سلام.
حدود شش سال پیش (آن موقع 19 ساله بودم) در یکی از دانشگاه های خارج از ایران با دختری ایرانی همکلاس شدم. چون من خواهری ندارم، و در طول زندگیم با هیچ دختری ارتباط نداشتم، این اول برخورد من با یک جنس مونث بود. چون ایشان در انگلیسی ضعیف بودند، از من خواستند که کمکش کنم و دروس را بعد از کلاس برای ایشان توضیح دهم. همین مسئله باعث شد که بعد از چند ماه به هم علاقه مند شویم. بعد از چهار ماه از ایشان خواستم که موضوع دوستیمان را با والدینمان در میان بگذاریم که ایشان هم موافقت کردند.
بعد از یک سال که با هم بودیم، متاسفانه من بازیگوشی میکردم و هر از گاهی حسادت او را تحریک میکردم، اما همیشه در رابطه صادق بودم و هرگز خیانتی از هردو طرف صورت نگرفت. بعد از یکی دو سال من رفتارم را درست کردم و به عبارتی مسئولانه برخورد میکردم.. اما بعد از این تغییر در من، این بار او شروع کرد به عذاب دادن من، یا من را با حرفهایش آزار میداد، یا غیر مستفیم حسادتم را تحریک میکرد.
کار به جایی کشید که یک روز از بس به من فشار روانی آورد که به سکته ای خفیف منجر شد. بعد از این ماجرا نه از او انتقاد کردم، نه حرق تندی زدم، فقط گفتم من را فراموش کند.
الآن یک و نیم سال از پایان رابطه ما میگذرد. چند موضوع هست که میخواستم با شما عزیزان در میان بگذارم تا اگر مقدور بود راهنمایی ام کنید.
مسئله اول: من در طول رابطه خیلی حساس بودم، دوست نداشتم او با کسی جز من حرفی بزند، یا شاغل شود (یا پوشش او میتوانست من را آزار دهد). نمیدانم چرا این خصوصیت را دارم، اما از این بابت از خودم متنفرم. از صمیم قلب دوست ندارم حسادتم باعث شود طرف رابطه ام دست و بالش بسته شود. تمنا دارم کمکم کنید، راهی را پیشنهاد دهید تا با حسادتم کنار بیایم، دیگر نمیخواهم به کسی آسیب روحی بزنم.
مسئله دوم: بعد از یک سال (و نیم) از پایان رابطه هنوز افسرده هستم که او را از خودم راندم. من او را دوست دارم اما قلباً مایل نیستم باز در آتش رفتار خودخواهانه ام گرفتارش کنم. با این وجود احساس و قلبم هنوز او را میخواهد. اما او الآن با کسی دیگر در ارتباط است و به هیچ عنوان نمیخواهم رابطه او را به هم بزنم. من او را بخاطر عذابهایی که به من داده بخشیده ام. اما شبی نیست که به او فکر نکنم و بابت اذیت کردن او با حسادتم دچار عذاب وجدان نشوم. در طول این یک سال و نیم به قدری افسرده، دلسرد و ناراحت هستم که تا امروز چهار بار غش کرده و به زمین افتادم. چطور میتوانم بر افسردگی بعد از یک شکست عاطفی چیره شوم؟
انسانی مذهبی نیستم، اما به اخلاقیات به شدت پایبندم. خواهشمندم کمکم کنید.
علاقه مندی ها (Bookmarks)