اند .

    آتنا (جمعه 24 خرداد 87)

  3. #2
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    سه شنبه 22 اسفند 02 [ 15:41]
    تاریخ عضویت
    1386-6-22
    نوشته ها
    796
    امتیاز
    23,402
    سطح
    94
    Points: 23,402, Level: 94
    Level completed: 6%, Points required for next Level: 948
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranRecommendation Second Class10000 Experience PointsSocialTagger Second Class
    تشکرها
    2,041

    تشکرشده 2,229 در 569 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: خداحافظی با تالار همدردی

    سلام آتنا ،
    از لطفت ممنونم اما دوست ندارم ازت خداحافظی کنم .
    آتنای عزیزم ،
    اصولا تغییر خیلی دلچسب نیست . چون وقتی به یه شرایطی عادت می کنی که به طور معمول دوستش داری سخته اگر در موقعیتی قرار بگیری که اون حال و هوا عوض بشه ...
    اما تغییر همیشه هم بد نیست . تغییر گاهی نوید روزهای بهتری رو به ما می ده هرچند ما ابتدا نتونیم خیلی با اون همراه بشیم .
    آتنا،
    امیدوارم تنها دلیلی که برای ترک تالار برات وجود داره همین تغییرات تالار باشه که اگه اینطوره ، می خوام روی چیزی که قبلا هم همه با هم در مورد اون زیاد صحبت کردیم تاکید کنم .
    خیلی خوب می دونی که این تالار هم نمود کوچکی از زندگی معمول ماست ...
    ما
    گاهی باید بعضی چیزها رو بپذیریم
    گاهی باید تغییر ایجاد کنیم
    گاهی باید مبارزه کنیم
    و گاهی ...
    و موفقیت ما در زندگی به این برمی گرده که تشخیص بدیم کجا باید چه بکنیم.
    قطعا در زندگی خودت هم گاهی درگیر اختلاف نظر و پیچیدگی شدی ...
    و می دونی که همیشه کنار کشیدن آخرین راه نیست ...
    اگر ناراضی هستی باید کاری بکنی ...
    ضمن اینکه نباید فراموش بکنیم که همیشه هم شرایط اونجوری که ما دوست داریم پیش نمی ره و حتی شاید فکر ما بهترین فکر و بهترین شیوه نباشه ...

    پیشنهاد می کنم یک بار دیگه لینک زیر رو ببینی :
    پیشنهاد بهبود فضای تالار

    و کلام آخر
    امیدوارم هرجا که هستی سلامت و خوشبخت و موفق باشی .

  4. 10 کاربر از پست مفید طاهره تشکرکرده اند .

    bitabi man (دوشنبه 15 تیر 94), طاهره (جمعه 24 خرداد 87)

  5. #3
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    جمعه 09 مهر 89 [ 18:27]
    تاریخ عضویت
    1386-11-13
    نوشته ها
    952
    امتیاز
    20,283
    سطح
    89
    Points: 20,283, Level: 89
    Level completed: 87%, Points required for next Level: 67
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,946

    تشکرشده 1,965 در 675 پست

    Rep Power
    112
    Array

    RE: خداحافظی با تالار همدردی

    سلام آتنا خواهر خوبم

    قربونت برم تالار هم مثل خانواده مي مونه مگه تو خانواده شما يا ما هر روز اوضاع و احوال يه جوره ، خب معلومه گاهي شادي گاهي غم گاهي اخم و گاهي لبخند گاهي صميميت و گاهي كم محلي ، اما وقتش كه بشه همه چي دوباره رنگ و بوي آرامش مي گيره و به موقعش همه با هم يكدل و صميمي و همدرد ميشن آخه مي دوني چيه !! اينجا تالار همدريه و خواهي نخواهي هممون با هم همدرد هستيم ، الان هم ازت درخواست مي كنم يه مدت ديگه بمون اما يه خورده از حساسيتهاي خودت كم كن بعدش اگه ديدي بازم اره تالار به درد موندن نمي خوره اونوقت هممون با هم مي ريم ولي من يكي كه دوست دارم اسم آتنا هميشه تو تالار باشه آتنا جان منتظرت هستم تا بياي و بگي كه نمي توني ازتالار دل بكني
    اين شعر هم تقديم به آتنا خواهر خوبم و تالار همدردي كه دوري هر دوشون سخته برامون :
    قسمت نشد ببينمت خدانگهداري كنم **** فرصت نشد بمونمو از تونگهداري كنم
    گفتم اگه ببينمت دل كندنم سخته برام****اگه يه وقت بگي نرو رفتن پر از درد برام
    گفتم صداتو نشنوم نديده از پيشت برم****پشت سرم زاري نكن چيكار كنم مسافرم

  6. 8 کاربر از پست مفید erfan25 تشکرکرده اند .

    erfan25 (جمعه 24 خرداد 87)

  7. #4
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    جمعه 28 فروردین 94 [ 21:07]
    تاریخ عضویت
    1386-12-09
    نوشته ها
    2,496
    امتیاز
    42,303
    سطح
    100
    Points: 42,303, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 5.0%
    دستاوردها:
    Veteran25000 Experience PointsTagger Second Class
    تشکرها
    8,459

    تشکرشده 9,108 در 2,116 پست

    Rep Power
    267
    Array

    RE: خداحافظی با تالار همدردی

    سلام اتنا خانم دوست خوبم شما در تالار رفتی من ناراحت هستم من شما تجربه دانش علم یاد گرفتم تالار به شما نیاز داردجا در تالار خالی است اتنا خانم من شما خیلی دوست دارم اتنا خانم به تالار برگردیددلم برایتان تنگ شده است امیدوارم همیشه سلامت باشید موفق وشاد باشید

  8. 6 کاربر از پست مفید محمدابراهیمی تشکرکرده اند .

    محمدابراهیمی (جمعه 24 خرداد 87)

  9. #5
    ((( مشاور خانواده )))

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 30 فروردین 03 [ 13:16]
    تاریخ عضویت
    1386-6-25
    نوشته ها
    9,420
    امتیاز
    287,066
    سطح
    100
    Points: 287,066, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 67.0%
    دستاوردها:
    VeteranCreated Blog entryTagger First ClassSocial50000 Experience Points
    نوشته های وبلاگ
    7
    تشکرها
    23,577

    تشکرشده 37,079 در 7,002 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    0
    Array

    RE: خداحافظی با تالار همدردی

    سلام آتنا
    گاه زخمهایی که به پا داشته ام
    زیر و بم های زمین را به من آموخته است.

    آتنا
    این تالار هم زیر مجموعه همین زندگی است. همین دنیای واقعی.
    گاهی انتظارات ایده الهای ما از این دنیا ، انتظاراتی هست که در ذهن ما نسبت به بهشت برین داریم ، مدینه فاضله
    در حالیکه این دنیا محلی برای تلاش، حل مشکلات، حل تعارض هاست.
    تحمل خارها
    و مدیریت رنجهاست.

    اگر ما توقع خودرا نسبت به زندگی به طور غیر واقع بینانه ای بالا ببریم، دچار احساس یاس و ناامیدی خواهیم شد.

    اما در واقع کمرنگ شدن حضور اعضاء در تالار برایم مانند دوستان زیاد تلخ نیست. به نظر من همیشه انسانها در مسیر زندگی تولد ومرگهای تدریجی را تجربه می کنند. در واقع مرگ هر مرحله نوید ، تولد مرحله بعد را می دهد.
    مرگ دوره جنین، یعنی تولد دوره نوزادی، مرگ مرحله کودکی و خامی، یعنی تولد مرحله بلوع و نوجوانی....

    اصلا بنا نیست که همیشه اعضاء نیازمند این تالار بمانند، و برای رفع رنجها و ناآرامی های خود به این پناه بیاورند.
    بلکه باید مرحله قطعی هم داشته باشند. و بار دیگر که بر می گردند، نه برای رفع دلتنگی های خودشان، که مرحله ای از بالندگی و دهندگی را با خود همراه داشته باشند.
    ما همه اعضاء منتظرت هستیم که باز هم در مرحله رشد و نوین زندگی ات به تالار برگردی ، نه اینکه با تو همدردی شود، بلکه برای اینکه بیایی که خاری از دلی یا رنجی از سینه ای برون ریزی.

    در واقع قطع وابستگی و عدم عادت آن چیزی هست که بسیار مهم است. من از این بابت نسبت به تصمیم شما خوشحالم که چنین وابستگی نداری و آزاد و رهایی.
    اما این نکته را هم بگویم که در زندگی بهتر است قانون همه یاهیچ را اجرا نکنیم.
    در واقع:
    رهرو آن نیست گهی تند و گهی خسته رود
    رهرو آنست که آهسته و پیوسته رود.

    لذا شما با اینکه خداحافظی کرده اید، هر چند وقت یکبار می توانید باز هم در کنار دوستان باشید. حتی اگر فرصت یادداشت نوشتن نداشته باشید.

    در مورد میزان تنشی که در این اواخر ایجاد شد، باید بگویم این هم تجربه زندگی این دنیایی هست. مهم اینست که عکس العمل ما در سعه صدر، تحمل ، بردباری و مدیریت مسائلمون چگونه باشد. نه خشم و بر افروختگی ، و نه ناامیدی و انزوا هیچ کدام راههای مناسبی در برخورد با مسائل نیست.

    بلکه انعطاف پذیری، خردورزی و آرامش به همراه تدبیر نیکو و پذیرش ضعفهایمان و آماده شدن جهت تغییر و رشد ، همه آنچیزی هست که موجب رشد ما می شود.

    به هر حال بنده به عنوان مدیر تالار همدردی هرگز چنین احساس جدایی از شما یا تک تک اعضاء را نخواهم داشت، چون همیشه در یاد و قلبم هستی، چه حضور فیزیکی در تالار داشته باشید یا نداشته باشید.
    بهترین ها را همیشه برای شما آرزومندم

  10. 7 کاربر از پست مفید مدیرهمدردی تشکرکرده اند .

    من راضیه هستم (جمعه 08 اسفند 93), مدیرهمدردی (شنبه 25 خرداد 87)

  11. #6
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 10 تیر 90 [ 00:55]
    تاریخ عضویت
    1387-1-04
    نوشته ها
    122
    امتیاز
    4,361
    سطح
    42
    Points: 4,361, Level: 42
    Level completed: 6%, Points required for next Level: 189
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    89

    تشکرشده 89 در 52 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: سلامی دوباره به همدردی

    سلام به همگی
    منم دوست دارم به عنوان یه عضو کوچیک از این خانواده نظر خودمو بگم
    به نظر من این پست آتنا بیشتر شبیه درد و دله تا خداحافظی . خیلی از جاها رو به آتنا حق میدم ولی بعضی جاها رو هم نه !
    درسته خیلی از جاها وقتی میای مشکلت رو بگی و جواب بگیری به نوشته های دوستان که دقت میکنی میبینی هر کی میخواد خودی نشون بده و علیرغم اینکه نظری نداره میاد یه نظر میده که البته اینم از سیستم بد امتیاز دهی هر کاربر نتیجه میگیره که کاربرای جدید (یکیش خود من) دوست داریم زود ستاره هامون بره بالا . ولی در مورد شلوغی تالار من نظرم مخلفه چون یه چیز کاملا عادیه .
    بهر حال این نظر من بود به عنوان یه کاربر ،دوست ،برادر یا هر چی که اسمشو بذارین

  12. 2 کاربر از پست مفید hsh تشکرکرده اند .

    hsh (شنبه 25 خرداد 87)

  13. #7
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 02 شهریور 01 [ 10:24]
    تاریخ عضویت
    1386-6-22
    محل سکونت
    قم
    نوشته ها
    1,166
    امتیاز
    41,377
    سطح
    100
    Points: 41,377, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranSocial25000 Experience PointsTagger Second Class
    تشکرها
    2,961

    تشکرشده 3,584 در 906 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: خداحافظی نه!یه مرخصی استلاجی!

    سلام اتنای عزیز و دوست داشتنی !


    با هر که مهری داشتیم
    با هم از این حرفها نداشتیم


    این مدت فصل امتحانات و پایان ترم و این حرفها بود .اما تازه باشروع تابستان و اوقات فراغت و ....
    شما هم لطفا !برید و کارها تون رو رله کنید و برگردید .
    من حضورت رو در تالار خیلی دوست دارم .
    منتظر می مونیم !

  14. 5 کاربر از پست مفید setareh تشکرکرده اند .

    setareh (شنبه 25 خرداد 87)

  15. #8
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 21 مرداد 88 [ 16:11]
    تاریخ عضویت
    1387-1-22
    نوشته ها
    192
    امتیاز
    4,425
    سطح
    42
    Points: 4,425, Level: 42
    Level completed: 38%, Points required for next Level: 125
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    188

    تشکرشده 191 در 101 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: خداحافظی با تالار همدردی

    سلام آتنا جان
    راستش وقتی این تایپیک شمارو خوندم خیلی یکه خوردم. باورم نمی شد که فعالترین و مهربونترین دوست همدردی، دوست خودم و دوست بقیه بچه ها بخواد از اینجا بره و اینقدر زود ناامید بشه از همه چیز. مشکلات، بحثها، دعواها ودلخوریها ممکنه تو هر جمع دوستانه ای پیش بیاد ولی مطمئننا چنین وضعی دائمی نیست دوست خوبم و همه چیز مدام در حال تغییر وتحوله و چه بسا که این تغییرات وتحولات میتونه یه شروع جدید برای این سایت و اعضای اون باشه و به عبارتی باید اونو به فال نیک گرفت. در این بین همت و یاری و تجربه های دوستان قدیمی هم میتونه مفید و راهگشا باشه و مسلما دوری وکناره گیری اونها مشکلی رو حل نمی کنه بلکه باید برعکس همواره حضور داشت و فعالیت نمود وامیدواری داد و به عبارتی باید به گونه ای راه حل ارائه بدیم و نه اینکه بخوایم صورت مسئله رو پاک کنیم وازش فرار کنیم.
    در هر حال امیدوارم این خداحافظی شما زیاد جدی و قطعی نباشه و به قول دوستمون بیشتر شبیه دردل باشه تا خداحافظی.
    منتظرت هستیم آتنای عزیز
    شبی از پشت یک تنهایی نمناک و بارانی
    تو را با لهجه ی گلهای نیلوفر صدا کردم
    تمام شب برای باطراوت ماندن باغ قشنگ آرزوهایت دعا کردم...

  16. 2 کاربر از پست مفید rose تشکرکرده اند .

    rose (شنبه 25 خرداد 87)

  17. #9
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 14 اردیبهشت 90 [ 22:20]
    تاریخ عضویت
    1386-12-21
    نوشته ها
    129
    امتیاز
    4,377
    سطح
    42
    Points: 4,377, Level: 42
    Level completed: 14%, Points required for next Level: 173
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    137

    تشکرشده 139 در 69 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: خداحافظی با تالار همدردی

    سلام
    فکر کنم من خیلی ناخوانده ام!
    آتنا خانم چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
    شلوغ شده یعنی من اومدم!!!؟؟؟
    باشه!تو بمون من میرم!
    شوخی کردم!(اگه شما بخواین جدی گفتما)
    آخه خیلی از اهالی همدردی به تجربه های شما احتیاج دارن.زکات علم نشر اونه و زکات تجربه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
    منم که جدیدم وقتی پست های ماههای گذشته رو میخونم حسرت میخورم!چه برسه به شما که چند ماه باهاش زندگی کردین.
    ولی بچه های کویر خیلی محکمتر ازاین حرفا هستن.نکنه می خوای بگی کویری نیستی!!!

    یه هدیه از طرف یه آدم که شاید حضورش تالارو شلوغ کرد و ...!(از شاعر کودکی ام)فکر کنم شاعر همون شعری که خودتون نوشتید؛شایدم همون کتاب!


    با تو ام
    ای لنگر تسکین!
    ای تکانهای دل!
    ای آرامش ساحل!
    با تو ام
    ای نور!
    ای منشور!
    ای تمام طیفهای آفتابی!
    ای کبود ارغوانی!
    ای بنفشابی!
    با تو ام ای شور،ای دلشوره شیرین!
    با تو ام
    ای شادی غمگین!
    با تو ام
    ای غم!
    غم مبهم!
    ای نمی دانم!
    هر چه هستی باش!
    اما کاش...
    نه،جز اینم آرزویی نیست:
    هر چه هستی باش!
    اما باش!


    با آرزوی زندگی سرشار از عشق وشادی برای آتنای خوشبخت...

  18. 2 کاربر از پست مفید montazer_313 تشکرکرده اند .

    montazer_313 (شنبه 25 خرداد 87)

  19. #10
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 21 فروردین 91 [ 17:04]
    تاریخ عضویت
    1386-11-27
    نوشته ها
    732
    امتیاز
    8,030
    سطح
    60
    Points: 8,030, Level: 60
    Level completed: 40%, Points required for next Level: 120
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    730

    تشکرشده 755 در 381 پست

    Rep Power
    90
    Array

    RE: خداحافظی با تالار همدردی

    آتنا آخر کار خودتو کردی خداحافظی رو میگم ؟

    واقعا نمیدونم چی بگم گاهی آدمها باید بروند ولی کاش خداحافظی نمیکردند تا همیشه امید برای برگشتشان بود

    چی میتونم بگم .....

    دل از من برد و روی از من نهان کرد
    خدا را با که این بازی توان کرد


    .................
    ........................
    .................
    .........

    از گریه زاری گذشته هر جا هستی من و تو زیر سایه مشترک هستیم روی همین زمین... توی همین سرزمین با هم هستیم ، تو یک دنیا و زمان مشترک نفس میکشیم خدا مارو از یک خانواده بوجود آورد چون میبینی که با یک زبان مشترک مینوسیم و صحبت میکنیم... خدا رو چه دیدی شاید یک روز همسایه دیوار به دیوار هم شدیم

  20. 3 کاربر از پست مفید آرزو تشکرکرده اند .

    آرزو (شنبه 25 خرداد 87)


 
صفحه 1 از 36 12345678910112131 ... آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 05:16 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.