سلام سلام
از کجا شروع کنم واسه همه چی تو اینترنت دنبالش میگردم، حتی برای اینکه حالم خوب شه کمک بگیرم حرفامو بزنم دوستان خوبی مثل مجموعه سایت کمکم کنن و....
از موضوع من معلومه نقش قبر میکنم ولی نه میخوام بگم آخر جدایی چی شد.جدایی که بعد شش سال بود جدایی و وصال آره وصال.تواین جدایی فکر میکنم من مسه قورباغه آبپز شدم.ظرف چند روز همه چی رقم خورد.خدارو شکر که این شکست (پیروزی ) توی این سن من بود و تواین وضعیت که جون هستم و انرژی و قدرت دارم خدارو شکر خدارو شکر
ما منظورم خدمه که میگم تا خدا رو با چشات نبینی لمس نکنیش حضورشو فراموش میکنی ، واسم اتفاق میفته که خدارو لمس میکنم ولی زود فرموشمون میشه:
شروع جدایی سخته میاد نمیاد برمیگرده بر نمیگرده همه فکرت اینه ولی بعدش به حرفای اطرافیان و به خصوص با تجربه های سایت میرسی که میگه فراموشش کن باهات همدردی میکنه و میگه تموم شده ضمنا وابستگی خودتم کم کن نسبت به اطرافیانت حتی پدر مادرت!(اگر اشتباه نکنم) و همش باین فکر میکنی که طرفت نیمی از تو بوده و دیگه پیداش نمیکنی همه پیزو واسه خدت تموم شده میبینی
می خواستم از کارم بزنم، از درسم کمی عقب افتادم ولی امیدم الان به ارشد که واسش 3 ماه خوندم،هروز دارم تو کارم پیشرفت میکنم ، دارم از پایه خودمو میسازم خیلی چیزا یاد گرفتم ازین سایت خدا خیرش بده مسئولش و کسی که ایجادش کرد.تو فکرم نمیگجید که ایطور مکانی برای همدردی هست.
و لحظه ایکه خدارو لمس میکنی و تمام سختیا گذشتت میشه تجربه میشه پیروزی وقتی که این دوران گذروندی با تمام سختی هاش و پیشرفت میکنی.
چنتا از دوستان منو شاید خاطرشون باشه چه حالی داشتم ولی اسممو بزارین تو لیست حال خوبا!!!اونایکه حالشون خوبه.
بنظرم خوبه کناره این همه موضوع جنجالی چند تا موضوع انرژی بخشم باشه.
دوستان همراهی کنن اونایکه اگر اگر تجربه ای مثل من داشتن و بقیه دوستان
علاقه مندی ها (Bookmarks)