دوستان عزیزی که در رابطه با پست 24 تاپیک قبلی من رو تا حدودی راهنمایی کردند، از همگی ممنونم.
این چند روز به تمام پستها و راهنماییها فکر کردم و در کل یک جمع بندی کردم؛
شوهرم ممکن است به دلایل مختلف این رفتارها را انجام دهد:
1- فرهنگ خانوادگی شان باشد که باید با کمک هم ترکش کند چون ناپسند و بقول دوستی ناهنجار است و تربیت پسرمان که بیشتر از پدر الگو می گیرد در خطر است.
2- از همسرش رضایت جنسی ندارد که باز هم دلیلی ندارد که اهالی کوچه و خیابان و اقوام و ... بدانند، باید خودمان بتوانیم به نحوی حلش کنیم.
3- می خواهد همسرش را تحت فشار بگذارد که به خواسته هایش تن دهد، که در اینصورت هم باید بداند که این راهش نیست و نه تنها به هدفش نمی رسد وجهه اجتماعی و شخصیتی خودش و همسرش را هم زیر سوال می برد.
4- از یه چیزی ناراحته و کینه به دل گرفته و داره اینجوری تلافی می کنه. که در اینصورت باید بتونیم باهام حرف بزنیم و حداقلش من بدونم تاوان چی رو دارم پس می دم.
5- می خواد طلاقم بده ولی نگران مهریه است و اینطوری قصدش اینه که از مهرم بگذرم و حتی یه خسارتی هم بهش بدم.
و ...
خوب تا علت این رفتارها مشخص نشه، نمی شه راهکاری برای اصلاحش ارائه کرد. و وقتی منه همسر نتونستم علتش رو بفهم خوب پرتوقعی که از یه محیط مجازی که حتی حرفهای همسرم رو هم نشنیده، بخوام علت یابی کنه.
البته حسن اینجا اینه که وقتی مشکلت رو می گی و نظرهای متفاوتی می شنوی، از موضع خودت و تفکر خودت کوتاه می آیی و متوجه می شی که چه نظرات متفاوت و نگاه های مختلفی به یه قضیه وجود داره و شاید اقای همسر هم تا این متفاوت به قضیایا نگاه می کنه.
حالا دو راه پیش رو دارم؛
1- خودم بشینم باهاش حرف بزنم.
مشاور قبلیم تمام سعیش این بود که یادمون بده بتونیم باهم حرف بزنیم.
در اینصورت می خوام راهنماییم کنین که چطور در این مورد باهاش حرف بزنم.
من تئوری مهارتهای گفتگوم خیلی خوبه ولی عملیم بخصوص راجع به همسرم زیر صفره.
هربار که می خوام باهاش صحبت کنم؛ یا عصبانی میشه و من منصرف میشم یا منم عصبانی میشم و دعوا میشه، یا کلا قضیه رو منکر میشه و میره بالای منبر و در مورد صفات یک شوهر خوب و متعهد که البته در او هست سخنرانی می کنه.
ایا صلاحه که مستقیم به موضوع اشاره کنم؟ (با توجه به اینکه جلوی روم انجام می ده و سکوتم ممکنه از دید او تایید یا بلااشکال بودن تعبیر بشه و خودم رو زجر می ده)
(اینرو هم بگم که من به شدت احساس خرد شدن و تحقیر شدن از اینکارهاش می کنم و خیلی آرام نیستم)
2- به مشاور مراجعه کنم و از او بخواهم که با همسرم صحبت کنه.
این مشاور با توجه به تجربه ام باید یکسری ویزگی داشته باشه؛
مرد باشه و هم سن و سال شوهرم یا بزرگتر از او باشه تا حرفهاش رو شوهرم قبول کنه.
متعهد و قابل اعتماد باشه تا بتونم باهاش حرف بزنم.
اعتقادات مذهبی داشته باشه.
دیدش نسبت به چندهمسری و قضیه صیغه منفی باشه.
با تجربه باشه.
صبحها وقت داشته باشه.
بتونه بدون اینکه به شوهرم بگه این حرفها رو من گفتم از زبون خودش بکشه.
(کسی چنین مشاوری سراغ داره؟ )
اگه مشاوری با این ویژگیها پیدا بشه، با شناختی که از همسرم دارم و تاثیرپذیریش از دیگران، خودم ترجیح می دم مشاور باهاش صحبت کنه.
ولی خوب نمی دونم شخصی با این خصوصیات رو چطور پیدا کنم!
دوستان شما اگه احیانا جای من بودید کدوم راه رو انتخاب می کردید و چطور عمل می کردید؟
علاقه مندی ها (Bookmarks)