به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 5 12345 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 48
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 19 بهمن 91 [ 15:37]
    تاریخ عضویت
    1391-5-01
    نوشته ها
    42
    امتیاز
    612
    سطح
    12
    Points: 612, Level: 12
    Level completed: 24%, Points required for next Level: 38
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    49

    تشکرشده 49 در 22 پست

    Rep Power
    0
    Array

    کمک کنید لطفآ، من در خارج از کشور در آستانه طلاق هستم از نامزدم

    سلام
    من تقریبا ۲ سال هستش که عقد کردم ، ۳۳ سال دارم و همسرم هم الان ۳۵ سالشه
    راستش من خارج از ایران زندگی میکنم ولی مشگلاتم با همسرم مثله خیلی از شما دوستانی هستش که داخل کشور هستید، میخام زندگیم رو از اول تعریف کنم از وقتی از ایران خارج شدم
    من ساله ۲۰۰۹ به قصده ادامه تحصیل از ایران اومدم اروپا ،فوق لیسانس کامپیوتر میخوندم اینجا ،حدودا ۲ ماه از اومدنم می گذاشتش که یکی از فامیل های دور من رو برای پسرش از مادرم خواستگاری کردش ، پسره ایشون تو کشوره همسایه بودش والی کاملا به هم نزدیک بودیم از شهر اون تا شهر من با قطار ۳ ساعت راه بودش. خلاصه ما از طریقه خانواده ها با هم آشنا شدیم به قصده ازدواج همسرم از همون اول به من گفتن که تو شرکتی معتبر مشغوله به کار هستن با حقوق کافی به عنوانه مهندس . و هم چنین گفتن که تو این مدت ۵ سال که اومدن خارج از ایران سره این کار بودن و سرمایه نسبتا خوبی رو هم پس انداز کردن واسه شروع زندگی مشترک از من هم پرسیدم که دارائی چی دارم من هم گفتم نقدی چیزه خاصی نداشتم چون همش دانشجو بودم و یه دوره هم کار کردم والی پس اندازی نداشتم و الان هم که از ایران اومدم تهیه مخارجم به عهده پدرم هستش که از ایران واسم پول میفرسته ، البته این رو هم گفتم که پدرم تو ایران واسم ۱ آپارتمان هم تهیه کرده ، ایشون هم گفتش که این ۵ سال که اماده تو ۱ اتاق مجردی زندگیش رو گذرونده تا بتونه پول پس انداز کنه واسه وقتی که بخاد ازدواج کنه بتونه خونه خوب اجاره کنه، عروسی بگیره و ماشینی تهیه کنه.
    تقریبا ۱ سال ما با هم در آشنائی بودیم قبل از عقد و تو این مدت میدیدم ایشون نسبت به شرایطه مالی خانواده من خیلی کنجکاو هستن یا مثلا همش تاکید میکنه که آپارتمانت اختیارش دسته خودته، قبل از عقد اختیارش رو از پدرت بگیر و از این حرفا که بیشتر جنبه مادی داشتش ، راستش از همون اول به خانوادم منتقل کردم که ایشون رو مادیات خیلی با من صحبت ،میکنه و پدرم هم تشخیص دادش که همسرم آدمه مادی هستش و گفتش صلاح نمیبینم با این ازدواج کنی والی من خوب من گوش ندادم و تابستون ۲۰۱۰ که اومدم ایران بعد از ۱ جلسه خاستگاری با ۱۴ تا سکه با ایشون عقد کردم ، البته مهریه انتخابه خودم بودش ولی خانوادم مخالفه این مهریه بودن. اگه از نظره شرایطه خانوادگی هر ۲ بخواهین بدونین باید بگم که پدره من مهندسه تحصیل کرده اروپا هستش مادرم هم دبیر بوده لیسانس و ۱ برادر هم دارم کوچکتر. همسرم پدرشون تقریبا ۸۶ سالشه و شغلش مستخدم مدرسه بودن مادرشون هم ی خانومه قدیمی هستن، کلان ۷ تا خواهر برادر که همسره من بچه یکی مونده به آخر هستش از نظره موقعیته مالی خیلی ضیف بودن و واقعن با شرایطه خیلی خیلی سختی بزرگ شدن ، واسه همین مادر شوهرم تو شهرستانشون به خسیس بودن یا بهتره بگم اقتصادی بودن معروف شده والی خوب من توشرایطه خیلی خوبی بزرگ شدم با رفاهه کامل تو یکی از بهترین محله های تهران (امیدوارم از حرفام برداشت نشه که دارم نسبت به خودم با غرور صحبت میکنم فقط میخوام شرایطه خودم و شوهرم واسه خواننده روشن بشه )

    من از روزی که عقد کردم با همسرم دچاره مشگلاته جور وا جوری شدم مثلا فردای روزه بد از عقدم ما از تهران رفتیم شمال واسه مسافرت همونجا همسرم گفتش تو اونی نبودی که من میخواستم ، چرا بابت اینجوری مادرت اون جوری یا مثلا از همون روزه اول با من فقط دعوای مادیات میکردش مثلا همون چند روز بد از عقد به پیشنهاده مادرش سکه های هدیه عقدم رو گفتش بفروشیم بزاریم بانک با سودش قسطه واز ازدواج بدیم، که من بدونه کوچکترین مخالفتی قبول کردم با وجودی که شوهره من اینقدر حقوقش و درآمدش نسبت به پوله ایران کافی بودش که اون ۴ ملیون وام اصلآ به چشم نمیومدش ولی من هیچی نگفتم. یا از روزه اول همش میگفتش آپارتمانت کوش از بابت اختیارش رو بگیر یا از این حرف های اینجوری وقتی من به خانوادم منتقل کردم پدرم گفتش حالا که این مرد نیومده و از راه نرسیده فقط داره حساب کتابه آپارتمان میکنه اصلان نمیدم نمیخام بدم لیاقتش رو نداره یا همش همسرم میگفتش جهیزیه چی داری؟ من هم گفتم جهیزیه یعنی وسیله خونه شما خونه تهیه کن من هم وسائل رو میخرم. بعدش گفتش ۲ تا تکه تیر و تخته به چه درد من میخوره من پولش رو میخوام و این حرفش واسم خیلی عجیب بودش یا مثلا چون من اون موقع هنوز دانشجو ترم آخر بودم و هنوز عروسی هم نگرفته بودیم ولی واسه اینکه همسرم راحت باشه حاضر شدم برم کشوره همسایه پیشه شوهرم بمونم و فقط وقتی دانشگاه کار دارم بیام سر بزنم یعنی رفت و آمد کنم ، خلاسه من رفتم بد از عقد پیشه همسرم تا با اهم باشیم ولی مکانش خیلی ناجور بودش کلان خونش ۱ اتاقه ۱۴ متری بودش که حتا آشپزخونه هم نداشتش فقط پشته درب ورودی ۱ گازه رو میزی بودش که امکانه غذا درست کردن میداد، حتا من مجبور بودم ظرف رو تو دستشوئی بشورم خونه از ۱ اتاق و ۱ حمام دستشوئی تشکیل شده بودش شاید باورتون نشه والی مجبور بودم از درب توالت فرنگی به عنوانه محلی واسه گذاشتنه ظرفها استفاده کنم تا بتونم اونا رو تو دستشوئی بشورم ، شاید واستون عجیب باشه ولی همسره من این شرایط رو ۵ سال به خودش داده بودش تا پول پس انداز کنه کم کم شرایط فشار میاوردش ولی زیاد اعتراض نمیکردم تا اینکه اون جای کوچیک بائس شدش کم کم بینه من و همسرم بحس بوجود بیادش من بهش میگفتم پس چرا خونه راحت نمیگیری تو که میگفتی من بیام میریم خونه بزرگ میگیریم پس چی شدش؟ اون هم گفتش با حلوا حلوا کردن دهان شیرین نمیشه به بابات بگو بیادش جلو واسه اسایشه دخترش خارج کنه؟ یا مثلا به من میگفتش اینجا خارجه زندگی دنگی خونه شوهر جای مفت خوری نیستش خودت باید خرجت رو در بیاری این حرفا رو با وجودی میگفتش که کاملا حقوقش کفاف زندگی اون کشور رو میدادش. یا مثلا میگفتش ما فک میکردیم خانواده شما خیلی لارج باشن ولی از دسته بابت ۱ قطره آب هم نمیچکه من هم گفتم خوب پدرم نا سلامتی من رو شوهر داده دیگه مسوولیته من با تو هستش اون هم برگشت گفت پس بابت خوب وقتی تو رو سره من ول کرده خلاصه تو اون مدت ۱ بار به من نگفتش بابا این پول پیشت باشه شاید بخای چیزی بخری واسه این خونه میگفتش از پولی که بابت داده بوده واسه زمانه دانشجویت خارج کن واسه خودت که من هیچ حرفی نداشتم و این کار رو میکردم ولی شوهرم به عنوانه شوهر ۱ بار هم از من نپورسیدش پولی لازم داری یا نه تو کشوره غریب ، حتا وقتی چند ماه بد از عقدمون واسه اولین بار میخاستم بریم ایران دوتائی من رو مجبور کردش تا پوله بلیتم رو خودم پرداخت کنم و تو ایران هم ۱ قرون پول تو کفه دسته من نزاشتش و من مجبور بودم به پدرم رو بندازم.
    خلاصه تو اون مدت ما تو همون ۱ اتاق ادامه دادیم تنگی جا و وسواسه شدیده شوهرم بحس و کش مکش رو بینه ما زیاد کردش و هر روز خانواده من بودن که شوهرم اونا رو به خست متهم میکردش. تا اینکه مجبورم کردش کار پیدا کنم رفتم تو یه شرکت در رابطه با تحصیلم کاری پیدا کردم حقوقش خوب بود ولی باز هم شوهرم دلش نمیومدش آسایش و راحتی واسه زندگی درست کنه بریم خونه راحت تر . حتا به من گفتش اینجا جای مفت خوری نیستش اینجا زن و شوهر دنگی زندگی میکنن اگه اومدی و حالا هم که کار پیدا کردی باید اجاره این اتاق رو با پوله آبش رو کامل پرداخت کنی من هم چیزی نگفتم، و باهاش همراه شدم وبا وجودی که اجاره اون اتاق یا اصلآ کله خرج و مخارج ما ۲ نفر شاید نصفه حقوقه همسرم نمیشودش ولی من هم قبول کردم باهاش هم راه بشم ، تو این ۲ سال عقد ۲،۳ سری رفتیم ایران سفر هر بار که رفتیم خانواده و فامیل های من دنیای احترام کردن به ما هر شبی دعوت میشدیم مهمونی والی میدیدم در عوض شوهرم انگار فقط طلبکاره از همه همش فک میکردش فامیل ها و پدر مادره من به دیده پایین بهش نگاه میکنن چون سطحه خونوادش از من پایین تره، در صورتیکه اصلان اینجور نبوده و پدر و مداره من مادی نیستن فقط شخسیاته آدم ها هستش که واسشون مهم به پول اهمیت نمیدن، والی شوهرم فک میکنه همه اون رو هنوز بچه ی خانواده سطحه پایین و فقیر میبینن . خلاصه شوهرم تو این مدت ۲ سال خیلی من رو تحقیر میکردش میگفتش شما فک میکنید کی هستید مگه چنتا خونه دارد قیمته ماشینتون چنده ؟ همش به مادیاته خانواده من فک میکنه اصلان احساس میکنم فقط واسه مادیات اومده جلو فقط چون دیده پدره من دستش به دهانش میرسه با من ازدواج کرده ولی بدش چون دیده بابایی من بهش پول و پله نداده انگار سر خورده شده همش میگه ما به کاهدون زدیم ، خلاصه تو این ۲ سال عقد من از خوردم، گشتم، پوشیدم حتا اجاره اطاقه مجردی شوهرم و پوله آبش رو هم من پرداخت کردم آخه اینجا پوله آب سالانه میادش و تقریبا هم گرونه نسبت به ایران والی کم کم احساس کردم که شوهرم داره خودش رو کنار میکشه تو این زندگی هیچ مسوولیته مالی نسبت به این زندگی قبول نمیکنه من هم کم کم اعتراض کردم اون هم گفتش اگه قرار بوده زنی بگیره که مجبور باشه خرجش رو بده از روستا دختر میآورده ولی من رو گرفته تا برم سره کار و خودم خودم رو اداره کنم و با وجودی که در آمدش واسه ۲ نفر آدم عالی هستش والی اصلان نمیخاد مسوولیته من و زندگی رو قبول کنه ، ماهه اردیبهشت قرار بودش بریم ایران واسه عروسی ولی مادر بزرگم فوت شده و عروسی کنسل شدش ما امدیم ایران و چند روز رفتیم پیشه مادر شوهرم یک روز دیدم شوهرم از قبل با مادرش صحبت کرده بوده که دوس داره برگرده ایران و بره شهر خودش زندگی کنه البته اینو به من هم میگفتش قبلا من هم با ایران برگشتن مشگلی نداشتم ولی فقط تهران چون فقط تهران امکانه کار و زندگی خوب داشتم از شهر اون بدم میادش جای عقب افتاده هستش بدونه امکانات و پیشرفت زندگی ، خلاصه دیدم مادر شوهرم گفتش حالا یه چند وقتی بیا اینجا با ما زندگی کن من هم حسابی عصبانی شدم از کوره درفتم و گفتم که امکانش نیستش و بیشتر از اینکه شوهرم به مادرش اجازه دخالت داده بودش ناراحت شدم به حالته قهر ماشین رو سوار شدم یه راست اومدم تهران ، بدش دیدم مادر شوهرم تلفن برداشته به شوهر خالم زنگ زاده و راجع من کلی بد و بیراه گفته که این دختر شکمش بزرگه پاهاش چاقه () من دختری هستم قد ا ۱۷۸ والی باریک نیستم کمی توپولام هیچ کس بهم چاق نمیگه البته به جز شوهرم که عادت داره از همه چیزه من ایراد بگیره یا مثلا گفته بودش عروسم فقط ۴۰۰ هزار تومان پول تو کیفش گذشته اومدش شهره ما ، آخه من نمیدونم پوله تو کیفه من رو هم این زن بهش کار داره؟ یا مثلا گفته بوده چرا رفته تهران آرایشگاه ۵۰۰ هزار تومان خرجکرده؟ در صورتیکه همه رو از خودم دادم نه از مادر شوهر گرفتم و نه از شوهرم خلاصه من از اون وقتی با همسرم قهر کردم الان تقریبا ۲ ۳ ماهه، راستش دیگه خسته شدم از اینکه تو زندگی هم زن باشم هم مرد باشم شوهرم هم خودش رو کنار کشیده باشه، خرجی نده و بگه اینجا همه چیز دنگی من هم برگشتم و اینجا دارم به تنهائی زندگی میکنم الان، به شوهرم هم گفتم که میخام طلاق بگیرم طلاقه توافقی ظاهرا قبول کرده والی همش میخاد من رو مجاب کنه که دوباره به اون زندگی برگردم و باهاش ادامه بدم خانوادم هم میگن از این طلاق بگیر نمیتونی ۱ عمر با مرده بی مسولیت ادامه بدی راستی این رو هم بگم وقتی خونه مادر شوهرم بودم پدر شوهرم بهم گفتش : حواست رو جم کن اختیارت رو دسته شوهرت و مادرش ندی یک وقتی، گفتش مادرش مادر نیستش فتنه هستش هر روز زنگ میزنه به پسرش صبحا پشته تلفن یادش میده و زبدگی شما رو داره خراب میکنه.
    خلاصه من تصمیم گرفتم از همسرم که نه خرجی میده، نه پیشه مردم حمایتم میکنه و نه از خودش قدرته تصمیم گیری داره و باید مادرش بهش خط بده میخام جدا بشم بهش که پیشنهاده طلاق دادم گفتش به سلامت نه با خودت پول آوردی نه خونه آوردی نه ماشین آوردی دلم بهیچیت خوش نیستش به سلامت از طرفی هم تو حرفاش میخاد راضیم کنه که دوباره برگردم والی کاملا مستقل باشم از خودم بپوشم بخورم و بگردم اون هم مسولیتی نداشته باشه

    لطفآ راهنامه کنید من چه کار کنم؟ آیا راهی هستش شوهره من اسلاح بشه ؟ حتا ۱ بار هم همین دفع آخر شوهرم به شوهره خالم گفته بوده زنه من گفته بوده آپارتمان دارم والی حالا میگه بابام نمیده گفته بوده زن من اغفالم کرده که حالا میگه خونه ندارم ، شوهر خاله من هم گفته بوده پس تو اینو فقط واسه ۱ آپارتمان گرفته بودی نه ۱ عمر زندگی

  2. 4 کاربر از پست مفید Freedom79 تشکرکرده اند .

    Freedom79 (سه شنبه 17 مرداد 91)

  3. #2
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 20 خرداد 97 [ 07:57]
    تاریخ عضویت
    1391-2-16
    نوشته ها
    863
    امتیاز
    11,692
    سطح
    71
    Points: 11,692, Level: 71
    Level completed: 11%, Points required for next Level: 358
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    3,836

    تشکرشده 2,440 در 754 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: کمک کنید لطفآ، من در خارج از کشور در آستانه طلاق هستم از نامزدم

    به نظر عجولانه و بدون شناخت کافی تن به ازدواج دادید وگرنه چنین آدمایی خیلی زود تابلو میشن. چطور مدت بیشتری را صرف آشنایی نکردید. شما که آدم تحصیلکرده ای هستید!
    حالا هم بقیه دوستان شاید راهنمایی بهتری به نظرشون برسه ولی به نظر من این ازدواج دوامی نداره و بهتره الان که بچه ندارید کار را یکسره کنید. هیچگونه سنخیتی که بشه بهش دلخوش بود وجود نداره. متاسفم که اینو میگم ولی شما بقدر انتخاب یه لباس حتی رو این قضیه فکر نکردید و وقت نذاشتین. بازم عذر میخواهم که تند حرف زدم.

  4. 7 کاربر از پست مفید کامران تشکرکرده اند .

    کامران (سه شنبه 17 مرداد 91)

  5. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 19 بهمن 91 [ 15:37]
    تاریخ عضویت
    1391-5-01
    نوشته ها
    42
    امتیاز
    612
    سطح
    12
    Points: 612, Level: 12
    Level completed: 24%, Points required for next Level: 38
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    49

    تشکرشده 49 در 22 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: کمک کنید لطفآ، من در خارج از کشور در آستانه طلاق هستم از نامزدم

    نقل قول نوشته اصلی توسط kamrava
    به نظر عجولانه و بدون شناخت کافی تن به ازدواج دادید وگرنه چنین آدمایی خیلی زود تابلو میشن. چطور مدت بیشتری را صرف آشنایی نکردید. شما که آدم تحصیلکرده ای هستید!
    حالا هم بقیه دوستان شاید راهنمایی بهتری به نظرشون برسه ولی به نظر من این ازدواج دوامی نداره و بهتره الان که بچه ندارید کار را یکسره کنید. هیچگونه سنخیتی که بشه بهش دلخوش بود وجود نداره. متاسفم که اینو میگم ولی شما بقدر انتخاب یه لباس حتی رو این قضیه فکر نکردید و وقت نذاشتین. بازم عذر میخواهم که تند حرف زدم.
    ممنون که پست رو خوندید

    ولی من حدوده ۱ سال با ایشون صحبت میکردم قبل از عقد ولی اون موقع خیلی خودش رو بروز ندادش و من میگفتم بعد از ازدواج بهتر میشه

  6. کاربر روبرو از پست مفید Freedom79 تشکرکرده است .

    Freedom79 (سه شنبه 03 مرداد 91)

  7. #4
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    سه شنبه 28 فروردین 03 [ 01:56]
    تاریخ عضویت
    1390-10-11
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    2,483
    امتیاز
    37,786
    سطح
    100
    Points: 37,786, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsRecommendation Second ClassVeteranOverdriveTagger Second Class
    تشکرها
    8,332

    تشکرشده 10,023 در 2,339 پست

    حالت من
    Ashegh
    Rep Power
    372
    Array

    RE: کمک کنید لطفآ، من در خارج از کشور در آستانه طلاق هستم از نامزدم

    سلام دوست عزیزم

    به همدردی خوش امدی

    کمی صبر کن...صبح بچه ها بیشتر میان و کمکت میکنن....نگران نباش

    اول از همه ارامش خودت رو حفظ کن...هرمشکلی چاره ای داره....

    ببین من فکر میکنم اختلاف فرهنگی بین شما دو نفر خیلی فاحش بوده..از طرفی همسرت آداب همسرداری رو بلد نیست .البته بابت مسائل پیش امده شما هم مقصری و کوتاهی بیش از حد این مشکلات رو هم به وجود اورده...

    من نظرم اینه که هیچ اقدامی نکن فعلا...نه طلاق...نه حرفش...

    اجاره بده همسرت مدتی به حال خودش باشه و جای خالی شما رو احساس کنه...

    به هر حال من فکر میکنم زندگی شما به یه مشاوره نیاز داره .میتونی از خانوادت بخوای برات یه مشاور در ایران پیدا کنن و هزینه اش رو بدن و شما باهاش تلفنی صحبت کنی.

    قبل از هر تصمیمی حتما با یه مشاور کار بلد و بی طرف مشورت کن و راهنمایی بگیر.

    در این مدت ارتباطتت رو کاملا با همسرت قطع نکن...گهگداری بهش یه مسیج عاشقانه ساده و کوتاه بده(اگر امکان ارسال مسیج داری..چون گفتی یه کشور دیگه است)
    نه گله...نه شکایت...نه منت کشی و معذرت خواهی

    خیلی زیرکانه ارتباطتت رو حفظ کن اما سنگین و مهربان.

    وقتی جای خالی شما رو حس کنه مطمئن باش به فکر اصلاح خودش و ایجاد تغییرات در خودش هم میفته

    از خانوادت بخواه فقط برای پیدا کردن مشاور بهت کمک کنن..خودشو اقدامی برای صحبت و برقراری رابطه نکنن...

    نگران نباش...همه ما در زندگیهامون درگیر این مشکلات بودیم و هستیم...درست میشه....توکل به خدا کن

    من دم سحر برات دعا میکنم و به نیت شما برات نماز میخونم


  8. 6 کاربر از پست مفید maryam123 تشکرکرده اند .

    maryam123 (دوشنبه 02 مرداد 91)

  9. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 19 بهمن 91 [ 15:37]
    تاریخ عضویت
    1391-5-01
    نوشته ها
    42
    امتیاز
    612
    سطح
    12
    Points: 612, Level: 12
    Level completed: 24%, Points required for next Level: 38
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    49

    تشکرشده 49 در 22 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: کمک کنید لطفآ، من در خارج از کشور در آستانه طلاق هستم از نامزدم

    نقل قول نوشته اصلی توسط maryam123
    سلام دوست عزیزم

    به همدردی خوش امدی

    کمی صبر کن...صبح بچه ها بیشتر میان و کمکت میکنن....نگران نباش

    اول از همه ارامش خودت رو حفظ کن...هرمشکلی چاره ای داره....

    ببین من فکر میکنم اختلاف فرهنگی بین شما دو نفر خیلی فاحش بوده..از طرفی همسرت آداب همسرداری رو بلد نیست .البته بابت مسائل پیش امده شما هم مقصری و کوتاهی بیش از حد این مشکلات رو هم به وجود اورده...

    من نظرم اینه که هیچ اقدامی نکن فعلا...نه طلاق...نه حرفش...

    اجاره بده همسرت مدتی به حال خودش باشه و جای خالی شما رو احساس کنه...

    به هر حال من فکر میکنم زندگی شما به یه مشاوره نیاز داره .میتونی از خانوادت بخوای برات یه مشاور در ایران پیدا کنن و هزینه اش رو بدن و شما باهاش تلفنی صحبت کنی.

    قبل از هر تصمیمی حتما با یه مشاور کار بلد و بی طرف مشورت کن و راهنمایی بگیر.

    در این مدت ارتباطتت رو کاملا با همسرت قطع نکن...گهگداری بهش یه مسیج عاشقانه ساده و کوتاه بده(اگر امکان ارسال مسیج داری..چون گفتی یه کشور دیگه است)
    نه گله...نه شکایت...نه منت کشی و معذرت خواهی

    خیلی زیرکانه ارتباطتت رو حفظ کن اما سنگین و مهربان.

    وقتی جای خالی شما رو حس کنه مطمئن باش به فکر اصلاح خودش و ایجاد تغییرات در خودش هم میفته

    از خانوادت بخواه فقط برای پیدا کردن مشاور بهت کمک کنن..خودشو اقدامی برای صحبت و برقراری رابطه نکنن...

    نگران نباش...همه ما در زندگیهامون درگیر این مشکلات بودیم و هستیم...درست میشه....توکل به خدا کن

    من دم سحر برات دعا میکنم و به نیت شما برات نماز میخونم


    ممنون که پست رو خوندید

    حالا احساس میکنم دیگه تنها نیستم تو این کشوره غریب. راستش تو این مدته ۲، ۳ ماهه ایشون خیلی به من ایمیل زدش من اوائل اصلآ جوابش رو ندادم هیچی انگار هیچ وقت نگرفتم اون ایمیل ها رو ، بعضی وقتا احساسی ایمیل میزدش بعضی وقتا تند و حرفای بیربط میزدش و فقط به خانواده من توهین میکردش ولی کلان الان ی ۲، ۳ هفته هستش که بهش گفتم میخوام طلاق بگیرم میادش با من چت میکنه، من نیاز هم رو بهش گفتم حالا با زبونه خوش و ناخوش هر ۲ چون بعضی وقتا خیلی به من و خانوادم توهین میکنه من از کوره در میرم، ولی کلان احساس میکنم حرفه نزده باهاش ندارم.

    ولی مریم جان نظره شما رو کاملا قبول دارم شوهره من در مورده معنی زندگی مشترک دچاره سوه تفاهم شده، ولی نمیدونم آیا بعد از ۳۵ سال سن میشه ی مرد و تفیمش کرد که زن داری چجوری و چی؟

    احساس میکنم هر چی از شوهرم بیشتر دوری میکنم و تحویلش نمیگیرم و جوابش رو نمیدم اون بیشتر میاد دنبالم و واقعن دست از سرم بر نمیداره این روزا من زیاد کاری به کارش ندارم اون همش پیگیره من شده

  10. #6
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 25 آذر 91 [ 13:39]
    تاریخ عضویت
    1391-2-21
    نوشته ها
    162
    امتیاز
    1,111
    سطح
    18
    Points: 1,111, Level: 18
    Level completed: 11%, Points required for next Level: 89
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    502

    تشکرشده 522 در 149 پست

    Rep Power
    28
    Array

    RE: کمک کنید لطفآ، من در خارج از کشور در آستانه طلاق هستم از نامزدم

    شما اونقدر کوتاه آمدید و از حقهای مسلمتون مثل داشتن یک خونه مناسب با توجه به امکانش گذشتید که شوهرتون فکر کرده که ایشون تنها انتخاب شما برای ازدواج هستند. یا به هر صورت خیالش راحت شده که شما با ایشون می مونید و شروع کرده به ترک تازی. چرا اینقدر کوتاه آمدین؟ آیا واقعا از مجرد بودن می ترسیدین یا روش اعتراض رو بلد نبودین؟

    احتمالا این کارگاه به کار شما هم خواهد آمد همان طور که به کار من و خیلی های دیگه آمده:

    رفتار جرأت مندانه
    چگونه منفعل نباشیم

  11. 3 کاربر از پست مفید JJ1234 تشکرکرده اند .

    JJ1234 (دوشنبه 02 مرداد 91)

  12. #7
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 07 شهریور 92 [ 22:10]
    تاریخ عضویت
    1390-11-17
    نوشته ها
    218
    امتیاز
    1,668
    سطح
    23
    Points: 1,668, Level: 23
    Level completed: 68%, Points required for next Level: 32
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    590

    تشکرشده 585 در 180 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: کمک کنید لطفآ، من در خارج از کشور در آستانه طلاق هستم از نامزدم

    به نظر من ايشون خيلي واضح شخصيت خودشون رو نشون دادن (سو استفاده گر). از همون اول كه نشونه هاي ماديگرايي رو نشون ميدادن بايد حواستون جمع مي بود. در ضمن شما چرا از وضعيت زندگي ايشون (خونه اي كه زندگي مي كنن) اطلاع پيدا نكرديد؟ يعني تحقيق و كنجكاوي انجام نداديد؟

    من فكر نمي كنم ايشون شما رو به خاطر خودتون بخواد. ايشون رفتارهايي كه مناسب زندگي متاهلي باشه رو نداره و با توجه به مادرشون حتما ياد هم نگرفتن. من فكر مي كنم آرامش كنار ايشون نداشته باشين و حتي اگر بچه هم بياد خرج بچه با خود شما باشه... بنابراين زندگي سختيه چون ايشون تو سني نيستن كه بخوان تغييرات عمده كنن.

    هركاري مي كنيد مواظب عمر و جسم با ارزشتون باشيد و حواستون به بقيه زندگيتون هم باشه. چون مهمه كه شما مسيري رو بريد كه خودتون توش ارامش داشته باشيد. شما از نشونه ها راحت ميگذريد.

    الان براش يه شرط يه كم سخت بگذاريد، ببينيد چه طور برخورد مي كنن. نشينيد ببينيد چي ميگن چي كار مي كنن. امتحانشون كنيد. ازشون بخواين يه خونه توي تهران بگيره و توي دادگاه تعهد بده كه به شما خرجي ماهيانه ميده...
    امتحانش كنيد.

  13. 4 کاربر از پست مفید mr6262 تشکرکرده اند .

    mr6262 (دوشنبه 02 مرداد 91)

  14. #8
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 19 بهمن 91 [ 15:37]
    تاریخ عضویت
    1391-5-01
    نوشته ها
    42
    امتیاز
    612
    سطح
    12
    Points: 612, Level: 12
    Level completed: 24%, Points required for next Level: 38
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    49

    تشکرشده 49 در 22 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: کمک کنید لطفآ، من در خارج از کشور در آستانه طلاق هستم از نامزدم

    نقل قول نوشته اصلی توسط mr6262
    به نظر من ايشون خيلي واضح شخصيت خودشون رو نشون دادن (سو استفاده گر). از همون اول كه نشونه هاي ماديگرايي رو نشون ميدادن بايد حواستون جمع مي بود. در ضمن شما چرا از وضعيت زندگي ايشون (خونه اي كه زندگي مي كنن) اطلاع پيدا نكرديد؟ يعني تحقيق و كنجكاوي انجام نداديد؟

    من فكر نمي كنم ايشون شما رو به خاطر خودتون بخواد. ايشون رفتارهايي كه مناسب زندگي متاهلي باشه رو نداره و با توجه به مادرشون حتما ياد هم نگرفتن. من فكر مي كنم آرامش كنار ايشون نداشته باشين و حتي اگر بچه هم بياد خرج بچه با خود شما باشه... بنابراين زندگي سختيه چون ايشون تو سني نيستن كه بخوان تغييرات عمده كنن.

    هركاري مي كنيد مواظب عمر و جسم با ارزشتون باشيد و حواستون به بقيه زندگيتون هم باشه. چون مهمه كه شما مسيري رو بريد كه خودتون توش ارامش داشته باشيد. شما از نشونه ها راحت ميگذريد.

    الان براش يه شرط يه كم سخت بگذاريد، ببينيد چه طور برخورد مي كنن. نشينيد ببينيد چي ميگن چي كار مي كنن. امتحانشون كنيد. ازشون بخواين يه خونه توي تهران بگيره و توي دادگاه تعهد بده كه به شما خرجي ماهيانه ميده...
    امتحانش كنيد.

    ممنونم که پست من رو خوندید

    راستش من ایران نیستم که از ایشون بخام تهران واسم خونه تهیه کنه، در حاله حاضر هر ۲ خارج از کشور هستیم، در مورد خونشون هم ایشون قبل از عقد تشریح کرده بودش کامل که تو چه شرایطی داره زندگی میکنه ولی همش میگفتش تو بیای اینجا میرم خونه راحت اجاره میکنم . من هم وقتی رفتم انجا از چند وقته بعدش شروع کردم اعتراض کردن والی ایشون میگفتش خونه گرونه ، نیستش ، پیدا نمیشه، یا از این حرفا بعدش هم گفتش چون اجاره گرونه باید تو هم کار پیدا کنی و با هم اجارش رو بدیم یا اینکه میگفتش بابات پول بده . من هم گفتم تو الان ۵،۶ ساله داری تو این کشور زندگی میکنی یعنی هیچ وقت تحقیق نکردی ببینی هزینه اجاره خونه چه جوری ؟ آیا از عهدش بر میای؟ پس چرا قبل از عقد به من گفتی سرمایه کافی پس انداز کردی واسه تشکیل زندگی ؟ چرا گفتی حقوقت واسه اداره زندگی کافی ؟ که ایشون گفتش من تاحالا اصلان نپرسیده بودم ببینم اینجا هزینه خونه چجوری . که به نظاره من کاملا دروغ میگه

    نقل قول نوشته اصلی توسط negin iran
    شما اونقدر کوتاه آمدید و از حقهای مسلمتون مثل داشتن یک خونه مناسب با توجه به امکانش گذشتید که شوهرتون فکر کرده که ایشون تنها انتخاب شما برای ازدواج هستند. یا به هر صورت خیالش راحت شده که شما با ایشون می مونید و شروع کرده به ترک تازی. چرا اینقدر کوتاه آمدین؟ آیا واقعا از مجرد بودن می ترسیدین یا روش اعتراض رو بلد نبودین؟

    احتمالا این کارگاه به کار شما هم خواهد آمد همان طور که به کار من و خیلی های دیگه آمده:

    رفتار جرأت مندانه
    چگونه منفعل نباشیم

    ممنونم که پست من رو خوندید

    حق با شما هستش شاید من از خودم زیاد از حد نرمش نشون دادم ، راستش اگه من ایشون رو واسه ازدواج انتخاب کردم علتش این بودش که دیدم مثله خودم خارج از کشور هستش ، تو ی شرکته معتبره جهانی کارمنده ، مهندس و تحصیل کرده بودش البته ایران درس خونده، و دیدم همه خواهر برادری بزرگش کاملا خوشبخت هستن ، برادرای دیگش اصلان مادی نیستن مثله شوهره من . من به وقتش تو هر شرایطی که میدیدم ایشون داره به من زودمیگه از خودم مقاومت نشون دادم و کاملا بهش میگفتم که این طرزه فکرش اشتباهه ولی اون زیر بار نمیرفتش.


    راستش دوستان بیشتر حس میکنم شوهره من پیشه من و خانوادم و فامیلام ، اعتماده به نفسش رو از دست داده و همش فک میکنه از دیده دیگران داره هنوز بچه خانواده سطحه پایین و فقیر دیده میشه واسه همین عقده شده و میخاد با این کارا خودش رو ارضا کنه، مثلا همش سعی میکنه شرایطه خودش و خانوادش رو تو وجوده من ببینه تو توهماته خودش فک میکنه من جای اون از یه خانواده مثله خانواده اون اومدم بیرون و خودش رو اصلان قبول نداره که تو چه شرایطی بزرگ شده یا مثلا فراموش کرده شغله پدرش یا گذشته سخته خانوادش رو . فقط میخاد من رو بکوبه تا خودش رو ارضا کنه از نظره روحی . همش میخاد از من ایراد های جور و جور بگیره و اعتماده به نفسم رو بکشه پایین تا مثلا من فک نکنم از اون سر تر هستم ، در صورتیکه من همه شرایطه گذشتش رو میدونستم و فقط چون خانواده سالم و ابرو داری بودن واسه ازدواج قبولش کردم چون پدرش تو شهرشون به ابرو داری و با مرامی معروفه . هیچ وقت هم من به روش نمیآوردم که حالا مثلا تو چجوری زندگی کردی یا از من پایین تری یا بالاتری اصلان مطرح نمیکردم این چیزا رو تا اینکه خودش اینقدر به خانواده من توهین کردش و باد و بیراه گفتش تا روی من هم باز شدش بهش

  15. #9
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 04 بهمن 93 [ 12:39]
    تاریخ عضویت
    1391-3-27
    نوشته ها
    269
    امتیاز
    2,749
    سطح
    31
    Points: 2,749, Level: 31
    Level completed: 99%, Points required for next Level: 1
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    968

    تشکرشده 980 در 243 پست

    Rep Power
    38
    Array

    RE: کمک کنید لطفآ، من در خارج از کشور در آستانه طلاق هستم از نامزدم

    سلام عزیزم

    واقعا ناراحت شدم از مشکلاتی که دست به گریبانی، منم یه جورایی مشکل شما رو داشتم، با این تفاوت که همسر من از یه خانواده بسیار ثروتمند بود، فامیل بودیم ، وقتی اومدن خاستگاری، من دانشجوی سال اول در ایران و ایشون دانشجوی سال آخر در خارج از کشور بود، وقتی اومدن، خانواده چیزی نگفتن، اما خودش در صحبتها مطرح کرد که زندگی در خارج از کشور خرج داره و پدر من باید هزینه تحصیل و زندگی من را بپذیره! منم بچه، چیزی نگفتم، اما با بابا که مطرح کردم، بابا حرفی نداشت، اما مامان، گفت، دختر من اینجا دانشجو هست، در ثانی ایشون اگه شرایط قبول مخارج همسرش را نداره نباید ازدواج کنه و خلاصه ما جواب رد دادیم، خانوادش که از یه خانواده خانزاده بودن، مطرح شدن چنین چیزی رو، دون شخصیت خودشون میدیدن، اومدن عذر خواهی و اعلام کردن که اطلاعی از خاسته داماد نداشتن، خلاصه عقد صورت گرفت، ایشون یکسال رفت برای اتمام تحصیل و من هم اینجا.
    مشکلات بماند، بعد از اومدن، توی سر زدن ها شروع شد، بابات این کار و نکرد، مامانت این کا رو کرد، چرا هدیه عقد کم بود . خلاصه از این حرفای مادی، ایشون تو زمتن عقد منزل ما زندگی میکرد،
    ما تا سال بعد از ازدواج هم ایران بودیم، همسر من اینجا نتونست مدارکشو تایید کنه و کار متناسب با شغلش پیدا کنه، به دلیل تمکن مالی هم، نیازی به کار نداشت، اما بیکاری داشت رفیق بازش میکرد و سر خورده از اجتماع
    افسرده شده بود، اگه برای تحصیلش مدت کوتاهی بر میگشت، مدرکش تایید میشد، با کلی زحمت، راضی به رفتن کردمش، اما میگفت من پول ندارم، خلاصه، جهاز فروختم، تا پول تحصیلشو در بیارم، 5-6 ماه اونجا بودیم که به دلیا مشکلات افسردگیش دچار توهم شد و با کلی ما جرا بر گشتیم، اینم بگم که کل هزینه دانشگاه من را تا پایان پدرم داد، ایشون دل خرج کردن برای همه چیز داشت الا من، ....
    بماند، با کلی مشکلات و مسایل طلاقم داد، توی 4 سال زندگی و 2 سال عقد مدام توی سر من میزد کلاه گذاشتید سرم، بابات قرار بود خرجت را بده، خرج تحصیلت را بده، هی می گفتم کدوم تحصیل، تا فوق لیسانسم هم بابام خرجم را داد، از طرفی خارج از کشورم که من باز خرج کردم، اینم بگم باقی مانده پول جهازم بعد از برگشت، توی جیب ایشون رفت، حتی یه مبلغی تو حساب خودم بود، ازم گرفت!!!از طرفی با وجود تمکن مالی ما مستاجر بودیم و 1.5-2 سالی که در زندگی ایشون سر کار رفتم، تمام کرایه منزل را من میدادم و یادم هست روز بعد از حقوق گرفتن، تنها 2-3 هزار تومنی بابت کرایه ماشین بر میداشتم و باقی را تقدیم میکردم!!!نظرشم این بود که حالا که کار میکنی پولت متعلق به منه چون از زمان زندگی مشترک میزنی و میری سر کار!
    اینها رو گفتم بدونی، بعضی آدمها ناسپاسن، باور کن اگه آپارتمان تهران هم پدر شما بهتون تقدیم میکرد، چیز دیگه ای را بهونه میکرد.
    یا یکی از آشنایانه ما، هر دو زن و شوهر متخصص، زن فوقالعاده زیبا و از یه خانواده پولدار، پدر زن تا خرج عروسی و خرید بهترین آپارتمان حتی به نام داماد هم انجام داده اما اگه از وقاهتها و پررویی های شوهرش بگم، حتما سرت سوت میکشه، طفلکی خرج 2 بچه اش هم خودش میده، شوهر فقط میاد میخوره، هر موقع بخواد میاد، هر موقع بخواد میره. زن بیچاره به خاطر 2 پسرش مونده.. با اینکه مشاوران هم طلاق رو بهش پیشنهاد دادن

    عزیزم، این خاطرات رو گفتم تا خودت تصمیم گیری کنی، کسی به شما نمیتونه بگه چه کار کنی چون توی شرایط شما نیست، اما بهتر نگاه کن، هنوز عقدی، دوران خوش خوشانت هست. وقتی این دوران اینقدر سخته پس احتمال بهتر شدن اوضاع بعد از عروسی کمی سخت به نظر میرسه
    بازم با توجه به نظر دوستان و صحبت با مشاور چه تلفنی یا اومدن شما یه صورت حضوری و وقت گذاشتن خیلی کمکت میکنه، حتما مشاور روی شخصیت همسر شما بیشتر تحقیق می کنه و گاهی میتونن مشکلات شخصیتی را هم بر طرف کنن. امید وارم بهترین پیش بیاد
    یا ازدواج صحیح و یا طلاق آگاهانه

  16. 5 کاربر از پست مفید elahe.a تشکرکرده اند .

    elahe.a (دوشنبه 02 مرداد 91)

  17. #10
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 19 بهمن 91 [ 15:37]
    تاریخ عضویت
    1391-5-01
    نوشته ها
    42
    امتیاز
    612
    سطح
    12
    Points: 612, Level: 12
    Level completed: 24%, Points required for next Level: 38
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    49

    تشکرشده 49 در 22 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: کمک کنید لطفآ، من در خارج از کشور در آستانه طلاق هستم از نامزدم

    عزیزم خیلی ممنونم که پست رو خوندی

    راستش شوهره من هم ی جورائی دچاره توهم شده بخاطره سختیهای دورانه کودکی ، نوجوانی وبعدش هم زندگی خارج از کشور با اون شرایطه سخت من فک میکنم شوهرم رو از نظاره روحی و روانی به هم ریخته و ازش ادمه متوهمی ساخته ، چون مودم حرفای غیره واقع در مرده من، خانوادم و فامیلام میزن، مثلا خست که خصلته خانواده خودش مخصوصن مادرش و جفته خواهرشه تو ما میبینه ، خلاصه من احساس میکنم ایشون نمیتونه مسوولیته ی زندگی مشترک رو قبول کنه و خودش رو به زحمت بندازه، و همه چیز رو داره وظیفه من و پدره من میبینه.
    من که خودم شخصان فک نمیکنم بشه امیدی به بهبودش داشتش ، شوهره من حتا حاضر نشده وقتی کمی سرمایه پس انداز کرده بره واسه خودش خونه بگیره تا زندگی مجردیش هم راحت بشه ، بتونه دوس پیدا کنه، رفت و آمد داشته باشه ، اون آدم الان هیچ دوستی نداره اینجا

  18. کاربر روبرو از پست مفید Freedom79 تشکرکرده است .

    Freedom79 (پنجشنبه 26 مرداد 91)


 
صفحه 1 از 5 12345 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. دو دلی برای انتخاب خواستگاری که وابستش شدم
    توسط thekavir در انجمن دو دلی در انتخاب همسر
    پاسخ ها: 27
    آخرين نوشته: دوشنبه 21 مهر 93, 12:38
  2. پاسخ ها: 18
    آخرين نوشته: شنبه 31 خرداد 93, 11:04
  3. داستان زندگي و مشكلات من -خسته ام ديگه از خودم
    توسط mahsa-f در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 29
    آخرين نوشته: چهارشنبه 26 بهمن 90, 12:18
  4. داستان طنز « خواستگاري
    توسط keyvan در انجمن سرگرمی و تفریح
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: پنجشنبه 03 بهمن 87, 02:39
  5. استرس در خواب و خستگی صبح (نیاز شدید به کمک)
    توسط diana88 در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 5
    آخرين نوشته: یکشنبه 22 دی 87, 07:49

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 11:43 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.