به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 16
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 09 اردیبهشت 93 [ 12:42]
    تاریخ عضویت
    1391-3-15
    نوشته ها
    29
    امتیاز
    1,706
    سطح
    24
    Points: 1,706, Level: 24
    Level completed: 6%, Points required for next Level: 94
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience PointsTagger Second Class
    تشکرها
    7

    تشکرشده 7 در 5 پست

    Rep Power
    0
    Array

    با ازدواج با او به مشکل برمیخورم؟(رابطه تلفنی با پسری که 3 سال کوچکتر است)

    با سلام
    من حدود دوسال پیش یه رابطه اشتباهی رو شروع کردم با یک پسر که 3 سال از من کوچکتر بود دوست شدم بصورت اتفاقی توسط تلفن و تا الان فقط همو 1 بار دیدیم و فقط رابطمون درحد پیامک و تلفن بوده.حالا احساس میکنم بهش علاقه دارم اون بیشتر داره ولی بخاط برخی مسایل نمیتونیم باهم باشیم.الان 5ماهی میشه که باهاش بهم زدم ولی نمیتونم فراموشش کنم اونم همینطور.هرروز بهم پیامک میزنه اوایلش منو تهدید میکرد که اگر باکسی ازدواج کنم همه چیز رو به شوهرم میگه ولی بعد چند ماه آرومتر شده و میگه داره همه کار میکنه تا بیاد خواستگاری.وقتی بهش میگم برای مشکلمون برو پیش یه روانشناس ممانعت میکنه میگه ما هیچ مشکلی باهم نداریم اگرهم این حرفو میزنی تا من برمو بشنوم که ما بدرد هم نمیخوریم در اشتباهی باید هرجور شده تو زنم بشی وقتی هم یچیز میگم مثلا میگم اشتباه کردم باهات دوست شدم که اینجوری بهم وابسته شدیم اوایل میگفت این حرفو نزن اتفاقا خیلی خوب شد که باهم آشنا شدیم ولی حالا وقتی این حرفو میزنم اعصابش بهم میریزه میگه میخواستی عاشقم نکنی بدبختم نکنی الان من خودمم حسابی قاطی کردم.نمیدونم میتونم باهاش ازدواج کنم یا نه؟[/size]

  2. #2
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 23 تیر 91 [ 15:10]
    تاریخ عضویت
    1391-2-03
    نوشته ها
    246
    امتیاز
    1,462
    سطح
    21
    Points: 1,462, Level: 21
    Level completed: 62%, Points required for next Level: 38
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    1,069

    تشکرشده 1,083 در 257 پست

    Rep Power
    37
    Array

    RE: آیا با ازدواج با او به مشکل برمیخورم یا خیر؟

    سلام دوست عزيز

    اين رابطه خيلي جاهاش مشكل داره, خشت اولشم كج بوده اما اول مشكلي كه خودت ميگي بخاطرش بره پيش روانشناس چيه؟

    سنتون؟ نوع اشناييتون يا يه مشكل ديگه اي هم هست؟

    راهش فقط قطع ارتباطه و اگه ميخواد بياد خوب رسمي و با احترام بياد دليلي واسه تهديدو بي احترامي نيست

    رفتارش به نظر نبخته مياد و اين وابستگي شما مشكل ساز شده

    رابطه پيامكي و تلفنيتو قطع كن, سخته اما حتما اينكارو بكن يا شمارتو عوض كن

    شناخت شما از هم خيلي اشكال داره و يه بار ديدن دليل وابستگي و ازدواج نيست

    تو اين تالار هم پره از موارد مشابه شما كه پيدا كردم لينكشو ميزارم واستون

    سن شما چقدره و خونواده هاتون در جريانن يا خير؟
    بزرگترين افت دوستي همين وابستگيه


  3. 7 کاربر از پست مفید naghashi تشکرکرده اند .

    naghashi (پنجشنبه 25 خرداد 91)

  4. #3
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 17 آبان 95 [ 15:15]
    تاریخ عضویت
    1391-2-26
    نوشته ها
    2,672
    امتیاز
    25,995
    سطح
    96
    Points: 25,995, Level: 96
    Level completed: 65%, Points required for next Level: 355
    Overall activity: 3.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveSocialVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    6,844

    تشکرشده 7,555 در 2,378 پست

    Rep Power
    351
    Array

    RE: آیا با ازدواج با او به مشکل برمیخورم یا خیر؟

    عزیز من نمی تونم نظر درستی بدم. چون اصلا نمی تونم بفهمم عشق اینترنتی و عشق تلفنی رو. وابستگی رو می فهمم. عادتو می فهمم. ولی عشق اینطوریو نه. نمی تونم نظر درستی بدم. اما یک رابطه ی دیگه مثل مال شما ولی اینترنتی بود که اینجاست. شاید به دردت بخوره.
    http://www.hamdardi.net/thread-22097-page-2.html
    اختلاف سن 3 سال در زندگی مهم نیست و اثر بدی نمی ذاره. اگه اقا بعدا پشیمون نشه. اما شکل رابطه ی شما ایراد داره. من باشم می گم عشق نبست. عادته. ولی لابد من نمی فهمم.

  5. 3 کاربر از پست مفید meinoush تشکرکرده اند .

    meinoush (پنجشنبه 25 خرداد 91)

  6. #4
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 09 اردیبهشت 93 [ 12:42]
    تاریخ عضویت
    1391-3-15
    نوشته ها
    29
    امتیاز
    1,706
    سطح
    24
    Points: 1,706, Level: 24
    Level completed: 6%, Points required for next Level: 94
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience PointsTagger Second Class
    تشکرها
    7

    تشکرشده 7 در 5 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: آیا با ازدواج با او به مشکل برمیخورم یا خیر؟

    خیلی ممنون از اینکه زود جوابمو دادین
    من 24 سالمه ایشون هم 21 سالشونه.هم خانواده من هم خانواده ایشون در جریانن حتی مادرش چند باری به اصرار پسرش بامن صحبت کرد.دلیل اینکه میگم بره پیش روانشناس اینه که دکتر صحبتهاشو گوش بده و راه حل بده که چکاری باید بکنیم ولی گوش نمیده.
    راستش منم از این میترسم که بیشتر وابسته شده باشم تا عاشق.راستش اینجوری که براتون گفتم نیست موضوع پیچیده تر از این حرفاس.نقاشی جان اوایل که دوست بودیم اون عکسشو برام پست کرد منم خوشم اومد البته مخالفت میکردم با فرستادن عکسش چون میدونستم وقتی اون بفرسته انتظار داره منم بفرستم و چون نمیتونستم عکسمو بفرستم یعنی هم اعتماد نداشتم هم خانوادم اجازه نمیدادن بهمین دلیل بهش گفتم نمیشه اونم ناراحت شد و ازم خواهش کرد ولی موضوع رو براش توضیح دادم اونم گفت پس من میام اونجا تورو ببینم از مادرش اجازه گرفت اومدو منو دید و پسند کرد.
    الان من سیمکارتمو شکستم اون شماره مادرمو داره ولی مادرم میگه میخواد سیمکارتشو عوض کنه ولی بعد زنگ میزنه محل کار پدرم که اونم از 118 ردشو زده.
    من الان کمی از لحاظ روحی بهتر شدم بدون پیامکهاش احساس میکنم نمیتونم زندگی کنم خیلی پشتکار داره حتی از منم بعضی جاها بهتر عمل میکنه یه خورده بی پرواست بخاطر همیناش دوستش دارم ولی نمیشه آینده رو ندیده گرفت.

  7. #5
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 17 آبان 95 [ 15:15]
    تاریخ عضویت
    1391-2-26
    نوشته ها
    2,672
    امتیاز
    25,995
    سطح
    96
    Points: 25,995, Level: 96
    Level completed: 65%, Points required for next Level: 355
    Overall activity: 3.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveSocialVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    6,844

    تشکرشده 7,555 در 2,378 پست

    Rep Power
    351
    Array

    RE: آیا با ازدواج با او به مشکل برمیخورم یا خیر؟

    عزیز جان دقیقا مشخص نیست مشکلت چیه. فرض می کنیم همدیگه رو دوست دارین. خانواده ها می دونن و می خواین ازدواج کنین. الان مشکل چیه؟ سوال شما چیه؟ اگه تنها مشکلی که فکر می کنی وجود داره اختلاف سنی 3 ساله این مشکلی در زندگی مشترک ایجاد نمی کنه. مگه اینکه بعدا اقا بخواد منت بذاره و خلاصه ازتون یه جورایی بابت این لطفی که کرده هی بخواد پوان بگیره و توقع داشته باشه. یا خونوادش خیلی مخالف باشن.
    در مورد شکل رابطه اتو ن و اینکه واقعا همدیگه رو دوست دارین یا عادته فکر کنی بهتره.

  8. 2 کاربر از پست مفید meinoush تشکرکرده اند .

    meinoush (پنجشنبه 25 خرداد 91)

  9. #6
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 23 تیر 91 [ 15:10]
    تاریخ عضویت
    1391-2-03
    نوشته ها
    246
    امتیاز
    1,462
    سطح
    21
    Points: 1,462, Level: 21
    Level completed: 62%, Points required for next Level: 38
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    1,069

    تشکرشده 1,083 در 257 پست

    Rep Power
    37
    Array

    RE: آیا با ازدواج با او به مشکل برمیخورم یا خیر؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط dokhtar
    با سلام
    من حدود دوسال پیش یه رابطه اشتباهی رو شروع کردم با یک پسر که 3 سال از من کوچکتر بود دوست شدم بصورت اتفاقی توسط تلفن و تا الان فقط همو 1 بار دیدیم و فقط رابطمون درحد پیامک و تلفن بوده.حالا احساس میکنم بهش علاقه دارم اون بیشتر داره ولی بخاط برخی مسایل نمیتونیم باهم باشیم.الان 5ماهی میشه که باهاش بهم زدم ولی نمیتونم فراموشش کنم اونم همینطور.هرروز بهم پیامک میزنه اوایلش منو تهدید میکرد که اگر باکسی ازدواج کنم همه چیز رو به شوهرم میگه ولی بعد چند ماه آرومتر شده و میگه داره همه کار میکنه تا بیاد خواستگاری.وقتی بهش میگم برای مشکلمون برو پیش یه روانشناس ممانعت میکنه میگه ما هیچ مشکلی باهم نداریم اگرهم این حرفو میزنی تا من برمو بشنوم که ما بدرد هم نمیخوریم در اشتباهی باید هرجور شده تو زنم بشی وقتی هم یچیز میگم مثلا میگم اشتباه کردم باهات دوست شدم که اینجوری بهم وابسته شدیم اوایل میگفت این حرفو نزن اتفاقا خیلی خوب شد که باهم آشنا شدیم ولی حالا وقتی این حرفو میزنم اعصابش بهم میریزه میگه میخواستی عاشقم نکنی بدبختم نکنی الان من خودمم حسابی قاطی کردم.نمیدونم میتونم باهاش ازدواج کنم یا نه؟[/size]
    خیلی ممنون از اینکه زود جوابمو دادین
    من 24 سالمه ایشون هم 21 سالشونه.هم خانواده من هم خانواده ایشون در جریانن حتی مادرش چند باری به اصرار پسرش بامن صحبت کرد.دلیل اینکه میگم بره پیش روانشناس اینه که دکتر صحبتهاشو گوش بده و راه حل بده که چکاری باید بکنیم ولی گوش نمیده.
    راستش منم از این میترسم که بیشتر وابسته شده باشم تا عاشق.راستش اینجوری که براتون گفتم نیست موضوع پیچیده تر از این حرفاس.نقاشی جان اوایل که دوست بودیم اون عکسشو برام پست کرد منم خوشم اومد البته مخالفت میکردم با فرستادن عکسش چون میدونستم وقتی اون بفرسته انتظار داره منم بفرستم و چون نمیتونستم عکسمو بفرستم یعنی هم اعتماد نداشتم هم خانوادم اجازه نمیدادن بهمین دلیل بهش گفتم نمیشه اونم ناراحت شد و ازم خواهش کرد ولی موضوع رو براش توضیح دادم اونم گفت پس من میام اونجا تورو ببینم از مادرش اجازه گرفت اومدو منو دید و پسند کرد.
    الان من سیمکارتمو شکستم اون شماره مادرمو داره ولی مادرم میگه میخواد سیمکارتشو عوض کنه ولی بعد زنگ میزنه محل کار پدرم که اونم از 118 ردشو زده.
    من الان کمی از لحاظ روحی بهتر شدم بدون پیامکهاش احساس میکنم نمیتونم زندگی کنم خیلی پشتکار داره حتی از منم بعضی جاها بهتر عمل میکنه یه خورده بی پرواست بخاطر همیناش دوستش دارم ولی نمیشه آینده رو ندیده گرفت.


    ميبيني خيلي حرفات تضاد داره, يه جا ميگي اشتباه كردم يه جا ميگي خوبه

    يه جا يه جور ميگي كه خونواده ات مخالفن يه جا ميگي نميدونم ميتونم زندگي كنم يا نه

    ببين ازدواج قدم اولش اومدن اون اقا به خونه شماست و شناخت زير نظر خونواده تون, اما نه اومدن به اين ديد كه بايد زنم بشي!!!

    اين يعني بچگي

    اگه خونواده ات مخالف نيستن و شرايط ازدواجو داره پس مشكل چيه؟ بياد و شناخت فرهنگي, خونوادگي, مذهبي و خيلي مسايل مهمتر رو بررسي كنيد

    اگه نه دليل قانع كننده اي هست كه من ميگم هست چون اين ادم رفتارهاش نپخته است پس ديگه مشكلي نيست و تمومش كن

    ميدوني دوست عزيز احساس ميكنم همه چي رو كامل نميگي و حرف نگفته اي اين وسط هست كه ميترسي از قاطع بودن

    يا ميترسي موقعيت بهتري واست پيش نياد و دودل شدي

    يا وابسته اي

    هر سه تاش خطاست, بشين فكراتو بكن , معايب و مزايا رو هم بسنج و از خونواده ات هم راهنمايي بخواه و نظرشونو ببرس. بعد هم به نتيجه اي كه عاقلانه بهش رسيدي عمل كن

    همين

    موفق باشي


  10. 3 کاربر از پست مفید naghashi تشکرکرده اند .

    naghashi (سه شنبه 30 خرداد 91)

  11. #7
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 09 اردیبهشت 93 [ 12:42]
    تاریخ عضویت
    1391-3-15
    نوشته ها
    29
    امتیاز
    1,706
    سطح
    24
    Points: 1,706, Level: 24
    Level completed: 6%, Points required for next Level: 94
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience PointsTagger Second Class
    تشکرها
    7

    تشکرشده 7 در 5 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: با ازدواج با او به مشکل برمیخورم؟(رابطه تلفنی با پسری که 3 سال کوچکتر است)

    میدونم تضاد داره چون قاطی کردم از یه طرف دوسش دارم از یه طرفم باید ترکش کنم.یبار امیدوارم یبار ناامید.

    اوایل بهتر بود بعدشم زیاد از لحاظ روحی تو فشار نبودم الان اینجور شدم که سعی میکنم محکم باشم.

  12. #8
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 17 آبان 95 [ 15:15]
    تاریخ عضویت
    1391-2-26
    نوشته ها
    2,672
    امتیاز
    25,995
    سطح
    96
    Points: 25,995, Level: 96
    Level completed: 65%, Points required for next Level: 355
    Overall activity: 3.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveSocialVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    6,844

    تشکرشده 7,555 در 2,378 پست

    Rep Power
    351
    Array

    RE: با ازدواج با او به مشکل برمیخورم؟(رابطه تلفنی با پسری که 3 سال کوچکتر است)

    عزیز اگه سوالتو مشخص نکنی کسی نمی دونه چطوری باید کمکی بکنه. الان چی باعث می شه که بگی "باید" ترکش کنی؟ چی باعث اینه که تصمیم به جدا شدن از ایشون بگیری و جداشدنو به محکم بودن تعبیر کنی؟ شما توی پست اولت هم مشخص نکردی مشکلت چیه. فقط نوشتی که اشتباه کردی و این رابطه رو شروع کردی. من فکر کردم شاید به خاطر اختلاف سن باشه اما اینم نیست ظاهرا. ببین واقعا مشکلت چیه. به چه دلایلی می خوای با این اقا ازدواج کنی و به چه دلایلی نمی خوای دیگه با ایشون ازدواج کنی. سوالت و مشکلت چیه؟ این شرحی که اینجا نوشتی ناقصه. نوشتی که خونواده ها می دونن و قصد به ازدواج دارن اون اقا. ولی ننوشتین شما چرا نمی خواین با ایشون ازدواج کنین.

    نقل قول نوشته اصلی توسط dokhtar
    با سلام
    من حدود دوسال پیش یه رابطه اشتباهی رو شروع کردم با یک پسر که 3 سال از من کوچکتر بود دوست شدم بصورت اتفاقی توسط تلفن و تا الان فقط همو 1 بار دیدیم و فقط رابطمون درحد پیامک و تلفن بوده.حالا احساس میکنم بهش علاقه دارم اون بیشتر داره ولی بخاط برخی مسایل نمیتونیم باهم باشیم.الان 5ماهی میشه که باهاش بهم زدم ولی نمیتونم فراموشش کنم اونم همینطور.هرروز بهم پیامک میزنه اوایلش منو تهدید میکرد که اگر باکسی ازدواج کنم همه چیز رو به شوهرم میگه ولی بعد چند ماه آرومتر شده و میگه داره همه کار میکنه تا بیاد خواستگاری.وقتی بهش میگم برای مشکلمون برو پیش یه روانشناس ممانعت میکنه میگه ما هیچ مشکلی باهم نداریم اگرهم این حرفو میزنی تا من برمو بشنوم که ما بدرد هم نمیخوریم در اشتباهی باید هرجور شده تو زنم بشی وقتی هم یچیز میگم مثلا میگم اشتباه کردم باهات دوست شدم که اینجوری بهم وابسته شدیم اوایل میگفت این حرفو نزن اتفاقا خیلی خوب شد که باهم آشنا شدیم ولی حالا وقتی این حرفو میزنم اعصابش بهم میریزه میگه میخواستی عاشقم نکنی بدبختم نکنی الان من خودمم حسابی قاطی کردم.نمیدونم میتونم باهاش ازدواج کنم یا نه؟[/size]
    چرا این رابطه رو اشتباه می دونین از اول؟
    در کل فقط یه بار همدیگه رو دیدین؟
    چرا و به خاطر چه مسایلی نمی تونین با هم باشین؟
    ایشون از شما چه چیزایی می دونن که بتونن شما رو تهدید کنن؟ چه کار کردین؟
    همه چیزو؟ چه چیزی بین شما دو تا بوده که بخوان به شوهرتون بگن؟ همون یه باری که ایشونو دیدین باهاشون رابطه جنسی داشتین؟ یا توی نت باایشون چت می کردین و فیلمی از خودتون دستشون دادین؟ چیه مشکلتون که گفتنش براتون سخته؟
    این یک مشکلی که می گین باید برین پیش روانشناس و حل شه چیه؟
    چی شده و چرا فکر می کنین اشتباه کردین با ایشون دوست شدین؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط dokhtar
    خیلی ممنون از اینکه زود جوابمو دادین
    من 24 سالمه ایشون هم 21 سالشونه.هم خانواده من هم خانواده ایشون در جریانن حتی مادرش چند باری به اصرار پسرش بامن صحبت کرد.دلیل اینکه میگم بره پیش روانشناس اینه که دکتر صحبتهاشو گوش بده و راه حل بده که چکاری باید بکنیم ولی گوش نمیده.
    راستش منم از این میترسم که بیشتر وابسته شده باشم تا عاشق.راستش اینجوری که براتون گفتم نیست موضوع پیچیده تر از این حرفاس.نقاشی جان اوایل که دوست بودیم اون عکسشو برام پست کرد منم خوشم اومد البته مخالفت میکردم با فرستادن عکسش چون میدونستم وقتی اون بفرسته انتظار داره منم بفرستم و چون نمیتونستم عکسمو بفرستم یعنی هم اعتماد نداشتم هم خانوادم اجازه نمیدادن بهمین دلیل بهش گفتم نمیشه اونم ناراحت شد و ازم خواهش کرد ولی موضوع رو براش توضیح دادم اونم گفت پس من میام اونجا تورو ببینم از مادرش اجازه گرفت اومدو منو دید و پسند کرد.
    الان من سیمکارتمو شکستم اون شماره مادرمو داره ولی مادرم میگه میخواد سیمکارتشو عوض کنه ولی بعد زنگ میزنه محل کار پدرم که اونم از 118 ردشو زده.
    من الان کمی از لحاظ روحی بهتر شدم بدون پیامکهاش احساس میکنم نمیتونم زندگی کنم خیلی پشتکار داره حتی از منم بعضی جاها بهتر عمل میکنه یه خورده بی پرواست بخاطر همیناش دوستش دارم ولی نمیشه آینده رو ندیده گرفت.
    موضوع پیچیده رو تا جایی که می تونین توضیح بدین. البته می دونین مه هر چی بنویسن می مونه و نمی تونین بعدا پاک کنین. پس اگه چیزی هست که فکر می کنین نباید بنویسین ننویسین.
    این وسط چی شده؟ دعواتون شده؟ دعوای شدیدی داشتین؟ چی شده که یکباره تصمیم گرفتین ایشونو از زندگیتون خارج کنین؟
    حال روحیتون بد بود؟
    این وسط یه اتفاقی افتاده. اما نمی فهمم شما مشکلتون چیه. اگه تصمیم به جدایی گرفتین که تصمیم گرفتین و گریه هاتونم لابد کردین تموم شده. ببینین دلایلتون برای اینکه با ایشون ازدواح کنین یا برای اینکه با ایشون ازدواج نکنین چی هستن و کدوم قدرتمندتر هستن و بر اساس اون تصمیم بگیرین.

    نقل قول نوشته اصلی توسط dokhtar
    میدونم تضاد داره چون قاطی کردم از یه طرف دوسش دارم از یه طرفم باید ترکش کنم.یبار امیدوارم یبار ناامید.]
    اوایل بهتر بود بعدشم زیاد از لحاظ روحی تو فشار نبودم الان اینجور شدم که سعی میکنم محکم باشم.
    این پستتون از ناقصی رو دست دو تای قبلیه!
    چرا باید ترکش کنین؟ چی این اجبارو براتون ایجاد کرده؟
    کی امیدوارین کی ناامید؟
    اوایل یعنی چه زمانی و بهتر بود یعنی چطور بود؟
    الان چرا از لحاظ روحی تحت فشارین و این روحی دقیقا یعنی چی از نظر شما؟
    الان اینجوری شدین؟ الان چه مشکلات و چه فشارهایی دارین؟

    اگه دوست دارین اینجا بیاین جواباتونو بنویسین. اگه هم اینجا نمی خواین یا نمی تونین توضیحی بدین از خودتون بپرسین و به خودتون جواب بدین مشخص و واضح. براساس دلایلی که دارین تصمیم درست رو بگیرید.
    موفق باشید.

  13. 2 کاربر از پست مفید meinoush تشکرکرده اند .

    meinoush (جمعه 26 خرداد 91)

  14. #9
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 09 اردیبهشت 93 [ 12:42]
    تاریخ عضویت
    1391-3-15
    نوشته ها
    29
    امتیاز
    1,706
    سطح
    24
    Points: 1,706, Level: 24
    Level completed: 6%, Points required for next Level: 94
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience PointsTagger Second Class
    تشکرها
    7

    تشکرشده 7 در 5 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: با ازدواج با او به مشکل برمیخورم؟(رابطه تلفنی با پسری که 3 سال کوچکتر است)

    [color=#8B4513]همینکه احساس میکنم مثل بچه ها فکر میکنه آخه من چون چند بار بهش گفتم حالا از روی لجبازی ازت بدم میاد و اینا اونم الان بهم میگه تو بخواه من درست و حسابی بیام جلو.یعنی میگه یک ماه باهام ارتباط داشته باش منم قول میدم بیام خواستگاری خب این یعنی چی که قول میدم آخه من مگه مامانشم که مثلا بگه مامان تو برام اون چیز بخری منم قول میدم بیشتر درس بخونم.من فکر میکنم چون اون حرفاش مشخص نیست من اینطوری قاطی کردم چون انتظار دارم قاطع باشه منم که نمیتونم هی بهش بگم بعد اونوقت فکر میکنه چقدر برا ازدواج عجله دارم که اصلا اینطور نیست اتفاقا برعکس خیلی از ازدواج میترسم ولی فقط میخوام اولا بیان تا خانوادشو ببینم اونم همینطور ثانیا تکلیفم مشخص شه چون واقعا خسته شدم.بعد اینکه ازش جدا شدم طولانیه یعنی یه مسایلی پیش اومده در طول دوستیمون یک دلیلش این هستش که حرف منو گوش نمیکرد مثلا برام کادو میفرستاد بدلیجات بعد من بهش میگفتم دیگه برام این چیزارو نفرست آخه من کجا ازش استفاده کنم؟اونم میگفت برازندته میخوام بدونی فرداها برات کارها میخوام بکنم تازه این اولشه .با اونکه بهش اینو گفته بودم ولی بازم می فرستاد بعدشم تو یه پاکت آخرش یه نامه عاشقونه برام میزاره که هدفم بدست اوردنته من دوست دارم ولی نمیدونم چطوری باید دلتو بدست بیارم.یه چیز دیگه اینکه وقتی باهاش دوست بودم شماره های مشکوک زنگ میزدن یا پیام میدادن که میای بامن دوست بشی بهشم میگفتم میگفت شمارشو بده و بقول خودش هم پشت تلفن با طرف حرفش میشده ولی من بهش اعتماد نداشتم احساس میکردم دروغ میگه چون بنظرم حرفاش دایم عوض میشد.یبارم یه آقا پسری بمن زنگ میزنه و ادعا میکرد من بهش زنگ زدم که بعد چند مدت دیگه که حرف اون غریبه به میان اومد بهم گفت اون رفیقم بوده من بهش گفتم زنگ بهت بزنه وقتی دلیلشو پرسیدم گفت که با دوستش حرف میزدن در موردم دوستش برگشته گفته این دختره از تو بزرگتره بیا و ولش کن اون باتو زندگی نمیکنه،تورو میزاره میره یروزی اونم واسه اینکه ثابت بکنه من بهش پایبندم اینکارو کرد و خیلی چیزهای دیگه.یا مثلا چند ماه پیش یه جوک زشتی پیامک داد بعد پیام داد گفت آخ ببخشید اشتباه شد وقتی هم بهش پشت تلفن گفتم تو آبرومو پیش مادرم بردی برمیگرده میگه شرمندم شرمندم اذیتت کردم این همه مدت بی ادبی کردم بدون خیلی تو فشارم هرشبم گریس دارم داغون میشم بدون تو.

    مغرورم هست نمیخواد دیگران مثل روانشناس بهش کمک کنن حتی حرفای منم گوش نمیده.بعد چون من ازش سه سال بزرگترم میترسم همین تو زندگیمون مشکل ساز بشه.

    داستان من پیچیدس واسه همین نمیتونم خوب توضیح بدم چون بعضی جاها نمیدونم یعنی میمونم چی بگم.دیشب هم بهش دروغ گفتم که دارم با یکی دوست میشم اونم گفت میخوای بهم خیانت کنی گفتم هرجور دوست داری فکر کن اونم یه آهی کشید.میدونم خسته شده چون منم انقدر داستانمو هرروز واسه مادرم تکرار کردم از همه چیز بدم اومده بدتر از همه اینکه تکلیفم مشخص نیست هیچ خواستگاری هم ندارم که بهانش کنم کار رسیده به دروغ.میترسم از سرانجام اینکار.دیگه احساسم همه چیزم داره نابود میشه.احساس میکنم لبه پرتگاهم دیر یا زود سقوط میکنم.

  15. #10
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 09 اردیبهشت 93 [ 12:42]
    تاریخ عضویت
    1391-3-15
    نوشته ها
    29
    امتیاز
    1,706
    سطح
    24
    Points: 1,706, Level: 24
    Level completed: 6%, Points required for next Level: 94
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience PointsTagger Second Class
    تشکرها
    7

    تشکرشده 7 در 5 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: با ازدواج با او به مشکل برمیخورم؟(رابطه تلفنی با پسری که 3 سال کوچکتر است)

    مثل اینکه موضوع تاپیکم عوض شده!

    راستی یه موضوع رو یادم رفت بگم شاید یکی از دلایل من واسه این جدایی این بود که حرف سکسی به میان اومد که خیلی ناراحتم کرد (با اینکه این یه حس غریزیه) البته بارها بهش گفته بودم که من دختر بدی نیستم و فکر بد درموردم نکن اونم گفت نه من میدونم ولی هنوز هم ناراحتم که چرا گذاشتم این حرفا پیش بیاد.


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 3
    آخرين نوشته: دوشنبه 27 شهریور 96, 17:01
  2. پاسخ ها: 8
    آخرين نوشته: سه شنبه 28 خرداد 92, 09:21
  3. پاسخ ها: 9
    آخرين نوشته: شنبه 20 خرداد 91, 14:03
  4. پسری که دنبال تصاویر جنسی تو نت هست ممکنه مشکل درست کنه برای اطرافیانش؟
    توسط بهار.زندگی در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 14
    آخرين نوشته: جمعه 12 اسفند 90, 15:20
  5. چگونه تمام کردن یک ارتباط دختر و پسر(چه درست چه نادرست) ؟؟
    توسط setare_tk در انجمن ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 3
    آخرين نوشته: سه شنبه 17 اردیبهشت 87, 11:52

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 18:24 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.