RE: در خواستگاری، در مورد اختلاف نظر هایی که با پدرم دارم صحبت کنم؟
سلام دختر مهربون
ببین خانومی...ایشون پدر شماست...برخی مواقع پدر و مادرها سعی میکنن برای پررنگ کردن نقش خودشون این کارها رو بکنن.
من حس میکنم پدرت این تصور رو داره که داره اون جایگاه پدریش رو از دست میده...اقتضای سنش و جایگاهش ایجاب میکنه که شما رو راهنمایی و نصیحت کنه
پدر منم مثل پدر شما بود...اوایل خیلی خیلی بیشتر بود...اما من برخوردم رو با پدرم عوض کردم...حالا که نصیحت میکنه قشنگ میشینم پای حرفاش و میگم :
آره بابا...راست میگین...عجب حرف خوب و کاربردی زدی....بذار دفتر بیارم توش بنویسم هیچ وقت یادم نره....یکی دو سال بعد از این برخوردهام پدرم خیلی خیلی عادی شده
و من فهمیدم شاید جایی رفتار من و برادرم طوری بوده که سبب شده پدرم فکر کنه داره جایگاهش رو از دست میده
شما وقتی پدرت میگه سر کلاس اینو بگو اونو نگو...همونجا بگو..چشم بابا.سعی میکنم دونه دونه اینا رو اجرا کنم...
اما خودت وقتی از خونه اومدی بیرون هرکاری دوست داشتی بکن...همون آزمون و خطا رو انجام بده...
در مورد خواستگارتون هم ...کارش خیلی عجیب بوده...اگر واقعا علاقه ای در کار بود به قول شما اینهمه ویژگی مثبت پدر رو رها نمیکرد و بچسبه به اون یه دونه
در واقع کسی که به خاطر این مسائل که به خود شخص دختر اصلا مربوط نیست پا پس بکشه فکر نمیکنم خیلی بشه روش حساب کرد
اما دختر مهربون عزیز
یه نکته بهت بگم:
خواهشا لطفا طوری برخورد نکنی که ذره ای به شخصیت و مقام بزرگ پدرت لطمه ای زده بشه...اونا الان سن و سالشون طوری نیست که ببینن دارن کار اشتباهی میکنن...
دوست دارن تایید بشن....من وقتی میبینم این طرز فکرها به وجود آمده و جبهه گیری هایی ممکنه بشه که غرور مردانه یه پدر رو خدشه دار کنه به خدا تنم میلرزه...از اینکه یه روزی دیر بشه....
موفق باشی
گاهی برای رشد کردن باید سختی کشید،گاهی برای فهمیدن باید شکست خورد،گاهی برای بدست آوردن باید از دست داد،چون برخی درسها در زندگی فقط از طریق رنج و محنت آموخته میشوند.
علاقه مندی ها (Bookmarks)