به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 20
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 10 آذر 96 [ 14:14]
    تاریخ عضویت
    1390-5-17
    نوشته ها
    124
    امتیاز
    6,334
    سطح
    51
    Points: 6,334, Level: 51
    Level completed: 92%, Points required for next Level: 16
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    36

    تشکرشده 86 در 41 پست

    Rep Power
    25
    Array

    دوباره من موندم و تنهایی هااااااااااااااام

    چقدر زندگی کنار یه نفر دیگه می تونه سخت باشه حالم خیلی بده دارم خل می شم تمام این یکسال لعنتی دوره عقدم فقط تو دعوا گذشت هر روز من بگم چرا سیگار کشیدی ؟ چرا مشروب می خوری ؟ چرا قلیون می کشی ؟ چرا دنبال کار نمی ری ؟ بعد از یکسال تازه دو ماهه داره می ره سرکار اونم با ماشینی که من براش خریدم .یه باز از زندگی قبلی اش شکست خورده بود من تمام تلاشم این بود از چیزهایی که تو اون زندگی باعث آزارش شده بود دوری کنم الان خانواده همسر سابقش حکم جلبش رو گرفتن و 6 ماهه که شب و روز خونه ماست .(مهریه بدهکاره و باید ماهی نیم سکه بده که نداده ) سال پیش نزدیک 15 میلیون پول از بابام و مامانم گرفتم بهش دادم که سرمایه کارش کنه که نشد و همه پولا به باد رفت .با شرایط مالی بدش ازش نه عروسی خواستم نه طلا نه هیچ چیز دیگه . همینروزا می خواستیم بریم سر زندگی مون اونم تو خونه بابای من بدون هیچ جشن و مراسمی واسه وسایل خونه هم وام گرفته بودم . نمی دونم ! با تمام این وجود حق نداشتم ازش بخوام بخاطر من سیگارو ترک کنه . وقتی تو یه مجلسی می دونه من بدم می آد نره خودش رو قاطی اونایی بکنه که مشروب می خورن ، سیگار می کشن قلیون می کشن؟ شما به من بگین این انتظار زیادی بود که من داشتم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ؟
    دیشب دعوامون خیلی بالا گرفت هر چی از دهنش در اومد به من و خونواده ام گفت حتی کتکم هم زد منم جوابشو می دادم هر چی می گفت به خودش نثار می کردم فقط جیغ می کشیدم و سعی می کردم از خودم دورش کنم . اونقدر فحاشی کرد که خودش خسته شد خوابید من تا صبح کنار پنجره به جدایی فکر می کردم به اینکه بعد از این همه آبرو داری جلوی دوستام ، همکارام ، خانواده ام بعد از اینکه بفهمن جدا شدن چه جوری می خوان بام برخورد کنن . همش غصه بابام رو می خوردم که اگه بفهمه چه حالی بهش دست می ده . هر چی فکر کردم حالم بدتر شد اما دلم به زندگی برنگشت حتی خودش هم اومد کنارم گریه می کردم بهش گفتم حلالم کن منو ببخش من تمام تلاشم رو کردم اما نتونستم . بهش گفتم که دلم برای همه چی تنگ می شه اونم کلی گریه کرد و خوابید .صبح وقتی خواب بود از خونه زدم بیرون اومدم سرکار . دیگه همه چی برام تموم شد .دیگه بر نمی گردم ........ دوباره من موندم و تنهایی هااااااااااااااااااااام .

  2. #2
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 21 تیر 99 [ 21:50]
    تاریخ عضویت
    1390-2-14
    نوشته ها
    1,339
    امتیاز
    22,823
    سطح
    93
    Points: 22,823, Level: 93
    Level completed: 48%, Points required for next Level: 527
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteran10000 Experience PointsTagger First ClassOverdrive
    تشکرها
    3,264

    تشکرشده 3,442 در 1,036 پست

    Rep Power
    148
    Array

    RE: دوباره من موندم و تنهایی هااااااااااااااام

    سلام
    آروم باش خانومی
    همیشه هر موقع غم بزرگی تو دلمه به خودم می گم این نیز بگذرد و حالا .....
    گفتنی هارو بهش گفتی چرا اینقدر خودت رو به آب و آتیش می زنی هر کسی مسئول رفتار خودشه
    فعلا ،فکر طلاق رو از خودت دور کن و فقط و فقط به راه حل های دیگه که برای تو زیاده فکر کن

    چرا باهاش ازدواج کردی؟
    از چه چیزش خوشت اومد؟
    آیا خودت ازدواج اولته؟
    از اول مگه نمی دونستی سیگار می کشه و ...............؟


    [align=center]خوشبخت کسی نیست که مشکلی ندارد
    بلکه کسی است که با مشکلاتش مشکلی ندارد .[/align]

  3. کاربر روبرو از پست مفید eghlima تشکرکرده است .

    eghlima (دوشنبه 05 تیر 91)

  4. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 10 آذر 96 [ 14:14]
    تاریخ عضویت
    1390-5-17
    نوشته ها
    124
    امتیاز
    6,334
    سطح
    51
    Points: 6,334, Level: 51
    Level completed: 92%, Points required for next Level: 16
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    36

    تشکرشده 86 در 41 پست

    Rep Power
    25
    Array

    RE: دوباره من موندم و تنهایی هااااااااااااااام

    من چند سال پیش یه عقد نا موفق داشتم که خیلی زود تمام حق و حقوقم رو بخشیدم و جدا شدم . ما تو گروه کوهنوردی با هم آشنا شدیم . یکسال با هم دوست بودیم . بهترین دوستم بود هر هفته با هم می زدیم به کوه و دشت خیلی از قله ها را با هم فتح می کردیم اون موقع تازه از همسرش جدا شده بود و من شده بودم سنگ صبورش تازه بیکار شده بود .اما هر جا که با هم می رفتیم با هم خوش بودیم همیشه شاد و سرزنده بود هر جا که با هم بودیم خوش بودیم . و اون زمان واسه من هر کاری می کرد منم همینطور بودم . از همون اول حرفش ازدواج بود اما من می دونستم شرایط خوبی نداره شرایط مالیش یه طرف مهریه همسر قبلی اش از طرف دیگه حتی سه ماه هم به خاطرش افتاد تو زندان . وقتی از زندان اومد بیرون خیلی شکسته شده بود دوباره به من واسه ازدواج اصرار کرد خیلی با هم حرف زدیم می دونستم دوستای خوبی برای هم هستیم اما زندگی خیلی جدی تر از این حرفها بود بالاخره با حرفهاش منو قانع کرد یه جوارایی خودم رو سپردم به خدا . گفتم می شیم یار هم دیگه با کمک هم مشکلاتش رو حل می کنیم . بالاخره تصمیم گرفتم و البته خیلی از شرایطی که داشت رو با خونواده ام مطرح نکردم . اون زمان فقط حرف سیگارش بود که به قطعیت گفت ترک کرده .اما نشد که نشد .

  5. #4
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 17 آبان 95 [ 15:15]
    تاریخ عضویت
    1391-2-26
    نوشته ها
    2,672
    امتیاز
    25,995
    سطح
    96
    Points: 25,995, Level: 96
    Level completed: 65%, Points required for next Level: 355
    Overall activity: 3.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveSocialVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    6,844

    تشکرشده 7,555 در 2,378 پست

    Rep Power
    351
    Array

    RE: دوباره من موندم و تنهایی هااااااااااااااام

    رها جان من از مشکلاتت خبر ندارم. بعضی مشکلات قابل حلن بعضیاشم نه. ولی در کل اگه فکر می کنی نمی شه باهاش زندگی کرد خوب قبل از اینکه زیر یه سقف برین که بهتره جدایی. نامزدی رو واسه همین می ذارن که ادما با هم اشنا بشن. بی اینکه عقد کرده باشن. در ضمن ترک سیگار کار سختیه. بعضیا می تونن اما خیلیا هم نمی تونن. باید تصمیم بگیره برای ترک و یه چیزی رو جایگزین سیگار کشیدن کنه که خوب باشه. مثلا شیر بخوره یا هرچی. به هر حال امیدوارم هر تصمیمی که می گیری موفق باشی.

  6. 2 کاربر از پست مفید meinoush تشکرکرده اند .

    meinoush (پنجشنبه 15 تیر 91)

  7. #5
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 21 تیر 99 [ 21:50]
    تاریخ عضویت
    1390-2-14
    نوشته ها
    1,339
    امتیاز
    22,823
    سطح
    93
    Points: 22,823, Level: 93
    Level completed: 48%, Points required for next Level: 527
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteran10000 Experience PointsTagger First ClassOverdrive
    تشکرها
    3,264

    تشکرشده 3,442 در 1,036 پست

    Rep Power
    148
    Array

    RE: دوباره من موندم و تنهایی هااااااااااااااام

    رها تو الانم می تونی خیلی قله ها رو باهاش فتح کنی
    مسائلی که الان شده برات مشکل بزرگ و غیر قابل حل از اولش می دونستی و با دونستنش تصمیم به ازدواج گرفتی
    باهاش بشو همراه و مشکلاتو با همدیگه حل کنید
    الان تصمیم به طلاق و یا موندن نگیر الان از دست هم دلخورید اونم خیلی...........
    یکم زمان بده و خودتم تا می تونی اطلاعاتت رو ببر بالا
    ترک سیگار خیلی سخته و گاهی بعضی از آدم ها نمی تونند ترکش کنند و نیاز به همراهی داره...........


    رها جان مشکلات به این زودی حل نمی شه و تو باید صبورتر باشی همسرت الان خیلی تحت فشاره و کاری هم از دستش بر نمی اد
    از طرف بیکاریش و از طرف دیگه هم مهریه و از طرفی هم تو که طاقتت تموم شده.......
    [align=center]خوشبخت کسی نیست که مشکلی ندارد
    بلکه کسی است که با مشکلاتش مشکلی ندارد .[/align]

  8. 2 کاربر از پست مفید eghlima تشکرکرده اند .

    eghlima (دوشنبه 05 تیر 91)

  9. #6
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 10 آذر 96 [ 14:14]
    تاریخ عضویت
    1390-5-17
    نوشته ها
    124
    امتیاز
    6,334
    سطح
    51
    Points: 6,334, Level: 51
    Level completed: 92%, Points required for next Level: 16
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    36

    تشکرشده 86 در 41 پست

    Rep Power
    25
    Array

    RE: دوباره من موندم و تنهایی هااااااااااااااام

    می دونم اقلیما جان دوست صمیمی ام هم همینه می گه چون قبل از اینکه تصمیم بگیرم اون خیلی نصیحتم می کرد آخرین حرفم به دوستم این بود که من همه اینا رو خوب می دونم و با چشم باز دارم انتخاب می کنم همش تو دلم این بود که نیتم پاکه و خدا کمکم می کنه من قبل از این تصمیم خیلی با خدا حرف زدم احساس می کردم اگر تصمیم اشتباهی می گیرم خدا تو همون مراحل اول پام رو سست می کرد . اما چرخ زندگی انقدر بد چرخید که له شدم

  10. #7
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 21 تیر 99 [ 21:50]
    تاریخ عضویت
    1390-2-14
    نوشته ها
    1,339
    امتیاز
    22,823
    سطح
    93
    Points: 22,823, Level: 93
    Level completed: 48%, Points required for next Level: 527
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteran10000 Experience PointsTagger First ClassOverdrive
    تشکرها
    3,264

    تشکرشده 3,442 در 1,036 پست

    Rep Power
    148
    Array

    RE: دوباره من موندم و تنهایی هااااااااااااااام

    حالا هم مطمئن باش می تونی
    اولا که اگه می تونی حتما به همراه همسرت برای مشاوره حضوری وقت بگیر

    الان فعلا سعی کن اروم باشی و هیچ تصمیم عجولانه ای نگیری
    تو نیاز به یه بازبینیه دوباره روی رفتارها و راهکارهای خودت داری
    [align=center]خوشبخت کسی نیست که مشکلی ندارد
    بلکه کسی است که با مشکلاتش مشکلی ندارد .[/align]

  11. کاربر روبرو از پست مفید eghlima تشکرکرده است .

    eghlima (دوشنبه 05 تیر 91)

  12. #8
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 17 آبان 95 [ 15:15]
    تاریخ عضویت
    1391-2-26
    نوشته ها
    2,672
    امتیاز
    25,995
    سطح
    96
    Points: 25,995, Level: 96
    Level completed: 65%, Points required for next Level: 355
    Overall activity: 3.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveSocialVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    6,844

    تشکرشده 7,555 در 2,378 پست

    Rep Power
    351
    Array

    RE: دوباره من موندم و تنهایی هااااااااااااااام

    رها جان. من اینو از حدود 30 سال زندگی یاد گرفتم که ادم نباید معطل کسی باشه و فکر کنه کسی کمکش می کنه و اشتباهاتشو تصحیح می کنه. حتی خدا. همین الانم اگه مشکلاتی هست که بتونی خودت حلش کنی وقتتو با دعا کردن و التماس کردن به خدا یا منتظر موندن که خدا لطفی بهت بکنه تلف نکن. خودت اگه می تونی کاراتو انجام بده. یه بار توی رادیو می گفت یه وقتایی هست که ادم می تونه یه کارایی رو بکنه اما نمی کنه و مشکل می شه واسش. مثلا هوا گرمه و ادم پا نمی شه بره کولرو روشن کنه. یا مثلا کولر یه چیزیش شل شده و هی صدا می ده. کار اینه که ادم یا خودش بره سفتش کنه یا یکی رو بیاره که بلده. اما اینکارو نمی کنه و هر روز و هر شب صدای کولرو تحمل می کنه. البته مشکلات زندگی با این چیرای کوچیک قابل قیاس نیست. ولی بعضیاشو شاید بشه حل کرد. من خودم مشکلم اینه که توی بحرانا و مشکلات یا خیلی ناراحت یا عصبانی می شم یا خیلی ناامید. بعدش دیگه نمی تونم درست فکر کنم. وگرنه معمولا هر مشکلی چند تا راه حل داره. اگه الان وضعیت و روحیاتت طوری هست که خیلی مثل من که نمی تونم فکر کنم نیستی بشین مشکلاتتو دونه دونه بنویس. بعدش هم به هر کدو فکر کن که چه راه حلایی براشون هست که البته راهحلایی نباشن که خودشون برات بشن مشکل جدید. دقیق و درست فکر کن. دو سه تاشونو حل کنی بارت سبک می شه و می تونی بازم حل کنی. مثلا شوهرت بیکار بوده این راه حل خوبی نبوده که بهش پول بدی. مثلا بد نیست ببینی که چه کارایی رو می تونه انجام بده چه حرفه ای رو بلده. لازمه بره کلاسای فنی حرفه ای چیزی یاد بگیره. یا نمی دونم هر چی.
    منظورم اینه که ادم توی مشکلات انقدر زیر فشاره که نمیتونه درست فکر کنه. من اینطورم. اگه بتونی مثلا نیم ساعت اروم باشی و فکر کنی به دونه دونه مشکلات و دنبال راه حل باشی. بعدش فرداش و یکی دو رور دیگه رو هم بداری برای دوباره فکر کردن روی اینکه راه حلات امنن یا نه و مشکل اضافی برات می شن یا نه شاید چند تایی مشکلو بتونی حل کنی.
    گلم من خودم می دونم خیلی سخته و ادم حالش بد می شه توی فشار. خودم اینکارارو هیچوقت نتونستم بکنم.
    موفق باشی.

  13. 3 کاربر از پست مفید meinoush تشکرکرده اند .

    meinoush (چهارشنبه 14 تیر 91)

  14. #9
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    سه شنبه 28 فروردین 03 [ 01:56]
    تاریخ عضویت
    1390-10-11
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    2,483
    امتیاز
    37,786
    سطح
    100
    Points: 37,786, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsRecommendation Second ClassVeteranOverdriveTagger Second Class
    تشکرها
    8,332

    تشکرشده 10,023 در 2,339 پست

    حالت من
    Ashegh
    Rep Power
    372
    Array

    RE: دوباره من موندم و تنهایی هااااااااااااااام

    سلام رها جان

    حالت رو کاملا درک میکنم.اما مراقب باش که در ناراحتی و عصبانیت تصمیم نگیری.حتی بهتره با یک نفر امین هم مشورت کنی

    دوست خوبم

    بعضی اوقات ما از زمین و زمان گله میکنیم اما این در حالیه که خودمون هم مقصریم.رسیدگی بیش از حد شما وخانوادت به همسرت و حمایت مالی زیاد همسرت رو تنبل تر از قبل کرده.

    خیلی وقتها اگر مرد در فشار مسائل مالی و مایحتاج خانوادش نباشه دونبال کار و درآمد نمیره.وضعیت خیلی بدتر میشه وقتی که خود زن و افتضاح تر از اون خود خانواده زن هم حامی مالی اون داماد بشن.

    باور کن شوهرت ادم عجیبی نیست ! این عکس العمل هر مردی در شرایط همسر شماست.

    شما قبل از ازدواج نمیدونستی:

    1همسرت مشروب میخوره؟
    2.سیگار میکشه؟


    بازم میگم رها جان زیادی نی نی به لالاش گذاشتین و کسی مقصر نیست جز خود شما.
    چرا شما باید خونه بگیری؟

    کار که میکنی...خونه که میگیری...سرمایه براش جور میکنی....پس یهو بنشونش تو خونه و بگو آشزی و کار خونه بکن دیگه.

    جای زن و مرد نباید عوض بشه.چون اگر بشه دنیا دگرگون میشه.اما در رابطه با شما و همسرت شده.

    از صحبتات اینطور برداشت میکنم که نتونیستی اوضاع رو مدیریت کنی و خیلی خسته شدی

    اما رها جان

    جدایی و طلاق راه حل نیست.هر زندگی و هر انسانی مشکلات خاص خودش رو داره.
    بگرد دنبال راه حل.

    به یه مشاور با تجربه سر بزن.با یکی د تا ادم دنیا دیده که نشناسنت مشورت کن.

    از خدا بخواه کمکت کنه.از مشکلات فرار نکن...

    تو فکر میکنی ماها هیچ مشکلی در زندگی مون نداریم؟

    من..اقلمیا..مینوش...ماها هم هرکدوم به نوعی درگیریم....یا با همسرمونه یا با خانوادشه....اما اگر بخوایم زود میدونو خالی کنیم که سنگ رو سنگ بند نمیشه.

    چرا طلاق زیاد شده؟چرا جدایی زیاد شده؟چون صبرا کم شده....چون طلاق شده کار نهایت 2 ساعت دوندگی.

    پاشوندن راحته اما ساختن خیلی سخته و درایت میخواد...

    یادت باشه در عصبانیت تصمیم نگیری




  15. 4 کاربر از پست مفید maryam123 تشکرکرده اند .

    maryam123 (چهارشنبه 14 تیر 91)

  16. #10
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 10 آذر 96 [ 14:14]
    تاریخ عضویت
    1390-5-17
    نوشته ها
    124
    امتیاز
    6,334
    سطح
    51
    Points: 6,334, Level: 51
    Level completed: 92%, Points required for next Level: 16
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    36

    تشکرشده 86 در 41 پست

    Rep Power
    25
    Array

    RE: دوباره من موندم و تنهایی هااااااااااااااام

    نمی دونم خوبه یا بد
    همیشه همینطوریه بعد از اینکه کلی زجرم می ده فرداش انگار نه انگار اتفاقی افتاده خیلی عادی بم زنگ می زنه می دونه جوابش رو نمی دم اما بازم زنگ می زنه . بعدش بلند می شه میاد خونمون خیلی عادی برخورد می کنه و سعی می کنه از دلم دربیاره اما هیچ وقت معذرت خواهی نمی کنه یا بگه دیگه اینکارو تکرار نمی کنم و یا نمی خواد حرفهای منو راجع به اون موضوع و دلخوری بشنوه همش می گه همه چی تموم شد رفت اما من تو دلم می مونه و دوباره با یه اشاره کوچیک همه چی از نو شروع می شه


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 4
    آخرين نوشته: دوشنبه 04 اردیبهشت 96, 00:33
  2. درخواست راهنمایی در خصوصی شدت بالای حساسیت بین فردیی (راه حل پرسشنامه کمالگرایی هیل)
    توسط آقای ام در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 2
    آخرين نوشته: پنجشنبه 13 خرداد 95, 19:05
  3. برای گرفتم تصمیم نهایی برای جدایی دور شدن کوتاه مدت مفید است یا مضر؟
    توسط فرخ رو در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 5
    آخرين نوشته: چهارشنبه 21 خرداد 93, 22:39
  4. تنهایی - 24 سالمه، نمی خواهم با کسی دوست بشم، تنهایی اذیتم می کنه
    توسط sara19 در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 30
    آخرين نوشته: پنجشنبه 23 آذر 91, 01:10

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 14:42 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.