به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 10
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 17 مرداد 91 [ 22:06]
    تاریخ عضویت
    1391-3-09
    نوشته ها
    9
    امتیاز
    573
    سطح
    11
    Points: 573, Level: 11
    Level completed: 46%, Points required for next Level: 27
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    9

    تشکرشده 10 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array

    بین اختلافهای خانواده ام و همسرم گیر افتاده ام ، چه باید بکنم ؟

    سلام
    خسته نباشین.من حدود 1ساله که ازدواج کردم(البته فعلا تو دوران عقد به سر میبریم)من 26 و همسرم 28 سالشه.همسرم به خاطر اتمام تحصیلاتش و بعدشم جور نشدن اوضاع 8 ماهی میشه که بیکاره.
    با اینحال ما همه با هم بودیم تا روزی که من خونه همسرم اینا بودم و بدرش شروع کرد به داد و بیداد کردن که چرا همسرم سر کاری که براش بیدا کرده نمیره.همسرم توضیح داد که اونجا مناسب نیست.عیدیه بارسالو امسال میدن حقوقاش 4 ماه دیر میکنه و...یه روز اونجا کار کرده بود.فردای این صحبتا قرار بود جای دیگه مشغول بشه.بدرشوهرم خود به خود قاطی کرد و شروع کرد به برتاب وسایل و اخرشم خودزنی!همسرم یهو اختیارشو از ذست داد و با مشت کوبید تو شیشه.خلاصه اینکه بردیمش بیمارستان و عمل کردن دستشو.خوشبختانه گفتن عصبهاش اسیب ندیده.بعد این جریان بود که من فهمیدم هرروز خونه ی اونا دعوا بوده و من نمیدونستم.بدرشوهرم حین دعوا به منم حرفای بدی زد که چون بعدش معذرت خواست منم چیزی نگفتم.
    خونواده ی من به خاطر اینکار با همسرم و خونوادش قهر کردن و گفتن باید آدم شن.بعد یه مدت مادرشوهرم زنگ زد و به مامانم اعتراض کرد که چرا سراغی از بسرم که مریضه نمیگیرین.همسرم هم عصبی بود و یه حرفایی به مامانم زد.بعد اون همسرم به من زنگ زد که خونواده هامون میخوان جدامون کنن و بیابریم خودمون زندگیمونو شروع کنیم و از این حرفا.من بهش گفتم با این اوضاع مادیمون منطقی نیست که گفت تو هم طرف بابا مامانتی.بابام اینا میگن کارش خلی غلط بوده نباید دستشو اونطوری میکرد مگه فقط خودشه.همسرمم میگه اونا شرایط خونه مارو نمیدونن و نمیدونن من و ونوادم از دست بدرم چی میکشیم.
    حالا بابام میگه یه مدت محلش نذار ادم شه بیاد به دست و بات بیفتهو همسرم هم با اینکهبشیمونه از کارش ولی بازم توجیه میکنه.اینم بگم که میخواست واسه معذرت خواهی بیاد که بدرم نذاشت.
    لطفا در این مورد راهنماییم کنین که من باید چطور رفتار کنم.تقریبا از دست همه ناراحتم.

  2. #2
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 17 مرداد 91 [ 22:06]
    تاریخ عضویت
    1391-3-09
    نوشته ها
    9
    امتیاز
    573
    سطح
    11
    Points: 573, Level: 11
    Level completed: 46%, Points required for next Level: 27
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    9

    تشکرشده 10 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: همسرم منطقیه یا خونوادم؟

    کسی نیست منو راهنمایی کنه؟

  3. #3
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 19 بهمن 91 [ 14:00]
    تاریخ عضویت
    1391-2-28
    نوشته ها
    312
    امتیاز
    1,518
    سطح
    22
    Points: 1,518, Level: 22
    Level completed: 18%, Points required for next Level: 82
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    925

    تشکرشده 957 در 224 پست

    Rep Power
    43
    Array

    RE: همسرم منطقیه یا خونوادم؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط reyhane
    سلام
    خسته نباشین.من حدود 1ساله که ازدواج کردم(البته فعلا تو دوران عقد به سر میبریم)من 26 و همسرم 28 سالشه.همسرم به خاطر اتمام تحصیلاتش و بعدشم جور نشدن اوضاع 8 ماهی میشه که بیکاره.
    با اینحال ما همه با هم بودیم تا روزی که من خونه همسرم اینا بودم و بدرش شروع کرد به داد و بیداد کردن که چرا همسرم سر کاری که براش بیدا کرده نمیره.همسرم توضیح داد که اونجا مناسب نیست.عیدیه بارسالو امسال میدن حقوقاش 4 ماه دیر میکنه و...یه روز اونجا کار کرده بود.فردای این صحبتا قرار بود جای دیگه مشغول بشه.بدرشوهرم خود به خود قاطی کرد و شروع کرد به برتاب وسایل و اخرشم خودزنی!همسرم یهو اختیارشو از ذست داد و با مشت کوبید تو شیشه.خلاصه اینکه بردیمش بیمارستان و عمل کردن دستشو.خوشبختانه گفتن عصبهاش اسیب ندیده.بعد این جریان بود که من فهمیدم هرروز خونه ی اونا دعوا بوده و من نمیدونستم.بدرشوهرم حین دعوا به منم حرفای بدی زد که چون بعدش معذرت خواست منم چیزی نگفتم.
    خونواده ی من به خاطر اینکار با همسرم و خونوادش قهر کردن و گفتن باید آدم شن.بعد یه مدت مادرشوهرم زنگ زد و به مامانم اعتراض کرد که چرا سراغی از بسرم که مریضه نمیگیرین.همسرم هم عصبی بود و یه حرفایی به مامانم زد.بعد اون همسرم به من زنگ زد که خونواده هامون میخوان جدامون کنن و بیابریم خودمون زندگیمونو شروع کنیم و از این حرفا.من بهش گفتم با این اوضاع مادیمون منطقی نیست که گفت تو هم طرف بابا مامانتی.بابام اینا میگن کارش خلی غلط بوده نباید دستشو اونطوری میکرد مگه فقط خودشه.همسرمم میگه اونا شرایط خونه مارو نمیدونن و نمیدونن من و ونوادم از دست بدرم چی میکشیم.
    حالا بابام میگه یه مدت محلش نذار ادم شه بیاد به دست و بات بیفتهو همسرم هم با اینکهبشیمونه از کارش ولی بازم توجیه میکنه.اینم بگم که میخواست واسه معذرت خواهی بیاد که بدرم نذاشت.
    لطفا در این مورد راهنماییم کنین که من باید چطور رفتار کنم.تقریبا از دست همه ناراحتم.
    ریحانه جان سلام ..

    به تالار همدردی خوش اومدی ..

    عزیز دلم من تقریبا شرایط شما رو دارم منتها بدتر .. همسرم و خانواده م سه ماهه قهرن و ما حتی برای عروسیمون تالار هم گرفته بودیم که بهم خورد ..

    فقط از روی تجربه میگم . اصلا سعی نکن که خیلی واضح به زور خانواده ت و همسرتو اشتی بدی .. چون این وسط خودت خراب میشی و از چشم هر دوشون میفتی ...

    سعی کن غیر مستقیم دید خانواده ت و عوض کنی .. مثلا بگو امروز همسرم این کار ِ خوب رو انجام داد .. یا همسرم میگه دلم واسه بابا و مامانت تنگ شده .. خیلی تدریجی و اروم که خانواده ت هم سر لج نیفتن ..

    عزیزم میشه از رفتارای همسرت بیشتر بگی ؟ همیشه وقتی عصبانیه این جوری عکس العمل نشون میده ؟

  4. 3 کاربر از پست مفید الف-ح تشکرکرده اند .

    الف-ح (پنجشنبه 11 خرداد 91)

  5. #4
    سرپرست سایت

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    8,056
    امتیاز
    146,983
    سطح
    100
    Points: 146,983, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialRecommendation Second ClassCreated Blog entryVeteranOverdrive
    نوشته های وبلاگ
    4
    تشکرها
    27,661

    تشکرشده 36,001 در 7,404 پست

    Rep Power
    1092
    Array

    RE: همسرم منطقیه یا خونوادم؟

    reyhane عزیز

    به همدردی خوش آمدی


    عزیزم عنوان تاپیکت کلی و مبهم هست و اعضاء به این نوع تاپیکها طبق روال همدردی راهنمایی نمی دهند ، در ارسال بعدی عنوانی که دقیق گویای مشکلت باشه ارسال کن تا جایگزین کنیم .


    دوستان یادآوری می کنم که از راهنمایی دادن خود داری شود تا تغییر عنوان صورت پذیرد .


    .

  6. کاربر روبرو از پست مفید فرشته مهربان تشکرکرده است .

    فرشته مهربان (پنجشنبه 11 خرداد 91)

  7. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 17 مرداد 91 [ 22:06]
    تاریخ عضویت
    1391-3-09
    نوشته ها
    9
    امتیاز
    573
    سطح
    11
    Points: 573, Level: 11
    Level completed: 46%, Points required for next Level: 27
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    9

    تشکرشده 10 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: همسرم منطقیه یا خونوادم؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط الف-ح
    نقل قول نوشته اصلی توسط reyhane
    سلام
    خسته نباشین.من حدود 1ساله که ازدواج کردم(البته فعلا تو دوران عقد به سر میبریم)من 26 و همسرم 28 سالشه.همسرم به خاطر اتمام تحصیلاتش و بعدشم جور نشدن اوضاع 8 ماهی میشه که بیکاره.
    با اینحال ما همه با هم بودیم تا روزی که من خونه همسرم اینا بودم و بدرش شروع کرد به داد و بیداد کردن که چرا همسرم سر کاری که براش بیدا کرده نمیره.همسرم توضیح داد که اونجا مناسب نیست.عیدیه بارسالو امسال میدن حقوقاش 4 ماه دیر میکنه و...یه روز اونجا کار کرده بود.فردای این صحبتا قرار بود جای دیگه مشغول بشه.بدرشوهرم خود به خود قاطی کرد و شروع کرد به برتاب وسایل و اخرشم خودزنی!همسرم یهو اختیارشو از ذست داد و با مشت کوبید تو شیشه.خلاصه اینکه بردیمش بیمارستان و عمل کردن دستشو.خوشبختانه گفتن عصبهاش اسیب ندیده.بعد این جریان بود که من فهمیدم هرروز خونه ی اونا دعوا بوده و من نمیدونستم.بدرشوهرم حین دعوا به منم حرفای بدی زد که چون بعدش معذرت خواست منم چیزی نگفتم.
    خونواده ی من به خاطر اینکار با همسرم و خونوادش قهر کردن و گفتن باید آدم شن.بعد یه مدت مادرشوهرم زنگ زد و به مامانم اعتراض کرد که چرا سراغی از بسرم که مریضه نمیگیرین.همسرم هم عصبی بود و یه حرفایی به مامانم زد.بعد اون همسرم به من زنگ زد که خونواده هامون میخوان جدامون کنن و بیابریم خودمون زندگیمونو شروع کنیم و از این حرفا.من بهش گفتم با این اوضاع مادیمون منطقی نیست که گفت تو هم طرف بابا مامانتی.بابام اینا میگن کارش خلی غلط بوده نباید دستشو اونطوری میکرد مگه فقط خودشه.همسرمم میگه اونا شرایط خونه مارو نمیدونن و نمیدونن من و ونوادم از دست بدرم چی میکشیم.
    حالا بابام میگه یه مدت محلش نذار ادم شه بیاد به دست و بات بیفتهو همسرم هم با اینکهبشیمونه از کارش ولی بازم توجیه میکنه.اینم بگم که میخواست واسه معذرت خواهی بیاد که بدرم نذاشت.
    لطفا در این مورد راهنماییم کنین که من باید چطور رفتار کنم.تقریبا از دست همه ناراحتم.
    ریحانه جان سلام ..

    به تالار همدردی خوش اومدی ..

    عزیز دلم من تقریبا شرایط شما رو دارم منتها بدتر .. همسرم و خانواده م سه ماهه قهرن و ما حتی برای عروسیمون تالار هم گرفته بودیم که بهم خورد ..

    فقط از روی تجربه میگم . اصلا سعی نکن که خیلی واضح به زور خانواده ت و همسرتو اشتی بدی .. چون این وسط خودت خراب میشی و از چشم هر دوشون میفتی ...

    سعی کن غیر مستقیم دید خانواده ت و عوض کنی .. مثلا بگو امروز همسرم این کار ِ خوب رو انجام داد .. یا همسرم میگه دلم واسه بابا و مامانت تنگ شده .. خیلی تدریجی و اروم که خانواده ت هم سر لج نیفتن ..

    عزیزم میشه از رفتارای همسرت بیشتر بگی ؟ همیشه وقتی عصبانیه این جوری عکس العمل نشون میده ؟
    ممنون الف-ح عزیز
    نمیدونم چی بگم.پس شما حداقل میتونی درک کنی که من چی میکشم.
    همه فقط به خودشون فکر میکنن تنها کسی که میخواد وع بهتر شه منم.
    نامزدم این اواخر به خاطر بیکاری رفتارون غیرمعقول شده بود ولی تا حالا همچین چیزی از ندیده بودم.که بخواد فیزیکی عمل کنه.

    چشم فرشته مهربان
    عنوانشو تغییر میدم به:اختلاف خونوادم و همسرم(سر دوراهی گیر کردم)

  8. #6
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 17 مرداد 91 [ 22:06]
    تاریخ عضویت
    1391-3-09
    نوشته ها
    9
    امتیاز
    573
    سطح
    11
    Points: 573, Level: 11
    Level completed: 46%, Points required for next Level: 27
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    9

    تشکرشده 10 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: همسرم منطقیه یا خونوادم؟


  9. #7
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    سه شنبه 28 فروردین 03 [ 01:56]
    تاریخ عضویت
    1390-10-11
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    2,483
    امتیاز
    37,786
    سطح
    100
    Points: 37,786, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsRecommendation Second ClassVeteranOverdriveTagger Second Class
    تشکرها
    8,332

    تشکرشده 10,023 در 2,339 پست

    حالت من
    Ashegh
    Rep Power
    372
    Array

    RE: همسرم منطقیه یا خونوادم؟

    سلام

    مدیران محترم لطفا برای تغییر عنوان تاپیک این دوستمون اقدام کنید تا دوستان و مشاوران بتونن راهنمایی و همفکری کنند.

    لطفا این پست من رو هم حذف کنید.

    ممنونم
    گاهی برای رشد کردن باید سختی کشید،گاهی برای فهمیدن باید شکست خورد،گاهی برای بدست آوردن باید از دست داد،چون برخی درسها در زندگی فقط از طریق رنج و محنت آموخته میشوند.


  10. کاربر روبرو از پست مفید maryam123 تشکرکرده است .

    maryam123 (پنجشنبه 11 خرداد 91)

  11. #8
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    سه شنبه 28 فروردین 03 [ 01:56]
    تاریخ عضویت
    1390-10-11
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    2,483
    امتیاز
    37,786
    سطح
    100
    Points: 37,786, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsRecommendation Second ClassVeteranOverdriveTagger Second Class
    تشکرها
    8,332

    تشکرشده 10,023 در 2,339 پست

    حالت من
    Ashegh
    Rep Power
    372
    Array

    RE: بین اختلافهای خانواده ام و همسرم گیر افتاده ام ، چه باید بکنم ؟

    سلام ریحانه جان

    خوب شما الان فهمیدی که در خانواده همسرت جنگ و دعوا زیاده...اما الان وقت زوم کردن روی این موضوع نیست.
    اینو باید قبل از عقد و با تحقیق از همسایه ها میفهمیدی...

    موضع گیری خانوادت خیلی غلط و اشتباهه.دیگه پدرش عذر خواهی کرده و نباید کشش داد بیشتر ازین.


    اصلا این موضوعی بوده بین همسرت و پدرش...شما و خانوادت چرا خودتونو قاطی ماجرا کردید؟ً!!!!

    شما میتونیتس خیلی زیرکانه این ماجرا رو در ظاهر هم که شده از خانوادت پنهان کنی و با این کار خودت به همسرت میفهموندی که رازدارش هستی و انقدر کارش زشت بوده که روت نشده به خانوادت بگی...

    نه اینکه به اون بگی و نتیجه بشه فقط دلخوری.

    یعنی چه محلت نذاره و بیاد به دست و پات بیفته؟!!!!

    از پدر شما بعیده این رفتار.با قهر و بی محلی کردن کسی به نتیجه مطلوب نمیرسه.مگر یا این طرز تفکر که شما و خانوادت داری میشه زندگی کرد؟

    کدوم زنی حاضره به خاطر این مسئله (که بین خودش و پدرش بوده) بیاد به دست و پاش بیفته.؟

    از طرفی پدر شما نمیذاره همسرت برای عذر خواهی بیاد.شما خودت بگو...پس بنده خدا شوهرت چیکار کنه!؟!!

    بازهم من معتقدم جبهه ای که خانواده شما گرفتن اصلا درست نیست و در واقع اصلا به اونا این موضوع ربطی نداره...از طرفی شما هم همه چیز رو گذاشتی کف دستشون.

    اینو بدون که شما راز دار همسرتی...و اگر هم شاهد اتفاق در زندگی هستی نباید بیای انتقال بدی

    توصیه ای که به ال-ح و مریم کردم به شما هم میکنم

    صبور باشید و اجازه بدید کمی آبها از آسیاب بیفته .
    از خوبی های همسرتون بگید برای خانواده(چون کسی که همسرت رو خراب کرده خودت بودی)

    و از دلتنگ بودن خانواده هم به همسرت بگو..
    و در نهایت زمان بده تا کم کم آتش این کینه ها شعله اش کمتر بشه.

    انشالله که درست مشه


    گاهی برای رشد کردن باید سختی کشید،گاهی برای فهمیدن باید شکست خورد،گاهی برای بدست آوردن باید از دست داد،چون برخی درسها در زندگی فقط از طریق رنج و محنت آموخته میشوند.


  12. #9
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 17 مرداد 91 [ 22:06]
    تاریخ عضویت
    1391-3-09
    نوشته ها
    9
    امتیاز
    573
    سطح
    11
    Points: 573, Level: 11
    Level completed: 46%, Points required for next Level: 27
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    9

    تشکرشده 10 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: بین اختلافهای خانواده ام و همسرم گیر افتاده ام ، چه باید بکنم ؟

    مریم جان ممنونم که توجه کردین
    راس میگین همسرم خیلی داره اذیت میشه.ولی تا میخوام برم بیشش باشم خونوادم میگن تو داری مارو به اون میفروشی.
    امشب همسرم زنگ زد و برای اولین بار بشت تلفن گریه کرد تا حالا گریشو ندیده بودم.همیشه قوی بود هرطوری بود محکم وایمستاد ولی خیلی خسته شده میفهمم اینو.از یه طرفم زخم دستش.
    به خونوادم گفتم که همسرم خیلی ناراحته.میگن بیخود میکنه بذار آدم شه تازه داره به خودش میاد.میگن تو از اون سرتری نباید نازشو بکشی.حتی بابام گفت این یکی دخترمو به این راحتیا شوهر نمیدم.میگه ناراحت نباش همه ازدواجا که موفق نمیشن.
    الان که اینارو مینویسم اصلا حالم خوب نیست.اخه چرا باید اینطوری بشه.

  13. #10
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 17 مرداد 91 [ 22:06]
    تاریخ عضویت
    1391-3-09
    نوشته ها
    9
    امتیاز
    573
    سطح
    11
    Points: 573, Level: 11
    Level completed: 46%, Points required for next Level: 27
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    9

    تشکرشده 10 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: بین اختلافهای خانواده ام و همسرم گیر افتاده ام ، چه باید بکنم ؟

    سلام دوستان
    امروز با اصرارای من بدرم تلفنی با همسرم صحبت کرد و وضعیت سلامتی و دستش رو برسید.ولی فقط چون اصرار کردم اینکارو کرد.وگرنه بازم همون آش و همون کاسه!
    تصمیم گرفتم مثل روالی که 5شنبه های قبل داشتیم برم خونه همسرم.گویا دیروز مادرشوهرم گریه کرده و ناراحته که من خونشون نمیرم.اینم بگم که که خواهر شوهرم یه نامزدی ناموفق داشته و اونا هم میترسن که کار بسرشون به جدایی بکشه.
    حالا من یه سوال دارم.لطفا در این مورد راهنماییم کنین.من همیشه که 5شنبه ها میرفتم جمعه بر میگشتم.اما بابام میگه برو یکی دوساعت بشین و بیا تا احترامت حفظ شه.
    کدومش درسته از نظر شما؟


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 18:51 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.