خواهر خواستگارم مخالف ازدواج ماست سنگ اندازی می کند چه باید کرد ؟

[elaheh]

کمک و همفکری می خوام لطفا
1سالی هست که باآقایی آشنا شدم که چند ماهی از من کوچکتر هستند پدرشان فوت کرده 2 برادر و 1 خواهر بزرگتر دارند بعد از مدتی پیشنهاد ازدواج دادند 1 بار مادر و خواهرش خونه ما اومدند و 1 بار دیگه همه ی خوانوادش آمدن بعد شروع به سنگ اندازی کردن با توجه به اینکه وضع مالی پدرم خوب است ولی خانواده خاکی و بی شیله ای هستیم خواهر ایشون شدیدا دنبال کلاس گذاشتنه و همه خانوادش ازش میترسن و حساب می برن با ازدواج برادرش با من مخالف به صرف اینکه دختری رو قابل قبول می دونه که جدید ترین ماشین روز رو سوار باشه شمال شهر نشین باشه ... پدر من در ابتدا مخالف بود ولی بعد از یک جلسه صحبت با این آقا کاملا موافق شده این خانم پاشو کرده تو یه کفش که نزاره این ازدواج سر بگیره این آقا از هر راهی که بگید وارد شده حتی الان کار به دعوا کشیده و ایشون میگه به تنهایی میام جلو من باید چیکار کنم؟

[ویدا@]

elaheh عزیز سلام

به همدردی خوش آمدی

دوست عزیزم در این مرحله باید کاملا خودت رو کنار بکشی تا خواستگارت با خانوادش کنار بیاد

رضایت خانوادش خیلی مهمه و اونا هم باید شما رو بپذیرن

در این راضی کردن دخالت نکن و بزار با رضایت قلبی وارد بشوند

به تنهایی جلو آمدن هم راه درستی نیست

امیدوارم بقیه دوستان راهنماییت کنن

موفق باشی

[mr6262]

نظر بقيه ،‌يعني مادر و 2برادرشون چيه؟ متاسفانه اينجور مسائل تو خانواده هاي ايراني وجود داره. شما و اون آقا پسر الان بايد از حق خودتون دفاع كنيد. با منطق حرفهاتون رو بزنيد و اصلا عقب نشيني نكنيد كه بعدا كارتون خيلي سخت تر ميشه

بذاريد ايشون با خانواده دعواهاشون رو بكنه، اخه وقتي مادرشون هست ديگه به خواهرش ربطي نداره. پس پشت پسر باشيد و بذاريد خودش با خانواده به تفاهم برسه ولي اصلا از حق خودتون نگذريد و اجازه نديد خواهرش پيروز بشه. زندگيتون رو به بقيه نسپريد يه وقت

[elaheh]

سلام واقعا ممنون از نظراتتون
غیر از خواهرش بقیه مشکلی ندارن ولی جرات ندارن اینو ابراز کنن حتی مادر این آقا !
دیروز خواهرش باهاش تماس گرفت و من صحبتهاشونو شنیدم توی زندگیم آدم به این بی منطقی ندیدم
خواهرش حتی میره براش دختر پیدا مکنه با توجه به اینکه من هم از نظر ظاهری هم مالی صادقانه میگم خیلی بالاتر هستم ولی همش از همه چیز من ایراد میگیره این آقا خونه داره و خونه پدریش هم به نامشه خواهره میگه باید جفت خونه ها رو به نام مامان بزنه و حالا هم تهدید کرده که میاد درب خونه ما اصلا برام مهم نیست ولی دوست داشتم منم یه عکس العملی نشان مدادم میگه من خودمو آویزون کردم به خدا من بارها خواستم این رابطه رو به هم بزنم ولی در نهایت با خواهش های این آقا و اینکه دیدم واقعا پسر خوبیه منصرف شدم
ممنون میشم راهنمایی کنید
با سپاس فراوان
ایام به کام

[bahar.shadi]

سلام الهه جان

این تاپیک رو بخون :

مشکل با سنتی بودن خانواده پسر

راهنمایی های خوبی به مراجع شده...واما بعد

عزیزم شما خودت رو کامل از این قضیه بکش کنار! اینو به عنوان کسی بهت می گم که غرور و عزت نفسش با این کار

حفظ شده و الان شرمنده خودش نیست! اگر پسری دختری رو بخواد زمین و زمان رو به هم میدوزه و تا به دختر برسه!

اگر هم انقدر ضعیف باشه که نتونه خواهرش رو متقاعد کنه خوب به درد زندگی با شما نمیخوره!

به آقا پسر باید بگی من دوست ندارم زندگیم با جنگ اعصاب باشه! بهش بگو خانوادش رو راضی کنه با صبر و منطق!

نه با داد و بیداد و دعوا!

شما هم خودت رو بکش کنار و اصلا اصلا دخالت نکن در امور خانوادگیشون به 2 دلیل :

1- حفظ عزت نفس خودت و شان خانوادت

2- اگر عروسشون بشی میدونن که پسرشون بوده که خواهان تو بوده و تو اصراری به امری نداشتی!

رابطت رو هم موقت با آقا پسر قطع کن تا حساسیت خواهرش کمتر بشه و بعد به پسر بگو با رفتن پیش مشاور های

خوب و مجرب ازدواج ، روش های متقاعد سازی خواهرش رو یاد بگیره و با آرامش قضایا رو دنبال کنه!

اتفاقا محک خوبی هم برای آقا پسره که ببینیم چقدر حاضره پای اعتقاداتش بایسته و خواهان شماست

به خدا توکل کن و بی قراری هات رو هم با دعا و راز و نیاز التیام ببخش!

امیدوارم چیزی که به صلاحته برات رقم بخوره!

[elaheh]

سلام مرسی بابت راهنماییتون
حرفاتون پر از انرژی مثبت بود از خدا بهترین ها رو براتون آرزو دارم
شاد باشید
ایام به کام

[maryam123]

سلام خانومی

تنها چیزی که به ذهنم میرسه و میتونه به دردت بخوره همون صحبتهای ویدای عزیزه

این اولین تاپیکی نیست که با این عنوان مطرح میشه..زیاد بوده ازین تاپیکا

توجه کن که الان شما و خانوادت کاملا باید همه چیز رو بسپرید دست خود اون اقا پسر

از طرف شما و خانواده ات به هیییییییییییییییییییییییی یچ عنوان نباید اقدامی صورت بگیره چون قطعا همین خواهر میگه تو رو دست پدرت باد کرده بودی و ...

ضمنا فکر میکنم اگر در مورد این ازدواج کمی بیشتر تامل کنی بد نباشه...ماهایی که با سلام و صلوات اومدن خواستگاریمون رو الان هفته ای یکی دوبار دارن میچزونن

وای به حال اینا که دارن از الان مخالفتشون رو نشون میدن

کمی بیشتر فکر کن

موفق باشی

[چشمک]

اجازه بدهید که اون آقا خودش مشکل خودش رو حل کنه ...
فکر می کنم که دیگه وقتشه خودش یه راهی برای قاطع بودنش پیدا کنه بدون دخالت شما ..چون اگه نتونه راهش رو پیدا کنه نشان دهنده این است که نمی تواند تصمیم گیرنده باشد که قطعا بعد ها مشکلاتی در زندگیتان به وجود می آید ....
اگر بدون موافقت خانوده اش خواست با شما ازدواج کند قبول نکنید و بگویید که لازم است که با موافقت آنها این اقدام صورت بگیرد ...

[elaheh]

سلام به همه ی شماها که با من همدردی کردیم و دل سوزانه نظراتتونو برام گذاشتین هم دلیهاتون دلگرمم کرد.دیروز به پیشنهاد پدرم رفتیم مشاوره به من گفتن که اصلان بهشون اهمیت ندم و روی اعتماد به نفس خودم کار کنم و برای این آقا هم کلاسهای فن بیان و قاطعیت گذاشتن برامون دعا کنید شماها که اینقدر مهربونید!
ولی خدا از این جور آدما نگذره واقعا دلمو شکوندند میبینم روزی رو که خدا عدالت رو بر قرار می کنه
بازم از همه ممنونم
شاد باشید و سالم و موفق

يادمان باشد که : او که زير سايه ي ديگري راه مي رود ، خودش سايه اي ندارد .


يادمان باشد که : به جستجوى راه باشم ، نه همراه


يادمان باشد که : اندک است تنهايي من در مقايسه با تنهايي خورشيد .


يادمان باشد ک...ه : لزومي ندارد همانقدر که تو براي من عزيزي ، من هم برايت عزيز باشم .



يادمان باشد که : محبتي که به ديگري مي کنم ارضاي نياز به نمايش گذاشتن مهر خودم نباشد .


يادمان باشد که : آنها که دوستشان مي دارم مي توانند دوستم نداشته باشند