[align=justify]با سلام دوباره خدمت همه دوستان عزیزم در انجمن همدردی
مسئلهای هست که حدود 3-4 ماهیه که ذهن من را در گیر خودش کرده. میخوام مشکلم را مطرح کنم و من را راهنمایی کنید که آیا نگرانی من بیمورده یا نه؟
پیشاپیش از اینکه پستم ممکنه طولانی به نظر برسه پوزش میطلبم.
قبل از شروع هم بهتره یه بیوگرافی مختصر از خودم بدم که شاید تو قضاوت خوانندگان عزیز مؤثرتر باشه: پسری 25 ساله. فارغ التحصیل کارشناسی ارشد IT از یکی از دانشگاههای معتبر دولتی. در حال حاضر در حال گذراندن خدمت سربازی هستم که البته تا اواخر تابستون امسال تمومه. حدود 2 ساله که بصورت غیر رسمی شاغل در دانشگاه محل تحصیل سابقم هستم که درآمد مناسبی را البته برای شروع برام در پی داشته. وضعیت مذهبی (اعتقادی) و مالی خانوادگیمون هم متوسطه.
اوایل امسال بود که از طرف مادرم گزینهای از فامیل برای ازدواج به من معرفی شد که به محض مطرح شدنش، به حال خودم حسرت خوردم که "آب در کوزه و ما گرد جهان میگردیم". دختری کامل چه از نظر کمالات اخلاقی و زیبایی ظاهری که تقریباً تمام فامیل از اون تعریف میکنن و اینطور که گفته میشه خیلی از پسرهای فامیل از ترس اینکه جواب نه بشنود، پا پیش نمیذارن. البته برای خانواده ما جزو فامیلهای درجه یک محسوب نمیشن و بخاطر همین ما رفت و آمد خانوادگی خاصی با هم نداریم و بیشتر در مراسم فامیلی بخصوص مانند ایام عید و عروسیها و .. همدیگه را میبینیم. ولی هر دو خانواده شناخت نسبتاً کاملی از همدیگه دارند.
ایشون از نظر خانواده و شخص خودم تماماً مورد تأییده و تنها مشکلی که این وسط کمی پدرم را مردد میکرد وضعیت مالی اونهاست که به مراتب از ما بهتره. اینکه میگم تنها پدرم به خاطر اینه که به اعتقاد مادرم و بسیاری دیگر از افراد فامیل، خانواده ایشون با اینکه از وضعیت مالی بسیار خوبی برخوردارند ولی خیلی معتقد و خاکی هستند به طوریکه هیچ وقت خودشون را نمیگیرن و تو تمامی مراسم فامیلی با تمامی افراد فامیل برخوردی بسیار گرم و مهربانانه دارند. این خانم از این نظر که علیرغم وضعیت مالی بسیار مناسب، از ظاهری بسیار عادی برخوردارن و بدون ذرهای تکبر با بقیه دختران فامیل گرم میگیره، زبان زد اکثریت فامیله. با تمامی این تفاسیر پدرم کمی نگرانه.
خانواده و اون دسته از اعضای فامیل که گهگاهی که صحبتی پیش میومده ایشون را به من پیشنهاد ميکردن، اعتقادشون بر این بود که اگه پا پیش بذاریم، نه نمیشنویم و دلیلشون هم برای این ادعا خصایص اخلاقی و وضعیت تحصیلی منه که به نظر اونها (پیشنهاد دهندگان) بسیار مورد توجه خانوادهشون قرار خواهد گرفت (البته تو رو خدا حمل بر تعریف از خود نکنید!).
سرانجام این گفتهها و البته اصرارهای گهگاه خودم مبنی بر اینکه عدم مطرح کردنش ممکنه بعدها باعث حسرت خوردنمون بشه، موجب شد خانوادم تو عید نوروز پا پیش بذارن و با خانوادشون تماس بگیرن. البته قرار بر این بود که این مسئله بصورت حضوری و زمانی که در مسافرت و گردهمایی فامیلی، خانوادهها همدیگه را میبینن مطرح بشه که بدلیل مشکلی که برای اونها پیش اومده بود، امسال عید نیومدن. پدرم با مادر ایشون تماس گرفت چون ارتباط فامیلیه ما از طرف پدرم و مادر ایشون شکل میگیره. اما جوابی که شنیدیم این بود: دخترشون الان 22 سالشه و ترم آخر دانشگاه و فعلاً قصد ازدواج نداره ...
این جواب باعث شد تا مسئله فعلاً تموم شده (البته برای خانواده نه برای من) تلقی بشه. اما پس از این جریان هم مدتهاست که ذهن من کمابیش در گیر این موضوعه و موارد مختلفی به ذهنم میرسه که در موردشون از شما راهنمایی میخوام:
1- خودم به طریقی شماره تماس اون خانم را پیدا کنم و با ایشون صحبت کنم و نظر شخصی خودش را بشنوم. البته مسلماً بصورت حضوری تأثیر بیشتری میتونه داشته باشه ولی فعلاً شرایطش مهیا نیست که همدیگه را حضوری ببینیم.
2- از یکی از اقوام نزدیک که هم من باهاش راحت باشم و هم اون خانم با ایشون (مثل دختر عمهام) بخوام با اون خانم (با شخص اون خانم و نه خانوادش) صحبت کنه و نظرش را در مورد من بپرسه.
3- از خانوادم بخوام یکبار دیگه این پیشنهاد از کانال یکی از بزرگان فامیل (مانند شوهرعمهام) که با خانواده ایشون هم ارتباط به مراتب نزدیکتری دارند مطرح بشه.
4- فعلاً بیخیال موضوع بشم و بذارم پس از پایان خدمتم، یکبار دیگه خانواده خودم این پیشنهاد را این دفعه به صورت حضوری مطرح کنن. مثلاً به نظر خودم بهترین زمانش، در مراسم عروسی یکی از اقوامه که اواخر شهریور امسال برگزار میشه و به احتمال 99 درصد خانواده اون خانم هم حضور خواهند داشت.
[/align]
علاقه مندی ها (Bookmarks)