با سلام خدمت اساتید و دوستان عزیز
من دختری هستم که حدودا 8 سال است با پسری از اقوام به قول معروف عاشق و معشوق هستیم!
بعد از 8 سال تقریبا به روزهای وصال نزدیک میشیم!
اما یه شک داره وجودم رو مثل خوره میخوره!
ما حدودا 1 ساله که رابطه هامون نزدیک تر شده!
نه از نظر جنسی یا ....
از نظر صحبت کردن و بی پرده حرف زدن و بیرون رفتن و ...
اما یه وقتایی میبینم که با یه پیشنهاد عجیب غافلگیرم میکنه!
یه بار میگه بیا خونمون!
یه بار میگه بریم یه جایی تنها !
با هم باشیم و از بودن با هم لذت ببریم!(امیدوارم منظورم رو از لغت لذت بفهمید)
به عشقش و عشقم شک ندارم!
دوستم داره و به شدت دوستش دارم.
اما وقتی هم با این پیشنهادش مخالفت میکنم قهر میکنه و بهش بر میخوره و باید مدتی با دعوا و مرافعه این داستان رو تموم کنیم و در آخر من تسلیم میشم و میگم باشه!
اما این حرفهاش دلم و میلرزونه!
من خیلی دختر حساس و محتاطی هستم!
نمیدونم این اخلاقش میتونه بعدا به عنوان یه همسر مشکل ساز بشه!
ما از همون اول قصدمون ازدواج بوده و هست!
می خواستم راهنماییم کنید!
که با آدمی با این خصوصیات باید چه کار کرد و چه طور بر خورد کرد!؟
هم چنین با پیشنهاد هاش چه کار کنم؟
ممنونم
منتظر راهنماییهاتون هستم
موفق و شاد باشید
علاقه مندی ها (Bookmarks)