به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 10
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 20 مرداد 91 [ 14:47]
    تاریخ عضویت
    1391-4-23
    نوشته ها
    6
    امتیاز
    492
    سطح
    9
    Points: 492, Level: 9
    Level completed: 84%, Points required for next Level: 8
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered250 Experience Points
    تشکرها
    6

    تشکرشده 6 در 4 پست

    Rep Power
    0
    Array

    مشکل با سرترالین هگزال

    سلام به همه دوستای گلم
    من یه دختر 21 ساله هستم که یه مدته که نسبت به همه چیز بی تفاوت شدم و بی انگیزه و افسرده شدم . همش احساس خستگی میکنم . بی هدف شدم و احساس میکنم زندگی خیلی پوچه. آینده رو تیره و تار میبینم . از بچگی همیشه از جمع فراری بودم . الان هم خیلی دلم میخواد توی جمع ها حضور داشته باشم ولی از ترس اینکه مورد تایید بقیه قرار نگیرم نمیتونم . این ترس همیشه باهامه که دیگران در مورد من چه فکری میکنند. توی جمع نمیتونم صحبت کنم . شاید مسخره به نظر برسه اما گاهی اوقات اصلا نمیدونم راجع به چی باید حرف بزنم. همیشه خودم رو دست کم گرفتم . چه از نظر ظاهری و چه از نظر اطلاعات. هر چقدر هم که راجع به هر مسئله ای اطلاعات بدست میارم بازم احساس میکنم که از بقیه کمترم و همه با دید تحقیر آمیز بهم نگاه میکنند. در ضمن از بچگی هم ترس از حشرات و مخصوصا سوسک و پروانه و زنبور و ... رو داشتم و واقعا خجالت میکشم راجع بهش با کسی صحبت کنم . الان هم اینقدر استرس و اضطرابم زیاد شده که حتی وقتی یه نفر صداش رو بالا میبره من مضطرب میشم و احساس تنگی نفس بهم دست میده و تپش قلب میگیرم . گاهی اوقات نگران میشم که نکنه یه اتفاق بدی برای یکی از عزیزانم بیفته و از دستشون بدم و برای همیشه تنها بشم . یه مطلب دیگه اینکه من از بچگی توی یه محیط پراسترس بزرگ شدم و بین پدر و مادرم همیشه اختلاف بوده .درگیری، دعوا و کتک و ... تنها چیزایی هستن که از بچگیم به یاد دارم . این روزا دیگه واقعا خیلی خسته شدم و رفتم پیش یه روانپزشک و بهم سرترالین هگزال 100 میلی و آلپرازولام تجویز کرد و سرترالین رو هفته اول یک چهارم ، دوم نصف ، سوم سه چهارم و هفته چهارم به بعد 1 قرص کامل برام نوشتن که من هفته اول که خوردم خیلی احساس خوبی داشتم و فکر کردم که دارم بهتر میشم اما هفته دوم که قرصم شد نصف احساس درد توی قفسه سینه ، تپش قلب ، لرزش و بی اشتهایی اومدم سراغم . از بابت درد قفسه سینه خیلی نگران شدم و با دکترم تماس گرفتم و گفت که به همون یک چهارم برگردونم و الان یک هفته ای میشه که دوباره یک چهارم مصرف میکنم ولی باز این عوارض داره سراغم میاد . خیلی نگرانم و دکترم هم فعلا وقتش پره و امکانش نیست که ببینمش . نمیدونم باید چیکار کنم . دکتر بهم گفته که 6 ماه مدت درمانم هست . کسی از دوستان هست که بتونه منو راهنمایی کنه؟
    ضمنا آلپرازولام هم که میخورم حالت خواب آلودگی بهم دست میده که البته باعث میشه شب ها راحت تر بخوابم ولی صبح ها خیلی کسل هستم


  2. #2
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    جمعه 03 فروردین 03 [ 04:10]
    تاریخ عضویت
    1390-10-11
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    2,483
    امتیاز
    37,786
    سطح
    100
    Points: 37,786, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsRecommendation Second ClassVeteranOverdriveTagger Second Class
    تشکرها
    8,332

    تشکرشده 10,022 در 2,339 پست

    حالت من
    Ashegh
    Rep Power
    372
    Array

    RE: مشکل با سرترالین هگزال

    سلام دوست عزیزم

    به همدردی خوش امدید

    اینجا یه سایت پزشکی نیست و بعید میدونم کسی باشه که بتونه اینجا در مورد عوارض مصرف قرصها و ...به شما مشاوره بده.

    بچه ها و مشاورین در رابطه با بخش اول مشکلات شما میتونن شما رو راهنمایی کنن.

    در مورد ارتباط با پزشکتون هم بهتره برای دیدن ایشون پافشاری کنید و حتی برید مطب بشینید تا لا به لای مریضها بری داخل.چون پزشکتون این داروها رو تجویز کرده و از عوارض احتمالی اونا هم مطمئنا آگاهه.

    اگر هم باز بهتون وقت نمیدن بهتره دکترتون رو عوض کنید.اما خیلی عجیبه..چون همه دکترها برای مریضهای اروژانسیشون مقداری وقت در نظر میگیرن...

    ممکنه در ارسال بعدیت بیشتر برامون بگی:

    تحصیلاتت چیه...از کی اینطور شدی....ناگهانی بود یا براثر یه اتفاق بود......از خانوادت برامون بیشتر بگو...


  3. 2 کاربر از پست مفید maryam123 تشکرکرده اند .

    maryam123 (شنبه 24 تیر 91)

  4. #3
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 11 آذر 96 [ 10:48]
    تاریخ عضویت
    1389-5-14
    نوشته ها
    376
    امتیاز
    8,441
    سطح
    61
    Points: 8,441, Level: 61
    Level completed: 97%, Points required for next Level: 9
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    1,178

    تشکرشده 1,175 در 313 پست

    Rep Power
    51
    Array

    RE: مشکل با سرترالین هگزال

    سلام،

    خوش اومدی،

    اصلاً نگران نباش، همه ی اینایی که گفتی قابل حل هست! فقط زمان بره و نیاز به اراده داره.

    منم به مدت 8 ماه سرترالین مصرف کردم. در طی درمان هیچ احساس بهبودی نمی کردم، یعنی اینگار فرق نداشت برام که قرص بخورم یا نخورم، اما حالا که یک سال و نیم از اون روز می گذره، می فهمم که چقدر معجزه کرد.

    اصلاً قرصت رو بدون اجازه دکتر قطع نکن.
    قرص تنها فایده نداره، باید در کنارش به روانشناسم مراجعه کنی! حتمنا!! یادت نره!
    به هیچ کی نگو قرص مصرف می کنی، چرا که مردم رو که می شناسی، همه جا باید نظرات گران بهاشون رو بدن، چه علم داشته باشن، چه نداشته باشن، همشون می گن وای و فلان و قرص بده و عوارض داره و از این جور حرفا، صد در صد هم روی تو تأثیر میذاره و امکان داره قرص رو قطع کنی!

    به تاپیک من یه سر بزن، اینای که گفتی نصفه اون استرس هایی بود که من تحمل می کردم، اما حالا بیا و ببین! قربون خودم برم بزنم به تخته از نرمال هم اون طرف تر هستم! عاشقه خودمم!!

    یه شب نبود که من کابوس نبینم، 24 ساعتم می خوابیدم بازم این گار یه کیسه برنجه 20 کیلویی رو شونم بود، اما حالا!!

    خدایا شکرت،

    برا تو ام دعا می کنم.

    حتما با دکترت تماس بگیر و دوباره قضیه رو بش بگو، اما این دردا نصفش تلقینه ها! حواست باشه!

    ببین، یه چیزه دیگه، اگه دکترت خوبه، به هیچ وجه وسوسه نشی دکترت رو عوض کنی ها! هر دکتری روش خودش رو داره! بهش اعتماد کن!

  5. کاربر روبرو از پست مفید ایوب تشکرکرده است .

    ایوب (شنبه 24 تیر 91)

  6. #4
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 20 مرداد 91 [ 14:47]
    تاریخ عضویت
    1391-4-23
    نوشته ها
    6
    امتیاز
    492
    سطح
    9
    Points: 492, Level: 9
    Level completed: 84%, Points required for next Level: 8
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered250 Experience Points
    تشکرها
    6

    تشکرشده 6 در 4 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: مشکل با سرترالین هگزال

    نقل قول نوشته اصلی توسط maryam123
    سلام دوست عزیزم

    به همدردی خوش امدید

    اینجا یه سایت پزشکی نیست و بعید میدونم کسی باشه که بتونه اینجا در مورد عوارض مصرف قرصها و ...به شما مشاوره بده.

    بچه ها و مشاورین در رابطه با بخش اول مشکلات شما میتونن شما رو راهنمایی کنن.

    در مورد ارتباط با پزشکتون هم بهتره برای دیدن ایشون پافشاری کنید و حتی برید مطب بشینید تا لا به لای مریضها بری داخل.چون پزشکتون این داروها رو تجویز کرده و از عوارض احتمالی اونا هم مطمئنا آگاهه.

    اگر هم باز بهتون وقت نمیدن بهتره دکترتون رو عوض کنید.اما خیلی عجیبه..چون همه دکترها برای مریضهای اروژانسیشون مقداری وقت در نظر میگیرن...

    ممکنه در ارسال بعدیت بیشتر برامون بگی:

    تحصیلاتت چیه...از کی اینطور شدی....ناگهانی بود یا براثر یه اتفاق بود......از خانوادت برامون بیشتر بگو...

    سلام دوست من
    خیلی ممنونم از کمکت
    من کاردانی کامپیوتر دارم . یک سال هم از فارق التحصیلیم میگذره و برای ادامه رشته ام دو دل هستم نمیدونم میتونم تو این رشته موفق باشم یا نه چون خیلی علاقه ندارم و از این هم که دوباره بخوام با یه رشته دیگه از صفر شروع کنم خیلی نگرانم که آیا موفق میشم یا نه . من خیلی به نقاشی علاقه داشتم و کلا توی دوره دبیرستان هم دوست داشتم هنر بخونم اما نشد و اینقدر اطرافیانم گفتن که خرج این رشته زیاده و ... که منم صرف نظر کردم . از همون لحظه ای که وارد دانشگاه شدم که برام یه محیط جدید بود هم این استرس ها رو داشتم ولی کمتر بود کلا همیشه وقتی وارد مکان های جدید و موقعیت های جدید میشم احساس ترس میکنم . وقتی هم وارد دانشگاه شدم به خاطر اینکه همیشه خسته و افسرده بودم دوست های زیادی نداشتم . از اینکه سر کلاس ها و بین جمع صحبت کنم میترسیدم، از اینکه از استاد سوال بپرسم میترسیدم ، توی ارائه ها استرس داشتم و نمیتونستم با استاد ها ارتباط چشمی برقرار کنم . الان که به خودم اومدم خیلی حسرت اون روزهایی رو میخورم که از دست دادم . البته این قرص ها هم بی تاثیر نبوده فقط از عوارضش نگرانم که اگر فقط درد باشه میتونم تحملش کنم اما میترسم آسیبی به قلبم برسونه چون خیلی درد توی قفسه سینه ام داشتم . در مورد خانواده ام هم پدرم یه آدم منزویه و با کسی رفت و آمد نمیکنه حتی برادر خودش! اصلا اهمیتی به من نمیده و توی بحث های مهم منو مخاطب قرار نمیده و همیشه طوری باهام رفتار میکنه که انگار هیچی نمیفهمم و اینکه مورد تاییدش نیستم خیلی آزارم میده . حتی یه بار هم ما رو به سفر نبرده (این رو حتی توی خلوت خودم و به خودم هم خجالت میکشم که بگم چه برسه به بقیه) اما الان تصمیم گرفتم اجتماعی تر بشم و خودم رو از این بدبختی نجات بدم . ولی بازم نگرانم از اینکه دیگران چه فکری در مورد من میکنن . احساس میکنم همه به چشم یه آدم بی عرضه و بی زبون بهم نگاه میکنن . ذهنم پر شده از افکار منفی هرکاری هم میکنم نمیتونم از این افکار خلاص شم. مثلا وقتی دوستام قرار میذارن برای گردش من میترسم که برم همش با خودم میگم اگه نتونم مثل اونها باشم چی؟اگه بفهمن من یه آدم منزوی و کم تجربه ام چی؟و با یه دید دیگه بهم نگاه کنن چی؟اگه نتونم توی بحث ها خوب ظاهر بشم چی؟این اگه ها و این ترس ها باعث میشه همیشه گوشه گیر باشم و بشینم توی خونه و غرق این افکار بشم و به خودم بگم که چقدر بدبختم و با بقیه فرق دارم
    (ببخشید خیلی حرف زدم اما از وقتی اومدم و اینا رو نوشتم خیلی احساس بهتری دارم از همتون واقعا ممنونم )


    نقل قول نوشته اصلی توسط ایوب
    سلام،

    خوش اومدی،

    اصلاً نگران نباش، همه ی اینایی که گفتی قابل حل هست! فقط زمان بره و نیاز به اراده داره.

    منم به مدت 8 ماه سرترالین مصرف کردم. در طی درمان هیچ احساس بهبودی نمی کردم، یعنی اینگار فرق نداشت برام که قرص بخورم یا نخورم، اما حالا که یک سال و نیم از اون روز می گذره، می فهمم که چقدر معجزه کرد.

    اصلاً قرصت رو بدون اجازه دکتر قطع نکن.
    قرص تنها فایده نداره، باید در کنارش به روانشناسم مراجعه کنی! حتمنا!! یادت نره!
    به هیچ کی نگو قرص مصرف می کنی، چرا که مردم رو که می شناسی، همه جا باید نظرات گران بهاشون رو بدن، چه علم داشته باشن، چه نداشته باشن، همشون می گن وای و فلان و قرص بده و عوارض داره و از این جور حرفا، صد در صد هم روی تو تأثیر میذاره و امکان داره قرص رو قطع کنی!

    به تاپیک من یه سر بزن، اینای که گفتی نصفه اون استرس هایی بود که من تحمل می کردم، اما حالا بیا و ببین! قربون خودم برم بزنم به تخته از نرمال هم اون طرف تر هستم! عاشقه خودمم!!

    یه شب نبود که من کابوس نبینم، 24 ساعتم می خوابیدم بازم این گار یه کیسه برنجه 20 کیلویی رو شونم بود، اما حالا!!

    خدایا شکرت،

    برا تو ام دعا می کنم.

    حتما با دکترت تماس بگیر و دوباره قضیه رو بش بگو، اما این دردا نصفش تلقینه ها! حواست باشه!

    ببین، یه چیزه دیگه، اگه دکترت خوبه، به هیچ وجه وسوسه نشی دکترت رو عوض کنی ها! هر دکتری روش خودش رو داره! بهش اعتماد کن!
    ممنونم دوستم خیلی حرف هات آرومم کرد
    راستش دکترم رو با گشت و گذار توی نت پیدا کردم.یه خانم میانساله که فکر کردم دکتر با تجربه ای هست . اما هیچ اطلاعاتی نداشتم ازش . ولی با یکی دیگه از بیمارها (که اونم یه دختر هم سن و سال خودم بود) صحبت کردم و گفت که از دکتر راضیه و حدود یک ماهه که قرص ها رو مصرف میکنه و %60 بهتر شده . منم گاهی حالم خوبه اما گاهی بی قرار میشم و کلافه + تپش قلب و درد قفسه سینه و بی اشتهایی و اینها . مثلا امشب حالم خیلی خوبه و اصلا احساس بدی ندارم . ای کاش همیشه همینطور بودم :( شما هم همین عوارض رو داشتی؟میشه اسم تاپیکت رو بگی؟
    راستی من سرترالین هگزال میخورم اما توی یکی از تاپیک ها خوندم که سرترالین آسنترا خوبه و عوارض کمتری داره
    همیشه فکر میکردم فقط منم که این مشکلات رو دارم و اینکه خیلی تنهام اما حالا که شما دوستای خوبم رو پیدا کردم خیلی خوشحالم و خیلی روحیه گرفتم . ممنونم ازت. خیلیییییییی

  7. کاربر روبرو از پست مفید MSK تشکرکرده است .

    MSK (جمعه 23 تیر 91)

  8. #5
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    جمعه 03 فروردین 03 [ 04:10]
    تاریخ عضویت
    1390-10-11
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    2,483
    امتیاز
    37,786
    سطح
    100
    Points: 37,786, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsRecommendation Second ClassVeteranOverdriveTagger Second Class
    تشکرها
    8,332

    تشکرشده 10,022 در 2,339 پست

    حالت من
    Ashegh
    Rep Power
    372
    Array

    RE: مشکل با سرترالین هگزال

    دوست عزیزم بازم سلام

    خیلی خوبه که به این نتیجه رسیدی که باید خودت رو از این وضعیت نجات بدی...این یعنی یه قدم مثبت و مهم برداشتن و امیدوار بودن به اینده

    من هم یه مدتی مثل شما بودم و از در جمع بودن و ..خیلی میترسیدم...وقتی استاد ازم سوال میپرسید انقدر صدام میلرزید که ناخوداگاه همه توجه شون به من جلب میشد....کگم کم با خودم کنار اومدم و درواقع شروع کردم با این حس مقابله کردن...

    اوایل سعی میکردم تو یه جمع دو-3 نفره صحبت کنم...کم کم راه افتادم.

    اوایلش سخته..حتی ممکنه نا امید هم بشی....اما مطمئن باش این حس یه حس گذراست...

    دنبال علایقت باش...حتی اگر شده برو کلاس نقاشی اسم بنویس...

    اگر دوست داشتی برو یه کار مناسب پیدا کن..اینجوری میتونی خرج کلاس نقاشیت رو هم دربیاری....

    سعی کن حتما حتما ورزش کنی....

    بابت قرصها نگران نباش...اگر خطرناک بود حتما پزشکت بهت میگفت.یادت باشه هر دردی در قفسه سینه مربوط به قلب نیست.

    در مورد حرف مردم راجع به خودت نگران نباش...راسته که میگن در دروازه رو میشه بست اما دهن مردم رو نه....

    شما اگر بهترین و زیباترین انسان روی زمین باشی باز هم برخی ادمها دست از انتقاد و بدگویی برنمیدارن...

    برای خودت زندگی کن..نه مردم

    مطمئن باش چون الان داری هم دارو درمانی میکنی و هم از نظر روحی به خودت میرسی خیلی خیلی زودتر جواب میگیری

    اما یادت باشه..ورزش خیل عالیه و بهت کمک میکنه.دنبال علایقت هم باش.

    میتونی اینجا هم عضو باشی.اینجا با اینکه یه جامعه مجازیه اما به خودساختنت و اماده شدنت برای ورود به جامعه واقعی خیلی کمک میکنه

    میتونی اینجا نظراتت رو بگی و خلاصه با بچه ها ارتباط برقرار کنی...

    موفق باشی

    ========کاش اقا حامد هم بیاد زحمت بکشه و عنوان مناسب تری برای تاپیک دوستمون بذاره

  9. 2 کاربر از پست مفید maryam123 تشکرکرده اند .

    maryam123 (شنبه 24 تیر 91)

  10. #6
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 11 آذر 96 [ 10:48]
    تاریخ عضویت
    1389-5-14
    نوشته ها
    376
    امتیاز
    8,441
    سطح
    61
    Points: 8,441, Level: 61
    Level completed: 97%, Points required for next Level: 9
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    1,178

    تشکرشده 1,175 در 313 پست

    Rep Power
    51
    Array

    RE: مشکل با سرترالین هگزال

    دقیقاً این گار خوده منی!:D

    هر چی می گی رو خیلی قشنگ درک می کنم، منم اون وقتا که این جوری بودم، خیلی از دست پدرم ناراحت بودم. البته من و پدرم با هم خوب بودیم، بعدش یه اتفاقی افتاد که من مجبور شدم به حرفش گوش ندم و از اون روز به بعد از من ناراحت شد و البته هنوز هم هست، اما من هر چی فک میکنم می بینم کارم درس بوده!
    اون موقعه ها که حالم خوب نبود، همیشه فک می کردم پدرم هم مقصر هستش! اما حالا که فکر می کنم، خندم می گیره!

    منم بچه هنرستان بودم، بعدش ادامه تحصیل دادم و زد و یه دانشگاه خوب قبول شدم، اما چون ریاضیاتم خوب نبود، همه بم می گفتن پایت ضعیفه و نمی تونی!
    خلاصه به من تلقین شد که من خیلی عقب هستم و نمی تونم، بقیه اش هم حرفای تو که بالا زدی!

    حالا بیا و ببین! من خیلی تغییر کردم! به جونه خودم باورت نمی شه! اصلاً ترس برام معنا نداره!

    اصلاً خجالت کشیدن برام معنا نداره!

    - سعی کن اعتماد به نفست رو افزایش بدی.

    - سعی کن هیچ کی برات مهم نباشه! اصلاً مردم رو نبین، فقط خودت رو ببین! ببین خودت چی می خوای! من شاید در نظره خیلی ها خنگ باشم، یا زشت باشم، اصلاً برام مهم نیست! اصلاً مردم کی هستن که در مورده من نظر بدن!

    این تاپیک منه!
    نسبت به همه چیز بی تفاوت هستم

    به خودت یه مدت استراحت بده،

    همین طور که Maryam گرامی فرمودند، ورزش خیلی مهمه!
    روانشناس من می گفت صبح زود بلند می شی و طناب میزنی! روز اول خیلی کم زدم! هر روز اضافه کردم تا می رفت بالا 1000!

    خودتم مطالعاتت رو شروع کن! گهگاهی یه مقدار مطالعه کن.

    امیدوار باش، اصلاً نا امید نشو!

    قرصت رو سره موقعه بخور! ببین روانپزشک من می گفت اگه یه روز بخوری، یه روز نخوری، بیماریت قوی تر می شه، بعدش هم طول درمانت زیادتر می شه، هم داروی قوی تری باید مصرف کنی! پس سره وقت بخور.

    سر خودم قطعش نکن، چون که قطع کردن دارو، روش خاصی داره!

    در طول درمان، متوجه بهبودی نمی شی، بعدش کم کم متوجه می شی.

    برا من عوارض خاصی نداشت، فقط اوایلش و موقعه قطع کردنش، یه مقدار سرم گیج می رفت!
    از نظر روحی، بی خیال شده بودم، یعنی غم و غصه نمی خوردم، از جنس مخالفم هم، متنفر شده بودم، یادمه همون موقعه یه شرایط ازدواج برام پیش اومد،اصلاً نمی خواستم بهش فک کنم، حالم بد می شد. توی تاپیکم هم خلاصه ش رو نوشتم.

    دیگه، همین!

    راستی، من وقتی این مراحل رو گذروندم، دیگه علائم افسردگی دستم اومده بود، یعنی سره سه سوت ،می فهمیدم کی افسردس! فقط این رو می تونم بگم که بیشتر افراد اطراف ما، اگه برن روانپزشک، حتماً بهشون پیشنهاد می کنه که قرص مصرف کنند!

    به جانه خودم جدی می گم! به سه تا از دوستام پیشنهاد دادم و تا رفتن دکتر، بهشون گفت صد در صد باید قرص مصرف کنید!

    البته خیلی ها تک سلولی هستن و عقلشون این قدر قد نمی ده که همون طور که بدن بیمار می شه، روحم بیمار می شه و بیماریش بدتر از بیماری جسمیه! و فک می کنن اگه برن روانپزشک، یعنی دیوانه هستن!

  11. کاربر روبرو از پست مفید ایوب تشکرکرده است .

    ایوب (شنبه 24 تیر 91)

  12. #7
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 09 بهمن 92 [ 23:55]
    تاریخ عضویت
    1389-10-14
    نوشته ها
    2,085
    امتیاز
    11,615
    سطح
    70
    Points: 11,615, Level: 70
    Level completed: 92%, Points required for next Level: 35
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    12,283

    تشکرشده 12,256 در 2,217 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: مشکل با سرترالین هگزال

    سلام،

    همانطور که مریم خانم گفتند، این تالار تخصصی در زمینه روان پزشکی و مصرف داروها ندارد و برای همین نمی توانیم در این زمینه پاسخگو باشیم. به خصوص وقتی صحبت دارو هست، بهترین راه مراجعه به پزشک است. در مورد سوالاتی که مربوط به مشاوره و روانشناسی می شوند می توانید از این تالار کمک بگیرید.

    موفق باشید.

  13. کاربر روبرو از پست مفید hamed65 تشکرکرده است .

    hamed65 (شنبه 24 تیر 91)

  14. #8
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 24 تیر 91 [ 01:39]
    تاریخ عضویت
    1391-4-22
    نوشته ها
    4
    امتیاز
    452
    سطح
    9
    Points: 452, Level: 9
    Level completed: 4%, Points required for next Level: 48
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered250 Experience Points
    تشکرها
    7

    تشکرشده 7 در 4 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: مشکل با سرترالین هگزال

    دوست عزیز من 23 سال سن دارم و 3ساله دارم انواع قرص های اعصاب رو میخورم
    این سرترالین هم که میگی من به مدت 7 ماه مصرف کردم
    تو دوره درمان شما در چند ماه اول توسط دکتر تست میشی
    انقدر تست میشی تا به یه قرص خیلی مثبت جواب بدی و بهت بسازه

    این دکتر شما وقتی به شما دارو میده و میگه برو 6ماه دیگه بیا یعنی به بیمارش اهمیت نمیده

    دکترتو عوض کن

  15. کاربر روبرو از پست مفید tanhayi تشکرکرده است .

    tanhayi (شنبه 24 تیر 91)

  16. #9
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 20 مرداد 91 [ 14:47]
    تاریخ عضویت
    1391-4-23
    نوشته ها
    6
    امتیاز
    492
    سطح
    9
    Points: 492, Level: 9
    Level completed: 84%, Points required for next Level: 8
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered250 Experience Points
    تشکرها
    6

    تشکرشده 6 در 4 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: مشکل با سرترالین هگزال

    نقل قول نوشته اصلی توسط maryam123
    دوست عزیزم بازم سلام

    خیلی خوبه که به این نتیجه رسیدی که باید خودت رو از این وضعیت نجات بدی...این یعنی یه قدم مثبت و مهم برداشتن و امیدوار بودن به اینده

    من هم یه مدتی مثل شما بودم و از در جمع بودن و ..خیلی میترسیدم...وقتی استاد ازم سوال میپرسید انقدر صدام میلرزید که ناخوداگاه همه توجه شون به من جلب میشد....کگم کم با خودم کنار اومدم و درواقع شروع کردم با این حس مقابله کردن...

    اوایل سعی میکردم تو یه جمع دو-3 نفره صحبت کنم...کم کم راه افتادم.

    اوایلش سخته..حتی ممکنه نا امید هم بشی....اما مطمئن باش این حس یه حس گذراست...

    دنبال علایقت باش...حتی اگر شده برو کلاس نقاشی اسم بنویس...

    اگر دوست داشتی برو یه کار مناسب پیدا کن..اینجوری میتونی خرج کلاس نقاشیت رو هم دربیاری....

    سعی کن حتما حتما ورزش کنی....

    بابت قرصها نگران نباش...اگر خطرناک بود حتما پزشکت بهت میگفت.یادت باشه هر دردی در قفسه سینه مربوط به قلب نیست.

    در مورد حرف مردم راجع به خودت نگران نباش...راسته که میگن در دروازه رو میشه بست اما دهن مردم رو نه....

    شما اگر بهترین و زیباترین انسان روی زمین باشی باز هم برخی ادمها دست از انتقاد و بدگویی برنمیدارن...

    برای خودت زندگی کن..نه مردم

    مطمئن باش چون الان داری هم دارو درمانی میکنی و هم از نظر روحی به خودت میرسی خیلی خیلی زودتر جواب میگیری

    اما یادت باشه..ورزش خیل عالیه و بهت کمک میکنه.دنبال علایقت هم باش.

    میتونی اینجا هم عضو باشی.اینجا با اینکه یه جامعه مجازیه اما به خودساختنت و اماده شدنت برای ورود به جامعه واقعی خیلی کمک میکنه

    میتونی اینجا نظراتت رو بگی و خلاصه با بچه ها ارتباط برقرار کنی...

    موفق باشی

    ========کاش اقا حامد هم بیاد زحمت بکشه و عنوان مناسب تری برای تاپیک دوستمون بذاره
    دقیقا اینا همه برنامه هاییه که تو ذهنم دارم ولی باید آهسته آهسته پیش برم چون الان خیلی خسته و درمونده ام و به قول ایوب که توی یکی از پست های اول تاپیکش نوشته بود فقط میخوام از این حال و روز دربیام و الان فقط هدفم اینه که به آرامش برسم و بتونم با دیگران ارتباط برقرار کنم
    در مورد کار هم خیلی دوست دارم کار کنم و مستقل بشم اما همیشه این جمله ها که "من نمیتونم" و " از پسش بر نمیام" و "من برای این کار ساخته نشدم" توی ذهنم میاد



    نقل قول نوشته اصلی توسط ایوب
    دقیقاً این گار خوده منی!:D

    هر چی می گی رو خیلی قشنگ درک می کنم، منم اون وقتا که این جوری بودم، خیلی از دست پدرم ناراحت بودم. البته من و پدرم با هم خوب بودیم، بعدش یه اتفاقی افتاد که من مجبور شدم به حرفش گوش ندم و از اون روز به بعد از من ناراحت شد و البته هنوز هم هست، اما من هر چی فک میکنم می بینم کارم درس بوده!
    اون موقعه ها که حالم خوب نبود، همیشه فک می کردم پدرم هم مقصر هستش! اما حالا که فکر می کنم، خندم می گیره!

    منم بچه هنرستان بودم، بعدش ادامه تحصیل دادم و زد و یه دانشگاه خوب قبول شدم، اما چون ریاضیاتم خوب نبود، همه بم می گفتن پایت ضعیفه و نمی تونی!
    خلاصه به من تلقین شد که من خیلی عقب هستم و نمی تونم، بقیه اش هم حرفای تو که بالا زدی!

    حالا بیا و ببین! من خیلی تغییر کردم! به جونه خودم باورت نمی شه! اصلاً ترس برام معنا نداره!

    اصلاً خجالت کشیدن برام معنا نداره!

    - سعی کن اعتماد به نفست رو افزایش بدی.

    - سعی کن هیچ کی برات مهم نباشه! اصلاً مردم رو نبین، فقط خودت رو ببین! ببین خودت چی می خوای! من شاید در نظره خیلی ها خنگ باشم، یا زشت باشم، اصلاً برام مهم نیست! اصلاً مردم کی هستن که در مورده من نظر بدن!

    این تاپیک منه!
    نسبت به همه چیز بی تفاوت هستم

    به خودت یه مدت استراحت بده،

    همین طور که Maryam گرامی فرمودند، ورزش خیلی مهمه!
    روانشناس من می گفت صبح زود بلند می شی و طناب میزنی! روز اول خیلی کم زدم! هر روز اضافه کردم تا می رفت بالا 1000!

    خودتم مطالعاتت رو شروع کن! گهگاهی یه مقدار مطالعه کن.

    امیدوار باش، اصلاً نا امید نشو!

    قرصت رو سره موقعه بخور! ببین روانپزشک من می گفت اگه یه روز بخوری، یه روز نخوری، بیماریت قوی تر می شه، بعدش هم طول درمانت زیادتر می شه، هم داروی قوی تری باید مصرف کنی! پس سره وقت بخور.

    سر خودم قطعش نکن، چون که قطع کردن دارو، روش خاصی داره!

    در طول درمان، متوجه بهبودی نمی شی، بعدش کم کم متوجه می شی.

    برا من عوارض خاصی نداشت، فقط اوایلش و موقعه قطع کردنش، یه مقدار سرم گیج می رفت!
    از نظر روحی، بی خیال شده بودم، یعنی غم و غصه نمی خوردم، از جنس مخالفم هم، متنفر شده بودم، یادمه همون موقعه یه شرایط ازدواج برام پیش اومد،اصلاً نمی خواستم بهش فک کنم، حالم بد می شد. توی تاپیکم هم خلاصه ش رو نوشتم.

    دیگه، همین!

    راستی، من وقتی این مراحل رو گذروندم، دیگه علائم افسردگی دستم اومده بود، یعنی سره سه سوت ،می فهمیدم کی افسردس! فقط این رو می تونم بگم که بیشتر افراد اطراف ما، اگه برن روانپزشک، حتماً بهشون پیشنهاد می کنه که قرص مصرف کنند!

    به جانه خودم جدی می گم! به سه تا از دوستام پیشنهاد دادم و تا رفتن دکتر، بهشون گفت صد در صد باید قرص مصرف کنید!

    البته خیلی ها تک سلولی هستن و عقلشون این قدر قد نمی ده که همون طور که بدن بیمار می شه، روحم بیمار می شه و بیماریش بدتر از بیماری جسمیه! و فک می کنن اگه برن روانپزشک، یعنی دیوانه هستن!
    واااای تاپیکت رو خوندم . چقدر شباهت داریم . منم همیشه سعی میکنم همه رو راضی نگه دارم دوست دارم همه دوستم داشته باشن و وقتی نیستم دلشون برام تنگ بشه و همیشه ازم یاد کنن از طرفی هم از اینکه وارد جمع بشم و همه توجه ها به من باشه و یه جورایی زیر ذره بین باشم میترسم (این به خاطر اعتماد به نفس پایینمه و این که احساس میکنم اگه وارد جمع بشم همه متوجه کمبودهایی که دارم میشن ) واسه همینم خیلی تحت فشارم .

    اون قسمت تحصیلات و بدست آوردن اطلاعات هم دقیقااااا منم همین طورم دوست دارم همیشه اطلاعاتم راجع به همه چیز کامل باشه تا در حد بقیه دوستام باشم . شاید به خاطر اینه که جدیدا توی یه جمعی وارد شدم که همه اطلاعاتشون کامل و با تجربه هستن و به خاطر همین حس سرخوردگیم بیشتر شده مثلا تا قبل اینکه وارد اون جمع بشم از اینکه راجع به خیلی چیزها اطلاعات ندارم بی خبر بودم و شاید اینم یه حسن برام باشه که برم دنبال زیاد کردن اطلاعاتم . حتی این کار هم کردم و هنوز هم میکنم و همش توی ویکی هستم و راجع به هر مسئله کوچیک و بزرگی دارم مطالعه میکنم ولی مشکلم اینه که زود خسته میشم حتی گاهی وقت ها حوصله خوندن کامل یه متن هم یه صفحه ای رو هم ندارم! کلا خستگی و بی حوصلگی و افکار منفی بهم هجوم میارن

    راستی این طناب زدن هم چه فکر خوبیهههه واسه من که فعلا حوصله باشگاه رفتن رو ندارم خیلی خوبه . حتما از فردا شروع میکنم ^___^



    نقل قول نوشته اصلی توسط tanhayi
    دوست عزیز من 23 سال سن دارم و 3ساله دارم انواع قرص های اعصاب رو میخورم
    این سرترالین هم که میگی من به مدت 7 ماه مصرف کردم
    تو دوره درمان شما در چند ماه اول توسط دکتر تست میشی
    انقدر تست میشی تا به یه قرص خیلی مثبت جواب بدی و بهت بسازه

    این دکتر شما وقتی به شما دارو میده و میگه برو 6ماه دیگه بیا یعنی به بیمارش اهمیت نمیده

    دکترتو عوض کن
    نه اونقدر هم دیر وقت نداده . بنده خدا گفت 1 ماه دیگه بیا ببینمت ولی من به خاطر عوارض داروها نگران شدم و بعدش راجع به سرترالین و عوارضش که سرچ کردم اینجا رو پیدا کردم و شاید باورت نشه ولی من از دیروز تا حالا از این رو به اون رو شدم و احساس بهتری دارم و حس میکنم که دیگه تنها نیستم و کسایی هم هستن که مشکل منو داشتن و مشکلاتشون برطرف شده و این منو امیدوارتر میکنه



  17. #10
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 13 تیر 93 [ 06:44]
    تاریخ عضویت
    1391-4-22
    نوشته ها
    85
    امتیاز
    1,849
    سطح
    25
    Points: 1,849, Level: 25
    Level completed: 49%, Points required for next Level: 51
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    197

    تشکرشده 203 در 57 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: مشکل با سرترالین هگزال

    عزیزم من حرفی اضافه بر راهنماییهای دوستان ندارم، فقط اینکه من یه مدت کوتاه 4 ماه سرترالین 50 خوردم...

    نکته ای که خیلی مهمه اینه که سرترالین باید خیلی خیلی خیلی خیلی آروم! و تدریجی قطع بشه
    وگرنه حالت از قبل بدتر میشه... اصلا قاطی نکن و بهم نریز و یکباره قطع نکن و با خودت دشمنی نکن...

    مهم ترین لطفی که میتونی در حق خودت بکنی، ورزشهای هوازی اند،
    بدن جوون نیاز به این داره که هورمونای مختلف ایجاد کننده احساس هیجان شادی عشق و... رو خودش تولید کنه
    و با ورزش هوازی جدی میتونی به این دست پیدا کنی، اگه تاحالا اینجوری ورزش کرده باشی میدونی من چی میگم، وقتی داره ضربان قلبت بالا میره و سر تا پاتو عرق گرفته ناخوداگاه خودتو تو آینه ببینی، متوجه میشی که داشتی با نیش تا بناگوش باز میخندیدی... معذرت میخوام یعنی عین دیوونه ها!!!
    به یه باشگاه سر بزن، ایروبیک، دوچرخه، دویدن و... رو امتحان کنی... میتونی تو فضای آزاد بدوی... ورزشای رزمی هم خیلی خوبن...
    موفق و شاد باشی.

  18. کاربر روبرو از پست مفید رازقی تشکرکرده است .

    رازقی (چهارشنبه 25 مرداد 91)


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 22:26 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.