به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 5 12345 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 41
  1. #1
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 19 تیر 92 [ 23:18]
    تاریخ عضویت
    1389-11-07
    نوشته ها
    229
    امتیاز
    2,964
    سطح
    33
    Points: 2,964, Level: 33
    Level completed: 43%, Points required for next Level: 86
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    1,263

    تشکرشده 1,270 در 233 پست

    Rep Power
    36
    Array

    چه کنم تا زندگیم رو دوباره بسازم

    سلامی مجدد
    خب آنچه باید می شد شد و تاپیک قبلی بنده طبق قوانین انجمن بسته شد.
    هر چند این مسئله برای هر صاحب تاپیکی که داره موضوعش رو دنبال می کنه یه کم سخت به نظر میاد و احساس میکنه وسط راه یهو به بن بست خورده اما خب وقتی که عضو شدم لابد پذیرفتم به قوانین اینجا احترام بذارم و همه چیز رو قبول کنم بنابراین جای گله ایی هم نیست.
    دیدم که آقا حامد، مدیر گل تالار مربوطه هم مشکلی ( اگه بشه گفت مشکل) رو مطرح کردند، آرزوی قلبی من اینه که زودتر به نتیجه برسن و تصمیم درست رو اتخاذ کنند اما آرزوی شیطانی من که بعضی وقتا قلقلکم می ده اینه که تاپیک ایشون هم حالا حالا ها ادامه داشته باشه تا از مرز 50 پست هم بگذره تا ببینیم چه جوری هاست.
    البته از انصاف نگذریم که مدیران انجمن لطف داشتند و اجازه دادند بحثی که باز کرده بودم تا بیش از 100 پست هم بره جلو (شاید هم اصلا متوجه نشده بودند!) اما با تغییر سرور و حذف آخرین پست ها، روی 76 قفل شد.

    و اما بعد:

    خلاصه ایی از مشکل اینه که من بعد از 12 سال زندگی نسبتا آروم ( از نظر خودم) و بدون مشکلی جدی، یه روزی متوجه شدم که خانمم یک هفته هست با خواستگار اولش، از طریق ایمیل و اس ام اس و تلفن همراه در ارتباطه.
    من زندگیم رو دوست داشتم و نمی تونستم قبول کنم که زندگیم ناگهان نابود بشه، از طرفی با این فضا و گرد و خاکی که بر ویرانه های اعتماد نابود شده شکل گرفته بود ادامه اش غیر ممکن به نظر می رسید، نتونستم بحران رو مدیریت کنم و بعد از یکماه با اوج گرفتن تنش ها خانمم منزل رو ترک کرد و کلیه ی حق و حقوش رو از دادگاه مطالبه کرد.
    حتی کار به اونجا رسید که حکم جلب منو گرفت ولی بلااثر موند.

    بخوام خلاصه ترش کنم اینه که با این اوضاع و احوال نمی دونم کلا بگذرم از این زندگی یا تلاش کنم تا دوباره بسازمش، به فرض بخوام بسازمش آیا خانمم اصلا با این شرایط قبول می کنه بیاد یا نه و تلاش من اب در هاون کوبیدنه.
    دوستان منو با لطف خودشون متقاعد کردند که تلاشم رو بکنم، چیزی که برای از دست دادن ندارم.
    __________________________________________________ _______

    اما این تاپیک رو زدم تا بگم امروز رفتم مشاور، ایشون گفتند زندگی شما به نقطه ی طلاق رسیده، این کارهایی که خانمت کرده یعنی طلاق و من نمیدونم چرا تا حالا طلاق ندادی.
    ایشون گفتند: تو نباید از اول ایمیل ها رو به روش می اوردی.

    فکر میکردی آخرش به کجا می رسید؟هیچ جا، فوقش آخرش همینی بود که الان هستی، مجبور بودی ازش جدا شی. ولی اگر به روش نمی اوردی و سعی می کردی خودت خلاء های عاطفیش رو پر میکردی شاید موضوع تموم میشد.
    برای خودت تو ذهنت توهم ساختی و خودت ازش ترسیدی، خانمت دوستت داشته، فقط دنبال یک فضایی بوده تا بعضی نیازهای عاطفیش رو پر کنه اون هم تو دنیای مجازی، دنیای واقعیش تو و فرزندش بودید، تو باید بر اساس مصداق دنیای واقعیش اونو قضاوت میکردی نه دنیای مجازی.

    گفتم: ولی تو ایمیل هاش حرفای دیگه ایی زده، گفت: من دارم با یک بچه 14 ساله حرف میزنم؟تو چند سالته مگه؟هزارتا دروغ تو ایمیل ها و اس ام اس ها می گن،

    گفت از نظر من تو نمیتونی اونو ببخشی و فراموش کنی، اگر برگرده زندگیت برای هر دو جهنم میشه، گفتم ولی من زندگیم رو دوست دارم

    گفت: تو زندگی قبلیت رو دوست داری، اگه برگرده دیگه زندگی قبلی نمیشه، تومیتونی ببخشیش؟گفتم نمیدونم، شاید یه روزی باز به روش اوردم،
    گفت: ببین تو هنوز تکلیفت با خودت روشن نیست، تو باید در درون خودت فراموشش کنی، اینکه بگی من بخشیدم من بزرگواری کردم من آدم خوبی هستم فایده نداره، مردها نمی تونن این چیز ها رو فراموش کنن، اونا تو کف ذهنشون همه این چیز ها رو مرور میکنن، اینکه چرا خانمم ایمیل زد، چرا منو دادگاه کشوند؟چرا حکم جلب برام گرفت؟

    بعد گفت اگر هم میخواد باهات حرف بزنه فقط میخواد در مورد طلاق توافقی صحبت کنه،
    تو اونو خرد کردی، اون حس میکنه دیگه نه پیش تو نه پیش خانوادت و نه پیش خانوادش آبرویی نداره، واسه همین این راه ها رو رفته تا خودی نشون بده، تا از غرورش محافظت کنه، تا حالا هم ثابت کرده مردی توی زندگیش نیست، اگر بود همون اول میگفت مهرم حلال جونم آزاد، بچه رو می داد بهت می رفت.
    گفت: تو بعد از جریان ایمیل هاش اونو تو دادگاه خودت محکوم کردی و هر روز داشتی مجازاتش می کردی، اینکه موبایلش رو چک میکردی، اینکه میگفتی چرا در رو قفل میکنی، اینکه ازش هی سوال می کردی، یعنی داشتی مجازاتش می کردی، مگه یه آدم چقدر ظرفیت داره تا اینقدر سرکوب بشه و تحمل کنه؟
    آخرش گفت: به نظر من حالا که به این نقطه رسیدی و مرحله ی بعد طلاقه، بهش بگو بیا یه ماه یا دو ماه یا حتی شش ماه با هم زندگی کنیم برای آزمایش، بیا این راه رو یه کم به عقب برگردیم اگر تونستیم با هم زندگی کنیم که ادامه میدیم، اگر هم نه برمیگردیم همین جایی که امروز هستیم، من هم تا وقتی زن و شوهر آزمایشی هستیم مهریه و نفقه بچه رو هم میدم،

    گفت اگر قبول کنه و تو هم بتونی فراموش کنی این میتونه یک راه حل باشه.




  2. 11 کاربر از پست مفید arash1348 تشکرکرده اند .

    arash1348 (دوشنبه 02 مرداد 91)

  3. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 25 آذر 91 [ 13:39]
    تاریخ عضویت
    1391-2-21
    نوشته ها
    162
    امتیاز
    1,111
    سطح
    18
    Points: 1,111, Level: 18
    Level completed: 11%, Points required for next Level: 89
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    502

    تشکرشده 522 در 149 پست

    Rep Power
    28
    Array

    RE: چه کنم تا زندگیم رو دوباره بسازم

    به به. چه خوب شد آمدید. منتظر بودم که خبری از خودتون بدید.

    میدونید حسم چیه؟ انگار که یک آرش دیگه داره این تاپیک رو مینویسه. آرشی که به وضوح تغییر کرده و مسؤولیت یک سری مسائلی رو پذیرفته و حالا مصمم هست برای ساختن دوباره. اصلا از همین اول از عنوان تاپیکتون لذت بردم و از اینکه رد پای یک آدم باارده و مسؤول رو توش دیدم کیف کردم.

    گفت: ... اگه برگرده دیگه زندگی قبلی نمیشه،
    از یک زاویه که به این حرف نگاه کنی کاملا درسته. شما دیگه آرش قبلی نیستید، خانمتون هم اون بانوی قبلی نیستند. پس زندگی آیندتون هم نمیتونه زندگی قبلی باشه. شما میخواین یک زندگی زیبای جدیدی بسازید. مثلا اگر در زندگی قبلی خانمتون خیلی وقتها خودش رو نادیده میگرفته و به میل شما کاری رو انجام میداده حالا در زندگی جدید قراره یک آدم منفعل نباشه. پس گاهی بحث پیش میاد. گاهی نه میاره جلوی خواسته شما. گاهی باید موقعیهایی رو شما تحمل کنید که باب میلتون نیست. اما مهم اینه که میدونید که خانمتون هم شاده و نیازهاش داره برطرف میشه. که داره سالم زندگی میکنه. یا اگر شما جاهایی جرأت مندانه (مثلا در برخورد بامادرتون) رفتار نمی کردید حالا میخواین جرأت مندانه برخورد کنید. پس ممکنه مادرتون ناراحت بشه. ممکنه شرایط سختی پیش بیاد که احتیاج به مدیریت داشته باشه. یا اگر قرار باشه کمک های مالی دریافت نکنید ممکنه که زندگیتون سخت تر از قبل بشه. حتی ممکنه آدمهایی که به خاطر مسائل مادی بهتون احترام می گذاشتند دیگه تحویلتون نگیرند. اگر در زندگی قبلی همه میگفتن به به عجب زوجی! عجب زندگی ای! ممکنه که تو زندگی جدید شما زوج کامل و ایده آلی به نظر نیاید چون قراره خود خودتون باشید با تمام نقاط قوت و ضعف. اما به جاش شاد هستید. به جاش رو به رشد هستید. به جاش ضمانت رابطتتون بیشتر هست. میشید یک زوج معمولی خوشبخت. که گاهی دعوا میکنند و گاهی با هم میخندند. خودتون رو برای زندگی ای که ممکنه پر از چالش باشه آماده کنید. چون تغییر با چالش همراه هست. با درگیری و تضاد. با گاهی ناامید شدن و بریدن و ... اما این زندگی واقعی هست. زندگی ای که به سمت جلو حرکت میکنه و حیات داره.

    اگر دلتون این زندگی جدید و زیبا و پر از چالش رو بخواد من فکر میکنم شانستون خیلی بالاست. دنیا پر از امکانات ناشناختست که حتی متخصصین و دانشمندان هم ازش خبر ندارند و هرگز نباید نا امید شد.

    البته با تأکید بر اینکه خانمتون احتمالا راحت قبول نمی کنه. ممکنه اولش حرفهاتون رو باور نکنه و چندین بار با پافشاری بر موضع خودش بخواد ببینه که شما چقدر جدی هستین و چقدر راست میگید.



    بعد از نقلی که از حرفهای مشاور کردین خواستم یک نکته رو هم بگم بهتون: نکنه حالا به جای سرزنش خانمتون شروع کنید به سرزنش خودتون و شما وارد یک رفتار منفعلانه بشید. اشتباه حق شماست همون طور که حق خانمتون بوده و هست. مهم اینه که وقتی فهمیدیم روشون پافشاری نکنیم.



    -------------------------------------------------------------------------

    آخ گفتین که منم هر جا اسم حامد رو می بینم دلم هری میریزه پایین که رفت تاپیک رو ببنده ... البته فکر میکنم که محدود کردن تعداد پستهای یک تاپیک تجربه ای بوده که به هر حال بعد از چند سال بدست آمده و از این رو ما هم تسلیمیم.

  4. 5 کاربر از پست مفید JJ1234 تشکرکرده اند .

    JJ1234 (دوشنبه 02 مرداد 91)

  5. #3
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    جمعه 19 تیر 94 [ 19:52]
    تاریخ عضویت
    1390-7-30
    نوشته ها
    1,886
    امتیاز
    17,095
    سطح
    83
    Points: 17,095, Level: 83
    Level completed: 49%, Points required for next Level: 255
    Overall activity: 61.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocial1000 Experience Points10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    9,194

    تشکرشده 9,663 در 1,930 پست

    Rep Power
    212
    Array

    RE: چه کنم تا زندگیم رو دوباره بسازم

    سلام اقا ارش.

    باز من متعجب بودم که تاپیک شما چرا داشت انقد طولانی میشد و مطمئن باشید کوتاه شدن تاپیکا به نفع شماست.چون وقتی تاپیک طولانی بشه افراد جدید میل پیدا نمیکنن که بخوننش و همینطور کارشناسا فرصت نمیکنن تاپیکو دنبال کنن اینجوری از یه جایی به بعد تاپیک میشه پاس کاری توپ بین مراجع و یکی دو نفر معدود.اینطوری شما از راهنمایی افراد دیگه محروم میشدید.
    حداقل 3تا از تاپیبکای منم به همین علت قفل شد و مطمئنم اقا حامد با شناختی که ازش دارم این قانون رو برای خودشم اجرا میکنه.یه حسن دیگه هم اینه که چون مراجع میدونه محدودیت پست داره سعی میکنه از راهنمایی ها استفاده کنه نه اینکه صرفا بیاد درددل کنه.

    پرسیدی چه کنم تا زندگیم رو دوباره بسازم؟

    نظر شخصی من اینه که اون قضیه ایمیل و ... کاملا بذارید کنار.اون قضیه اصلا مهم نیست فقط اب رو گل الودتر میکنه...صورت مسئله ها مشخصن..دلخوری های پنهانی تو زندگی زناشوییتون بوده که با زدن یه جرقه (بحث بر سر ایمیل) عیان شدن.
    با توجه به اینکه فکر میکردی زندگیتون ارومه اما نبوده.
    قدرت کنترل شرایط بحرانی رو نداشتین و شاید هنوزم ندارین.
    با پیش اومدن مسائلی مثل دادگاه و ... از اعتماد هردوتون نسبت به هم کم شده که باید به مرور جبران بشه.

    فکر میکنم صحبتهای مشاور درمورد ایمیل قانع کننده بود و اگه بیشتر از این به اون فکر پروبال بدین بد میشه.

    برای کنترل شرایط بحرانی میبایست مطالعه و تمرین کنید.مقالات و تاپیکای همین تالارو بخونید تا بدونید کنترل بحران اصلا چیه؟
    در مورد دلخوریها ما نمیتونیم چیزی بگیم چون خانومتون باید بهتون بگه چه دلخوریایی داشته یا داره..همینطور شما هم باید از دلخوریا و توقعاتتون بگید..اما این گفتنها اگه ادابش رعایت نشه میتونه تبدیل به یه دعوای بزرگتر بشه.پس اولا زمان مناسبی رو برای گفتگو انتخاب کنید.
    محیط مناسب و بدون تنش..حتی اگه لازم میدونید محل سکونتتونو تغییر بدید تا خاطرات منفی یاداوری نشه..اگه اینکارو نکردید اون جایی که خاطرات خوبی ازش دارین انتخاب کنید..مثلا رستورانی که اولین بار با هم رفتین.
    اگه میشه کادویی که اولین بار براش گرفتین رو باز بخرید یا چیزی که اونو یاد لحظات شیرین زندگیتون بندازه.
    حق به جانب و متهم کننده حرف نزنید.
    در مورد هر مسئله جدا جدا حرف بزنید.چندتا موضوعو نکشید وسط اینطوری هیچ کدوم به نتیجه نمیرسن.
    اصلا و ابدا قضیه ایمیل رو باز نکنید.بیشتر از این روح اون و خودتونو جریحه دار نکنید.
    تو صحبتاتون هم ابراز علاقه و هم بررسی منطقی مسائل رو در تعادل نگه دارید.
    به حرفاش کاملا گوش بدید.نپرید وسط حرفش که جوابشو بدید یا قانعش کنید.
    براش ابراز دلتنگی کنید.

    این قدم اول برای ترمیم این رابطه است..اگه بتونید این گفتگو یا گفتگوها رو درست انجام بدید.مسائل خیلی براتون شفافتر از قبل میشن.

    سعی کنید بعد از اتمام گفتگو نکات مهم و خواسته های همسرتونو یادداشت و درموردشون فکر کنید.

    موفق باشید

  6. 7 کاربر از پست مفید بهار.زندگی تشکرکرده اند .

    بهار.زندگی (دوشنبه 02 مرداد 91)

  7. #4
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 29 اردیبهشت 98 [ 09:11]
    تاریخ عضویت
    1391-2-29
    نوشته ها
    939
    امتیاز
    15,687
    سطح
    80
    Points: 15,687, Level: 80
    Level completed: 68%, Points required for next Level: 163
    Overall activity: 5.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    6,262

    تشکرشده 5,821 در 1,048 پست

    حالت من
    Ashegh
    Rep Power
    139
    Array

    RE: چه کنم تا زندگیم رو دوباره بسازم

    بهترین کار از اول عاشق شدنه..فکر کنید برگشتید به روزای قبل از ازدواجتون ..از اول شروع کنید نگران حرف دیگرانم نباشید که چی فکر میکنن و چی میگن.
    خانومتون نیاز داره مثل دخترای 18 ساله بهش ابراز عشق بشه..چه اشکالی داره..دلشو بدست بیارید

  8. 2 کاربر از پست مفید نادیا-7777 تشکرکرده اند .

    نادیا-7777 (دوشنبه 02 مرداد 91)

  9. #5
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 21 تیر 99 [ 21:50]
    تاریخ عضویت
    1390-2-14
    نوشته ها
    1,339
    امتیاز
    22,823
    سطح
    93
    Points: 22,823, Level: 93
    Level completed: 48%, Points required for next Level: 527
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteran10000 Experience PointsTagger First ClassOverdrive
    تشکرها
    3,264

    تشکرشده 3,442 در 1,036 پست

    Rep Power
    148
    Array

    RE: چه کنم تا زندگیم رو دوباره بسازم

    احساس می کنم حال و هوای همسرتونو درک می کنم
    همسر من هم فکر می کنه همه چیز خوبه و داره روال عادیشو طی می کنه و برام از هیچی کم نذاشته
    ولی کم گذاشته ها در دل من زیاده که هر دفعه به زبون آوردم محکوم شد به بهونه گیری و چند روز بی محلی اقای همسر..............
    باید ببینید کمبودها از دید همسرتون کجاست................
    گاهی وقتا آقایون هشدارهای همسرشونو که با گلایه می گن بی اهمیت می بینند ولی بی اهمیت نیست واقعا و آخرش می شه یه رابطه پنهانی ....
    خیلی زنها دوست دارند بهشون به دید همون دختر چهارده ساله ای نگاه بشه که زیباست و جذابه و دوست داره عشقبازی کنه...........

    ببخشید رک نوشتم
    اگه دلتون نخواست پستمو بگید تا حذف شه
    [align=center]خوشبخت کسی نیست که مشکلی ندارد
    بلکه کسی است که با مشکلاتش مشکلی ندارد .[/align]

  10. 4 کاربر از پست مفید eghlima تشکرکرده اند .

    eghlima (دوشنبه 02 مرداد 91)

  11. #6
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 29 اردیبهشت 98 [ 09:11]
    تاریخ عضویت
    1391-2-29
    نوشته ها
    939
    امتیاز
    15,687
    سطح
    80
    Points: 15,687, Level: 80
    Level completed: 68%, Points required for next Level: 163
    Overall activity: 5.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    6,262

    تشکرشده 5,821 در 1,048 پست

    حالت من
    Ashegh
    Rep Power
    139
    Array

    RE: چه کنم تا زندگیم رو دوباره بسازم

    مشکل از اینجاست که وقتی خیالمون راحت میشه که - کسیکه اینهمه دنبالش بودیمو برای رسیدن بهش پرپر میزدیم و با دیدن 1 اس ام اسش قلبمون هررررررررری میریخت پایین و برای دیدنش روز و شب نداشتیم - دیگه حالا که بهش رسیدیم برامون عادی میشه و همه کاراش میشه وظیفه و کارای ما میشه لطف!!

    فقط حرص میزنیم برای رسیدن به چیزی نه نگهداریش

  12. 2 کاربر از پست مفید نادیا-7777 تشکرکرده اند .

    نادیا-7777 (دوشنبه 09 مرداد 91)

  13. #7
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 19 تیر 92 [ 23:18]
    تاریخ عضویت
    1389-11-07
    نوشته ها
    229
    امتیاز
    2,964
    سطح
    33
    Points: 2,964, Level: 33
    Level completed: 43%, Points required for next Level: 86
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    1,263

    تشکرشده 1,270 در 233 پست

    Rep Power
    36
    Array

    RE: چه کنم تا زندگیم رو دوباره بسازم

    ظاهرا این داستان ما فراز و فرود زیاد داره، اما خب اگر خدا بخواد داره به روز های آخرش نزدیک میشه.
    امروز خانمم اس ام اس داد و تلفنی داد که مال وکیلش بود، با وکیلش تماس گرفتم و صحبت از این کرد که شما می خواید طلاق توافقی بگیرید و خانمتون گفته بهش وکالت بدید تا کارها رو انجام بده، من گفتم نه! من قصد جدایی ندارم و نمیخوام طلاقش بدم و تعجب میکنم که چرا خانمم این حرف رو زده.
    بعد رفتم پیش یک مشاور دیگه و مجددا قصه ی کل زندگی رو گفتم، مشاور همون اول گفت که خانمت دیگه بر نمیگرده و حتما با اون آقا در تماس هست و ارتباط داره، کلی از خصوصیات خانم ها گفت( این مشاور خودشون خانم بودند و گفتند که من به عنوان یک خانم دارم از جنس موافقم حر ف میزنم)
    مشاور گفت که این خانم اگر پشتش به یک عشق گرم نبود تا حالا این شرایط رو تحمل نمی کرد و از خونه ی پدریش هم جدا نمیشد، صبر میکرد تا تکلیفش روشن بشه بعد جدا میشد، همینکه از خانوادش جدا شده یعنی میخواد با اون آقا یا هر آقای دیگه به راحتی ارتباط داشته باشه.
    حرفایی که زد من رو خیلی داغون کرد اما دیروز و امروز هر دو مشاور تقریبا یک حرف رو زدند.
    مشاور گفت اگر میخوای تکلیفت با زندگیت روشن بشه من میتونم الان با خانمت تماس بگیرم که ببینم حاضره بیاد اینجا مشاوره یا نه، بعد زنگ زد به خانمم و ظاهرا خانمم خیلی محکم گفته من دیگه حاضر نیستم برگردم با اون آقا زندگی کنم حتی پولی هم که ازشون میخواستم دیگه نمیخوام،

    خانم مشاور گفت خانمتون خیلی محکم و با اعتماد به نفس حرف میزد، . معلومه که پشتش خیلی گرمه،
    مشاور گفت خانمتون فکر میکنه الان شما پشیمون شدید.
    ایشون گفت که ممکنه خانمتون ارتباط نزدیکی هم با اون آقا نداشته باشه اما همینکه اون آقا بتونه اعتماد به نفسش رو با حرفاش بهش برگردونه و دو سه کلمه محبت آمیز بزنه برای خانمتون کافیه و تو ذهنش برای خودش یک عشق میسازه و دیگه احتیاجی به شما نداره
    خانم مشاور گفت: البته این خانم ضربه بدی میخوره چون همین آقا الان اگر حرفی می زنه به این خاطره که تعهدی نداره و هیچ وقت هم حاضر نیست به این خانم متعهد بشه، اما ما خانم ها در این وضعیت کاملا احساسی تصمیم میگیریم و استدلال و منطقی تو تصمیم گیری هامون نیست.
    ایشون توصیه کرد که فعلا خانمم رو طلاق ندم و اجازه بدم روزی که پشیمون شد برگرده.
    من گفتم دراون صورت دیگه حاضر نیستم قبولش کنم.
    خانم مشاور گفت این خانم حتما بیماره چون داره بچه ی خودش هم اهرمی می کنه تا شما رو اذیت کنه و تحت فشار قرار بده، توصیه کرد هر چقدر میتونی هزینه کن و بچه رو بگیر.
    من امروز با چند وکیل و قاضی صحبت کردم، متاسفانه هیچ راه قانونی برای گرفتن بچه وجود نداره.
    از پیش مشاور که اومدم بیرون با وکیل خانمم تماس گرفتم و گفتم من برای طلاق توافقی آمادم، هر چی هزینش کردم تا حالا میگذرم اما باید از تمام حق و حقوقش از این به بعد بگذره و بچه هم به من بده من نمیتونم اجازه بدم دخترم با یک خانم در یک خونه مجردی زندگی کنه در حالیکه نمیدونم اونجا چه خبر هست.
    البته بعد وکیل من گفت که شرط بچه اجرایی نخواهد شد چون بچه نه تحت حضانت شماست و نه تحت حضانت مادرش و تصمیم با خودشه که کجا میخواد زندگی کنه.
    فعلا قرار شد هر دو وکیل با هم در تماس باشند و مقدمات اجرایی کردن طلاق توافقی رو با شروطی که من گذاشتم فراهم کنن.( اگر خانمم قبول کنه از حق و حقوش بگذره)


    این هم قسمتی از زندگی منه و باید باهاش بسازم و کنار بیام.
    درسته که در زندگی تقصیرهایی داشتم اما انصاف نبود اینطور بیوفایی بکشم.
    از اون بدتر این که قربانی یک خیانت بشم و خانمم زندگیشو ول کنه، چون عاشق یکی دیگه شده.
    منی که همه عشقم زنم بود و تنها دخترم.
    هر کس ندونه خدا میدونه که من تمام این دو سال برای اینکه زندگیم از سر گرفته بشه هر کاری کردم و به هر کسی رو انداختم و از بیشتر حق و حقوق خودم گذشتم.
    امیدم هنوز خداست که این فصل زندگی اگر قراره اینطوری تموم بشه به من صبر بده و روز های خوش و بهتری برای من مقدر کنه.
    امیدوارم خدا نیم نگاهی به من داشته باشه.
    از دوستان صمیمانه میخوام برام دعا کنن که امروز باز خیلی شکستم و داغون شدم.
    امروز دوم مرداد 1391 اصلا برای من روز خوبی نبود.
    انصاف نیست بعد از تحمل این همه تنهایی و ایستادن اینطور جواب بگیرم.
    انصاف اینه که یک جایی این قصه تموم بشه.
    من امیدم فقط خداست.



  14. 6 کاربر از پست مفید arash1348 تشکرکرده اند .

    arash1348 (شنبه 07 مرداد 91)

  15. #8
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 25 آذر 91 [ 13:39]
    تاریخ عضویت
    1391-2-21
    نوشته ها
    162
    امتیاز
    1,111
    سطح
    18
    Points: 1,111, Level: 18
    Level completed: 11%, Points required for next Level: 89
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    502

    تشکرشده 522 در 149 پست

    Rep Power
    28
    Array

    RE: چه کنم تا زندگیم رو دوباره بسازم

    آقا آرش عزیز
    این رفتارها رو که شما و ما انتظارش رو داشتیم از خانمتون. این روالی بود که ماجرا داشت جلو میرفت. شما که هنوز اقداماتی که قرار بود در تاپیک قبلیتون انجام بدید تا شاید روال تغییر کنه رو انجام ندادین... دادین؟

    واقعا هیچی معلوم نیست. مشاور اول مگه بهتون نگفت که تو این دو سال خانمتون با رفتارهاش ثابت کرده که با کسی نیست؟ مشاور دوم دقیقا برعکسش رو گفت. پس حقیقا قضاوت کار سختی هست. بهتره شما راه حلهایی که در ذهنتون هست رو عملی کنید. اگر جواب نگرفتید اونوقت ... . به نظر من هر طور شده باید مستقیم با خانمتون حرف بزنید. حتی از طریق همون نامه و ... (بدید پیک ببره با پست نفرستید که طول بکشه) . آخرین تیرها رو هم رها کنید شاید به هدف خورد. این تیرها رو نگه ندارید از ترس نخوردن به هدف. شانستون رو امتحان کنید.



  16. کاربر روبرو از پست مفید JJ1234 تشکرکرده است .

    JJ1234 (دوشنبه 02 مرداد 91)

  17. #9
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 19 تیر 92 [ 23:18]
    تاریخ عضویت
    1389-11-07
    نوشته ها
    229
    امتیاز
    2,964
    سطح
    33
    Points: 2,964, Level: 33
    Level completed: 43%, Points required for next Level: 86
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    1,263

    تشکرشده 1,270 در 233 پست

    Rep Power
    36
    Array

    RE: چه کنم تا زندگیم رو دوباره بسازم

    مشاور دوم با خانمم صحبت کرد، اون خانم گفت حاضر نیست برگرده،
    خانمم گفته بود که یک روز تعیین کنیم تا در حضور یکی دیگه حرفامونو بزنیم، اما امروز فقط شماره تلفن داد و گفت شخص مورد نظر انتخاب شد باهاش تماس بگیر.
    اون شخص مورد نظر هم یک وکیل بود، که صحبت از طلاق توافقی میکرد.
    یعنی خانم بنده حتی حاضر نشده بابت طلاق توافقی با من صحبت کنه که سر چی به توافق برسیم تا طلاقش بدم.
    همه ی کارها رو داره از طریق وکیل پیگیری میکنه.
    جوری رفتار میکنه که من واقعا به خودم شک کردم که من دیگه چه موجودی هستم که خبر نداشتم.

    نگین خانم، راه های پیشنهادی رو در چه شرایطی باید برم؟به شرطیکه درصدی اطمینان به نتیجه اش داشته باشم.
    این خانم حتی اگر نیم ساعت در حضور وکیلش وقت می ذاشت تا در مورد طلاق توافقی مستقیم با خودم حرف بزنه صورت مسئله فرق میکرد.
    اما اینکه اس ام اس بده و بعد وکیلش بگه بیا بهش وکالت بده( واقعا فکر کردند من انقدر بچه هستم؟)تا طلاق بگیره یعنی چی؟
    وقتی آخرین فرصت رو بعد از پیشنهاد طلاقش ، از طریق یک شخص سوم که نه آشنای من بود نه اون، براش فراهم کردم تا حرفش رو بزنه و ایشون می گه من دیگه برنمیگردم و موبایلش رو قطع میکنه و موبایلش رو خاموش میکنه بطوریکه مشاور هم از رفتارش تعجب کنه، من چه میتونم بکنم؟

  18. کاربر روبرو از پست مفید arash1348 تشکرکرده است .

    arash1348 (دوشنبه 02 مرداد 91)

  19. #10
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 25 آذر 91 [ 13:39]
    تاریخ عضویت
    1391-2-21
    نوشته ها
    162
    امتیاز
    1,111
    سطح
    18
    Points: 1,111, Level: 18
    Level completed: 11%, Points required for next Level: 89
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    502

    تشکرشده 522 در 149 پست

    Rep Power
    28
    Array

    RE: چه کنم تا زندگیم رو دوباره بسازم

    حق دارید آقا آرش که ناراحت باشید. واقعا شرایط سختی هست.
    اما آخه خانمتون از کجا تغییر رفتار شما رو دیده که حالا بخواد تغییر رفتار بده؟ پس اون همه حرفهای در مورد درک کردن و اینا چی میشه؟
    همون طور که اون از شخص سومی استفاده کرده که با شما ارتباط برقرار کنه شما هم آخرین فرصت رو توسط شخص سوم براش فراهم کردین. خوب اونم میتونه همین فکرها رو بکنه...
    راستش فکر میکنم که شما هنوز همه راه ها رو نرفتید. ما تو تاپیک قبلی کلی صحبت کردیم با بچه ها. دید شما تغییر کرده تا حدی. شما نرم تر شدید. اما خانمتون از همه اینها بی خبره. شما براش همون آرش قبلی هستید. اگر شما یک نامه بنویسید که درش منت کشی و عذرخواهی و ... نباشه حتی اگر مؤثر واقع نشه چیزی از شما کم نمیشه. فقط خیالتون راحته که همه راه ها رو امتحان کردید.

    با تمام این اوصاف فکر میکنم که جا نداره بیشتر اصرار کنم چون ممکنه اذیتتون کنم. شرایطتتون واقعا سخته. میدونم که با شنیدن حرفهای مشاور دوم چه حس بدی بهتون دست داده. البته استدلالهاش رو قبول ندارم. مخصوصا اونجا که گفته ما زنها احساساتی در این موارد تصمیم می گیریم. بله خیلی هامون احساساتی تصمیم میگیریم اما خیلی هامون هم خودمون رو فدا میکنیم به خاطر بچه هامون، به خاطر زندگیمون و احساساتمون رو به کل تعطیل میکنیم.




  20. کاربر روبرو از پست مفید JJ1234 تشکرکرده است .

    JJ1234 (دوشنبه 02 مرداد 91)


 
صفحه 1 از 5 12345 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 03:35 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.