سلام
حدوده 3 ساله ازدواج کردم و مشکلات زندگی منو خسته کرده اگه میشه منو راهنمایی کنید من براتون از زندگیم بیشتر میگم که بتونید منو راهنمایی کنید
18 سالگی با پسر خونواده ای که از دوستهای پدر .مادرم بودند و سالها خارج از کشور زندگی میکردند ازدواج کردم اونجا ادامه تحصیل دادم و زندگی نسبتا معمولی مثل بقیه ادمها داشتیم ولی بعد از 5 سال زندگی مشترک همسرم فوت کرد و بعد از مدتی منم برگشتم ایران پیش خانواده ام
وقتی به ایران اومدم یه مقداری پول همراه خودم اوردم اینجا مشغول بکار شدم وحقوقمو پس انداز کردم که بتونم یه اپارتمان برا خودم بخرم و زندگی مستقلی تشکیل بدم
3سال پیش با اقایی تصادفا اشنا شدم که از همسرشون جدا شده بود و از نطر روحی خیلی بهم ریخته بود من سعی کردم بهش کمک کنم تا از نظر روحی بهتر شه بعد از یه مدت کوتاه از اشناییمون ایشون به من پیشنهاد ازدواج دادند و من پذیرفتم و دلیل انتخابم این بود که:
1- ادم با صداقتی به نظر میومد چون اشتباهاتشو تو زندگی زناشویی قبلیش با صداقت گفت و اشتباهات خانمشم گفت
2- مثل خیلی از مردهای دیگه که از موقعیت یه خانم مطلقه میخوان سوء استفاده کنند نبود و همون ابتدا نیتشو از دوستی گفت
بعد از ازدواجون ایشون خیلی محترمانه درخواست کردند که من اون مبلغی که سپرده داشتمو دست ایشون بدم و دلیلشم این بود که زندگی مشترک یعنی در مورد همه مسائل مشترک باشه و اینکه شما حساب بانکیت از من جداست زندگیمون خراب میشه
من تا جایی که تونستم سعی کردم ایشونو قانع کنم که این پول متعلق به منه و از این به بعد قراره همه چی بین ما مشترک شه ولی همسرم نپذیرفت زندگیمون داشت خسته کننده میشد خیلی وقتها بهونه های الکی میگرفت دعوا میکرد وقتی دلیل این کارها رو میپرسدم همه رو در انتها ربط میداد به مسائل مالی و سرمایه مشترک زندگی
دیگه من خسته شدم کم اوردم و گفتم من همه سرمایه زندگیمو دستت میدم ولی یه کاری کن من از اطمینانم پشیمون نشم
حالا خیلی وقته از اون ماجرا میگذره هیچ وقت پول منو پس نداد بهم همه پولو صرف هزینه های اضافی کرد مثل مسافرتهای خارجی و داخلی خرید چیزهای بیهوده و اضافی
هروقتم راجع به اون پول من صحبت میکنم دعوای شدیدی بین ما پیش میاد میگه اصلا پولی به من ندادی اگه هم دادی یه مقدارشو خرج مسافرتهای خارجیت کردی بقیشم بهت پس دادم میگم کی پس دادی؟
میگه همینکه دارم هزینه های زندگیتو میدم یعنی پولهارو پس دادم
موضوع بعدی اینه که ایشون همیشه رفتارشون با همه چه پیمانکارهایی که باهاش کار میکنند چه کارفرماها و حتی من طلبکارانه هست چه حق داشته باشند چه نداشته باشند
دلیلشم این هست که:
از دید ایشون مردم همه گرگ هستند و میخوان سر ایشونو کلاه بزارن میگه باید اینطوری باهاشون حرف بزنی تا حواسشون جمع شه والا سرت کلاه رفته
هروقت تو زندگی مشترک مشکلی پیش میاد منو به چشم همون مردم میبینه و همیشه منو محکوم میکنه بنابراین من سعی میکنم زیاد باهاش بحث نکنم که اعصابم خورد نشه
مشکل بعدیم اینه که بهیچ وجه هزینه های شخصی منو نمیده و من کل حقوقمو باید هزینه کنم
مشکل بعدیم اینه که مخارج خونه رو کامل پرداخت نمیکنند
ایشون کارمند نیستند و حقوق ثابتی ندارند که برنامه ریزی کنند پروژه ای کار میکنند
هر وقت پولشون از کارفرما میگیرند
هزینه های شخصیشون برمیدارن
هزینه های مربوط به پسرشون که 9 سالشه برمیدارند ( حقوق ماهیانه- هزینه معلم پیانو-هزینه معلم زبان- هزینه کلاس ورزشی- هزینه سرویس)
اگه از پولشون چیزی باقی موند واسه خونه خرید میکنند
احساس میکنم به صفر رسیدم سرمایمو از دست دادم
استقلال نظر دادن و حرف زدنمو از دست دادم
رابطم با خونواده و فامیلم کمرنگ شده
از نظر روحی افت کردم هر روز با روحیه خراب میام سرکار
از نظر ظاهر قبل از ازدواجم آراسته و مرتب بودم الان خیلی مندرس و بهم ریخته شدم
از نظر تغذیه مشکل دارم
خصوصیات خوب ایشون:
وفادار هستند
مهربون هستند
تو جمع به من احترام میذاره (البته تو جمع تا حالا کاری خلاف میل ایشون انجام ندادم که عکس این قضیه روشن شه)
فکر میکنم منو دوست داشته باشه
ممنون که منو راهنمایی میکنید
علاقه مندی ها (Bookmarks)