به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 10
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 13 شهریور 91 [ 16:48]
    تاریخ عضویت
    1389-4-29
    نوشته ها
    6
    امتیاز
    2,015
    سطح
    27
    Points: 2,015, Level: 27
    Level completed: 10%, Points required for next Level: 135
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    6

    تشکرشده 8 در 5 پست

    Rep Power
    0
    Array

    نیاز به راهنمایی دارم (نحوه ارتباط با مادرشوهر)

    سلام

    22 سالمه ، دانشجو هستم و یک سال و نیمه که ازدواج کردم. مشکلی که از اول زندگی باهاش دست به گریبان بودم زندگی با مادرشوهرمه. همسرم بهم قول داد که فقط چند ماه اونجا زندگی کنیم تا بتونه جایی رو اجاره کنه و یه کم پول تو دست و بالش بیاد. و واقعا" هم نامردی نکرد و بعد از 6 ماه ما ازونجا رفتیم یه شهر نزدیک تهران. توی اون مدت هم فقط دنبال خونه بودیم تا بتونیم یه جای مناسب با اجاره ی پایین پیدا کنیم. خودتونم که در جریان هستین پارسال چقدر اجاره ها بالا رفت و همینطور سیر صعودی داره. بالاخره تونستیم توی اون شهر یه خونه بگیریم که اجاره ندیم و رهن کامل باشه . چون قسطامون خیلی زیاده و الانم که اجاره کمتر از 300 تومن نیست تو تهران.
    بعد 8 ماه زندگی کردن توی اون شهر و سختی رفت و امد و... برادر شوهرم واحد بالای مادرشوهرم رو تخلیه کرد و به خونه خودش رفت. و مادوباره رفتیم اونجا. ولی این بار طبقه بالا.
    توی 6 ماه اولی که من خونه مادرشوهرم بودم واقعا" اذیت شدم . واقعا". معنای این واقعا" رو نمیدونم چه جوری بگم. خانواده شوهرم ترک هستن و من فارس . به جز مشکل زبان که باهم ترکی صحبت میکنن ، مشکلات اختلافات فرهنگی بین ترک و فارس خیلی اذیتم میکرد. من یه دختر دانشجو بودم که توی دانشگاه سراسری تحصیل میکنم و حتی رتبه م 2 رقمی بود، از نظر زبان انگلیسی و ... هم هیچ مشکلی نداشتم و کلا" زندگیم رو به درس و کلاس رفتن و یادگرفتن چیزای مختلف گذروندم و حتی تو دوران تحصیلم کار هم میکردم. اما الان وارد یه خونواده ای شدم که تمام ارزشهایی که واسه من و خونواده های مثل من مهمه، اینجا دیده نمیشه و بی ارزشه و چیزایی که واسه من ارزش یه زن نیست واسه خونواده شوهرم ارزشه، مثل آشپزی و خونه داری وکدبانوگری و ....
    و منم توی این موارد مهارتی نداشتم و زیاد بلد نبودم. نتیجه ش این بود که شوهرم ازم ایراد میگرفت مادرشوهرم مدام درمورد کارهای من و چیزهایی که درست میکردم به شوهرم و بقه فامیلشون میگفت و من واقعا" دیوونه شدم . شوهرم هم که توی اون خانواده بزرگ شده بود با تمام علاقه ای که به من داشت بازم این مسائلو تو زندگی خیلی مهم میبینه و حرف اونا رو قبول داره . مادر شوهرم هم همیشه خودشو مظلوم جلوه میده و شوهرم فکرمیکنه چقدر آدم پاکیه.اما نمیدونه که چقدر غیبت چقدر دورویی و فضولی و ... داره و منو عاصی کرده.مدام منو با دختراش مقایسه میکنه و از خوبی و باسلیقگی دخترای ترک میگه . حتی از جهیزیه ام هم ایراد میگیره.
    در واقع من و همسرم با مخالفت شدید خونواده من و بعد چند سال به هم رسیدیم. و من واقعا" زندگیم رو دوست دارم اما مشکل اصلی من مادرشوهرمه. فقط و فقط مادرشوهرم. 4 تا خواهر شوهر دارم و باهاشون هیچ مشکلی ندارم و بایکیشون عین خواهر هستیم. واقعا" دوسش دارم و همیشه حامی من بوده با اینکه فقط یک سال ازم بزرگتره.
    اما خود اونم میگه اخلاق مادرم اصلا" خوب نیست و حتی شوهرش رغبتی به رفت و امد با مادرشوهرم نداره و خواهرشوهرمم بهش حق میده و حتی میگه مادرم این اشکالاتو داره. اما چه میشه کرد که دوباره ما مجبور شدیم به اون خونه برگردیم والان با هم نیستیم، طبقه بالای مادر شوهرم هستیم. اینم بگم که پدرشوهرم 3 ساله فوت کرده و مادرشوهرم عاشق همسر منه و بارها وبارها اینو گفته و ازینکه ما جای دوری خونه گرفته بودیم گله میکنه.
    اگه میشه راهنماییم کنید که چیکارکنم که هم عروس خوبی باشم هم حدو مرزها رو رعایت کنم ونه به مادرشوهرم بربخوره نه به شوهرم. چون شوهرم مادرشو خیلی دوست داره وهواشو داره و من اگه چیزی بگم به مادرش سریع ناراحت میشه و میگه تو به این زن حسودی میکنی.
    الان یک مدته که اومدیم انجا و مادرشوهرم کاراشو از سر گرفته دیگه سنش بالا رفته و نمیتونه این اخلاقای بدو ترک کنه.
    مثلا" مدام میاد بالا و توی خونه سرک میکشه ببینه من دارم چیکار میکنم. چی میپزم و ...
    مدام از همه چی ایراد میگیره. همیشه مواظبه که کی میره و کی میاد . همیشه با جاریم هم اینکارو میکرد و اگه نمیتونست ازخودشون بپرسه بچه شونو صدا میکرد و میپرسید: مامان بابات کجا میرن؟ کی خونتونه؟ مادرت خوابه یا بیداره؟ داره چیکار میکنه؟ ناهار چی خوردی؟ و .......
    و جاریم و حتی برادرشوهرم الان کلی از چشم همه افتادن. حتی در مورد اون به منم بدگویی میکرد و مطمئنم از منم به همه میگه. ناراحت بود که چرا برادر شوهرم زنشو میبره دکترو فلان خرجو واسش میکنه و همیشه ازشون بد میگفت که اینا به من نمیرسن . یعنی خودشو از عروساش مقدم تر میدونه . الانم عین همین بلا داره سر مامیاد
    خلاصه اینکه خسته شدم از فضولیاشو انتظاراتش و ... . دوست داره خودش واسه شوهرم غذا بذاره. دوست داره شوهرم همیشه بعد اومدن از سرکار اول بره پایین . همه چیو واسه اون میخواد. و هر ایرادی میخواد بگیره جلوی شوهرم به من میگه تا منوضایع کنه و از مادرشوهرگری چیزی کم نذاشته. خیلی خسته شدم. همیشه وقتی ما باهمیم شوهرمو صدا میزنه و ازش کارای مختلف میخواد و ازش پول میگیره. اگه ما خرید کنیم چشماش درمیاد و حتی اگه من یه شال کوچیک بخرم ، تا نفهمه از کجا و با چه قیمتی خریدم دست بردار نیست. خیلی هم خسیسه و همیشه به من میگه کمتراستفاده کم. کولرو روشن نکن. آب گرم استفاده نکن و ... حتی توی این کارای خصوصی هم دخالت میکنه.
    یه موضوع دیگه ای که ازش ناراحتم اینه که میگه من از تنهایی خوابیدن میترسم! قبلا" هم بچه برادر شوهرم پیشش میخوابیده یا اون میومده بالا . الانم میاد بالا پیش ما میخوابه . منم چندبار به شوهرم گفتم، اونم میگه من نمیتونم بهش بگم نیا اینجا بخواب ، خونه شه . دیگه چیکار کنم؟ من حتی یه حرف خصوصی ام نمتونم با شوهرم بزنم؟ چند بار به شوخی و ... خودم بهش گفتم و اونم اصلا" به روی خودش نمیاره.
    به خدا خسته شدم. شوهرم به خاطر ندادن اجاره خونه اومده اینجا و من نمیدونم راه خلاصی ازینجا چیه ؟
    چیکار کنم؟ کمکم کنید....

  2. #2
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    سه شنبه 28 فروردین 03 [ 01:56]
    تاریخ عضویت
    1390-10-11
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    2,483
    امتیاز
    37,786
    سطح
    100
    Points: 37,786, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsRecommendation Second ClassVeteranOverdriveTagger Second Class
    تشکرها
    8,332

    تشکرشده 10,023 در 2,339 پست

    حالت من
    Ashegh
    Rep Power
    372
    Array

    RE: نیاز به راهنمایی دارم (نحوه ارتباط با مادرشوهر)

    سلام ارزو جان

    اول از همه فکر میکنم باید دیدت رو کمی تغییر بدی.تحصیلات و زبان انگلیسی و ....خوبه.رتبه دو رقمی داشتن خوبه/اما یادت باشه شما در درجه اول باید همسر خوبی باشی و بعد یه دانشجو موفق.
    خانومی رو میشناختم که جراح و دندانپزشک بود اما بلد نبود یه برنج ساده درست کنه....باور کن سر 6 ماه همسرش طلاقش داد و تموم شد و رفت.

    حالا که شما الحمدالله در تحصیل موفق بودی و هستی چقدر عالی میشه که در کار خانه و کدبانوگری هم موفق باشی .اونوقت میشی یه خانوم تمام عیار.

    اگر زن کدبانو باشه..آشپزیش خوب باشه....خونه داریش عالی باشه اونوقت خیلی خیلی راحت میتونه همسرش رو بگریه توی دستش....پس ببین خیلی هم خانواده همسرت بی راه و غلط نمگین.

    هنر یه زن همسرداریشه...جایی شنیدی مثلا بگن هنر زن داشتن رشته تحصیلی خوب و نمرات عالی در دانشگاهه؟

    از اینا گذشته

    خوب ب..بله..یه چیزایی برای یه سری خانواده ها ارزشه و یه چیزایی هم نیست....این برمیگرده به اختلاف فرهنگ.که در همه خانواده ها هست.بهش حساس نباش.

    اگر شما در امور منزل هم موفق باشی دیگه در این مورد چیزی نمیگن.

    این حق شماست که پی گیره علایق و خواسته هات باشی اما یادت باشه مهم ترین وظیفه شما الان همسرداریته.

    که متاسفانه در هیچ دانشگاهی الان این درس مهم زندگی تدریس نمیشه

    یه موضوع دیگه اینکه خوب تا اونجایی که من میدونم خانومهای ترک بسیار بسیار کدبانو هستن و این کار رو کمی برای شما سخت کرده

    اشکالی نداره.یکسال و نیم زمان زیادی بوده.باید مهارتهای خودت رو ببری بالا.از تو همین اینترنت خیلی چیزای خوب و متنوع میتونی یاد بگیری...میتونی بدون اینکه خانواده همسرت بفهمن یه کلاس آشپزی خوب ثبت نام کنی.سریع راهت میندازن

    این رفتارهایی که از مادر شوهرت گفتی طبیعیه...همه مادر شوهرها از جهیزیه عروسها ایراد میگیرن ! مگر به ندرت...

    همه مادر شوهرها دختراشونو تو سر عروساشون میزنن....

    باید چشمت رو رو به برخی مسائل ببندی...

    ببین حالا که شکر خدا زندگی خوبی داری...همسر خوبی داری...خواهرشوهرهای خوب یداری از این مارد شوهر فاکتور بگیر و نذار یه ناخوشی همه لذتهای زندگیت رو خراب کنه

    خوب مسلمه نباید از مادر همسرت چیزی به شوهرت بگی...

    در مورد امر و نهی کردن هاش بهت حق میدم...هرکسی باشه ناراحت میشه.اما بهتره تاییدش کنی و بگی بله مادر جون..حق با شماست...اما کار خودت رو بکنی....حتی بهش بیشتر محبت کن....غذاییی درست میکنی براش ببر....

    هرچند وقت یکبار مثلا هر 6 ماه یکبار براش یه شاخه گل بگیر...گهگدار در کارهای منزل کمکش کن...اما با حفظ ارامش و خونسردی....حتی یه زمانایی ازش راهنمایی بخواه....مثلا بگو مادر جون فلان غذا رو چطور بپزم....

    باید یه دید ساده بهش داشته داشته باشی....مسئله رو برای خودت سخت نکن...چون معلوم نیست تا کی باید اینجا باشید.

    از طرفی هم به همسرت کمک کن تا زودتر پولاتونو جمع کندی و برید یه جای دیگه.

    وقتی همسرت از سرکار میاد و باید بره اول به اون سر بزنه احتمالا مثلا مادرش براش چایی میریزه...شما هم کیک خوشمزه درست کن (دستورش فراوونه تو اینترنت) براشون ببر...و خودت برگرد بالا....بذار این حساسیت کم بشه

    هرچقدر حساس باشی بیشتر بهت فشار میاد و بیشتر ناراحتت میکنه

    خونه چند متره؟بالا که شما هستید یه اتاقه؟

  3. 7 کاربر از پست مفید maryam123 تشکرکرده اند .

    maryam123 (یکشنبه 01 مرداد 91)

  4. #3
    Banned
    آخرین بازدید
    شنبه 19 دی 94 [ 18:27]
    تاریخ عضویت
    1390-10-12
    نوشته ها
    633
    امتیاز
    6,328
    سطح
    51
    Points: 6,328, Level: 51
    Level completed: 89%, Points required for next Level: 22
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    2,084

    تشکرشده 1,278 در 497 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: نیاز به راهنمایی دارم (نحوه ارتباط با مادرشوهر)

    آرزوی عزیز درک میکنم عزیزم .بالاخره شما هم دوست داری مستقل زندگی کنی .

    فعلا شرایط همینه خودت که میگی چقدر کرایه خونه ها زیاده .پس همین جایی هم که فعلا دارید قدر بدون و تا اینجایی و نمیخوای کرایه خونه بدی سعی کنید پولاتون رو جمع کنید تا کم کم سعی کنید خونه مستقل برای خودتون بگیرید و از اونجا برید .

    تمام ارزشهایی که واسه من و خونواده های مثل من مهمه، اینجا دیده نمیشه و بی ارزشه و چیزایی که واسه من ارزش یه زن نیست واسه خونواده شوهرم ارزشه، مثل آشپزی و خونه داری وکدبانوگری و ....

    چرا فکر میکنی آشپزی و خونه داری و ...بی ارزشه ؟ دیگه تو این دوره زمونه بیشتر خانم ها تحصیلات خوب دارند ولی دلیل نمیشه که بخواهند برای کارای خونه ارزشی قائل نشوند . هر چقدر هم تحصیلات و شغل خوب داشته باشند بحث خانه داری و کدبانوگری و آشپزی و ... بحث کاملا جدایی هست و هیچ کدومش دیگری رو نقض نمیکنه .

    الان مادر شوهر شما هم همین رو از شما میخواد وچون چیز بدی نخواسته شوهرتون هم از مادرش طرفداری میکنه .

    من خیلی شنیدم که ترک ها واقعا در خونه داری و کدبانوگری همیشه نمونه هستند .سعی کن تو بهتر از اونا باشی تا کسی نتونه ازت ایراد بگیره .

    توی آشپزی و شیرینی پزی و ... هر جا سوال داشتی از مادر شوهرت بپرس خیلی خوشحال میشه و میفهمه که داری برای زندگیت تلاش میکنی .

    سعی کن با مادر شوهرت دوست باشی . و از کارایی که برای زندگیت میکنی براش تعریف کنی .تو الان میدونی چی دوست داره .از چه کارایی خوشش میاد .بهش بگو که همون کارارو میکنی .فلان غذا، فلام مربا ،... رو که همسرت دوست داره پختی .حتی واسه مادر شوهرت هم ببر .

    مطمئنا خیلی از کارا رو هم خودت انجام میدی ولی حتما بازگوش کن .حتما به زبون بیار تا بدونن.

    عزیزم سعی کن با شرایط حاظر کنار بیای تا بتونی پولاتون رو پس انداز کنی تا از اونجا بری .




  5. 3 کاربر از پست مفید tamanaye man تشکرکرده اند .

    tamanaye man (یکشنبه 01 مرداد 91)

  6. #4
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 12 مرداد 91 [ 11:05]
    تاریخ عضویت
    1391-2-15
    نوشته ها
    85
    امتیاز
    870
    سطح
    15
    Points: 870, Level: 15
    Level completed: 70%, Points required for next Level: 30
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    107

    تشکرشده 108 در 56 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: نیاز به راهنمایی دارم (نحوه ارتباط با مادرشوهر)

    سلام آرزو جان

    من هم با نظرات مریم 123 عزیز موافقم.

    فقط در موردی که گفتی مادر شوهرت از شما پول میگیره.خوب اولا اگر اون نیاز داشته باشه شما هم وضعتون خوب باشه و پولی بهش بدین که وظیفه شماست ولی در حالتی که وضع مالی شما هم چندان خوب نباشه حداقل این حساب رو بکن که شما الان توی خونه ایشون هستید واگر نبودید میتونست خونه رو اجاره بده و پولی بیشتری از الان به دست بیاره پس بهتره اصلا روش حساس نباشی.

    البته دور بودن و استقلال داشتن خیلی بهتره.برای گذراندن این سختی ها به اون روزی فکر کن که به اندازه کافی پس انداز دارید ومیتونید مستقل بشید به این شکل انگیزه پیدا میکنی هم برای صرفه جویی و پس انداز و هم این شرایط رو موقتی میبینی و گذراندنش برات آسون میشه.


  7. کاربر روبرو از پست مفید Negin A تشکرکرده است .

    Negin A (یکشنبه 01 مرداد 91)

  8. #5
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 26 مهر 97 [ 09:20]
    تاریخ عضویت
    1390-5-27
    نوشته ها
    1,398
    امتیاز
    13,057
    سطح
    74
    Points: 13,057, Level: 74
    Level completed: 52%, Points required for next Level: 193
    Overall activity: 11.0%
    دستاوردها:
    Social1000 Experience PointsVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    8,610

    تشکرشده 8,998 در 1,493 پست

    Rep Power
    155
    Array

    RE: نیاز به راهنمایی دارم (نحوه ارتباط با مادرشوهر)

    سلام آرزو جان

    عروس ترک ها شدن این دردسر ها رو هم داره البته نه همشون ولی اغلب آداب و رسوم خاصی دارن که تنها

    دخترانی از طایفه خودشون رو کامل می پسندن. شما با وجود همه تفاوت های فرهنگی گفتی همسرت رو

    میخوای پس این شما هستی که باید شرایط رو بپذیری و فکرت رو عوض کنی.

    ارزش یک زن به گوهر وجودیشه چون اون هم یک انسانه اما یادت باشه انسان مجموعه ای از نیازها رو داره.

    یعنی همونطور که نیاز داره درس بخونه ، زبان یاد بگیره و ... نیاز داره غذا بپزه ، هنر خانه داری بدونه تا از پس

    کارهای روزمرش بر بیاد و در واقع چند بعدی باشه.

    ببین مادر من هم معلم بود ، هم کدبانو بود ، هم درس میخوند با 3 تا بچه بدون کمک ، هم بسیار با سلیقه بود.

    هنر یک زن به عنوان یک انسان اینه که چند بعدی باشه!

    یعنی هم به علمش برسه هم به زندگیش. این ارزش ها خوبه اما در کنار هم


    حالا اگر میخوای باهاش زندگی کنی باید سعی کنی درکش کنی و شرایط رو بپذیری.

    ببین دخترهای ترک مورد پسندش چه ویژگی ها و هنرهایی دارن ، شما همونا رو در خودت پرورش بده.

    مثلا کد بانو گری کن و یاد بگیر راز و رمز هاش رو. آشپزیتو خوب کن و حتی در آشپزی از خودش کمک بگیر.

    بهش محبت کن و باهاش دوست بشو.

    این محبته معجزه می کنه. الان دیگه عرصه زندگیه و با گلایه به شوهر هیچی درست نمیشه پس باید هنر زندگی

    کردن رو یاد بگیری.

    اون احتمالا از سر تنهایی به شما پناه آورده. پس بنشین پای درد و دل هاش تا بهت اعتماد کنه و تو رو دشمن و

    رقیب خودش نبینه.

    بهت قول میدم محبت و صبر جواب میده. فقط تحصیلاتت و علمت رو به رخشون نکش.

    توی این مدت هم یواش یواش پس انداز کنین تا برین جای دیگه.

    هر کاری هم براش می کنی برای رضای خدا و کمک به یک مادر پیر بکن.

    نگو نمیتونم چون هیچ کاری نشد نداره فقط باید راهشو پیدا کنی

    موفق باشی بانو





  9. 4 کاربر از پست مفید bahar.shadi تشکرکرده اند .

    bahar.shadi (یکشنبه 01 مرداد 91)

  10. #6
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 13 شهریور 91 [ 16:48]
    تاریخ عضویت
    1389-4-29
    نوشته ها
    6
    امتیاز
    2,015
    سطح
    27
    Points: 2,015, Level: 27
    Level completed: 10%, Points required for next Level: 135
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    6

    تشکرشده 8 در 5 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: نیاز به راهنمایی دارم (نحوه ارتباط با مادرشوهر)

    سلام دوستان عزیز

    ممنون از همه ی شما بخاطر راهنماییهاتون. تجربه چیزیه که ساده بدست نمیاد . منم تجربه زیادی تو این مورد ندارم و در کل به نظر خودم سیاست زنونه ندارم. اما میتونم از تجربه شما استفاده کنم و بیشتر یادبگیرم.
    در پاسخ به مریم123 عزیز، متراژ واحد بالا خیلی کمتر از خونه مادرشوهرمه و تقریبا" 50 متر هست. برای ما دونفر خوبه ، در کل من مشکلی اونجا ندارم فقط این دخالنها و فضولیها اذیتم میکنه.
    در مورد آشپزی و... اول من واقعا" چیزی بلد نبودم اما کم کم بهتر شدم و الان شوهرم دسپختمو دوست داره حتی از دستپخت مادرش بیشتر و بعضی وقتا که مادرش میخواد واسش غذا بذاره قبول نمیکنه. فکر کنم علتش اینه که من از اینترنت و کتاب و... غذاهای جدید درست میکنم ولی مادرش بیشتر غذاهای سنتی و یکنواخت و منم واقعا" دارم تلاش میکنم توی کارای خونه کم نذارم. مثلا" حتی چندروز پیش مربا هم درست کردم واسه اولین بار و عالی که نه ولی خوب شد و حداقل این واسم مهمه که شوهرم دوست داشته باشه. اما ترکها خیلی حساسن توی خونه داری و... یعنی من یادم نمیاد توی خونه خودمون با اینکه همیشه مرتب بود (البته با اینکه مادرم شاغل بود) و در کل ما کم و کسری نداشتیم ، اما اینقدر سختگیری وجود نداشت و به نظرم این نکته سنجی ها خیلی بی مورد و جزییه.
    ولی کاریش نمیشه کرد، منم که وارد این خونواده شدم و باید سعی بیشتری کنم .

    اما مشکل مهم من الان اینه که چه جوری واسه زندگی خودم و مادرشوهرم حد ومرزها رو تعریف کنم؟
    چیکارکنم که این دخالتها کمتر بشه ؟ جوری که کسی این وسط دلخور نشه.
    مثلا" رفت و آمدم چقدر باشه که واسه هر دوطرف مناسب باشه؟
    شوهرم میگه نه اونقدر زیاد برو که از چشمش بیفتی نه اونقدر کم رفت وامد داشته باش که ازت دلخور شه و کدورت پیش بیاد.
    اما مشکل اینجاست که مادرشوهرم دوس داره مدام منو زیرنظر داشته باشه.ارتباط مداوم رو دوست داره و ازینکه یه روز نرم پایین، یا حتی اگه ظهر برم میگه چرا صبح نیومدی با هم صبحونه بخوریم؟ خودشم البته زیاد به من سر میزنه .
    منم جوری ام که بیشتر تنهایی رو دوست دارم، یعنی دوس دارم بیشتر به کارای خودم برسم. البته به جز مادرشوهرم چون سنش ازمن خیلی بالاتره و سنخیتی با هم نداریم، رفت وامد رو خیلی دوست دارم. چون درکنار اون احساس میکنم مدام زیرنظرشم و نمیتونم راحت باشم.
    اما نمیدونم چطور این موضوعو مطرح کنم تا هم مستقل تر باشم هم اون ازم دلخور نشه.
    ممنون میشم اگه دوباره راهنماییم کنید.

  11. کاربر روبرو از پست مفید arezoo_n تشکرکرده است .

    arezoo_n (یکشنبه 01 مرداد 91)

  12. #7
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 26 مهر 97 [ 09:20]
    تاریخ عضویت
    1390-5-27
    نوشته ها
    1,398
    امتیاز
    13,057
    سطح
    74
    Points: 13,057, Level: 74
    Level completed: 52%, Points required for next Level: 193
    Overall activity: 11.0%
    دستاوردها:
    Social1000 Experience PointsVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    8,610

    تشکرشده 8,998 در 1,493 پست

    Rep Power
    155
    Array

    RE: نیاز به راهنمایی دارم (نحوه ارتباط با مادرشوهر)

    نقل قول نوشته اصلی توسط arezoo_n

    اما مشکل مهم من الان اینه که چه جوری واسه زندگی خودم و مادرشوهرم حد ومرزها رو تعریف کنم؟
    چیکارکنم که این دخالتها کمتر بشه ؟ جوری که کسی این وسط دلخور نشه.
    مثلا" رفت و آمدم چقدر باشه که واسه هر دوطرف مناسب باشه؟

    اما مشکل اینجاست که مادرشوهرم دوس داره مدام منو زیرنظر داشته باشه.ارتباط مداوم رو دوست داره و ازینکه یه روز نرم پایین، یا حتی اگه ظهر برم میگه چرا صبح نیومدی با هم صبحونه بخوریم؟ خودشم البته زیاد به من سر میزنه .
    آرزو جان

    خوشحالم که پذیرفتی شرایط رو و داری تلاشت رو می کنی

    به انجمن مهارت های زندگی برو و در این راه از مقالات استفاده کن.

    و اما در مورد مادر شوهرت :

    تا حالا شده به این چشم بهش نگاه کنی که دنبال محبته و چون تنهاست و کاری هم نداره 1 همدم

    میخواد؟ من هم دوست ندارم صبحانه یا ناهار و شام رو تنها بخورم اصلا به آدم مزه نمیده تنهایی. چرا

    دریچه نگاهت رو عوض نمی کنی؟ شاید اون هم دوست داره کنار یک همراه غذا بخوره و صبحانه بخوره و

    از تنهایی در بیاد.

    شاید چون تو تنهایی رو دوست داری فکر می کنی میخواد زیر نظر داشته باشتت اما شاید اون فقط

    میخواد تنها نمونه.

    معلومه حسابی تنهایی اذیتش می کنه پس برات 1 فرصته که اعتمادش رو جلب کنی و باهاش دوست

    بشی. این طوری راحت تر میتونی درکش کنی. تازه میتونه برات مثل یک مادر باشه. تو دوستش باش و

    تنهایی هاش رو پر کن مطمئن باش بهت که اعتماد کنه دیگه نمیخواد آرامشت رو بگیره.

    محبتت هم به قاعده باشه و در این دوستی حد و مرز بذار. مثلا دوستانه بهش بفهمون که گاهی نیاز

    داری تنها باشی هم خودت هم با همسرت. ضمنا میتونی براش سرگرمی درست کنی.

    مثلا تو فعالیت های اجتماعی ببریش تا سرگرم شه جون به قول مامانم آدم بیکار 1000 جور درد و مرض

    میگیره. اگر توی این فعالیت هاب مثلا خیریه ببریش سرش شلوغ میشه و دیگه وقت نمی کنه وقت و بی

    وقت بیاد پیشت. از طرفی تنهاش نذار و تشویق و حمایتش کن. به جای راه در رو دنبال خلق راه و پلی

    جدید باش!

    به قولی معروف بگو : "یا راهی خواهم یافت یا راهی خواهم ساخت"

    برای جلب اعتمادش بهش نزدیک شو و پای درد و دلهاش بنشین و ازش بخواه از تجربیاتش بهت بگه و

    حتی تو هم براش مثلا غذاهای جدید توضیح بده و باهاش تعامل کن!

    ذهنیتتت رو تغییر بده تا بتونی روش اثر مثبت بگذاری.

    رفت و آمدت هم به قاعده باشه. مثلا اگه دوست داره صبح ها با تو صبحانه بخوره گاهی با اون صبحانه

    بخور و بعد تشکر کن و بگو مامان باید برای ناهار برم فلان جا دیر برمی گردم یا کمی کار دارم تا خودش

    بفهمه اینطور راحت تری گلم.

    یهو دیدی روزی که خواستی بری از اون خونه به شدت دلتنگش شدی چون واقعا افراد مسن برکت خونه

    هستن. اون هم که ذاتا آدم بدی نیست. حتما سختی زیاد کشیده که اینطور شده. ازش بخواه از سختی

    های زندگیش برات بگه و از مادر شوهرش مثلا و خاطراتش.

    این راه روش خوبیه واسه نزدیک شدن بهش.










  13. 3 کاربر از پست مفید bahar.shadi تشکرکرده اند .

    bahar.shadi (یکشنبه 01 مرداد 91)

  14. #8
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 19 بهمن 91 [ 01:56]
    تاریخ عضویت
    1390-12-03
    نوشته ها
    107
    امتیاز
    1,165
    سطح
    18
    Points: 1,165, Level: 18
    Level completed: 65%, Points required for next Level: 35
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    142

    تشکرشده 145 در 53 پست

    Rep Power
    23
    Array

    RE: نیاز به راهنمایی دارم (نحوه ارتباط با مادرشوهر)

    نمیدونم چرااین موضوع درموردمن برعکسه!!!!!!!!!!!!!!!من ترکم ومادرشوهرم فارسه ولی همه جوره اذیتم میکنه(به تاپیکم سربزنین)طوری که هیچ کدوم ازمادرشوهرهای ترک فامیل ودوستام به گردپای مادرشوهرفارس من نمیرسن

    لطفابه قومیت کسی توهین نکنین وبرچسب نزنین هرطایفه ای فرهنگ خودش روداره ولی خوب یابدبودن کسی به خودفردوانسانیتش برمیگرده

  15. کاربر روبرو از پست مفید pink butterfly تشکرکرده است .

    pink butterfly (دوشنبه 02 مرداد 91)

  16. #9
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 26 مهر 97 [ 09:20]
    تاریخ عضویت
    1390-5-27
    نوشته ها
    1,398
    امتیاز
    13,057
    سطح
    74
    Points: 13,057, Level: 74
    Level completed: 52%, Points required for next Level: 193
    Overall activity: 11.0%
    دستاوردها:
    Social1000 Experience PointsVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    8,610

    تشکرشده 8,998 در 1,493 پست

    Rep Power
    155
    Array

    RE: نیاز به راهنمایی دارم (نحوه ارتباط با مادرشوهر)

    نقل قول نوشته اصلی توسط pink butterfly
    لطفابه قومیت کسی توهین نکنین وبرچسب نزنین هرطایفه ای فرهنگ خودش روداره ولی خوب یابدبودن کسی به خودفردوانسانیتش برمیگرده
    سلام گلم

    من به قومیت کسی خدای نکرده توهین نکردم. من مخلص هموطنای آذری زبان گلمم هستم. هممون

    هموطن و ایرانی هستیم و از اون مهمتر همه انسان و کاملا باهاتون هم عقیده ام.

    اگر از پست من رنجیدی من منظورم آداب و رسوم فرهنگ های مختلف بود که متفاوته وگرنه اصلا قصد

    جسارت به دوستان گل آذری زبان رو نداشتم

    اگر باعث سوء تفاهم شدم عذر میخوام. آسمون خدا همه جا یک رنگه. به تاپیکتون هم سر خواهم زد

    انشالا





  17. 2 کاربر از پست مفید bahar.shadi تشکرکرده اند .

    bahar.shadi (دوشنبه 02 مرداد 91)

  18. #10
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 13 شهریور 91 [ 16:48]
    تاریخ عضویت
    1389-4-29
    نوشته ها
    6
    امتیاز
    2,015
    سطح
    27
    Points: 2,015, Level: 27
    Level completed: 10%, Points required for next Level: 135
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    6

    تشکرشده 8 در 5 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: نیاز به راهنمایی دارم (نحوه ارتباط با مادرشوهر)

    سلام دوباره به دوستای گلم
    چه خوب شد که من با شما آشنا شدم و میتونم از راهنماییهاتون استفاده کنم.
    بهارشادی عزیز نوشته هات رو خوندم. به نظرم درست میگی. باور کن از دیروز که این مطالبو خوندم یه جور دیگه بهش نگاه کردم و احساس بدی نداشتم. من نمیخوام خودمو عوض کنم ، اما میخوام طرز فکرمو بهش تغییر بدم.
    به هرحال اونم یه مادره و اینکه شوهرشو از دست داده و شاید به این خاطره که به پسراش(مخصوصا" شوهر من) وابسته س.
    اما یه چیز دیگه که هست اینه که زندگی مستقل واقعا" فرق داره و خوبی های خودشو داره. منم الان ترم آخرم و دنبال کار. یعنی دوس دارم همراه شوهرم کار کنم تا بتونیم زندگی بهتری داشته باشیم. و حداقل اینکه مستقل بشیم.

    پروانه صورتی عزیز، من به قومیت ترکها توهین نکردم. اتفاقا" مادر خودم اصالتا" ترک هست، اما چون پدرم فارس هست و کلا" پدر و مادرم تو تهران بدنیا اومدن و بزرگ شدن، من توی فرهنگ فارس بودم.اینکه ترکها (مخصوصا" خانمهاشون) توی امور منزل و خانه داری حساس و البته کدبانو هستن رو همه میدونن و اگه نگاه کنی میبینی که همه به این موضوع اشاره کردن.
    در کل قومیت ترک و فارس تا اونجایی که من میدونم با هم اختلافاتی دارن. اینکه تو و مادرشوهرت هم مثل من و مادرشوهرم اختلافاتی دارین، درصد زیادیش بخاطر اخلاقای فردیه اما یه قسمتیش هم به اختلافات فرهنگی برمیگرده.
    یه چیز دیگه ترکها که اونارو از فارسها جدا میکنه زبونشونه.
    یعنی من به تموم دخترایی که میخوان وارد خونواده ترک بشن پیشنهاد میکنم اول زبون ترکی رو قشنگ یادبگیرن.
    چون خیلی مهمه و منم دارم یادمیگیرم. هم به ارتباط بیشتر کمک میکنه هم کلا" بهتره . و اینکه یه زبون یادگرفتی.

    درکل ازهمه ی دوستان بخاطر راهنماییهاشون تشکر میکنم


  19. 3 کاربر از پست مفید arezoo_n تشکرکرده اند .

    arezoo_n (دوشنبه 02 مرداد 91)


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 4
    آخرين نوشته: دوشنبه 04 اردیبهشت 96, 00:33
  2. درخواست راهنمایی در خصوصی شدت بالای حساسیت بین فردیی (راه حل پرسشنامه کمالگرایی هیل)
    توسط آقای ام در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 2
    آخرين نوشته: پنجشنبه 13 خرداد 95, 19:05
  3. برای گرفتم تصمیم نهایی برای جدایی دور شدن کوتاه مدت مفید است یا مضر؟
    توسط فرخ رو در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 5
    آخرين نوشته: چهارشنبه 21 خرداد 93, 22:39
  4. تنهایی - 24 سالمه، نمی خواهم با کسی دوست بشم، تنهایی اذیتم می کنه
    توسط sara19 در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 30
    آخرين نوشته: پنجشنبه 23 آذر 91, 01:10

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 08:52 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.