تاپیکی که ایجادکرده بودم وبعضی دوستان نظرداده بودن حذف شدنمیدونم مشکل سایت حل شده یاهنوزادامه داره
مادوسال نامزدبودیم ودوسال هم هست که ازدواج کردیم همسرم دوسال ازمن بزرگتره 1ازهمون دوران نامزدی خساستشوبروز داد ازهمون اول هفته ای یک بارکه منومیبردبیرون بااتوبوس واحدمیبردهرسه ماه یکباربه غذاخوری میبرداونم که ازته دل راضی نبودمیگفت چون نامزدیم خرجتوبایدبابات بده مخارج عروسی که شامل عکس ولباس بودبازیرکی انداخت گردن خودم باورتون میشه توی عروسیمون حتی یه قرون هم خرج نکرد الانم فقط به فکرپس اندازه درآمدش هم متوسطه این خساست روهم ازپدرشون ومخصوصامادرشون یادگرفتن خرج خونه روهم باحساب کتاب دقیق وبه زورمیده واکثرامن ازحقوق خودم خرج میکنم 2مشکل دیگه ام اینه که به شدت به خانوادش وابسته است وتحت تاثیر.پدرشون نظامی بودن ویک دیکتاتوربه تمام معناهستن وقوانین پادگانی درخونشون برقراره مادرش هم وابستگی زیادی به همسرمن داره وبرعکس وهردوتوقعات زیادی ازمن دارن ودرضمن اکثرحرفاشون پرازنیش وکنایه وزخم زبونه براهمین میخوام روابطموباهاشون کم کنم ولی شوهرم منوبه زورمیبره خونه پدرش وحتی دوروزاونجانگه میداره یاانتظارداره خانوادش که ماهی یکبارمیان خونمون ازجون ودل براشون مایه بذارم(برای رفتارخانوادشون یک تاپیک جداایجادخواهم کرد) 3ازمن انتظارداره مثل زنای پنجاه ساله آشپزی وخانه داری کنم (درحالیکه همه میگن من ازاین لحاظ خوبم)ولی شوهرم تحمل کوچکترین بی تجربگی یااشتباه روازطرف من نداره وهمش ایرادمیگیره همین اخلاق هاش باعث شده نسبت بهش سردشم وبه زورتحملش کنم ل
علاقه مندی ها (Bookmarks)