سلام
خسته نباشین.من حدود 1ساله که ازدواج کردم(البته فعلا تو دوران عقد به سر میبریم)من 26 و همسرم 28 سالشه.همسرم به خاطر اتمام تحصیلاتش و بعدشم جور نشدن اوضاع 8 ماهی میشه که بیکاره.
با اینحال ما همه با هم بودیم تا روزی که من خونه همسرم اینا بودم و بدرش شروع کرد به داد و بیداد کردن که چرا همسرم سر کاری که براش بیدا کرده نمیره.همسرم توضیح داد که اونجا مناسب نیست.عیدیه بارسالو امسال میدن حقوقاش 4 ماه دیر میکنه و...یه روز اونجا کار کرده بود.فردای این صحبتا قرار بود جای دیگه مشغول بشه.بدرشوهرم خود به خود قاطی کرد و شروع کرد به برتاب وسایل و اخرشم خودزنی!همسرم یهو اختیارشو از ذست داد و با مشت کوبید تو شیشه.خلاصه اینکه بردیمش بیمارستان و عمل کردن دستشو.خوشبختانه گفتن عصبهاش اسیب ندیده.بعد این جریان بود که من فهمیدم هرروز خونه ی اونا دعوا بوده و من نمیدونستم.بدرشوهرم حین دعوا به منم حرفای بدی زد که چون بعدش معذرت خواست منم چیزی نگفتم.
خونواده ی من به خاطر اینکار با همسرم و خونوادش قهر کردن و گفتن باید آدم شن.بعد یه مدت مادرشوهرم زنگ زد و به مامانم اعتراض کرد که چرا سراغی از بسرم که مریضه نمیگیرین.همسرم هم عصبی بود و یه حرفایی به مامانم زد.بعد اون همسرم به من زنگ زد که خونواده هامون میخوان جدامون کنن و بیابریم خودمون زندگیمونو شروع کنیم و از این حرفا.من بهش گفتم با این اوضاع مادیمون منطقی نیست که گفت تو هم طرف بابا مامانتی.بابام اینا میگن کارش خلی غلط بوده نباید دستشو اونطوری میکرد مگه فقط خودشه.همسرمم میگه اونا شرایط خونه مارو نمیدونن و نمیدونن من و ونوادم از دست بدرم چی میکشیم.
حالا بابام میگه یه مدت محلش نذار ادم شه بیاد به دست و بات بیفتهو همسرم هم با اینکهبشیمونه از کارش ولی بازم توجیه میکنه.اینم بگم که میخواست واسه معذرت خواهی بیاد که بدرم نذاشت.
لطفا در این مورد راهنماییم کنین که من باید چطور رفتار کنم.تقریبا از دست همه ناراحتم.
علاقه مندی ها (Bookmarks)