به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 22
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 16 بهمن 93 [ 15:47]
    تاریخ عضویت
    1387-9-20
    نوشته ها
    27
    امتیاز
    4,599
    سطح
    43
    Points: 4,599, Level: 43
    Level completed: 25%, Points required for next Level: 151
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    39

    تشکرشده 41 در 15 پست

    Rep Power
    0
    Array

    سرنوشت من در انتخاب همسر

    سلام

    با درود خدمت همه دوستان

    من حدود 4 سالی هستش که اینجا عضو هستم ولی همیشه مطالب دوستان رو می خوندم تا برام تجربه بشه
    هیچ وقت مشکلاتی که داشتم رو بیان نکردم . الان حدود 25 روزی هستش که مشکلی برام افتاده و اومدم اینجا بنویسم هم خالی بشم هم شما دوستان کمکم کنید


    سرنوشت من :

    پارسال ماه رمضان با دختر خانومی که از اشنایان هست برای آشنایی بیشتر برای ازدواج آشنا شدم . از همون اول دختر خانوم از پدرش اجازه گرفت و به پدرش گفت که فلانی فصد اشنایی داره برای ازدواج پدر دختر خانوم هم استقبال کرد و به دخترش گفت فلانی پسر خیلی خوبی هستش و من خودم خیلی دوستش دارم

    پدر دختر اجازه رو صادر کرد

    من ده ماه با دختر خانوم رابطه داشتم و با هم بیرون می رفتیم . من یکی از دلایلم که توی این ده ماه جلو نرفتم به خاطر نداشتن کار ثابت بود . بعد از ده ماه اول خرداد دختر خانوم بهم زنگ زد و گفت که پدرم گفته رابطه رو قطع کنیم .. گفتم چرا ؟ گفت به خاطر اینکه بعد از ده ماه جلو نیومدی . دنیا رو سرم خراب شد بعد از این حرف دختر خانوم . به دختر خانوم گفتم بهم فرصت بدین اون گفت دیگه پدرم فرصت نمی ده .

    بعد از حرف دختر خانوم به مادرم گفتم و اون زنگ زد خونه دختر خانوم و مادرم به مادرش گفت اجازه هست بیام . مادرش گفت که صبر کنید چند دقیقه دیگه بهتون خبر می دم . بعد از چند دقیقه مادرش زنگ زد گفت نه نمی خواد بیاین دخترم گفته که با اقاپسر شما به تفاهم نرسیدیم . من وقتی این حرف رو شنیدم اتیش گرفتم

    توی یاهو مسنجر بودم که دختر خانوم اومد بهش گفتم فلانی این چه حرفی بود که زدی برگشت بهم گفت که حرف دیگه ای نداشتم گفتم یعنی چی ؟؟ بهش گفتم که من و تو همدیگه رو خیلی دوست داشتیم و حالا می گی که تفاهم نداریم . بهم گفت که بعد تلفن مامانت . مامانم زنگ زد به بابام که اینا می گن بیایم یا نه و دختر گفت که بابام گفت صبر کنید که استخاره بگیرم ببینم خوب میاد یا نه . بعد استخاره گرفت و گفت بد اومد و چون بعد اومده بود الکی گفتم که تفاهم نداریم


    البته اون موقع دختر خانوم یه خورده از یه سری اخلاق های من هم ناراضی بود و به خاطر همین یه خورده دو دل بود با دختره حرف زدم گفتم چیه ؟ چت شده ؟ به من گفت که تو اهل مسافرت نیستی و اهل مهمونی نیستی و گوشه نشینی این سه تا چیز من رو اذیت می کنه با دختره حرف زدم و کاملا راضیش کردم که تو اشتباه فکر می کردی و من اهل این سه تا هستم . دختره راضی شد

    اینم اضافه کنم که بعد از استخاره پدر دختر خانوم یکی از مخالف های سر سخت من شد

    دختر خانوم تا اخرین لحظه دنبال راه حل می گشت برای من که من بتونم باباش رو راضی کنم . ادرس سر کار باباش رو داد تا برم باهاش حرف بزنم

    رفتم و باباش حرفم زدم . یه سری چیز ها بهم گفت اتیش گرفتم که من بهش گفتم اینا حقیقت نداره و بعد اخر سر بهم گفت که من دخترم رو به کس دیگه قول دادم و به شما نمی دمش .( انگار دخترش کالا هستش ) که بر می گرده می گه که به کس دیگه قول دادمش . بعد از این حرفش من بیشتر اتیش گرفتم

    دختر خانوم خیلی من رو دوست داشت . دوست داشتنش اینطوری بود . مثلا من 60 تا دوستش داشتم اون 100 تا دوستم داشت

    پدر دختر خانوم اون قدر دروغ پشت من به دخترش گفت که دختر از من سر شد

    و دخترش رو مجبور کرد بعد از یک هفته که رابطه من و دختر خانوم قطع شد به کس دیگه بله گفت و امروز یکشنبه عقدش هستش و دوشنبه هم جشن گرفتن خونشون


    دارم دیوونه میشیم نمی دونم چی کار کنم

    خاطرات ده ماه من و اون دختره تو قلب دختره هستش باباش مجبورش کرد که یک هفته بعد از اینکه رابطه قطع شد به اون طرف بگه بله

    دلیل اینقدر زود بله گفتن دختر خانوم چی می تونه باشه ؟؟؟؟
    دلایل خودم اینا هستش

    1. لج بازی پدرش با من .
    2. به خاطر اینکه جای خالی من رو بتونه پر کنه و جدایی از من عذابش نده سریع بله گفت که کمتر اذیت بشه
    3. چون اسم من و اون دختر خانوم توی محلمون پیچیده شده و ما بهم نرسیدیم باباش ترسید که اگه به این خواستگار بله نگیم دیگه کسی نمیاد تو رو بگیره دخترم

    دلایل سریع بله گفتن دختر به من نظر من اینا بود

    نظر شما دوستان و کارشناسان چیه ؟؟؟

    مممنون میشم راهنماییم کنید

  2. #2
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 07 شهریور 99 [ 23:27]
    تاریخ عضویت
    1389-5-21
    نوشته ها
    679
    امتیاز
    18,628
    سطح
    86
    Points: 18,628, Level: 86
    Level completed: 56%, Points required for next Level: 222
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranSocial10000 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    3,951

    تشکرشده 4,314 در 675 پست

    Rep Power
    115
    Array

    RE: سرنوشت من در انتخاب همسر

    متاسفم بابت این اتفاق ناگوار
    دیگه جواب این پرسش ها مهم نیست و هر چه بوده رو باید بریزید دور.
    این دختر خانم تصمیمش رو گرفته و از این به بعد اگر بهش فکر کنید یعنی دارید به یک زن شوهر دار فکر می کنید
    یک مدت سوگوار این رابطه خواهید بود ولی بعد از مدت دست می گیرید به زانوتون. یه یا علی می گید و بلند می شید.
    خیلی ها چنین دل کندنی رو چشیدن. شما اولین نفر نیستید. اخرین نفر هم نخواهید بود
    شاد باشید

  3. 3 کاربر از پست مفید آویژه تشکرکرده اند .

    آویژه (دوشنبه 29 خرداد 91)

  4. #3
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 15 بهمن 91 [ 21:16]
    تاریخ عضویت
    1390-8-08
    نوشته ها
    225
    امتیاز
    1,705
    سطح
    24
    Points: 1,705, Level: 24
    Level completed: 5%, Points required for next Level: 95
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    599

    تشکرشده 601 در 179 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: سرنوشت من در انتخاب همسر

    خیلی از ماها چنین اتفاقاتی برامون افتاده...

    من هم کلی از این دلایل میچیدم و میگفتم به این دلایل اینطوری شد.....

    اما الان که خوب گذشته میبینم فقط و فقط به دلیل بی عرضه بودن طرفم بود. و البته با توجه به زندگی الانش فهمیدم کسی که عاشق باشه و به همین راحتی پا پس بکشه، یعنی عرضه حل مسئله رو نداره. و همون بهتر که نشد...

    الان تو زندگیش میبینم که به هزاران مشکل خورد و بارها به سمت طلاق رفت، چون قدرت کلام نداره. نمیتونه رو حرفش وایسه. حرفهای بقیه خیلی روش اثر دارن و ...

    همین عیب ها باعث شد رابطه 2 ساله و کلی خواستگاری و ... سر حرف های هیچ و پوچ و بی اساس تموم شه!! و خیلی سریع بره با یکی دیگه....

  5. کاربر روبرو از پست مفید roze-zard تشکرکرده است .

    roze-zard (یکشنبه 28 خرداد 91)

  6. #4
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    سه شنبه 28 فروردین 03 [ 01:56]
    تاریخ عضویت
    1390-10-11
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    2,483
    امتیاز
    37,786
    سطح
    100
    Points: 37,786, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsRecommendation Second ClassVeteranOverdriveTagger Second Class
    تشکرها
    8,332

    تشکرشده 10,023 در 2,339 پست

    حالت من
    Ashegh
    Rep Power
    372
    Array

    RE: سرنوشت من در انتخاب همسر

    سلام خدمت شما

    درک میکنم شرایط شما رو و میفهمم که چقدر الان ذهن شما اشفته و بهم ریخته شده...اما اینا دیگه اهمیتی نداره...

    چیزیه که تموم شده و رفته.
    انقدر برای خودتون چرا چرا نکنید...دنبال دلیل نباشید چون به جوابی نمیرسید فقط ذهنتون به بن بست میخوره و حالتون بدتر میشه

    اگر میزان وفا و علاقه اون خانوم به شما فقط در اون حد بوده باشه که با اصرار پدر دست بکشه از شما بهتر که کشید و رفت.

    الان دیگه عهد دقیانوس نیست که پدرا دخترا رو مجبور کنن...اون خانومم خودش میخواسته احتمال زیاد

    اما چیزی که مهمه اینه که شما وراد این ازدواج نشدید و منی که از بیرون ماجرا رو میبینم مطمئنم که به نفع شما بوده

    توکلتون به خدا باشه...خدا بنده هاش رو تنها نمیذاره و به شما کمک میکنه ..
    مطمئن باشید اگر چیزی رو میگیره چیز بهتری به جاش به شما میده

    اگر میتونید از یه مشاور حضوری کمک بگیرید و اگر دوست امینی دارید یا برادری یا خواهری یا حتی مادر...سعی کنید باهاشون صحبت کنید تا از لحاظ روحی تخلیه بشید

    ما هم اینجا همراه شما هستیم...کم نبودن بچه هایی که اینجا شرایط شما رو داشتن...و بدونید اوین و اخرین کسی که این مشکل براش پیش میاد نخواهید بود.

    بهتره خودتون رو در زمینه کار و تحصیل و درامد قوی کنید و بعد از مدتی که اروم شدید به فکر انشالله خواستگاری رفتن باشید

    همه کارها رو نباید در این دنیا حسابشو پس داد...پدر اون خانوم و خودش رو به خدا بسپرید و مطمئن باشید اگ در حق شما بدی کرده باشیند قطعا در زندگی خودشون سرشون خواهد امد....

    موفق و موید باشید


  7. #5
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 آبان 99 [ 01:26]
    تاریخ عضویت
    1390-12-28
    نوشته ها
    490
    امتیاز
    10,908
    سطح
    69
    Points: 10,908, Level: 69
    Level completed: 15%, Points required for next Level: 342
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,477

    تشکرشده 1,571 در 419 پست

    Rep Power
    66
    Array

    RE: سرنوشت من در انتخاب همسر

    سلام دوست عزیز , ببین منطقی باش اون اگر علاقه ای به ازدواج با تو رو داشت جلوی همه دنیا می ایستاد و مقاومت و تلاش میکرد ...حتما شمارو مناسب ندیده و گزینه بهتری نصیبش شده...

    دیگه دوره اینکه بابای طرف مجبورش کنه به کسی جواب مثبت بده سر اومده! پس این خیالات رو از سرتون بیرون بریزید که مثلا دل دختره هنوز پیش شماست و به اجبار به یکی دیگه جواب مثبت داده...
    اصلا هدف از این 10 ماه دوره شناخت چی بود!!؟ جز این بود که ببینید با هم تفاهم دارید یا نه؟؟ خب یکی از طرفین به این نتیجه رسیده که تفاهم نداره و رابطه رو قطع کرده,این کجاش عجیبه!؟
    اگر قضیه برعکس بود و خود شما به این نتیجه رسیده بودی که طرف به دردت نمیخوره ,مطمئنا این حق رو برای خودت قائل بودی که رابطه رو به هم بزنی ولی حالا برای اون این حق رو قائل نیستی!؟

    *راستی دوست عزیز توی نوشته هات 17 بار از واژه "دختر خانوم" استفاده کردی!!که موقع خوندن بدجوری روی اعصاب خواننده میره!!

  8. #6
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 16 بهمن 93 [ 15:47]
    تاریخ عضویت
    1387-9-20
    نوشته ها
    27
    امتیاز
    4,599
    سطح
    43
    Points: 4,599, Level: 43
    Level completed: 25%, Points required for next Level: 151
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    39

    تشکرشده 41 در 15 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: سرنوشت من در انتخاب همسر


    اما الان که خوب گذشته میبینم فقط و فقط به دلیل بی عرضه بودن طرفم بود. و البته با توجه به زندگی الانش فهمیدم کسی که عاشق باشه و به همین راحتی پا پس بکشه، یعنی عرضه حل مسئله رو نداره. و همون بهتر که نشد...
    این حرفت حرف دل من بود . انگار که شما از دلم اومدی بیرون و حرف دلم رو زدی . این دختر عاشق من بود ولی خیلی خیلی راحت پا پس کشید و فقط به خاطر حرف پدرش که به دروغ به خوردش داده بود پا پس کشید
    این دختر هم همینطوری بود و عرضه حل کردن مسائل ساده رو نداشت


    الان تو زندگیش میبینم که به هزاران مشکل خورد و بارها به سمت طلاق رفت، چون قدرت کلام نداره. نمیتونه رو حرفش وایسه. حرفهای بقیه خیلی روش اثر دارن و ...
    اینم یکی دیگه از حرف های دلم بود که زدی

    تمام متن های چتی که باهاش کردم رو دارم الان باهاش حرف می زدم و راضیش می کردم و سه ساعت بعد که باباش و عموش حرف می زد 180 درجه عوض می شد . متن های چت نشون می ده که حرف دیگران خیلی روش اثر می ذاشتن

    همین عیب ها باعث شد رابطه 2 ساله و کلی خواستگاری و ... سر حرف های هیچ و پوچ و بی اساس تموم شه!! و خیلی سریع بره با یکی دیگه....
    این یکی حرفت هم حرف دلم بود

    پدرش اتیش گرفته بود که چرا من توی این ده ماه چرا زودتر اقدام نکردم و بعد از این رو اورد به حرف های پوچ

    پدرش نتونست روی من هیچ عیبی بذاره و رو اورد به حرف های چرت و پرت ( یکی از حرف های چرت و پرتش این بود که باباش بهم گفت تو منو چند بار دیدی و من رو سلام نکردی ) ( یکی دبگه از حرف های چرت دیگش این بود که تو اخمو هستی ) یه حرف هایی می زد که مخ ادم اتیش می گرفت .این حرفش صحت نداشت و یک سری حرف و حدیث های پیش اومد که این خانوم هم سریع سر یک هفته بره



    منم به هر کسی که قضه من رو فهمیده بهش گفتم که اینا صد در صد در اینده به مشکل بر می خورن

    نقل قول نوشته اصلی توسط maryam123
    سلام خدمت شما

    درک میکنم شرایط شما رو و میفهمم که چقدر الان ذهن شما اشفته و بهم ریخته شده...اما اینا دیگه اهمیتی نداره...

    چیزیه که تموم شده و رفته.
    انقدر برای خودتون چرا چرا نکنید...دنبال دلیل نباشید چون به جوابی نمیرسید فقط ذهنتون به بن بست میخوره و حالتون بدتر میشه

    اگر میزان وفا و علاقه اون خانوم به شما فقط در اون حد بوده باشه که با اصرار پدر دست بکشه از شما بهتر که کشید و رفت.

    الان دیگه عهد دقیانوس نیست که پدرا دخترا رو مجبور کنن...اون خانومم خودش میخواسته احتمال زیاد

    اما چیزی که مهمه اینه که شما وراد این ازدواج نشدید و منی که از بیرون ماجرا رو میبینم مطمئنم که به نفع شما بوده

    توکلتون به خدا باشه...خدا بنده هاش رو تنها نمیذاره و به شما کمک میکنه ..
    مطمئن باشید اگر چیزی رو میگیره چیز بهتری به جاش به شما میده

    اگر میتونید از یه مشاور حضوری کمک بگیرید و اگر دوست امینی دارید یا برادری یا خواهری یا حتی مادر...سعی کنید باهاشون صحبت کنید تا از لحاظ روحی تخلیه بشید

    ما هم اینجا همراه شما هستیم...کم نبودن بچه هایی که اینجا شرایط شما رو داشتن...و بدونید اوین و اخرین کسی که این مشکل براش پیش میاد نخواهید بود.

    بهتره خودتون رو در زمینه کار و تحصیل و درامد قوی کنید و بعد از مدتی که اروم شدید به فکر انشالله خواستگاری رفتن باشید

    همه کارها رو نباید در این دنیا حسابشو پس داد...پدر اون خانوم و خودش رو به خدا بسپرید و مطمئن باشید اگ در حق شما بدی کرده باشیند قطعا در زندگی خودشون سرشون خواهد امد....

    موفق و موید باشید

    من ایمیل ها و متن چت هایی که باهم کردیم رو دارم هنوز . بیش از صد بار تاکید کرده که من روی حرف بابام حرف نمی زنم . خیلی برای باباش احترام قائل بود ولی پدرش احترام براش قائل نبود و یه سری حرف های دیگه زده بهم که نشون می ده که خودش نخواسته و به اجبار این انتخاب براش تهمیل شده . این می ترسید از طرف باباش ترد بشه و به خاطر همین برای رسیدن به من هیچ تلاشی نکرد

    خودش و خانوادش رو به خدا سپردم ... چون من هیچ عیبی نداشتم و روی من عیب گذاشتن

  9. #7
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 17 آبان 95 [ 15:15]
    تاریخ عضویت
    1391-2-26
    نوشته ها
    2,672
    امتیاز
    25,995
    سطح
    96
    Points: 25,995, Level: 96
    Level completed: 65%, Points required for next Level: 355
    Overall activity: 3.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveSocialVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    6,844

    تشکرشده 7,555 در 2,378 پست

    Rep Power
    351
    Array

    RE: سرنوشت من در انتخاب همسر

    عزیز جان دیگه فکرشو نکن.
    به هر حال به نظر میاد که خواستگار بهتری پیدا کرده بودن که بعد 10 ماه یکهو به شما گفتن که دیگه رابطه قطع بشه و کلی هم ایراد گرفتن ازتون. حتی احتمالا استخاره هم نکردن. یکی بهتر بوده با اون ازدواج کردن. تو هم اگه واقعا دختره رو دوست داری رهاش کن بره و براش ارزوی خوشبختی کن. دیگه هم فکرشو نکن. امیدوارم خودت خوشبخت بشی.
    در مورد اینکه ادم از بی عرضگی و این چیزا بذاره کسی که دوست داره از دستش بره همیشه هم این نیست. یه وقتایی هست که ادم می بینه برای کسی که خیلی دوسش داره بهتر اینه که پیشش نباشه. واسه همینم خودشو می کشه کنار. البته این درباره ایشون صدق نمی کنه.

  10. #8
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 16 بهمن 93 [ 15:47]
    تاریخ عضویت
    1387-9-20
    نوشته ها
    27
    امتیاز
    4,599
    سطح
    43
    Points: 4,599, Level: 43
    Level completed: 25%, Points required for next Level: 151
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    39

    تشکرشده 41 در 15 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: سرنوشت من در انتخاب همسر

    نقل قول نوشته اصلی توسط mehrdad_m
    سلام دوست عزیز , ببین منطقی باش اون اگر علاقه ای به ازدواج با تو رو داشت جلوی همه دنیا می ایستاد و مقاومت و تلاش میکرد ...حتما شمارو مناسب ندیده و گزینه بهتری نصیبش شده...

    دیگه دوره اینکه بابای طرف مجبورش کنه به کسی جواب مثبت بده سر اومده! پس این خیالات رو از سرتون بیرون بریزید که مثلا دل دختره هنوز پیش شماست و به اجبار به یکی دیگه جواب مثبت داده...
    اصلا هدف از این 10 ماه دوره شناخت چی بود!!؟ جز این بود که ببینید با هم تفاهم دارید یا نه؟؟ خب یکی از طرفین به این نتیجه رسیده که تفاهم نداره و رابطه رو قطع کرده,این کجاش عجیبه!؟
    اگر قضیه برعکس بود و خود شما به این نتیجه رسیده بودی که طرف به دردت نمیخوره ,مطمئنا این حق رو برای خودت قائل بودی که رابطه رو به هم بزنی ولی حالا برای اون این حق رو قائل نیستی!؟

    *راستی دوست عزیز توی نوشته هات 17 بار از واژه "دختر خانوم" استفاده کردی!!که موقع خوندن بدجوری روی اعصاب خواننده میره!!
    سلام

    هر کسی که خانواده من و خانواده پسره رو میشناسه می گه خاک بر سر دختره برای این انتخابش
    خانواده ما از نظر مالی اصلا قابل قیاس با خانواده پسره نیست . خانواده پسره از نظر مالی از خانواده ما پایین تره
    خود پسره سیکل داره ولی من لیسانس . از نظر اخلاق و از نظر اراده , من از پسره خیلی سر تر هستم .

    از همه نظر خودم رو می بینم و با اون مقایسه می کنم می بینم از همه نظر من سر تر هستم و به خاطر این می گم که اجبار بوده در انتخابش . پس این نظریه شما که می گی گزینه بهتری رو انتخاب کرده رو رد می کنه

    اگه کسی رو انتخاب می کرد که سر تر از من بود اصلا ناراحت نمیشدم


    نقل قول نوشته اصلی توسط meinoush
    عزیز جان دیگه فکرشو نکن.
    به هر حال به نظر میاد که خواستگار بهتری پیدا کرده بودن که بعد 10 ماه یکهو به شما گفتن که دیگه رابطه قطع بشه و کلی هم ایراد گرفتن ازتون. حتی احتمالا استخاره هم نکردن. یکی بهتر بوده با اون ازدواج کردن. تو هم اگه واقعا دختره رو دوست داری رهاش کن بره و براش ارزوی خوشبختی کن. دیگه هم فکرشو نکن. امیدوارم خودت خوشبخت بشی.
    در مورد اینکه ادم از بی عرضگی و این چیزا بذاره کسی که دوست داره از دستش بره همیشه هم این نیست. یه وقتایی هست که ادم می بینه برای کسی که خیلی دوسش داره بهتر اینه که پیشش نباشه. واسه همینم خودشو می کشه کنار. البته این درباره ایشون صدق نمی کنه.
    خواستگاره جدیده از همه نظر زیر منه و من از اون سر تر بودم . یکی از دلایلی که باباش با من مخالفت کرد این بود که استخاره گرفت من رو , چون بد اومد من رو قبول نکردن . چند بار به باباش گفتم که اگر قرار به استخاره بود چرا همون روز اولی که دخترت ازت اجازه گرفت که با من رابطه داشته باشه چرا همون موقع استخاره نگرفتی ؟؟ و چرا گذاشتی بعد ده ماه که ما دو تا بهم وابسته شدیم استخاره گرفتی

    اون هیچ جوابی بهم نداد چون جوابی نداشت

    من به کسی گفتم و اون دیروز زنگ زد به دختره و گفت قراره در مورد فلانی باهات حرف بزنم .. اگر واقعا نمی خواست من رو . می تونست خیلی راحت بگه که قضه من و فلانی تموم شده و رفته و هیچ حرفی نیست و بعد هم تلفن رو قطع کنه ولی اون تلفن رو قطع نکرد و خیلی هم استقبال کرد و با هم کلی حرف زدن


  11. #9
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 آبان 99 [ 01:26]
    تاریخ عضویت
    1390-12-28
    نوشته ها
    490
    امتیاز
    10,908
    سطح
    69
    Points: 10,908, Level: 69
    Level completed: 15%, Points required for next Level: 342
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,477

    تشکرشده 1,571 در 419 پست

    Rep Power
    66
    Array

    RE: سرنوشت من در انتخاب همسر

    تو از نظر خودت از اون پسره سرتر هستی ولی آیا نظر دختره هم همینه!؟ علف باید به دهن بزی...

    تو نمیخوای با حقیقت رو به رو بشی و این تو جیهات رو برای آروم کردن ذهنت میتراشی!!

    درضمن تو چطور به خودت اجازه میدی با دختری که الان نامزد یه شخص دیگست ارتباط داشته باشی!؟

  12. #10
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    سه شنبه 28 فروردین 03 [ 01:56]
    تاریخ عضویت
    1390-10-11
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    2,483
    امتیاز
    37,786
    سطح
    100
    Points: 37,786, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsRecommendation Second ClassVeteranOverdriveTagger Second Class
    تشکرها
    8,332

    تشکرشده 10,023 در 2,339 پست

    حالت من
    Ashegh
    Rep Power
    372
    Array

    RE: سرنوشت من در انتخاب همسر

    برادر گرامی
    دور اون خانوم رو خط قرمز بکشید و دست از این واسطه بازیها بردارید که کار واقعا خطرناکیه

    با این کار شما نمیذارید اون خانوم حواسش رو به زندگیش جمع کنه

    و از طرفی هم خودتون در حالی که الان دارید میمونید

    اون خانوم اگر صد در صد هم دلش با شما باشه الان همسر کس دیگه ایه....بذارید زندگیشو بکنه و شما هم زندگیتونو بکنید



  13. کاربر روبرو از پست مفید maryam123 تشکرکرده است .

    maryam123 (یکشنبه 28 خرداد 91)


 
صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 23:10 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.