سلام
من حدود 3 ماه هست با پسری دوست شدم که از اول قاصدش ازدواج بود تو( چت تو) این 3 ماه 3 بر همدیگرو دیدیم شریتمن تری که نمیتونیم زود به زود همدیگرو ببینیم
ایشون 23 سلشنه ترمه آخر کردایین و من 19 ترمه اول کردنی ام
از اول گفته بود شرایط ازدوجو نداره حد اقل تا 6 سال دیگه
ولی با گذشته زمان وبستگییش بهم بیشتر شد و میدونم واقعا بهم علاقه داره
1 ماه پیش به عشقش شک داشتم قفتم اگه منو میخوای باید به خنودت بگی اگه قبول نکردن بهتره دستیمن تموم بشه
قبول کرد با مادرش بهرفه
اسمی از من نبرد گفته قصد داره ازدواج کنه مدرشم گفته تا شرایط درست نباشه هرفشم نزن
وقتی بهم گفت باهام تموم کرد شوک شدم
ولی باز ص میداد که چرا گفتی بگم از این حرفا. . . .
دید جواب نمیدم ص نمیداد
چند هفته گذاشت اصرار کرد که میخوام گزشترو فراموش کنم میخمتو
از این حرفا منم چون دوستش داشتم بعد از چند رو قبول کردم آشتی کردم ولی شرط گذاشتم که باید منو به خانوادش بگه قبول کرد
قرار قزشتیم همدیگرو ببینیم تو کل مدت گریه میکرد که اشتباه کرده تو این مدت حالش بعد بوده
حالا اگه مادرش قبول نکنه من گفتم بای فراموشم کنه چون فایده نداره ادامه این رابط
میگه بری میمیرم دقن میشم
یواشکی با باهات میمونم
ولی من اینطور رابط رو نمیخوام
بهم میگه اگه چند سال صبر کنی شرایطم درست میشه
ولی من میترسم اگه اون موقع دیگه منو نخواد چی؟
اگه مادرش قبول نکنه چی؟
من فقط میخوام خنودهمن بدونم تا خیالم راحت بشه همین
حالا چیکار کنم؟
لطفا بهم بگید خواستم اشتباست؟
علاقه مندی ها (Bookmarks)