سلام به همه ی دوستای عزیز.
اول از هرچیز میخوام از همه ی کسانی که بی چشم داشت تجربه های خودشون و راهنماییهاشون رو در اختیار بقیه میذارن تشکر کنم.
امیدوارم همه با کمک به همدیگه بتونیم تجربه های تلخ زندگیمون رو کمتر و کمتر کنیم.
خیلی از حرفها رو که اینجا گفتم میتونستم بیشتر و اونطور که دلم میخواد با فعالیت توی بعضی تاپیک ها عنوان کنم!! اما دسترسی کامل به همه ی امکانات تالار رو ندارم متاسفانه.
----------------------------------------------------
اول یک کم در مورد خودم میگم باز هم اگه نکته ای مبهم بود پاسخ میدم.
خیلی پرحرف یا شلوغ نیستم به خصوص توی جمع های غریبه تر.
اما توی زمینه هایی که دوست دارم خوب صحبت میکنم.
هرگز تمایلی به داشتن دوست پسر و این رابطه ها نداشتم و ندارم.
23 سالمه. درسم تموم شده. فعلا دارم برای مقطع بعدی میخونم.
دوست دارم تعاملم با آقایون به این صورت باشه که اگر هم کلاسی هستیم، دو تا همکلاسی خوب باشیم، به همدیگه کمک کنیم، و ...اگر همکاریم همینطور... و الی آخر.
اینطور میپسندم که توی روابطم نگاه جنسیتی نداشته باشم. خودم همیشه نگاهم اینه.
توی روابطم صمیمت و مهربونی دارم. البته نه بیش از حد!!
حتی توی دوستهای دخترم هم هیچ وقت صمیمیت بیش از اندازه ایجاد نمیکنم،
و خیلی دیگران رو وارد زندگیم نمیکنم.
چون خونواده ی خوبی دارم و از همه نظر بی مشکلم.
اینو گفتم چون خیلی از دخترها مشکلات و مسائلشون رو با دوستاشون در میون میذارن و بحران ها یا کمبودهاشونو با دوستاشون جبران میکنن.
اما من اصولا روی خونوادم حساب میکنم نه دوستام.
سعی میکنم کاری از دستم برمیاد البته حساب شده، برای دوستانم انجام بدم،
و در عین حال توقع بالایی نداشته باشم و کلا متکی به دوستانم نیستم.
حتی با "هرپسری" سلام علیک ساده نمیکنم! چه برسه به اینکه بخوام به کسی روی زیادی بدم!
توی حوزه ی اخلاق آدم به نسبت کمالگرا و سخت گیری هستم!!
اما کاری به عقاید کسی ندارم و راه خودمو میرم.
توی برخورد اول معمولا احترام و صمیمیت نسبتا بالایی دارم و گرم برخورد میکنم،
البته منظورم این نیست که زیادی رو میدم ها! ابدا. فقط حداقل روی خوش رو نشون میدم. دختر و پسر هم نداره.
البته با دخترا راحت تر و صمیمی ترم.
از نظر ظاهری خوبم.
زیاد حس نمیکنم محبوبم! در این زمینه اعتماد به نفسم خیلی پایینه و حتی میتونم بگم خیلی وقتها حس میکنم دیگران از من متنفرن!!
ولی با هرکسی یه مدت برخورد دارم چه دختر چه پسر چه فامیلا... همه منو خیلی قبول میکنن و قبول دارن و روم حساب میکنن.
غریبه تر ها یه جوری برخورد میکنن که انگار خیلی از شخصیت من شوکه شدن!
شایدم به خاطر اینه که خودمو قبول ندارم و خیلی بیش از حد خاکی برخورد میکنم!!!
و این قبول داشتنم رو توی حرفهاشون، به صورت مستقیم، و خیلی زیاد نشون میدن!!
آدم معتقدی هستم.
همیشه توی صحبت کردنا، رفت و آمدا و خلاصه همه ی رفتارهام حتی صمیمیتم، یه نوع سنگینی خاصی رو سعی میکنم داشته باشم!
اصلا دست خودم نیست البته! اعتقاداتم رفتارامو شکل میدن و من آدم سبک رفتاری نیستم به هیچ وجه.
حتی از نظر نگاه کردن به جنس مخالف یا لبخند زدن همش حساب شده !!
و به همین دلیل هم این مشکل برام جای سوال داره نمیدونم کجای کارم غلطه...
حالا اصل مشکلم!!
مشکل من با آقایونه.
تا امروز زندگیم نشده یکی از پسرایی که حتی من فقط باهاشون یه بار یه سلام ساده کردم بعد مدتی نخواد بهم نزدیک بشه و دوست بشه!! و اینو یا از رفتارای خودشون میفهمم یا دیگران به گوشم رسوندن.
همه ی روابطم با آقایون به همین علت بعد از مدتی قطع میشه!
در مواردی که به دلیلی کمی صمیمیتر بودم، دیگه خیلی بدتر!
طرف میاد ادعای علاقه و عشق میکنه و ... من نمیدونم چیکار باید بکنم.
چون خودم این حس برام پیش نمیاد، میخوام به طرف هم بفهمونم فقط یه دوست خوب معمولی باش ! ولی نمیشه...
ناراحت میشه و اکثرا میگن شما فکر میکنید من نیتم بده یا ادم بدیم ( فکر کنم چون همه میدونن توی زمینه های اخلاقی خیلی معتقد و به نسبت سخت گیرم اینجوری فکر میکنن!)
و خلاصه آخرش مجبور میشم کلا ارتباطم رو قطع کنم.
البته اینکه میگم کمی صمیمتر با حفظ همه ی حریم هاست،
منظورم اینه که وقتی فقط دوست خوبتری بودم مثلا کاری از دستم میومده کردم، احترام ها و حرمتا رو رعایت کردم و الخ، همه ی اینا با رعایت حجب و حیای کامل! بدون دلبری! بدون ناز و عشوه و ...!
اصلا من حتی طرز صحبت کردنم یکذره لوس بودن یا ... نداره... رفتارمم همینطور.
ظاهرم همیشه مرتبه اما ساده هستم. نه آرایش نه هیچ چیز جلب توجه کننده ی دیگه.
خصوصا توی محیطی که آقا زیاد باشه بیشتر هم رعایت میکنم!!
واقعا نمیدونم... کلافه شدم دیگه... حالا نه اینکه با پسرای زیادی در ارتباط باشم...
ولی با هرکسی که ارتباط داشتم ، از همکلاسی بگیر تا توی جمع های دیگه، حتی در حد دو تا هم آزمایشگاهی! این اتفاق افتاده... از همه نوع شخصیتی هم بودن... از مذهبی تا ضد مذهبی!
شاید چون همونطور که گفتم به کار کسی کار ندارم. و توی زندگیم هم میانه رو هستم، روی ارزشای خودم خیلی پایبندم ها! ولی ارزشهام مخلوطن! نه این وریم نه اونوری!
و توی فامیل و آشناها هم که پسرا اصلا شانس نزدیک شدن ندارن به خاطر آبرو و اینها! پسرهای مجرد منو به عنوان یه دختر مغرور میشناسن و معمولا یه حالت لجبازی باهام دارن!!!
یه مثال بیارم!
مدتی توی ازمایشگاه روی موضوعی کار میکردم یه دانشجوی دیگه هم برای خودش کار میکرد، صحبتمون هم در حد سلام علیک و گاهی هم کار و درس بود. همین!
بعد از مدتی دیدم با عصبانیت باهام برخورد میکنه اصلا اهمیت ندادم. چون برام مهم نبود!
ولی بعدا از طریق یکی متوجه شدم که این آقا گفته بود خانوم فلانی انگار نه انگار خیلی سرد باهام برخورد میکنه!!
به من علاقه مند شده بود، بماند که بعدا هم واسطه و اینها فرستاد و کلی اصرا به اینکه خودشو اثبات میکنه و ... خودش علاقه پیدا کرده بود و از من از همه جا بیخبر هم توق پیدا کرده بود گرمتر برخورد کنم!!!
دوستان کجای کارای من میتونه غلط باشه آخه؟؟ چیکار کنم؟!
خودم هرچی فک میکنم نمیفهمم
واقعا نمیفهمم و از این اتفاقای تکراری هم خسته شدم.
فکر میکنم دو روز دیگه توی محیط کار چیکار کنم؟؟
یا باید کلا ارتباط نداشته باشم و انگ مغرور بودن بخورم!
(چون همونطور که گفتم، رفتارم خیلی سنگینه و اکثرا تصور پیش میاد که مغرورم یا سردم .
تا با کسی برخورد نکنم، نمیفهمه واقعا مغرور نیستم و و نمیفهمه فقط اهل شل بازی نیستم!
اما کافیه برخورد پیدا کنم دیگه انتظار و توقع پشت انتظار .... )
این قضیه منو خیلی اذیت میکنه. آدم بی شیله پیله ای هستم، واقعا هیچوقت نه خواستم و نه تونستم کسی رو اذیت بکنم. دوست دارم همه ی روابطم با مهر باشه. همین.
کل عمرم راه خودمو رفتم به هیچکس کاری نداشتم و ندارم.
از دلخوری و کینه و قهر و این بچه بازیها هم خوشم نمیاد اصلا، بنابراین این جریانات منو خیلی اذیت میکنن. منی که همیشه از حاشیه فراریم.
و موضوع ساده ای هم نیست برام. حتی گاهی فکر میکنم فردا ممکنه این مشکلات توی رابطه با همسر احتمالیم(!) هم تاثیر بذارن؟! و یه جوری خودشونو نشون بدن؟!
ببخشید اگه خیلی از خودم تعریف کردم!
فقط خواستم منو یکم بشناسید که بتونید بهتر بهم بگید مشکل چیه...
منتظر نظراتتون هستم.
علاقه مندی ها (Bookmarks)