سلام خدمت دوستان محترم و عزیز
متنم طولانیه.ازتون عذر میخوام.اما به کمک شما نیاز دارم.
من و همسرم 24 و 28 ساله هستیم.من فوق لیسانس و ایشون فوق دیپلم هستن.به مدت 4 ساله که ازدواج کردیم.
ازدواجمون کاملا سنتی بود.همسرم اختلاف عقیدتی و مذهبی زیادی با خانوادش داره..طوری که مثلا اونا مخالف حجاب و نمازن اما همسرم معتقده.
به خاطر همین موضوع اکثر اوقات با خانوادش قهره ودرگیری داره.اصلا دوستش ندارن و حتی وقتی مریض بود و در بیمارستان بود هیچکدوم از خواهراش نیومدن بهش سر بزنن.مواقعی هم که باهم هستن مدام در حال تیکه انداختن به هم و ..هستن.خوب البته روابط همسرم با خانوادش هیچ ربطی به من نداره.
اینو فقط گفتم تا شناختتون از همسرم کامل بشه.پدر همسرم یه مرد شراب خوار و بسیار خسیس و بد دهنه.برای عروسی من و همسرم قرونی کمک نکرد با اینکه همسرم تک پسر بود.(فوق العاده هم پولداره).حتی اگر پولی به همسرم قرض بده سر دو روز به همسرم خیلی جدی میگه چی شد پول من !؟
پدر شوهر و مادر شوهرم مدام در حال کتک کاری بودن و هستن.
همسرم در واقع برای فرار از محیط متشنج خانواده تن به ازدواج داد.از طرفی خود من هم به علت اخلاق تند پدرم و برای فرار از اعصاب خوردی های خونه تن به ازدواج دادم.اما از چاله به چاه افتادم.
مشکل اصلی من و همسرم که واقعا من رو کلافه و خسته کرده (قرصهای قوی ارامبخش میخورم..تحت نظز متخصص قلب و مغز و اعصاب هستم) برمیگرده به دو سال پیش که همسرم از کار اخراج شد.
کلا همسرم هر جایی برای کار میره 5 ماه بیتشر دووم نمیاره و با دعوا و مرافه یا اخراجش میکنن یا خودش میاد بیرون.
وقتی همسرم از کار اخراج شد تصمیم گرفت خودش برای خودش کار کنه.و چون پس اندازی نداشت خونه رو کرد دفتر کارش.با همه چی سعی کردم بسازم..خونه 50 متری شده مثل شرکت..همه جا پره سی دی و پرینتر و قاب سی دی و...
تا یکمی صدای تی وی بلند میشه داد میزنه کمش کن...
مدام در مسائل خونه دخالت میکنه..چرا لیوانا رو وایتکس نزدی؟
چرا دستشویی رو جوهر نمک نریختی؟
چرا جاروبرقی نمیزنی؟
چرا اشغالا بو میده؟
چرا تلفنی حرف زدی؟
چرا فلان حرف رو پای تلفن به فلانی گفتی؟
چرا گلدونو اینجا میذاری؟
خلاصه یه ذره بین دستشه و کارای منو کنترل میکنه.
از طرفی نه میذاره من برم سرکار و نه میذاره درس بخونم.(میگه دوست ندارم زنم بره سرکار یا درس بخونه)
خانواده همسرم هم مدام سوهان روح من هستن و حتی خواهرش بارها به من میگه چرا جدا نمیشی..برادر من اخلاق بدی داره.
من همسرم رو دوست دارم.از طرفی به هیچ وجه موقیعت طلاق ندارم.چون پدرم گفته اگر تو خیابون هم موندی حق نداری بیای خونه من.
پیش مشاورای خوبی هم رفتیم.یکیش که گفت درست میشه اما تو نابود میشی و یکی دیگه گفت امروز جدا بشی بهتر از فرداست.
اخلاق بد دیگه همسرم قهرهای طولانی مدتشه.بعضی اوقات تا یه هفته هم قهر میکنه و این منو نابود میکنه.(مادرش هم همینوطوره و با افتخار میگه من در فامیل در قهر کردن با همسرم رکورد دار هستم ! )
کاری که هم همسر من و هم خواهراش با همسراشون انجام میدن.
از اون طرف وقتی همسرم قهر میکنه من بیمار میشم...حالت تهوعهای مکرر..سوزش معده..تپش قلب...حتی ممکنه تا 5 روز هم چیزی نتونم بخورم.
سر کوچیکترین موضوع قهر میکنه ..مثلا چرا چایی ریخته تو نعلبکی !
من واقعا مستاصل شدم.خیلی تنهام و خیلی درمونده ام.نمیدونم چیکار کنم...
علاقه مندی ها (Bookmarks)