به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 4 1234 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 40
  1. #1
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 23 تیر 91 [ 15:10]
    تاریخ عضویت
    1391-2-03
    نوشته ها
    246
    امتیاز
    1,462
    سطح
    21
    Points: 1,462, Level: 21
    Level completed: 62%, Points required for next Level: 38
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    1,069

    تشکرشده 1,083 در 257 پست

    Rep Power
    37
    Array

    زندگي من از نگاهي ديگر

    سلام

    اوضاع روحيم افتضاحه,اين فاصله افتادن ها و دادگاه رفتن ها شديدا خسته ام كرده و فشار ها روي من زياد و زيادتر شده

    خسته ام و دلمرده,احتياج دارم اين زندگيرو زير و رو كنم,احتياج دارم همه مشكلاتمو از زاويه ديگه اي بهش نگاه كنم

    لطفا همراهيم كنيد و با زاويه ديد خودتون راهنماييم كنيد

    خط به خط بخونيد و هر سوالي ميتونيد بپرسيد تا ازين كشمكش رها بشم,نميگم بگيد چكار كنم فقط از يه زاويه ديگه و از ديد كسي كه منطقي و از بيرون بهش نگاه ميكنه نظر بديد

    اينم بگم هنوز هم همسرم به طلاق راضي نيست

    ومن امروز ازين دو جمله لرزيدم: تو واسه زندگيت نجنگيدي__حالا حالاها بايد بدوي براي طلاق

    اولي از يك اشنا و دومي از همسرم

    كاش اينقدرمراحل طلاق طولاني نبود

    اين ادرس تاپيك قبليمه
    http://www.hamdardi.net/thread-22156.html

    به راهنمايي همه تون نيازدارم

    .


  2. کاربر روبرو از پست مفید naghashi تشکرکرده است .

    naghashi (سه شنبه 02 خرداد 91)

  3. #2
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 23 آذر 91 [ 09:19]
    تاریخ عضویت
    1387-10-07
    نوشته ها
    4,074
    امتیاز
    23,640
    سطح
    94
    Points: 23,640, Level: 94
    Level completed: 29%, Points required for next Level: 710
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran10000 Experience Points
    تشکرها
    16,488

    تشکرشده 16,567 در 3,447 پست

    Rep Power
    425
    Array

    RE: زندگي من از نگاهي ديگر

    نقاشی عزیز

    نکته اینکه در بازی روانی دادگاه - قهر - طلاق و حالا یه اردنگی به من بزن و حالا گیرت آوردم پدرسگ و بازی جنسی و...................که الان در زندگی تو جریان داره مسلم است که باید حالت بد باشه و این طبیعی است .

    وقتی دست از بازی روانی بکشی حالت هم خوب میشه . مشخصه ی اصلی بازی روانی همین حال بدی است .
    و در شرایط فعلی تو خودت آخر بازی روانی هستی و مشخصه که با این تعداد بازی و این حجم از بازی تحت فشار هم هستی .

    اما یادت باشه
    این راه رو انتخاب کردی .
    1-پس یا باید تا آخر راه بری و بهای این انتخاب را پرداخت کنی
    و یا
    2-اینکه دست از بازی بکشی و بهای انتخابی دیگر را بدهی .

    معجزه ی شگفت انگیز اینکه وقتی دست از بازی بکشی می بینی که چقدر حالت خوب میشه و رو می آی .

    اما وجه اشتراک در این است که از بها و تاوان انتتخاب نمی توانی در بروی .



    کار سختی است پاسخ دادن به این سئوال خصوصا برای کسی که دنیای صداقتش چندان که باید شفاف و زلال نیست .

    اما اگر توانستی پاسخ بده .

    راست راستش اون ته دلت ....چی می خواد ؟!‌


    و اما


    تا چند پست اول تاپیک قبلی را خواندم و از جمله تصویر سازی هایی که کرده بودی تا راهنمایی هایی که شده بودی و من با این سبک نگاه کردن به ماجرا هم از جانب باز کننده تاپیک و هم پاسخ دهنده ها مشکل دارم .

    البته یک رد پایی از "پذیرش قبول اشتباه " در تو هست که باز نقص داره چرا که خودت رو زیادی قربانی می بینی و شوهرت را شمر و دیوانه !

    اگر می خواهی پذیرشی داشته باشی باید بدانی تو داری نقش قربانی را معرفی می کنی اما واقعا قربانی هم هستی و هم نیستی .چون در کنار قربانی بودن نقش زجر دهنده و حمایتگررا هم بازی می کنی .پس اینقدر خودت رو خواهشا مظلوم نبین .
    تو هم مسیر زندگی این آقا رو عوض کردی همان اندازه که او مسیر زندگی تو را عوض کرده .

    اگر این گونه می نوشتی که خودخواه و حسود بودم و گند زدم به زندگیم با حسادت و کنترلگری و انگولک کردن حریم همسرم و..................

    و باز رابطه ی جنسی برقرار کردم که نیازهای جنسی خودم رو پاسخ بدهم اما از نگاه و قضاوت و سرزنش ترسیدم و نقش یه آدم عاشق دلخسته را به دروغ بازی کردم و این مرد انتخاب من نبود اما من در اصل بدن او را انتخاب کردم و....................این سبک اعتراف به خود و قبول اشتباه نشان از بلوغ دارد ( البته اینها مثال است .تو خودت درست و حسابی به خودت نگاه کن و دلائل خودت رو در بیار و اعلام و اذعان کن . )
    اما جوری که تو تعریف کردی معنی اش این است " ببینین من چقدر خوبم و ببینین همسرم چقدر بده !"

    آن وقت می بینی که آنقدرها هم که فکر می کنی مظلوم نیستی .

    چیزی که در این تالار و البته بیرون تالار عمومیت داره فرار از قبول مسئولیت اعمال و افکار و احساسات خودمون و انتخاب ها و تصمیم گیری ها است و بعد می بینیم عموما وقتی پای درد دل و سرنوشت نویسی ها و نقالی ها که می شینیم که طرف مقابل میشه شمر و کار درست ماجرا هم نویسنده و یا نقال !

    در هر حال دیروزت غیر مسئولانه نسبت به خودت و دیگران برخورد کردی امروز هم همانی . دیروز یه مدل و از یه ور بوم ادعا می کردی امروز سمت و سوی ادعا و سمت و سوی بوم تغییر کرده .

    چون برای خودت کاراساسی و ریشه ای انجام ندادی . شب و روز به شخم زدن چیزی مشغول نبودی که امروز دچار تحول عظیم شده باشی .

    در نتیجه تو جدای از همسر که قبول می کنم یک کودک آزرده و سازگار منفی است ..........خودت هم همینی . تو یک جور و او جوری دیگر . اما نکته اینکه همدیگر را کامل کرده و می کنید . هم دیروز و هم امروز .




    اینها را داشته باش تا بعد ......................( ضمن اینکه یاد آوری می کنم من قضاوتت نمی کنم فقط از جایگاه خودم آنچه خواندم را نقد می کنم . پس حرفهای من را برای خودت سرزنش تعریف و معنا کن )


  4. 9 کاربر از پست مفید ani تشکرکرده اند .

    ani (سه شنبه 02 خرداد 91)

  5. #3
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 23 تیر 91 [ 15:10]
    تاریخ عضویت
    1391-2-03
    نوشته ها
    246
    امتیاز
    1,462
    سطح
    21
    Points: 1,462, Level: 21
    Level completed: 62%, Points required for next Level: 38
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    1,069

    تشکرشده 1,083 در 257 پست

    Rep Power
    37
    Array

    RE: زندگي من از نگاهي ديگر

    نقل قول نوشته اصلی توسط ani
    نقاشی عزیز

    نکته اینکه در بازی روانی دادگاه - قهر - طلاق و حالا یه اردنگی به من بزن و حالا گیرت آوردم پدرسگ و بازی جنسی و...................که الان در زندگی تو جریان داره مسلم است که باید حالت بد باشه و این طبیعی است .

    وقتی دست از بازی روانی بکشی حالت هم خوب میشه . مشخصه ی اصلی بازی روانی همین حال بدی است .
    و در شرایط فعلی تو خودت آخر بازی روانی هستی و مشخصه که با این تعداد بازی و این حجم از بازی تحت فشار هم هستی .

    اني عزيز من همه اينها رو قبول دارم اما خيلي وقته كه من و ايشون اصلا كوچكترين تماسي باهم نداريم,بازي رواني امروز من خودمم و افكارم كه موندم چرا نسخه اين زندگي اينقدر زود پيچيده شد و چرا قبلش نفهميدم يا بهتره بگم خودمو زدم به اون راه

    اما یادت باشه
    این راه رو انتخاب کردی .
    1-پس یا باید تا آخر راه بری و بهای این انتخاب را پرداخت کنی
    و یا
    2-اینکه دست از بازی بکشی و بهای انتخابی دیگر را بدهی .

    معجزه ی شگفت انگیز اینکه وقتی دست از بازی بکشی می بینی که چقدر حالت خوب میشه و رو می آی .

    مشكل همينجاست:بايد بهاشو بدم اما حالا كه حالم بهتر شده و ارومتر از قبلم وشايد حالا كه سرك كشيدنهام توي اين تالار بهم نشون داد اون شمري كه من ساخته بودم به قول شما خيلي جاهام رفتار خودم بوده سرگردونم و خسته,اين روزا يه بغض بزرگ توي گلومه و اشكي كه مدام توي چشمم حلقه ميزنه و هر دورو با يه نفس عميق ميكشم تو

    اما وجه اشتراک در این است که از بها و تاوان انتتخاب نمی توانی در بروی .

    ميدونم و قبول دارم

    کار سختی است پاسخ دادن به این سئوال خصوصا برای کسی که دنیای صداقتش چندان که باید شفاف و زلال نیست .

    اما اگر توانستی پاسخ بده .

    راست راستش اون ته دلت ....چی می خواد ؟!‌


    چرافكر ميكنيددنياي صداقتم جندانكه بايد صاف و زلال نيست؟
    چون تو اوج تنش وترس همه چيزو مينوشتم؟؟شايد بگيد يكطرفه نوشتم اما حتا تو اون لحظات هم هر چه كه نوشتم عينا به سرم اومده بود,ميتونيد ترس و اضطراب انساني كه تا حالا حتا داد زدن پدرش رو هم نديده درك كنيد؟؟؟

    با همون صداقت زلال ميگم دلم ارامش ميخواد,دلم ميخواد يكبار هم كه شده تو عمرم فرار نكنم,نترسم,اوج زنيتم احساساتم نباشه,من هم مثل خيليا نيومدم كه زندگيم خراب بشه اما اخه اين زندگي؟؟؟؟
    پر از تنش؟؟؟؟

    ته ته ته دلم يه نقطه كوچيك از دوست داشتن مونده كه خودم هم نميدونم واقعيه يا نه اما هست,شايد بخاطر دلتنگياي اين روزاست,باور كن نميفهممش



    و اما


    تا چند پست اول تاپیک قبلی را خواندم و از جمله تصویر سازی هایی که کرده بودی تا راهنمایی هایی که شده بودی و من با این سبک نگاه کردن به ماجرا هم از جانب باز کننده تاپیک و هم پاسخ دهنده ها مشکل دارم .

    البته یک رد پایی از "پذیرش قبول اشتباه " در تو هست که باز نقص داره چرا که خودت رو زیادی قربانی می بینی و شوهرت را شمر و دیوانه !

    اگر می خواهی پذیرشی داشته باشی باید بدانی تو داری نقش قربانی را معرفی می کنی اما واقعا قربانی هم هستی و هم نیستی .چون در کنار قربانی بودن نقش زجر دهنده و حمایتگررا هم بازی می کنی .پس اینقدر خودت رو خواهشا مظلوم نبین .
    تو هم مسیر زندگی این آقا رو عوض کردی همان اندازه که او مسیر زندگی تو را عوض کرده .

    من كاملا اشتبا هاتمو قبول دارم و تك تكشونو مينويسم,اما مسير زندگي اين اقا با من عوض شد؟؟؟او كه راه گذشته و حالشو رفت؟

    اگر این گونه می نوشتی که خودخواه و حسود بودم و گند زدم به زندگیم با حسادت و کنترلگری و انگولک کردن حریم همسرم و..................


    و باز رابطه ی جنسی برقرار کردم که نیازهای جنسی خودم رو پاسخ بدهم اما از نگاه و قضاوت و سرزنش ترسیدم و نقش یه آدم عاشق دلخسته را به دروغ بازی کردم و این مرد انتخاب من نبود اما من در اصل بدن او را انتخاب کردم و....................این سبک اعتراف به خود و قبول اشتباه نشان از بلوغ دارد ( البته اینها مثال است .تو خودت درست و حسابی به خودت نگاه کن و دلائل خودت رو در بیار و اعلام و اذعان کن . )
    اما جوری که تو تعریف کردی معنی اش این است " ببینین من چقدر خوبم و ببینین همسرم چقدر بده !"

    شايد معنيش اينه,اما اين روزها كه به حرفهاي اون روزام نگاه ميكنم بيشتر ترسيده بودم انگار دنبال اين بودم يكي از اسمون بياد و بگه اين يه راهو واسه تو اختراع كردم برو و رها شو

    حق بده به اون ترسها,اين روزها ارومترم و براي همين اين تاپيكو زدم,به جملاتي كه منو ريخت به هم نگاه كنيد,دوجمله متضاد


    آن وقت می بینی که آنقدرها هم که فکر می کنی مظلوم نیستی .

    نه نيستم من به اون هم ظلم كردم, احساس ميكردم خيلي ميتونم

    چیزی که در این تالار و البته بیرون تالار عمومیت داره فرار از قبول مسئولیت اعمال و افکار و احساسات خودمون و انتخاب ها و تصمیم گیری ها است و بعد می بینیم عموما وقتی پای درد دل و سرنوشت نویسی ها و نقالی ها که می شینیم که طرف مقابل میشه شمر و کار درست ماجرا هم نویسنده و یا نقال !

    در هر حال دیروزت غیر مسئولانه نسبت به خودت و دیگران برخورد کردی امروز هم همانی . دیروز یه مدل و از یه ور بوم ادعا می کردی امروز سمت و سوی ادعا و سمت و سوی بوم تغییر کرده .

    چون برای خودت کاراساسی و ریشه ای انجام ندادی . شب و روز به شخم زدن چیزی مشغول نبودی که امروز دچار تحول عظیم شده باشی .

    در نتیجه تو جدای از همسر که قبول می کنم یک کودک آزرده و سازگار منفی است ..........خودت هم همینی . تو یک جور و او جوری دیگر . اما نکته اینکه همدیگر را کامل کرده و می کنید . هم دیروز و هم امروز .

    لطفا بيشتر تو ضيح بديد




    اینها را داشته باش تا بعد ......................( ضمن اینکه یاد آوری می کنم من قضاوتت نمی کنم فقط از جایگاه خودم آنچه خواندم را نقد می کنم . پس حرفهای من را برای خودت سرزنش تعریف و معنا کن )


    درمورد اشتباهاتم خانم اني:
    ذهنيت من از مرد زندگي همين بود همين ادم,ظاهر و رفتار,همين ها كه امروز ازارم داد ديروز منو ميخندوند مثل بجه ها,تا حالا لحن مردونه و به كار بردن يكسري اصطلاحات كه امروز بهش كه فكر ميكنم خجالت ميكشم,من تاييدش كردم

    قبلا يكبار يكي ازين برخوردهاشو ديدم اما گفتم دوستم داره يا بريم سر زندگي درست ميشه,خيلي سطحي گذشتم,نميدونم چرا احساس توانايي بيش از حد ميكردم

    هر كاري ميخواست براش ميكردم يه جورايي حمايتگر بودم ضربه كه خوردم تمام انرزيم يكجا ته كشيد,به همين سادگي

    فرضيه بمون و بساز(به معناي سازندكي) واسه من هيچوقت معنا نداشته من اهل فرارم ,زود ميترسم,زود ميشكنم

    اعتماد بنفس كاذب داشتم اما امروز متعادلتر شدم

    خيلي جاها ضعفهاشو بروش مياوردم,در ضمن ما هر دو كمي تنديم اون يه كم بيشتر

    من هيچوقت نگفتم من مظلومم يا قرباني
    من اهل افراط و تفريطم اونقدر محبت كردم كه به همون اندازه خيلي زود ديگه بي محبت شدم

    من بخاطر اون خيلي رفتارهارو انجام دادم و نفهميدم با اينكار به هردومون ضربه زدم و هزار و يك اشتباه ديگه

    همه رو قبول دارم حق باشماست و جاي حرف نيست





  6. 4 کاربر از پست مفید naghashi تشکرکرده اند .

    naghashi (جمعه 05 خرداد 91)

  7. #4
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    سه شنبه 30 خرداد 02 [ 12:14]
    تاریخ عضویت
    1388-7-01
    محل سکونت
    همین حوالی
    نوشته ها
    2,572
    امتیاز
    64,442
    سطح
    100
    Points: 64,442, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 25.0%
    دستاوردها:
    VeteranSocialRecommendation Second ClassTagger First Class50000 Experience Points
    تشکرها
    13,202

    تشکرشده 14,121 در 2,560 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    305
    Array

    RE: زندگي من از نگاهي ديگر

    نقاشی جان !
    خوب فکر کن، عجله هم نکن ، اما با دقت و عمیق پاسخ بده ، جواب هم یک کلمه هست " آره " یا "نه"

    همسرت رو دوست داری؟

    زندگی رو که با همسرت داشتی دوست داری؟ (همون جوری که بود بدون کم و کاست ، بدون اما و اگر )


    ==============
    هیچ عجله ای نیست
    این همه مدت صبر کردی
    چند روز دیگه هم روش
    فرداشب منتظر جوابت هستم

  8. 4 کاربر از پست مفید بالهای صداقت تشکرکرده اند .

    بالهای صداقت (سه شنبه 02 خرداد 91)

  9. #5
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 23 تیر 91 [ 15:10]
    تاریخ عضویت
    1391-2-03
    نوشته ها
    246
    امتیاز
    1,462
    سطح
    21
    Points: 1,462, Level: 21
    Level completed: 62%, Points required for next Level: 38
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    1,069

    تشکرشده 1,083 در 257 پست

    Rep Power
    37
    Array

    RE: زندگي من از نگاهي ديگر

    بالهاي صداقت عزيز خيلي وقته جواب اين سوالارو ميدونم بدون عجله بدون اماو اگر

    هسرم رو دوست دارم هنوز
    (در جواب اني هم كفتم:ته ته ته دلم يه نقطه كوچيك از دوست داشتن مونده كه خودم هم نميدونم واقعيه يا نه اما هست,شايد بخاطر دلتنگياي اين روزاست,باور كن نميفهممش)


    زندگی رو که با همسرم داشتم نه

  10. #6
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    سه شنبه 30 خرداد 02 [ 12:14]
    تاریخ عضویت
    1388-7-01
    محل سکونت
    همین حوالی
    نوشته ها
    2,572
    امتیاز
    64,442
    سطح
    100
    Points: 64,442, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 25.0%
    دستاوردها:
    VeteranSocialRecommendation Second ClassTagger First Class50000 Experience Points
    تشکرها
    13,202

    تشکرشده 14,121 در 2,560 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    305
    Array

    RE: زندگي من از نگاهي ديگر

    اگر جواب رو می دونستی تنها یک کلمه می نوشتی!!!

    نقاشی ، صبر ، صبر ، و باز هم صبر ،دوای درد تو هست ، اقدامی نکن

  11. 6 کاربر از پست مفید بالهای صداقت تشکرکرده اند .

    بالهای صداقت (چهارشنبه 03 خرداد 91)

  12. #7
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 23 تیر 91 [ 15:10]
    تاریخ عضویت
    1391-2-03
    نوشته ها
    246
    امتیاز
    1,462
    سطح
    21
    Points: 1,462, Level: 21
    Level completed: 62%, Points required for next Level: 38
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    1,069

    تشکرشده 1,083 در 257 پست

    Rep Power
    37
    Array

    RE: زندگي من از نگاهي ديگر

    من عجولم ميدونم,ولي باور كنيد احساس ميكنم يه بار صد برابر بزرگتر از ظرفيت تحملم گذاشتند روي دوشم,اين بار خسته ام كرده,هر قدر تقلا ميكنم نميتونم با خودم بكشمش,حتا نميتونم بزارم زمين

    روزهايي كه دادگاه دارم دوشب تمام بيخوابي ميكشم,حرفها منو ميريزه به هم,انگار افتادم توي يه مرداب و دارم دست و پاي الكي ميزنم,پر از خشمم پر از محبت.پر از اميد به اينده پر از نااميدي,پر از تناقض

    قدرت سازگاري دارم اما نه توي اين برزخ

    خودم نيستم,ميترسم هيچوقت برنگردم به خودم,جلوي همه هم مجبورم محكم باشم,دوست دارم حس حمايت رو درك كنم,
    دوست دارم محبت واقعي رو درك كنم.امروز اگه گريه كنم ميگن بيچاره,فردا ميگن عقده اي يا شكست خورده,مهم نيست ميخوام راحت گريه كنم,ميخوام بهم نگن نقش مظلومو بازي ميكني,اصلا حالم از مظلوميت بهم ميخوره,از كلمه قرباني

    بزرگترين ارزوم جدايي با احترام بود اونم ازم گرفت داره كم كم ميشه با نفرت با حس انتقام

    اين روزا فقط يه چيز ميخوام يه چيزي يه كسي يه نشونه اي بياد و بغلم كنه و با صدا گريه كنم و فقط بگه اروم باش عزيزم هواتو دارم

    بچه شدم ,يه بچه كه به همه ميپره و چون نميتونه منطقي خودشو ثابت كنه پاشو ميكوبه زمين

    داره فرسوده ام ميكنه اين اتلاف
    داره كم كم ترسوم ميكنه
    شايد هم اينها بخاطرPMS,كم اوردم

  13. 3 کاربر از پست مفید naghashi تشکرکرده اند .

    naghashi (چهارشنبه 03 خرداد 91)

  14. #8
    سرپرست سایت

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    8,056
    امتیاز
    146,983
    سطح
    100
    Points: 146,983, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialRecommendation Second ClassCreated Blog entryVeteranOverdrive
    نوشته های وبلاگ
    4
    تشکرها
    27,661

    تشکرشده 36,001 در 7,404 پست

    Rep Power
    1092
    Array

    RE: زندگي من از نگاهي ديگر

    نقاشي جان

    نامزد شما قطعاً نیاز به مراجعه به روانپزشک دارد نه مشاور .

    با توجه به مصداقهای رفتاری وی که با بیان وقایع روشن شده ، ایشان تعادل روحی و رفتاری ندارد و قطعاً نیاز به روانپزشک دارند .

    راه های پیش پا:

    شما یا باید با در نظر گرفتن تمام این رفتارها و ویژگیها و باز نکردن هیچ بابی برای تغییر وی ( همینی که هست را در نظر بگیری و بپذیری و فکر اینکه عوض می شود و ... یا حتی وعده های وی مبنی بر عوش شدن را از سر دور کنی ) بپذیریش و عروسی کنی و با وی زندگی کنی ، یااینکه بخواهی از نظر روانشناختی مطمئن شوی که ایشان بیماری یا اختلال ندارند و فقط هیجاناته و او را وادار کنی که به کمک روانشناس روی خودش کار کند و اینگونه مهلتی در همین دوران عقد به او بدهی و تحت نظر روانشناس ارزیابی داشته باشی و بعد تصمیم بگیری . یا اینکه با در نظر گرفتن همین ویژگی ها و پذیرش اینکه همینه که هست ، ظرفیت و توان زندگی با وی را در خود نمی بینی و تصمیم به جدایی می گیری .

    هر کدام از این تصمیمات نیاز به آرامش دارد .

    حالا که مدتیه او کوتاه آمده و دست از اصرارها برداشته فرصت خوبیست برای تمدد اعصاب شما . پیشنهاد می کنم به کمک یک مشاور در جهت کسب آرامش و جرأت و اعتماد به نفس و تمرکز زدایی تلاش کنی ، این برای شما بیشتر ضرورت دارد.

    فعلاً به نگاه به زندگیت از زوایه ای دیگر نپرداز ، فقط کسب آرامش و تمرکز زدایی را در دستور کار داشته باش . شما برای بررسی زندگی از زوایای دیگر که نیاز به انرژی و آرامش دارد آماده نیستی و بهتره بار روانی خودت را تشدید نکنی .


    پاورقی
    ======

    دوستان عزیز

    لطفاً در راهنمائی های خود در اینگونه شرایطی که فشار روانی روی مراجع زیاد هست از پرداختن به تقصیرها و اشکالات مراجع و بیانی با بار سرزنش آمیز بپرهیزید و کمک کنید مراجع به سوی آرامش و زدودن تنشها و آماده شدن برای بررسی و تصمیم درست پیش برود





    .

  15. 10 کاربر از پست مفید فرشته مهربان تشکرکرده اند .

    فرشته مهربان (پنجشنبه 04 خرداد 91)

  16. #9
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 23 تیر 91 [ 15:10]
    تاریخ عضویت
    1391-2-03
    نوشته ها
    246
    امتیاز
    1,462
    سطح
    21
    Points: 1,462, Level: 21
    Level completed: 62%, Points required for next Level: 38
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    1,069

    تشکرشده 1,083 در 257 پست

    Rep Power
    37
    Array

    RE: زندگي من از نگاهي ديگر

    فرشته مهربان

    قبول دارم,تحت فشارم,زياد,ديوانه وار,شايد الان وقتش نيست نميدونم,اما اين خواهش خود من بود كه كمكم كنندمخصوصا خانم اني كه به خواهش خودم نظرشونو اعلام كردند و ايشون هم لطف كردند,سرزنشها رو به جون ميپذيرم چون حقيقتند و حقيقت چهره تلخي داره

    ذات اين بچه متوقع شكننده داره خودنمايي ميكنه اين روزها,نميتونم ارومش كنم,احتياج دارم به يك ريسمان كه بهش

    چنگ بندازم و خودمو پيدا كنم و تصوير غيرواقعي از خودم نسازم

    توي اون تاپيك هم نياز داشتم به اين حرف ها و چون اين بحثها نشد بيشتر به درد دل و همدردي گذشت,من كي بايد به خودم برگردم؟

    نميخوام بعدها همين ته مونده خودمم از دستم بره,من شعر ميگفتم,مينوشتم,نقاشي ميكردم,ورزش ميكردم,حالا انگار هيچي نيستم,حتا رانندگيمم شده در حال فرار تند و عجولانه و پر از خشم

    نياز دارم به يه نقطه نوراني كه شايد تو همين حرفها پيداش كنم

    شايد اين پروسه جدايي حالا حالاها طول بكشه ومن هر بار خودازاري بيشتري داشته باشم,نميخوام تو اين پروسه فرسوده بشم و از سر فرسودگي برگردم يا از سر تصميمهاي نااگاهانه وتنهايي,ميخوام ارام باشم و درست تصميم بگيرم

    هر قدر هم كه قوي باشم باز انسانم و نميگم جايزالخطا بلكه دايم الخطا,از اين بيخوابيها وتنشها بايد عبور كنم بالاخره.

    سرزنشهاحقيقتيه كه بايد ازش بگذرم ,من از سرزنش نميترسم اميدوارم توي خطاهام خودمو پيدا كنم,بي صبري منو ببخشيد بخاطر دل نازك شده منه.اما بايدبا ترسهام كنار بيام

  17. 2 کاربر از پست مفید naghashi تشکرکرده اند .

    naghashi (چهارشنبه 03 خرداد 91)

  18. #10
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 23 آذر 91 [ 09:19]
    تاریخ عضویت
    1387-10-07
    نوشته ها
    4,074
    امتیاز
    23,640
    سطح
    94
    Points: 23,640, Level: 94
    Level completed: 29%, Points required for next Level: 710
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran10000 Experience Points
    تشکرها
    16,488

    تشکرشده 16,567 در 3,447 پست

    Rep Power
    425
    Array

    RE: زندگي من از نگاهي ديگر

    [b][color=#FF0000]

    نقاشی معتقدم

    مراجعی که قابلیت رشد کردن و آگاهی یافتن را دارد بدون تعارف باید دستش را گرفت . این بی تعارفی معنی سرزنش نمی دهد چرا که در پست دو با رنگ قرمز اعلام کردم نه قضاوت می کنم و نه سرزنش می کنم چرا که نه سر پیاز هستم و نه ته پیاز و باوری هم به قضاوت کردن ملت ندارم و شاید یکی از اولین افرادی باشم که در این تالار با این سبک هدایت کردن ها مشکل داشته و دارم اما روش من نقد است

    اما نقد بی تعارف و بی کاور. اما مطمئن باشید قصد این نوع نقد ، سازندگی است و نه تخریب شخصیت و هویت و کرامت و شان یک انسان .


    که این موارد با جدیت تمام و مسئولیت بیشتر شامل حال همسر تو نیز می شود چه بسا بیشتر نسبت به او احساس مسئولیت دارم چون نیست تا خودش را تعریف کند .

    چون با مجازی سازی بر مبنای تعاریف دیگران مشکل دارم که متاسفانه بسیار شاهد این مسائل هستیم .




    حالا نقاشی
    ابتدا روش و تصمیم تو را برای رویارویی با ترس ها ستایش می کنم .راه از بین رفتن ترس مقابله و رو به رو شدن با آن است .


    بیا در قدم بعدی
    با وجدان کامل و بیدار یک قلم و کاغذ بردار

    و بنویس " نقاشی در فلان مسئله که شوهرش فلان کار یا رفتار را کرد " چه سهمی داشته . چه رفتاری کرد ، احساس نقاشی چی بود ، افکارش چی بود ...............و سهم خودت را از اتفاقات استخراج کن .

    این به معنای پدیداری حس عدم اعتماد به نفس نیست . اینکه در وادی من بد بروی معنی نمی دهد . پذیرش داشته باش و به شکل نقد به ماجرا نگاه کن .

    و گام بعدی اینکه چه رفتار - احساس - فکر سازنده ای می توانستم داشته باشم که نداشتم و یا چه کاری را نباید انجام می دادم که انجام دادم ..............
    و بعد اینکه در بیار چرا ؟ چه سودی درونی یا بیرونی از آنچه دانسته یا ندانسته اتفاق افتاد بردی (از نوازش گیری منفی تا تائیدیه گرفتن )

    این هم یک نوع مشق شب است . استرچ .

    بعد از بررسی و پذیرش همه ی اتفاقات و روشن شدن کل ماجرا برایت تصمیم گیری راحت تر میشه . چون ابتدا باید خودت را بشناسی . با نگاه من خوب - همسر خوب ماجراها را از جایگاه حتم الخطا بودن و درک کردن طرف مقابل بررسی کن .


    رو به رشدی . پوست اندازی می کنی اما بزرگ می شوی . خودت و پیرامونت را با این روش شخم می زنی . بزرگ شدنت عزیزم با هر تصمیمی که می گیری مبارک .

    زندگی و گل هستی فرصتهای بی انتهایش را بی منت به تو خواهد داد . مطمئن باش .


  19. 5 کاربر از پست مفید ani تشکرکرده اند .

    ani (چهارشنبه 03 خرداد 91)


 
صفحه 1 از 4 1234 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 00:22 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.