به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 19
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 09 شهریور 99 [ 15:51]
    تاریخ عضویت
    1390-11-30
    نوشته ها
    12
    امتیاز
    8,221
    سطح
    61
    Points: 8,221, Level: 61
    Level completed: 24%, Points required for next Level: 229
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    5

    تشکرشده 5 در 5 پست

    Rep Power
    0
    Array

    فراموش کردن یک اتفاق ناراحت کننده در گذشته

    سلام به همگی.
    من پسری هستم 24 ساله و با دختری 26 ساله قصد ازدواج دارم. قبلا یه تاپیک زده بودم راجع به مشکلاتم با ایشون داشتم. و الان قصد دارم تا چند هفته دیگه برم خواستگاری.
    فقط مشکلی هست که منو خیلی اذیت میکنه و توی تاپیک قبلیم رو بطور واضح نگفتم ولی اینجا میگم.
    من حدود 3 سال پیش بزرگترین اشتباه خودمو انجام دادم و با زن داداشم یه ارتباط دوستی انجام دادم اول در حد اس ام اس و زنگ و تنها یکبار به یک ارتباط جنسی خیلی خیلی کم(در حد معاشقه) منجر شد که بعد اون دیگه متوجه اشتباهم شدم و به کلی رابطه رو قطع کردم و خیلی هم از این موضوع ناراحت بودم. میدونم که چه گناهی مرتکب شدم و بعد این اتفاق خیلی سختی کشیدم و افسرده شده بودم و خیلی رو خودم کار کردم تا کم کم اون قضیه رو از یاد ببرم و بکلی از ذهنم دورش کنم و میدونم زن داداشم که خودشم دیگه اون موضوع رو فراموش کرده چون از نوع حرفها و نگاها متوجه میشم.
    من یک اشتباه دیگه کردم که اون اتفاق رو برای اون خانم تعریف کردم چون ازم درمورد دوستی و اینا سئوال کرده بود منم جواب دادم فقط به این خاطر که میخواستم صادق باشم میدونم که نباید به اون موضوع اشاره میکردم ولی اتفاقیه که افتاده و من خیلی سعی کردم که یه جوری حلش کنم و اوضاع خیلی بدتر شد کم کم نسبت بهش کینه کرد و دیگه اجازه نمیداد تنها برم خونه داداشم یعنی حتی با وجود اینکه داداشم خونه باشه. اون نسبت به من اعتماد داره فقط میگه دوست ندارم جایی باشی که اونم هست. گفته اصلا باهاش حرف نزن شوخی نکن، منم خیلی بهش حق میدم، البته من حتی بعد اون اتفاق جدی تر شده بودم شوخی ها و حرفها خیلی کم شده بود. متوجه اشتباه من شده ولی اصلا راضی نمیشه که اوضاغ مثل قبل بشه. من فقط نگران آینده هستم و میدونم که تو زندگیمون چندین بار بخاطر این موضوع ناراحتی و دعوا پیش میاد و مثلا اگه یه جا باشیم که زن داداشمم باشه دیگه اونجا واسم زهرمار میشه و اینطوری زندگی کردن سخت میشه. الانم برام شرط گذاشته که اگه منو میخوای یا تنهایی نمیری خونه داداشت یا اینکه دور منو خط بکش. من به داداشم خیلی وابستم و گفتم فقط هفته ای یکبار میرم خونشون ولی هیچیو قبول نمیکنه.
    بخدا موندم نمیدونم چیکار کنم از آینده میترسم که این مسئله زندگیمونو خراب کنه.
    تروخدا راهنماییم کنید دیگه دارم دیوونه میشم از این موضوع هر روز تو فکرم میاد. بگید چیکار کنم تا بشه یه طوری این اتفاق رو حل کنم یا توی آینده جلوی خرابیشو بگیرم . کمکم کنید.

  2. #2
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 15 آذر 91 [ 15:38]
    تاریخ عضویت
    1389-3-03
    نوشته ها
    309
    امتیاز
    4,602
    سطح
    43
    Points: 4,602, Level: 43
    Level completed: 26%, Points required for next Level: 148
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    953

    تشکرشده 977 در 191 پست

    Rep Power
    45
    Array

    RE: فراموش کردن یک اتفاق ناراحت کننده در گذشته

    وای ..زنداداشت چجوری حاضر شد باهات ارتباط عاشقانه برقرار کنه؟؟؟؟؟؟؟خیانت به همسرش.....

  3. کاربر روبرو از پست مفید پریماه تشکرکرده است .

    پریماه (جمعه 29 اردیبهشت 91)

  4. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 09 شهریور 99 [ 15:51]
    تاریخ عضویت
    1390-11-30
    نوشته ها
    12
    امتیاز
    8,221
    سطح
    61
    Points: 8,221, Level: 61
    Level completed: 24%, Points required for next Level: 229
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    5

    تشکرشده 5 در 5 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: فراموش کردن یک اتفاق ناراحت کننده در گذشته

    نقل قول نوشته اصلی توسط پریماه
    وای ..زنداداشت چجوری حاضر شد باهات ارتباط عاشقانه برقرار کنه؟؟؟؟؟؟؟خیانت به همسرش.....
    میدونم که کار اونم خیلی زشت بوده. ولی منم کم تقصیر نداشتم و شروع اون رابطه داستانش خیلی طولانیه، دیگه نمیخوام به گذشته فک کنم. تروخدا کمکم کنید من به اندازه کافی ناراحتی و افسردگی کشیدم. فقط میخوام مشکل الانم حل شه.

  5. کاربر روبرو از پست مفید گچپژ تشکرکرده است .

    گچپژ (دوشنبه 01 خرداد 91)

  6. #4
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 04 خرداد 91 [ 01:02]
    تاریخ عضویت
    1391-2-14
    نوشته ها
    15
    امتیاز
    644
    سطح
    12
    Points: 644, Level: 12
    Level completed: 88%, Points required for next Level: 6
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    17

    تشکرشده 18 در 7 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: فراموش کردن یک اتفاق ناراحت کننده در گذشته

    تنها راهنمایی اینه که کمی صبور باشی و باید بذاری زمان بگذره. گذشت زمان بزرگترین درمان واسه این مشکله اشتباه کردی بهش گفتی و اونو حساس کردی حالا راهش صبوریه تا بهش ثابت بشه که هیچ گرایشی به اون خانوم نداری والبته اون خانوم هم نسبت به شما!!!!

  7. 2 کاربر از پست مفید alale تشکرکرده اند .

    alale (جمعه 29 اردیبهشت 91)

  8. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 09 شهریور 99 [ 15:51]
    تاریخ عضویت
    1390-11-30
    نوشته ها
    12
    امتیاز
    8,221
    سطح
    61
    Points: 8,221, Level: 61
    Level completed: 24%, Points required for next Level: 229
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    5

    تشکرشده 5 در 5 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: فراموش کردن یک اتفاق ناراحت کننده در گذشته

    نقل قول نوشته اصلی توسط alale
    تنها راهنمایی اینه که کمی صبور باشی و باید بذاری زمان بگذره. گذشت زمان بزرگترین درمان واسه این مشکله اشتباه کردی بهش گفتی و اونو حساس کردی حالا راهش صبوریه تا بهش ثابت بشه که هیچ گرایشی به اون خانوم نداری والبته اون خانوم هم نسبت به شما!!!!
    آره زمان خیلی چیزارو تغییر میده. اون فقط میگه دوست ندارم جایی که اون هست باشی، حرفی بزنی، خنده ای بکنی. و گفته که به هیچ وجه حرفش تغییر نمیکنه. من اصلا نگران الان نیستم فقط غصه آینده رو میخورم آخه این خانم جزئی از خونواده ما شده خیلی سخته که من هیچ گونه ارتباطی نداشته باشم حتی در صحبت معمولی. فقط امیدوارم که با گذشت زمان وضعیت بهتر بشه.
    از دوستان و کارشناسان این سایت خواهش میکنم به من بگن که وظیفه من چیه الان و برای بهبود این وضعیت چه کاری باید انجام بدم؟

  9. #6
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 18 شهریور 96 [ 20:04]
    تاریخ عضویت
    1389-12-04
    نوشته ها
    404
    امتیاز
    6,886
    سطح
    54
    Points: 6,886, Level: 54
    Level completed: 68%, Points required for next Level: 64
    Overall activity: 12.0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    533

    تشکرشده 600 در 287 پست

    Rep Power
    55
    Array

    RE: فراموش کردن یک اتفاق ناراحت کننده در گذشته

    دوست عزیز
    ماه هیچ وقت پشت ابر نمیمونه و حقیقت بلاخره اشکار میشه و هیچ چیز بهتر از صداقت نیست.بهت تبریک میگم که همچین صداقتی داشتی و از این موضوع خوشحالم که متوجه اشتباهت شدی.امیدوارم هرگز همچین اشتباهی رو تکرار نکنی.
    بنظرم این خانم هنوز به شما اعتماد کافی رو ندارن و حق هم دارن که روی چنین موضوعی حساس باشن بالاخره چیز کمی نبوده بهتره خود رو جای ایشون بگذاری تا بتونی بهتر درکش کنی،با گذشت زمان حساسیت ایشون با رفتار شما میتونه کمتر بشه باید اعتمادش رو جلب کنی و بهترین کار هم رفت و امد کمتر با خانواده ی برادرته ،بهتره خیلی محدود باشه و بشتر سعی کنی خودت با برادرت رابطه داشته باشی نه با خانوادش و این هم بهاییه که برای این اشتباه باید بپردازی.

  10. 4 کاربر از پست مفید tamas تشکرکرده اند .

    tamas (دوشنبه 01 خرداد 91)

  11. #7
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 15 بهمن 91 [ 21:16]
    تاریخ عضویت
    1390-8-08
    نوشته ها
    225
    امتیاز
    1,705
    سطح
    24
    Points: 1,705, Level: 24
    Level completed: 5%, Points required for next Level: 95
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    599

    تشکرشده 601 در 179 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: فراموش کردن یک اتفاق ناراحت کننده در گذشته

    اون دختر خانم هنوز وارد خانواده شما نشده و طرز برخورد شما و خانم برادرتون با هم دیگه و نوع نگاهها و ... ندیده. وقتی ببینه و بفهمه واقعااااااااااااااا توبه کردید مسلما این حساسیت کمتر میشه.

    خودتون رو بگذارید جای اون خانم. خوب معلومه واقعااااااا نگران میشه.

  12. کاربر روبرو از پست مفید roze-zard تشکرکرده است .

    roze-zard (جمعه 29 اردیبهشت 91)

  13. #8
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 09 شهریور 99 [ 15:51]
    تاریخ عضویت
    1390-11-30
    نوشته ها
    12
    امتیاز
    8,221
    سطح
    61
    Points: 8,221, Level: 61
    Level completed: 24%, Points required for next Level: 229
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    5

    تشکرشده 5 در 5 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: فراموش کردن یک اتفاق ناراحت کننده در گذشته

    نقل قول نوشته اصلی توسط tamas
    دوست عزیز
    ماه هیچ وقت پشت ابر نمیمونه و حقیقت بلاخره اشکار میشه و هیچ چیز بهتر از صداقت نیست.بهت تبریک میگم که همچین صداقتی داشتی و از این موضوع خوشحالم که متوجه اشتباهت شدی.امیدوارم هرگز همچین اشتباهی رو تکرار نکنی.
    بنظرم این خانم هنوز به شما اعتماد کافی رو ندارن و حق هم دارن که روی چنین موضوعی حساس باشن بالاخره چیز کمی نبوده بهتره خود رو جای ایشون بگذاری تا بتونی بهتر درکش کنی،با گذشت زمان حساسیت ایشون با رفتار شما میتونه کمتر بشه باید اعتمادش رو جلب کنی و بهترین کار هم رفت و امد کمتر با خانواده ی برادرته ،بهتره خیلی محدود باشه و بشتر سعی کنی خودت با برادرت رابطه داشته باشی نه با خانوادش و این هم بهاییه که برای این اشتباه باید بپردازی.
    سلام به شما.
    ممنونم ازتون. من واقعا واسه گفتن این موضوع خیلی فکر کردم بعضی ها میگن نباید میگفتی بعضی ها البته کمتر میگن باید میگفتی خودمم به این نتیجه رسیده بودم که صداقت بهتره. من شاید نتونم خودمو جای این خانم بزارم ولی میتونم تا حدودی احساسشو درک کنم من همین الانشم رابطم با زن داداشم خیلی محدوده و فقط با داداشم رابطه دارم. فقط امیدوارم بعدها این موضوع وارد زندگیمون نشه چون از این قضیه خیلی نگرانم.

  14. کاربر روبرو از پست مفید گچپژ تشکرکرده است .

    گچپژ (دوشنبه 01 خرداد 91)

  15. #9
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 23 آذر 91 [ 09:19]
    تاریخ عضویت
    1387-10-07
    نوشته ها
    4,074
    امتیاز
    23,640
    سطح
    94
    Points: 23,640, Level: 94
    Level completed: 29%, Points required for next Level: 710
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran10000 Experience Points
    تشکرها
    16,488

    تشکرشده 16,567 در 3,447 پست

    Rep Power
    425
    Array

    RE: فراموش کردن یک اتفاق ناراحت کننده در گذشته



    این خانم 26 ساله که هنوز همسر شما نیست و از شنیدن یک حرف راست به این حساسیت دچار شده و.....( چون گفتن راست یک بعد قضیه است و توان شنیدن و کنترل احساسات و رفتار بالغانه بخش دیگر آن)

    و کاندید شما نشان داده در کنترل احساسات شخصی خود دچار ضعف است و به جای اینکه خودش را کنترل کند با ایجاد محدودیت اقدام به کنترل شما می کند و......

    حال سئوال دارم

    این خانم با این میزان از کنترل احساسات و رفتار غیر بالغانه و البته با آمپری بسیار حساسیت پذیر و کنترلگر و محدود کننده و.................

    اگر همسر شما بشود و در بحران زندگی با شما و یا جاری عزیزتر از جان ! دچار مشکل بشود چقدر امکان دارد که از این دانسته استفاده نکند و زندگی برادر شما و همسرشان را به هم نزنند ؟! ضمن اینکه زندگی خود شما هم در معرض خطر است .
    شما تا چند سال می توانید این دایره ی تنگ و تاریک مزاحم و محدود کننده را تحمل کنید ؟!

    برای روزهای سخت و بحرانی هم یک در صد احتمالاتی را باید در نظر گرفت . به این سئوال ها فکر کنید و این خانم کاندید را در چنین جایگاهی بسنجید و البته همینطور خودتان را .

  16. 4 کاربر از پست مفید ani تشکرکرده اند .

    ani (دوشنبه 01 خرداد 91)

  17. #10
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    سه شنبه 22 تیر 95 [ 16:53]
    تاریخ عضویت
    1390-8-28
    نوشته ها
    744
    امتیاز
    8,604
    سطح
    62
    Points: 8,604, Level: 62
    Level completed: 52%, Points required for next Level: 146
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    1,594

    تشکرشده 1,946 در 612 پست

    Rep Power
    88
    Array

    RE: فراموش کردن یک اتفاق ناراحت کننده در گذشته

    خوب من هیچ جا ندیدم( حداقل تو فامیل خودمون و دوستام) که دو تا برادر متاهل بعد ازدواجشون تنها برن خونه همدیگه ...یعنی همیشه رفت و آمد خانوادگیه
    چه اصراریه که شما میخواین تنها برین خونه برادرتون اونم هفته ای یه بار؟
    میتونید برادرتونو جاهای دیگه ببینید مثلا محل کار یا خونه مادرتون

    فکرکنم تاپیکت نیاز به حضور کارشناس داره
    از نظر من
    توبه کن و در صدد جبران باش با انجا کار نیک
    به هر حال جدا از این خانوم که میخواد وارد زندگی شما شه و حق داره نگران باشه
    خود شما هم باید بترسید از اینکه به زن داداشتون نزدیک شید و حتی بهتره روابطتونو با اونا محدود کنید و نهایت سعیتونو کنید که 1 لحظه هم با اون تنها نشین
    الان شما، زن داداشتون و همسر احتمالی آیندتون این قضیه رو میدونه
    رازی که بین بیشتر از دونفر باشه احتمال بر ملا شدنش خیلی زیاد میشه (برادرت میبخشه اگه بدونه؟)
    برای خودت و صد در صد برای برادرت بهتره که رابطتو در آینده با خانوادش کم کنی و خوب هر اشتباهی تاوانی داره


    خوشحالم آنی اومد اینجا ارسال گذاشت ( با پست من یکی شد زمانش)
    به نظر من قضیه واقعا سنگین و هضمش سخت...اون خانومم چیز خیلی پیچیده ای نخواسته ...محدود کردن روابطی که مممکنه خطر آفرین باشه
    منم موافقم که الان زندگی برادر ایشون در خطره ... چه با این خانوم ازدواج کنن و جاری زن داداش شه و چه ازدواج نکنن بالاخره رازیه که برملا شده و این خانم هر وقت بخواد میتونه از دانستش استفاده کنه



  18. کاربر روبرو از پست مفید جوانه؟؟؟ تشکرکرده است .

    جوانه؟؟؟ (چهارشنبه 03 خرداد 91)


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 09:15 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.