به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 29
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 21 آذر 91 [ 14:45]
    تاریخ عضویت
    1390-10-14
    نوشته ها
    56
    امتیاز
    1,161
    سطح
    18
    Points: 1,161, Level: 18
    Level completed: 61%, Points required for next Level: 39
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    51

    تشکرشده 51 در 24 پست

    Rep Power
    0
    Array

    بالاخره اقدام قانونی برای تعیین تکلیف زندگیم کردم

    سلام به همه دوستان
    نمی دونم چند نفر از شما ها در جریان مشکل من هستید اگه دوست داشتید می تونید تاپیک قبلی منو با عنوان " از بلاتکلیف ماندن خسته شدم " را بخونید. ولی باز هم به طور مختصر شرحی از ماوقع رو می دم .
    من و شوهرم 31 و 34 سالمونه و بعد از 2 سال دوران عقد و نامزدی سال 86 رسما زندگی مشترکمان را شروع کردیم و الان یه پسر 3 ساله هم داریم . از خصوصیات بارز همسرم که باعث اختلاف و کینه بینمان شد اینکه ایشون تنبل و تن پرور هستند و بیشتر به خودشان فکر می کنند یعنی اگر زمانی پیش بیاید که یکی از ما دونفر باید بخوابد اون یکنفر ایشون هستند با اینکه من شاغل هستم و صبحهای زود باید از خواب بیدار بشم و ایشون شغل آزاد دارند ولی به هر حال حق تقدم را به خودشان می دهند یا اینکه طاقت گرسنگی ندارند و در شرایط مشابه فوری از کوره در می روند و به هر نحوی حتما باید اول شکم ایشان پر بشود یا ... از این مثالها صدتا هم می تونم بیارم ولی در این مجال نمی گنجد ایشان کارشناس حسابداری هستند ولی تن به کار تخصصی خودش نمی ده و حاضره یک کار پیش پا افتاده در مغازه پدرش داشته باشه و دغدغه و استرس زود از خواب بیدار شدن و زود خوابیدن رو نداشته باشه و آقا بالاسری هم نداشته باشه به خاطر دوری محل زندگی مان و مغازه و نوع کاری که دارند شبها زودتر از ساعت 11 نمیومد و تازه سر شب ایشون بود و من باید به هر نحو ترگل و ورگل اون موقع شب آماده پذیرایی از شوهرم می بودم و ایشون هم تا ساعت 3 نصف شب گاهی دیر تر پای تلویزیون می نشست و مراعات مرا نمی کرد که باید صبح زود از خواب بیدار می شدم از اون گذشته هیچ وقتی رو برای باهم بودن نداشتیم فردا هم تا لنگ ظهر خواب بود و من سر کار. خلاصه به خاطر اختلافهایی که با هم داشتیم بیشتر کارمان به قهر و قهر کشی می رسید و منو خونه بابا می فرستاد و بعدش تا ماهها جدا از هم زندگی می کردیم و من هر دفعه به خاطر حفظ آبروی خودم و خانوادم و به خاطر پسرم بر می گشتم ولی اینبار دیگه اوضاع حسابی فرق می کنه بعد از یه اختلاف و دعوای الکی وقتی پدر و مادرم برای وساطت اومدن آنچنان کولی گیری در آورد که انگار چی شده خلاصه دوباره منو وادار کرد که برم خونه بابام و الان 9 ماه از اون تاریخ می گذره و تو این مدت نه پدری نه مادری نه خودش و نه کس و کارش هیچ کس سراغمونو نگرفت و دردمونو نپرسید حتی تو این 9 ماه فقط 3 بار بچه اش رو دیده و الان هم 3 ماه بیشتره که اونو نمی بینه و ککش هم نمی گزه البته باید بگم بعد عید دیگه خودم نخواستم بچه رو بهشون بدم چون خیلی تو روحیه اش تاثیر می ذاشت و دو هوایی می شد ولی انگار هیچ فشار روحی بهش وارد نمیشه .
    بعد 9 ماه صبر کردن من به جای اینکه به خودش بیاد بهم زنگ زد گفت بیا جهیزیه ات رو ببر می خوام خونه رو تحویل بدم چرا کرایه مفت بدم صاحبخونه بخوره اولش جدی نگرفتم بعد صاحبخونه که دوست بابام بود بهش گفته بود که دامادت اومده میگه یه مقدار از پول پیش رو بهم بده می خوام سر ماه خونه رو تخلیه کنم منم از لحاظ قانونی مجبورم این کارو بکنم فقط خواستم شمار و در جریان بذارم اینو که شنیدم دیگه صبرم سر اومد و رفتم شکایت کردم آخه همسر من دو روز بعد من قفل درو عوض کرده بود و منو خونه راه نمی داد هم بابت این کارش که حکم کیفری داره اقدام کردم هم بابت نفقه و هم اینکه صد تا از مهریه مو گذاشتم اجرا فردا هم اولین دادگاهمون تشکیل میشه نمی دونم کار درستی کردم یا نه هنوز هم برای جدایی و طلاق تردید دارم ولی با دست روی دست گذاشتن هم نه تنها کاری پیش نمی رفت بلکه داشت ازمون سوء استفاده هم می کرد .
    حالا بعد از اینکه نامه دادگاه دستش رسیده بهم اس ام اس داده که چرا نخواستی برگردی سر خونه و زندگیت و کارو به دادگاه کشوندی ؟ من 9 ماهه به امید برگشتت صبر کردم چرا اینکارو کردی ؟
    به نظر شما این حرفش چه معنی می ده من نخواستم یا اون اصلا کی اومد دنبالم آخرین حرفش این بود که بیا وسایلتو جمع کن ببر می خوام خونه رو تخلیه کنم نمی دونم به خاطر ترس از پرداخت مهریه است یا اینکه قاطی کرده چرا این حرفو زد ؟ حسابی گیج شدم تو رو خدا نظر بدین دیگه مخم کار نمی کنه یعنی چی تو سرشه آخرش چی میشه یکی یه چیزی بگه

  2. کاربر روبرو از پست مفید mitra6057 تشکرکرده است .

    mitra6057 (چهارشنبه 17 خرداد 91)

  3. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 21 تیر 91 [ 17:34]
    تاریخ عضویت
    1391-1-19
    نوشته ها
    117
    امتیاز
    1,367
    سطح
    20
    Points: 1,367, Level: 20
    Level completed: 67%, Points required for next Level: 33
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    151

    تشکرشده 151 در 59 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: بالاخره اقدام قانونی برای تعیین تکلیف زندگیم کردم

    سلام میترا جان
    دوست عزیز تو 9 ماه صبر کردی
    و الان قانونی اقدام کردی
    امیدوارم موفق باشی و اگه دلت پیشه زندگیته انشاا... برمی گردی
    بالاخره تو باید تکلیف خودتو روشن می کردی
    اگه شوهرت بهت همچین اس ام اسی زده چون بهش شوک وارد شده و اصلا فکر نمی کرده تو همچین کاری بکنی
    اون فکر می کرده تو صد سالم بشینی خونه بابات جیکتم در نمیاد
    خدا بزرگه
    برات دعا می کنم

  4. 2 کاربر از پست مفید گل یاس تشکرکرده اند .

    گل یاس (دوشنبه 22 خرداد 91)

  5. #3
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 09 بهمن 91 [ 11:43]
    تاریخ عضویت
    1390-1-09
    نوشته ها
    237
    امتیاز
    2,402
    سطح
    29
    Points: 2,402, Level: 29
    Level completed: 68%, Points required for next Level: 48
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    818

    تشکرشده 848 در 197 پست

    Rep Power
    37
    Array

    RE: بالاخره اقدام قانونی برای تعیین تکلیف زندگیم کردم

    سلام میترای عزیز

    به نظرم شما کار درستی (در این شرایط) نکردید.
    شاید هیچوقت برای شکایت و دادگاه دیر نباشه. اما برای مصالحه و پادرمیونی بزرگترها خیلی زود دیر میشه.
    بهتر نبود قبلش باهاش حرف میزدید؟

    البته کاملا به شما حق میدم که خسته و درمونده باشید . واقعا شرایط سختی داشتید و تحملش ناراحت کننده است.

    اما پای یه زندگی در میونه. پای یه بچه که تا امروزم خیلی براش تلاش کردید.
    خواهش میکنم به خودت مسلط باش و کاری رو انجام بده که درست ترین کار باشه.

  6. #4
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 21 آذر 91 [ 14:45]
    تاریخ عضویت
    1390-10-14
    نوشته ها
    56
    امتیاز
    1,161
    سطح
    18
    Points: 1,161, Level: 18
    Level completed: 61%, Points required for next Level: 39
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    51

    تشکرشده 51 در 24 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: بالاخره اقدام قانونی برای تعیین تکلیف زندگیم کردم

    سلام گل یاس و مهربونی عزیز
    از توجه و همدردی شما ممنونم ولی به خدا شب عید هم بهش زنگ زدم و التماسش کردم که در و باز کنه تا برگردم هم بهش پیام دادم ، هم مادرم به پدرش گفت که ما شرطی نداریم بیاد دست زن و بچه اش رو بگیره ببره ، هم به داییش گفتیم که داماد عمه ام و معرف ما برای ازدواج بود ولی اون بیچاره هم حریفش نشد ، هم اینکه یکی دیگه از داییهاش که ما رو خیلی دوست داشت عید خواسته بیاد با من حرف بزنه و آشتی بده آقا نذاشته و گفته دیگه بین ما همه چی تموم شده ، هم همسایه مان چندین بار باهاش حرف زده بود و خواسته بود تا مارو آشتی بده ولی با جواب سر بالا و بی منطق آقا روبرو شده بودند بیچاره مرد ریش سفید سید که بسیار آدم محترمی می باشد می گفت کسی تا حالا حرف منو زمین ننداخته بود و من تا به این سن همچین چیزی ندیده بودم و خدا هم نکند که ببینم آخرش بهم گفت باز هم خودت می دونی ولی به نظر من این مرد درست شدنی نیست.
    من تو این 9 ماه هر کاری برای اینکه زندگیمون از هم نپاشه انجام دادم اگه به صبر باشه فکر نمی کنم کسی به اندازه من تو شرایطی که مقصر اصلی طرف مقابلت باشه دوام بیاره ،اجازه دخالت به هیچ کس حتی پدرم ندادم و خواستم تصمیم خودم باشه وگرنه الان خیلی وقت بود که از هم جدا شده بودیم ، غرور خودم رو شکستم و بهش زنگ زدم و التماس کردم ولی اون بی تفاوت به من و حرفهام و مهمتر از همه آینده پسر عزیزمان جواب رد داد و احساسات من و پسرم رو نادیده گرفت شاید نتو نید درک کنید وقتی فرزندتان تو سن دو سه سالگی حسرت آغوش پدرش رو داشته باشه و از داشتن او بی دلیل محروم باشه چه درد بزرگی رو قلب مادرش می اندازه آخه یه پدر چقدر باید بی عاطفه و لجباز و یکدنده باشه مگه من چه جرمی مرتکب شدم که بخواد اینطوری طلافی کنه .
    به نظر شما یه همچین مردی می تونه تکیه گاه مطمئنی برای من و بچه ام باشه ؟ تو شرایط سخت یه زن بیشتر از هر چیز به حمایت شوهرش احتیاج داره ولی مال ما از اول هم برعکس بود با همه این اوصاف باز هم میگید که من عجله کردم یعنی چقدر دیگه باید منتظر می شدم وامیستادم تا پول پیش خونه رو که خودم داده بودم بگیره بره یا اینکه خونه اش رو بفروشه و به نام باباش بزنه؟ همین که خرجی بهمون نمیده و یارانه مان رو هم میگیره می خوره بس نیست ؟
    لطف مکرر من شده بود حق مسلم این آقا و فکر می کنم صبر بیشتر از این میشد حماقت نه نجابت که من تا حالا به خرج دادم .

  7. 2 کاربر از پست مفید mitra6057 تشکرکرده اند .

    mitra6057 (یکشنبه 04 تیر 91)

  8. #5
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 09 بهمن 91 [ 11:43]
    تاریخ عضویت
    1390-1-09
    نوشته ها
    237
    امتیاز
    2,402
    سطح
    29
    Points: 2,402, Level: 29
    Level completed: 68%, Points required for next Level: 48
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    818

    تشکرشده 848 در 197 پست

    Rep Power
    37
    Array

    RE: بالاخره اقدام قانونی برای تعیین تکلیف زندگیم کردم

    میترا جونم
    اگر اینطوره که برامون تعریف کردی، پس کار درست رو انجام دادی .
    این باعث میشه پیش وجدان خودت و سوالات پسرت پاسخ خوب و مطمئنی داشته باشی و بگی که همه تلاشتو کردی و کوتاهی نکردی.

    حالا که انشالله فردا برای دادگاه میری، به جدایی اصرار نکن. سعی کن تا اونجا که میشه زندگیتو سروسامون بدی. البته اصلا از حقوق قانونی خودت و فرزندت نگذر.
    اما تلاش کن پرونده ات تو یه مسیر مصالحه و سازش قرار بگیره.

    طلاق رو به زبون نیار خانم گل.

  9. کاربر روبرو از پست مفید mehrabooni تشکرکرده است .

    mehrabooni (یکشنبه 04 تیر 91)

  10. #6
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 21 آذر 91 [ 14:45]
    تاریخ عضویت
    1390-10-14
    نوشته ها
    56
    امتیاز
    1,161
    سطح
    18
    Points: 1,161, Level: 18
    Level completed: 61%, Points required for next Level: 39
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    51

    تشکرشده 51 در 24 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: بالاخره اقدام قانونی برای تعیین تکلیف زندگیم کردم

    سلام دوستان
    همین الان از اولین جلسه مون تو شورای حل اختلاف که بابت تعویض قفل در خونه بود برگشتم هیچ حرف منطقی برای دفاع از خودش نداشت و تقریبا قیافه شکست خورده ها رو داشت باید بگم خیلی از این بابت ناراحتم هیچ حس خوشحالی تو وجودم نیست اصلا دلم نمی خواد شکست خورده ببینمش می گفت من زندگیمو دوست دارم و خواهان برگشت من بود منتها من راضی نشدم که همینطوری برگردم شرط من برای برگشت گرفتن حق طلاقه و اون هم راضی نشد این حق رو بهم بده به همین دلیل پرونده عدم صلاحیت و عدم سازش طرفین خورد و به دادسرا ارجاع داده شد نمی دونم دارم چیکار می کنم آیا راه درست رو می رم یا نه ؟ کارشناسهای محترم هم که هیچ نظری نمی دن تورو خدا شماها ازشون بخواین راهکار جلو پای من بذارن

  11. #7
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    سه شنبه 28 فروردین 03 [ 01:56]
    تاریخ عضویت
    1390-10-11
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    2,483
    امتیاز
    37,786
    سطح
    100
    Points: 37,786, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsRecommendation Second ClassVeteranOverdriveTagger Second Class
    تشکرها
    8,332

    تشکرشده 10,023 در 2,339 پست

    حالت من
    Ashegh
    Rep Power
    372
    Array

    RE: بالاخره اقدام قانونی برای تعیین تکلیف زندگیم کردم

    ,سلام دوست عزیزم میترا جان

    من کاری به درست بودن یا نبودن اقدامی که کردی ندارم.

    اما مگه حق طلاق همه چیز زندگی شماست که داری دست و پا میزنی براش؟

    مگه چاره راهه؟

    هم شما جبازی هم همسرت..به خاطر همینم 9 ماه طول کشیده

    بهتره به جای این حق رو دادن و اون حق رو گرفتن منطقی تر با مسائل برخورد کنید

    زنی که دست و پا میزنه برای حق طلاق یعنی نمیخواد زندگی کنه....یعنی میخواد فردا روزی دری به تخته خورد کار رو تموم کنه.

    اگر خدا در قران حق طلاق رو داده به مرد از سر تفریح و تفنن این کار رو نکرده.در وجود ما زنها و مردها تفاوتایی رو میدیده

    حالا که داره خودش میگه من زندگیمو دوست دام و ....شما هم لجبازی نکن و برگرد

    باور کن این راهی که شما در پیش گرفتی قطعا به ناکجاآباد ختم میشه....چرا؟

    چون چند حالت داره

    1.همسرت حق طلاق رو میده به شما و شما برمیگردی...اما زندگیتون میشه بدتر از قبل.چون همسرت فکر میکنه تکون بخوره شما میری و اقدام قانونی میکنی...

    2.همسرت حق طلاق رو نمیده به شما و شما بازم همینجوری بلاتکلیف میمونی

    3.کارتون به جدایی میکشه

    گذشت کن و با رفتاراای خوب زندگیتو بساز ....

    حق طلاق مشکل و اختلافات شما رو حل نمیکنه.مشکل شما باید ریشه ای حل بشه

    متاسفانه شما و همسرت رفتارای کودکانه ای دارید.

    همسرت میخواد برای شما شرط بذاره و شما میخوای برای ایشون شرط بذاری

    شما با همسرت صحبت کن و بهش بگو روی قول مردانه اش حساب میکنی

    و مهم تر از اون به فکر بچه ات باش...بماند که تا الان چقدر تنش و دلهره بهش وارد شده

    دیگه نذار بیشتر ازین بشه

    با همسرت حرف بزن و شمشیرت رو از رو نبند.


  12. 2 کاربر از پست مفید maryam123 تشکرکرده اند .

    maryam123 (پنجشنبه 18 خرداد 91)

  13. #8
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 21 آذر 91 [ 14:45]
    تاریخ عضویت
    1390-10-14
    نوشته ها
    56
    امتیاز
    1,161
    سطح
    18
    Points: 1,161, Level: 18
    Level completed: 61%, Points required for next Level: 39
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    51

    تشکرشده 51 در 24 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: بالاخره اقدام قانونی برای تعیین تکلیف زندگیم کردم

    آخه مریم جان مگه هر بار هم که بدون شرط و شروط برگشتم و رو قولش حساب باز کردم چقدر از مشکلاتم حل شد که اینبار هم همین کارو بکنم تازه هر دفعه پرروتر شد و منو بیشتر تحقیر کرد که ذلیل بودی که برگشتی وگرنه من که نمی خواستمت حالا یکدفعه عاشق پیشه شد ؟ منو چی حساب می کنه نمی دونم اونقدر پیشش کوتاه اومدم که خودشم باور نمی کنه این منم که براش شرط گذاشتم من اگه اهل زندگی نبودم 9 ماه صبر نمی کردم با گرفتن حق طلاق می خوام خیالم راهت باشه که دیگه بی مسولیت من و بچه مو به امان خدا رها نمی کنه و بگه حالا اونقدر بشین خونه بابات تا موهات هم رنگ دندونات بشه به هیچ عنوان طلاقت نمی دم .
    حرف مفت زیاد می زنه حالا هم چوب اشتباهات خودش رو داره می خوره اگه من این شرطو نمی ذاشتم اون شرط می ذاشت مطمئنم چون به گوشم رسونده بود که در صورتی که من مهریه ام رو ببخشم و سر کار نرم شاید بتونه به زندگی با من فکر کنه .
    وگرنه درسته قبول دارم که حق طلاق گرفتن خیلی مورد پسند نیست ولی با این همسری که من دارم اگه خودش یا خواهرش جای من بودند همین کارو می کردن .

  14. #9
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 29 خرداد 91 [ 00:33]
    تاریخ عضویت
    1391-2-14
    نوشته ها
    27
    امتیاز
    642
    سطح
    12
    Points: 642, Level: 12
    Level completed: 84%, Points required for next Level: 8
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    72

    تشکرشده 74 در 24 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: بالاخره اقدام قانونی برای تعیین تکلیف زندگیم کردم

    خانم میترا من احساس کردم اینرو بدونی بد نباشه .
    مساله الان این نیست که راه قانونی که رفتی درسته یا غلط.این بستگی به نظر قلبی خودت داره که تمایل به ادامه زندگی داشتی و یا اتمامش .اما نکته ای که می خوام بگم این نبود .
    یه بار من توی زندگی شخصیم به یه مشکل خانوادگی برخوردم و برای حلش راه سختی رو انتخاب کردم که منو به دردسر می انداخت .هنوز از اینکه اون راه رو می رفتم مطمین نبودم .تا نصفه های راه رو هم با شک و تردید رفتم .یکبار پیش یه انسان خیلی با تجربه و دنیا دیده درد دل کردم و گفتم کاش اینکار رو نمی کردم و اون با لحن مطمینی گفت وقتی تصمیمی گرفتی با اقتدار برو جلو .
    من به نصیحتش گوش دادم و تمام افکار مزاحم و شک رو از ذهنم انداختم بیرون .سخت بود ولی از ثبات قدم داشتنم متضرر نشدم و مشکلم برای ابد ریشه ای حل شد .بهتره مصمم باشید .انشالله که به نتیجه مطلوب می رسید.

  15. کاربر روبرو از پست مفید mahdiii تشکرکرده است .

    mahdiii (پنجشنبه 18 خرداد 91)

  16. #10
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 21 آذر 91 [ 14:45]
    تاریخ عضویت
    1390-10-14
    نوشته ها
    56
    امتیاز
    1,161
    سطح
    18
    Points: 1,161, Level: 18
    Level completed: 61%, Points required for next Level: 39
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    51

    تشکرشده 51 در 24 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: بالاخره اقدام قانونی برای تعیین تکلیف زندگیم کردم

    من خواهان جدایی نیستم مخصوصا اینکه دارای فرزند هم هستم ولی از بلاتکلیف ماندن خیلی خسته و درمانده شده ام قبلا هم توضیح دادم تو این 9 ماه هر کاری که لازم بود برای حفظ و جلوگیری از پاشیدن زندگیم کردم ولی هیچ نتیجه ای نگرفتم و متوجه شدم که همسرم تصمیم خودش رو برای جدایی گرفته به خاطر همین هم بیشتر از این نخواستم خودم رو پاپیچش کنم یا بهتر بگم یه جورایی بهم بر خورد از اینکه مدام داره غرورم خورد می شه و اونقدر من و بچه ام براش بی اهمیت شدیم که نه سراغی می گیره ، نه آشتی می کنه و نه طلاق می ده تازه خرجی هم نمی ده هیچی بلکه یارانه مونم می گیره می خوره تازه چشماشم عمل لیزیک کرده تا جلوی من کم نیاره آخه من هم قبل از عید چشمامو عمل کردم البته با درآمد خودم تو خونه بابام . باز هم با همه این اوصاف هیچ اقدام قانونی نکرده بودم (در واقع دلم نمی اومد از طرف من صورت بگیره ) تا چند وقت پیش که بهم گفت بیا اثاثتو جمع کن ببر می خوام خونه رو تخلیه کنم اگر هم نبری من جابه جا می کنم به صاحبخونه هم گفته بود که تمدید نمی کنه . شما ها اگه به جای من بودین چیکار می کردین پول پیشی که دست صابخونه است مال خودمه به همین راحتی بذارم ورداره بره یه جای دیگه یه دخمه ای کرایه کنه و وسایلمو بریزه اونجا؟ منم جیکم در نیاد اون می خواست اینکارو کنه که به قول خودش کرایه مفت نده دیگران بخورند که من نذاشتم حالا از دیروز اس ام اس های توام با تحریک کردن من و اینکه بعدا حسرت می خوری و منم نشونت می دم و دیگه تو دل من جایی نداری واسم می فرسته و داره با روانم بازی می کنه به خدا من دیگه طاقت این بازیهارو ندارم راستشو بخواین ازش می ترسم وقتی بفهمه مهریه مو هم گذاشتم اجرا و اموالشو هم توقیف کردم بخواد خدای نکرده یه بلایی سر من و خانوادم بیاره یا تو محل کارم آبرو ریزی کنه . چون فوق العاده آدم کینه ای هست و آدمی که به ته خط رسیده باشه معلوم نیست دست به چه کارایی بزنه


 
صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. خواهر شوهرم برام حد و مرز تعیین میکنه
    توسط نشاط زندگی در انجمن سایر سئوالات مربوط به ازدواج
    پاسخ ها: 30
    آخرين نوشته: سه شنبه 05 اردیبهشت 96, 11:11
  2. سرنوشت از قبل تعیین شده؟
    توسط saminnaz2 در انجمن سایر مشکلات خانواده
    پاسخ ها: 3
    آخرين نوشته: دوشنبه 29 شهریور 95, 08:45
  3. نیاز به مشورت در رابطه با مهریه تعیین شده
    توسط flush در انجمن سایر سئوالات مربوط به ازدواج
    پاسخ ها: 12
    آخرين نوشته: سه شنبه 19 خرداد 94, 10:43
  4. تعیین کننده ترین عامل در مقدرات بشر
    توسط hamed-kr در انجمن اعتقادی،‌اخلاقی
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: پنجشنبه 09 مرداد 93, 23:40
  5. آزمون تعیین طول عمر
    توسط Niloo55 در انجمن سرگرمی و تفریح
    پاسخ ها: 10
    آخرين نوشته: سه شنبه 29 بهمن 87, 17:03

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 15:44 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.