به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 19
  1. #1
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 28 آذر 99 [ 01:10]
    تاریخ عضویت
    1387-2-31
    نوشته ها
    1,208
    امتیاز
    22,636
    سطح
    93
    Points: 22,636, Level: 93
    Level completed: 29%, Points required for next Level: 714
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteranSocial10000 Experience Points
    تشکرها
    6,336

    تشکرشده 3,618 در 912 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    141
    Array

    چه جوری به همسرم کمک کنم (ترسیده، اعتماد به نفسش رو از دست داده!)

    سلام به دوستان خوبم؛ راستش مساله ای که برام پیش اومده؛ همون جوری که از عنوان تاپیکم مشخصه؛ موضوع همسرم هست!
    راستش دوستان قدیمی در جریان هستند؛ همسرم تک پسر و فرزند بزرگ خانواده ست. پارسال در حالی که با پدرش سر کار بود؛ در اثر یه حادثه پدرش رو جلوی چشماش از دست داد. این موضوع خوب برای همسرم که احساس وابستگی خاصی به پدر و مادرش داشت یه کم سخت تموم شد!
    راستش بیشترین فشارها بهش وارد شد؛ و صد البته به زندگی مشترکمون! اون قدری که درگیر کارها و برنامه های عزاداری و بعدش هم دادگاه و پاسگاه های بیمه و بعد هم مستمری و خلاصه کارهای خودش بود؛ زندگی ما حتی تا لبه ی تیغ هم رفت و برگشت!
    میخوام بگم همه ی این فشارها رو هر دو تحمل کردیم تا درست یک هفته قبل از سالگرد پدرش!
    از اون روز احساس یاس و ناامیدی؛ افسردگی جست و گریخته به سراغش اومده؛ احساس ترس؛ احساس عذاب وجدان؛ احساس تنهایی؛ هر چند هفته یکبار این مسائل عود میکنه؛ بعد تموم؛ دوباره شروع میشه!
    راستش هر کاری که از دستم برمیومد براش انجام دادم؛ رفتارهاش نگرانم کرده؛ شده عین یه کوچولو! مثلا شاید قبلا موضوع دعوای بین مون رو با کمک گرفتن از مادرش حل می کرد؛ اما هیچ وقت نشده بود که بخواد مسائل سرکارش رو هم با کمک گرفتن از من و مادرش بخواد حل کنه!
    کوچک ترین مساله ی سرکارش براش بزرگ میشه و پناه می یاره به مادرش که تو به صاحب کارم زنگ بزن! تو باهاش حرف بزن؛ تو با کارگرام صحبت کن!
    خیلی باهاش صحبت کردم؛ امروز بهم میگفت: احساس میکنم دیگه نمی تونم تنهایی کار کنم؛ تنهایی مسئولیت قبول کنم!
    احتیاج به یه شریک دارم. در صورتی که سالها بود خودش تنهایی کار برمیداشت؛ چند تا کارگر داشت؛ فقط یک سال بود که با پدرش شریک شده بود.
    لطفا راهنماییم کنید.

  2. #2
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    جمعه 03 فروردین 03 [ 04:10]
    تاریخ عضویت
    1390-10-11
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    2,483
    امتیاز
    37,786
    سطح
    100
    Points: 37,786, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsRecommendation Second ClassVeteranOverdriveTagger Second Class
    تشکرها
    8,332

    تشکرشده 10,022 در 2,339 پست

    حالت من
    Ashegh
    Rep Power
    372
    Array

    RE: چه جوری به همسرم کمک کنم (ترسیده، اعتماد به نفسش رو از دست داده!)

    دل عزیز سلام

    امیدوارم خوب باشی

    در محضر شما جواب دادن کمی سخته.اما من هم همچین تجربه ای رو داشتم

    همسر منم اخیرا برای پدرش مشکلی پیش اومده و شدیدااا همسرم رو درگیر کرده....به قولی دیگه کاملا زندگی از دستش درامده
    حتی دیگه درست و حسابی هم سرکار نمیره

    بالاخره اتفاق وحشتناکی برای همسرت افتاده...و قطعا بیشتر از یکسال زمان میخواد تا این روح آسیب دیده اش ترمیم پیدا کنه.

    شما باهاش همدردی کن..بهش بگو کاملا درکش میکنی و هرکسی جای تو بود همین رفتار رو میکرد

    اون الان به درک اطرافیان خیلی بیشتر نیاز داره....به اینکه بیان و باهاش همدردی کنن و بهش بگن از این اتفاقی که برای تو افتاده ما خیلی ناراحتیم...

    این اتفاق باعث شده همسرت تمرکزش رو از دست بده و در واقع حس به بچه ای بهش دست بده که حامی و پشتیبانش رو از دست داده...و به قول خودت اعتماد به نفسش کم شده

    دل عزیز شما خودت ماهر هستی...اما انقدر درکش کن تا دیگه نهایتی نداشته باشه....

    مطمئن باش فشاری که روی همسرت بوده و هست خیلی بیشتر از شماست...

    اون حامی و عزیزش رو با شکل بدی از دست داده....و الانم خودش رو حسابی گم کرده....شما هم قطعا سختی کشیدی ولی نه به اندازه اون

    اگر پرخاشگری میکنه...داد و بی داد میکنه...از همه چیز ایراد میگیره صبوری کن تا به خودش بیاد...

    اون ممکنه با خودش فکر کنه وای خدایا همه چیمو دارم از دست میدم...

    پدرم..کارم...زندگیم...زنم....

    اما شما با حمایت بی دریغت بهش نشون بده که اگر همه چیش رو هم از دست بده شما انقدر محکم کنارشی که میتونی در همه سختی ها یاریش کنی

    توکلت به خدا باشه

    انشالله درست میشه

  3. 4 کاربر از پست مفید maryam123 تشکرکرده اند .

    maryam123 (چهارشنبه 17 خرداد 91)

  4. #3
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 28 آذر 99 [ 01:10]
    تاریخ عضویت
    1387-2-31
    نوشته ها
    1,208
    امتیاز
    22,636
    سطح
    93
    Points: 22,636, Level: 93
    Level completed: 29%, Points required for next Level: 714
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteranSocial10000 Experience Points
    تشکرها
    6,336

    تشکرشده 3,618 در 912 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    141
    Array

    RE: چه جوری به همسرم کمک کنم (ترسیده، اعتماد به نفسش رو از دست داده!)

    مریم جان! دارم تمام سعیم رو میکنم؛ به قول شما اون قدر درکش کردم که همین الان بهم "اس زده که اگر تو رو نداشتم الان مرده بودم." اما این وضعیت برای همسرم که همیشه به پیشرفت کاری و صد البته موقعیتش اهمیت میداد داره تبدیل میشه به یه معضل! ایشون به شدت از کارش فراری شده؛ سر کار که میره؛ نمی تونه تحمل کنه، سر هر مساله ای که پیش میاد میگه دیگه نمی رم سر این کار؛ خسته شدم. آرزوم شده این که کارم رو عوض کنم!
    از اون طرف خودش رو مسئول کارگرهاش میدونه و دائم میگه اگر پیش من نباشن؛ بیچاره ها چی کار کنن، اون ها کارگر روزمزد هستند؛ بعد میگه می ترسم از دستشون بدم و دیگه نتونم آدم های خوبی مثل اون ها پیدا کنم!
    مغزش به شدت داره فکر میکنه؛ تا میاد بخوابه یا یه کم منو بغل کنه؛ میگه من و تو باز همدیگه رو داریم که ناراحت شدیم بغل هم آروم بگیریم؛ مادرم چی؟ مادرم اگه ناآروم بشه؛ کیو داره؟
    این چند وقته اون قدر باهاش همدردی و هم حسی کردم که دیگه احساس میکنم دارم کم میارم؛ مادرشوهرم دائم داره در مورد همسرم و وضعیتش صحبت میکنه و نگرانه که نکنه اتفاقی براش بیافته؛ دائم بهش دلداری میده؛ حمایت های افراطی داره میکنه!
    چه جوری باید از این وضعیت نجاتش بدم؟

  5. #4
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    جمعه 03 فروردین 03 [ 04:10]
    تاریخ عضویت
    1390-10-11
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    2,483
    امتیاز
    37,786
    سطح
    100
    Points: 37,786, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsRecommendation Second ClassVeteranOverdriveTagger Second Class
    تشکرها
    8,332

    تشکرشده 10,022 در 2,339 پست

    حالت من
    Ashegh
    Rep Power
    372
    Array

    RE: چه جوری به همسرم کمک کنم (ترسیده، اعتماد به نفسش رو از دست داده!)

    دل عزیز...
    درک میکنم شرایطتت رو....

    اگر همسرت میگه کی مادرمو آروم میکنه شما بگو میخوای بریم پیشش یا میخوای بیاریمش پیش خودمون....

    بازم میگم دل جان
    همسرت الان دوست داره فقط درک بشه....همه بهش بگن آخ چه مصیبتی...تو چقدر عذاب کشیدی !

    -بهش اجازه بده در مورد احساساتش باهات صحبت کنه.اصلا حرفشو قطع نکن..بذار خالی بشه

    -به خاطر ناراحت بودنش و عصبانی بودنش سرزنشش نکن چون این روند برگشت به حالت طبیعی رو مختل میکنه

    شاید همسرت داره یه دوره خفیفی از افسردگی رو طی میکنه

    بهتره سر به سرش نذاری و خودت به یه روانپزشک مراجعه کنی
    در این جور موارد داروهای ضد افسردگی تجویز میشه

    من الان جایی خوندم که افراد در این شرایط توانایی در تصمیم گیری های مهم رو از دست میدن.


    این لینک هم به نظرم مفید امد.

    http://www.atieclinic.com/amozeshi-gham.htm

  6. 4 کاربر از پست مفید maryam123 تشکرکرده اند .

    maryam123 (چهارشنبه 17 خرداد 91)

  7. #5
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 23 اسفند 92 [ 23:20]
    تاریخ عضویت
    1390-4-25
    نوشته ها
    643
    امتیاز
    4,583
    سطح
    43
    Points: 4,583, Level: 43
    Level completed: 17%, Points required for next Level: 167
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    2,779

    تشکرشده 2,844 در 585 پست

    Rep Power
    78
    Array

    RE: چه جوری به همسرم کمک کنم (ترسیده، اعتماد به نفسش رو از دست داده!)

    اون لينك خيلي مفيده حتمابخونش

  8. 2 کاربر از پست مفید یک زن امیدوار تشکرکرده اند .

    یک زن امیدوار (چهارشنبه 17 خرداد 91)

  9. #6
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 23 دی 00 [ 03:31]
    تاریخ عضویت
    1388-2-21
    نوشته ها
    1,176
    امتیاز
    30,655
    سطح
    100
    Points: 30,655, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranSocial25000 Experience Points
    تشکرها
    6,023

    تشکرشده 6,300 در 1,292 پست

    Rep Power
    138
    Array

    RE: چه جوری به همسرم کمک کنم (ترسیده، اعتماد به نفسش رو از دست داده!)

    سلام دل عزیز

    همسر شما با چند مشکل مواجه هست

    1_ غم از دست دادن پدر
    2_ احساس از دست دادن تکیه گاه
    3_ احساس مسئولیت زیاد در شرایط روحی بد که مسبب تشدید فشار روحی است . (احساس مسئولیت چند جانبه در برابر کار، خانواده خود، خانواده پدری که در آن پسر بزرگ است)

    اینکه شوهر شما از غم و اندوه مادرش با شما صحبت می کنه نشان از نگرانی در رابطه با خانوادش هست و همینطور غم خودش . نمیدونم همسر شما چقدر فرصت عزاداری داشته اما هنوز نتونسته با غم از دست دادن پدر کنار بیاد .

    همسر شما در حال حاضر دچار خلاء روحی شده ،دلداری شما خوبه اما جنبه درمانی نداره و حتی میتونه برای همسرتون وابستگی به وجود بیاره مخصوصا که احساس ناتوانی در برابر مسئولیت هاش داره (همین که در رابطه با کارش از شما مشورت می خواد نشانه های وابستگی است). در واقع همسرتون به شما تکیه می کنه و همین هم باعث خستگی شما میشه .

    همسرتون باید قوای روحی خودش رو بالا ببره برای این کار شما باید با محبت باشید اما نه تکیه گاه و همینطور به مشاور مراجعه کنند تا با غم مرگ پدر کنار بیان و همینطور متوجه بشن که احساس مسئولیت زیادی دارن که خود این باعث احساس ناتوانی در ایشون میشه .


    درضمن تغییر فضا و شرایط مثل مسافرت و تفریح ممکنه مفید باشه . وقتی میگه خسته ام و نمی خوام دیگه کار کنم بهتره از فضای کاری برای مدتی دور بشن اما با عنوان یک مسافرت و..... نه برای همیشه .

  10. 4 کاربر از پست مفید baran.68 تشکرکرده اند .

    baran.68 (پنجشنبه 18 خرداد 91)

  11. #7
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 28 آذر 99 [ 01:10]
    تاریخ عضویت
    1387-2-31
    نوشته ها
    1,208
    امتیاز
    22,636
    سطح
    93
    Points: 22,636, Level: 93
    Level completed: 29%, Points required for next Level: 714
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteranSocial10000 Experience Points
    تشکرها
    6,336

    تشکرشده 3,618 در 912 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    141
    Array

    RE: چه جوری به همسرم کمک کنم (ترسیده، اعتماد به نفسش رو از دست داده!)

    باران جان! عزیزم، سلام! امیدوارم که حالتون خوب باشه. خیلی خوشحال شدم وقتی دیدم که باز برگشتید.
    "همسر شما در حال حاضر دچار خلاء روحی شده ،دلداری شما خوبه اما جنبه درمانی نداره و حتی میتونه برای همسرتون وابستگی به وجود بیاره مخصوصا که احساس ناتوانی در برابر مسئولیت هاش داره (همین که در رابطه با کارش از شما مشورت می خواد نشانه های وابستگی است). در واقع همسرتون به شما تکیه می کنه و همین هم باعث خستگی شما میشه ."
    دقیقا موضوع همینه، راستش من دیگه کشش ندارم برای دلداری دادن، برای اینکه در این موارد باهاش همدلی کنم، خسته شدم، نشانه های خستگی رو در خودم می بینم؛ امروز وقتی بهم زنگ زد؛ اصلا دلم نمی خواست با یه مرد پژمرده صحبت کنم؛ بهم میگه: " من دارم حرفهای دلم رو به تو میزنم؛ اگر به تو نگم پس به کی بگم؟"
    اما من دیگه توانایی گفتن و شنیدن حرفهای تکراری رو ندارم؛ دیروز مادرشوهرم مدام این حرفها رو تکرار کرده؛ بعد خاله ی شوهرم اومده؛ باز همون حرفها، بعد عمه اش؛ اصلا دیگه دوست ندارم این حرفهای خسته کننده رو بشنوم!

    "درضمن تغییر فضا و شرایط مثل مسافرت و تفریح ممکنه مفید باشه "
    نمی دونم چرا قبول نمیکنه که بریم مسافرت؛ میگه الان شرایطش نیست؛ میخوام دنبال یه کار جدید بگردم، باید اول شرایط کاریم جور بشه بعد! الان اصلا روحیه اش رو ندارم.
    دیگه نمی دونم چی کار کنم؟
    تصمیم گرفتم مثل روزهای عادی و دقیقا مثل یه آدم عادی با شرایط نرمال باهاش برخورد کنم؛ شاید کمی به خودش بیاد و فکر نکنه واقعا حالش بده! نظرتون چیه؟

  12. #8
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 12 آبان 92 [ 20:45]
    تاریخ عضویت
    1389-5-11
    نوشته ها
    232
    امتیاز
    3,474
    سطح
    36
    Points: 3,474, Level: 36
    Level completed: 83%, Points required for next Level: 26
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    346

    تشکرشده 346 در 157 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: چه جوری به همسرم کمک کنم (ترسیده، اعتماد به نفسش رو از دست داده!)

    سلام عزیزم


    عزیزم من کارشناس نیستم وشاید نتونم مثل بقیه راهنمائیت کنم...
    ولی عزیزم من حدس میزنم اون بیشتر به یه همزبون از جنس خودش بیشتر احتیاج داره...شاید اون احساس ونیازی که ایشون دارن با هم کلام وهم صحبتی با چنین کسانی(مردها) بهتر بتونه ایشون رو به روال عادی زندگی برگردونه...(اون نیرو یاقدرت یا چی بگم اون امیدو بیشتر یه مرد میتونه به همجنسش انتقال بده درست مثل ما خانمها........ (تو بعضی مسائل وپیش آمدها ما خانمها بیشتر همدیگه رو درک میکنین وبهتر میتونیم بهم کمک کنیم...)
    چون دربیشتر صحبتهاتون گفتین که مادرش یا خالش وعمش ... پس معلومه که ایشون الان خودشو خیلی تنها احساس میکنه....به نظرت تو خانوادتون یه نفر (مرد) کی میتونه بیشتر باهاش باشه یا کمکش کنه کیو بیشتر قبول داره؟؟؟؟
    [color=#32CD32
    ]رفت وآمدهای خانوادگی هم به نظرم خیلی موثره.....[/color]
    البته نقش خودتو فراموش نکن
    موفق باشی عزیزم

  13. کاربر روبرو از پست مفید ثمین1360 تشکرکرده است .

    ثمین1360 (دوشنبه 22 خرداد 91)

  14. #9
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 21 تیر 99 [ 21:50]
    تاریخ عضویت
    1390-2-14
    نوشته ها
    1,339
    امتیاز
    22,823
    سطح
    93
    Points: 22,823, Level: 93
    Level completed: 48%, Points required for next Level: 527
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteran10000 Experience PointsTagger First ClassOverdrive
    تشکرها
    3,264

    تشکرشده 3,442 در 1,036 پست

    Rep Power
    148
    Array

    RE: چه جوری به همسرم کمک کنم (ترسیده، اعتماد به نفسش رو از دست داده!)

    سلام دل
    هر چیزی از حد بگذره باعث افراط و تفریط میشه حتی دلداری که یه عادت پسندیده است
    که دلداری زیاد شما و مادر همسرتون افراطی شده و فقط و فقط از همسرتون یه مرد وابسته ساخته که تا مشکلی پیش میاد پناه میاره به شماها و به خودش زحمت فکر کردن و حل کردن مشکلاتشو نمی ده

    برخوردتو عوض کن
    مثلا میگه کارگرا فلانند و بهمان
    شما بگو یادته دو سال پیش همین مشکلو داشتی ولی بدون اینکه من متوجه بشم ،خیلی خوب و عالی حلش کردی پس الانم می تونی چون مرد من همیشه بهترین راه حل ها رو داره

    در واقع تشویقش کن و بدون اینکه بهش راه حل بدی بهش بفهمون که باید به تنهایی مشکلتو به خوبی حل کنی

    شیرش کن بفرستش تو دل مشکلاتش
    [align=center]خوشبخت کسی نیست که مشکلی ندارد
    بلکه کسی است که با مشکلاتش مشکلی ندارد .[/align]

  15. 2 کاربر از پست مفید eghlima تشکرکرده اند .

    eghlima (دوشنبه 22 خرداد 91)

  16. #10
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 28 آذر 99 [ 01:10]
    تاریخ عضویت
    1387-2-31
    نوشته ها
    1,208
    امتیاز
    22,636
    سطح
    93
    Points: 22,636, Level: 93
    Level completed: 29%, Points required for next Level: 714
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteranSocial10000 Experience Points
    تشکرها
    6,336

    تشکرشده 3,618 در 912 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    141
    Array

    RE: چه جوری به همسرم کمک کنم (ترسیده، اعتماد به نفسش رو از دست داده!)

    دوستای خوبم؛ راستش وضعیت روحی همسرم خیلی بد شده، این موضوع رو وقتی دیروز که دائم گریه می کرد متوجه شدم و بنابراین مادر همسرم پیشنهاد داد که دکتر روان پزشک ایشون رو عوض کنیم و ببریم یه جای دیگه؛ بنابراین دیروز هر سه با هم رفتیم مطب و دکتر بعد از کلی پرسش از همسرم و البته من؛ گفت: که ایشون افسردگی شدید گرفته و داروهاش رو عوض کرد.
    از دیروز هم مدام به من میگه که کنارم بشین و فقط برام حرف بزن؛ حرف زدنت آرومم میکنه؛ حاضر نیست هیچ مسافرتی هم بره و میگه فقط میخوام تکلیف کارم روشن بشه! البته تصمیم گرفته به طور کامل پیمانکاری رو بذاره کنار و با شریک قدیمیش شراکتی کار کنه؛ میگه نمی خوام دیگه مسئولیت سنگین و استرس روی دوشم باشه!
    راستش همه بهم میگن که بهترین زمان برای باردار شدن و ایجاد تحول توی زندگیتون همین الانه؛ همسرت نیاز داره به یه تغییر و تحول جدید که پدر و خاطراتی رو که باهاش داشته یه کم برای کمرنگ کنه!
    نمی دونم؛ خودم هم احساس میکنم درست میگن؛ چون توی این چند روز وقتی حرف از بچه به میون آوردم؛ خنده رو روی لبهاش دیدم؛ در غیر این صورت فقط سکوت و گریه و غم بوده!

    در مورد دلداری دادن های هم جنس هاش؛ متاسفانه ایشون چند تا دایی فقط داره که هیچ کدومشون توی این شرایط نیومدن که بهش سر بزنن؛ به جای اون سیل خانوم هایی بوده که بهشون سر زدن یا زنگ زدن تا حالشون رو بپرسن و باهاش حرف زدن؛ ازش خواستم که بره شنا؛ اما قبول نمیکنه!


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. جلب اعتماد یک فرد بسیار مغرور
    توسط amir_ali در انجمن عقد و نامزدی
    پاسخ ها: 4
    آخرين نوشته: دوشنبه 27 بهمن 93, 03:35
  2. چطور رفتاری با سیاست و تدبیر داشته باشم؟!
    توسط tanin-91 در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 2
    آخرين نوشته: پنجشنبه 19 تیر 93, 13:56
  3. سیاست های زنانه در همسر داری
    توسط کاترین در انجمن مقالات و مطالب آموزشی در مورد خانواده
    پاسخ ها: 11
    آخرين نوشته: جمعه 23 اسفند 87, 22:09
  4. +اختلافات اعتقادی و سیاسی
    توسط ofog در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 3
    آخرين نوشته: چهارشنبه 22 اسفند 86, 22:02

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 19:55 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.