باسلام من دختری دارم 23 ساله یکی دو ماه ایشان شب ها دیر به خانه می آمد ازش می پرسیدیم کجایی نگرانتم می گفت اگه نگرانمی صدامو که می شنوی سالمم بعدم می گفتیم کی میای می گفت حالا که هستم خوش بهم میگذره تو خونه بهم خوش نمی گذره توی این مدت هم سر قضیه جواب های سر بالاش و بی احترامیاش و حرمت شکنی اش با پدرش دعواش شد و پدرش کتکش زد و توی اون مدت با پدرش فاصله گرفت و دیگر حرف نزد تا اینکه یک ماهی از این دیر آمدن هایش گذشت و تصمیم گرفت به خانه نیاید.که آن شب که وسایلش را جمع می کرد من حالم بسیار بد بود و با دختر کوچکترم رفتم درمانگاه و خواستم از پدرش که نذارد برود.وقتی از درمانگاه برگشتم با صحنه کتک زدن پدرش مواجه شدم که فهمیدم آن موقع پدرش آمده بوده باهاش صحبت کرده اما از روی لجاجت او در را باز کرده که برود و پدر مانع او شده و او فریاد کمک از همسایه ها برآورده و پدر جلو دهان او را گرفته و با او به ناچار درگیر شده و مجددا کتک خورده اما از آنجایی که خودش با کلید هایی که در دست داشته به صورتش زده و به شدت زخمی کرده و همان جا ما تمامی کلیدهای خونه ماشین و کارت هایش را برداشتیم و او شروع به فحش های نا جور گفتن به من و پدرش کرد.سپس چون کلید ها را برداشتیم با پلیس تماس گرفت و آن ها آمدن و من و پدرش را تایید کردن اما از نظر قانونی او شکایتی علیه پدرش تنظیم کرد ولی با پدرش که صحبت کردم که کتک راه درستی نبوده و او وقتی آمدیم خانه از او عذر حواهی کرد و به پایش گریست لازم به ذکر است که بگویم 10 سالیست که اشک چشم شوهرم خشک شده اما از عمق فاجعه شاهد گریستن وی بودیم.دخترم با چند پسر رابطه دارد و دوست پسر اصلیش به 4 نوع مواد مخدر اعتیاد دارد و اوست که افسار دخترم را در دست گرفته و با حداقل 8 دختر دیگر رابطه دارد و همه اینها را دخترم می داند و می گوید می پذیرد و می گوید من نیاز دارم او را هرروز ببینم.فهمیده ایم که هر روز ماشین را در محل کار آن آقا پسر می گذارد و با تاکسی به محل کارش می رود و هنگام نهار از محل کارش که مسافتی بسیار دور است به محل کار آن آقا پسر می رود و بعد بازمیگردد.تازه آن آقا پسر به او خط می دهد که برو از پدرت شکایت کن و ببین سابقه مصرف قرص روانی داشته که او را بستری کنند.پدرش از وقتی این قضایا را فهمیده لب به قضا نمی زند و هر روز به پایش می افتد و می گرید که من درکت نکردم نذاشتم به چیز هایی که علاقه داشتی برسی کمکم کن خودم را عوض کنم اما او پدرش را پس می زند و حساب خودش ش را از حساب خانواده جدا می کند. ما با فرزندان دیگرم اصلا این مشکلات را نداریم آنها نیز ندارند از شما می خواهم کمکم کنید .
چطوری دخترم را با این همه وابستگی از آن پسر کثیف جدا کنم و چطور ایشان را به آغوش خانواده مخصوصا پدرش برگردانیم؟
علاقه مندی ها (Bookmarks)