سلام من و همسرم هم سن هستیم. ما شهریور پارسال عقد کردیم قراره پاییز امسال بریم سر زندگیمون. ما به صورت سنتی ازدواج کردیم یعنی اولین بار من ایشون رو تو مراسم خواستگاری دیدم.
اما بعد از بله گفتن به خصوص بعد از عقد علاقه ی بسیارزیادی بین ما ایجاد شد به گونه ای که من نمی تونم دوری همسرم رو تحمل کنم.ما همسایه ایم ولی این جوری نیست که همیشه پیش هم باشیم ما به خاطر احترام به خانواده ها شب ها خونه همدیگه نمی خوابیم همسرم هم صبح زود می رن سر کار و حدود 6 بعد از ظهر برمی گردن گاهی اونقدر خسته است که نمی تونه بیاد پیشم یا با هم بریم بیرون قدم بزنیم.
اما مشکل اصلی جایی شروع میشه که من زنگ می زنم به همسرم یا همسرم به من زنگ می زنه همسر من زیاد اهل شوخیه گاهی زیادی سر به سرم می ذاره به عنوان مثال یه اس ام اس پر از احساس می زنه کلی خوشحال می شم بعد روز بعدش به شوخی میگه بیکار بودم خوابم نمی برد گفتم ی کاری انجام بدم ...
من می دونم خیلی از مواقع همسرم داره شوخی می کنه اما چون دوریمون زمینه ای شده برای این که تحمل این جور شوخی ها رو نداشته باشم واسه همین گاهی سر این موضوع ها بحث مون میشه البته ما اصلاً قهر نمی کنیم یعنی تحت هر شرایطی نمی تونیم قهر و دوری رو تحمل کنیم همسرم مرد بسیار خوب و مهربونیه از خرید هدیه و سوپرایز کردن و ابراز علاقه و.... جداً دریغ نمی کنه ولی بیشتر مواقع به خاط این که دوریم و من ازش می خوام ببینمش ولی شرایط جور نمیشه بحث مون می شه میدونم بیشتر مشکل از منه ولی نمی دونم چه جوری دوریش رو تحمل کنم!!!
علاقه مندی ها (Bookmarks)