به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 26
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 08 مرداد 91 [ 23:15]
    تاریخ عضویت
    1391-2-20
    نوشته ها
    13
    امتیاز
    678
    سطح
    13
    Points: 678, Level: 13
    Level completed: 56%, Points required for next Level: 22
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    18

    تشکرشده 18 در 8 پست

    Rep Power
    0
    Array

    یادآوری گذشته و روابط قبلی همسرم عذابم می دهد

    سلام من 21 سالمه مشکلی که دارم زندگیمو داره تحت تاثیر خودش قرار میده نمیدونم از کجا شروع کنم من دوسال پیش ازدواج کردم با عشق و عاشقی و الانم خیلی دوسش دارم دقیقا بعد از عقد فهمیدم که شوهمرم قبلا با چند نفر بوده که میگه همه تلفنی بوده و یکی از اونا دختر دایی اش بوده که مشکل من بیشترش با اونه حتی بهم گفت یه بار اون نصف شب بهش زنگ میزنه اصرار میکنه بیا و اونم یعنی شوهرم میره خونشون که این منو عذاب میده خودش میگه فقط حرف زدیم و اومده کنارم نشسته دستشو دور گردنم انداخته ولی برای من قابل هضم نیست چرا چرا باید ادم نصف شب ساعت 3 شب بره اونجا جایی که دختره تنهاست چه دلیلی داره میگه فقط حرف زدیم من سریع اومدم من از کجا مطمئن بشم که هیچ وقت نمیشم بخدا وقتی یادم میاد کلی گریه میکنم و افسرده میشم و اونو و خودمو عذاب میدم میتونم بگم تقریبا هر دو سه روز یه بار این خاطرات تو ذهنم میاد که خیلی خطرناکه بخدا خستم هم اونو خسته کردم هم خودمو اون میگه گزشتم به خودم مربوطه ایا واقعا این طوره؟به من ربطی نداره من نباید بدونم اون شب چی گزشته چرا نمیتونم بفهمم چی گزشته؟از بس غصه خورم گریه کردم الان تو سن 21 سالگی دستام میلرزه تپش قلبم خود به خود بالا میره همش به خاطر استرس و غصست مطمئنم خودمو از بین میبرم و چند سال دیگه باید با قرص اعصاب بخابم که البته چند باری قایمکی خوردم در حال حاظر از وقتی که عقد کردیم میتونم بگم هیچ بدی از شوهرم ندیدم خیلی دوستم داره بهم ابراز علاقه میکنه منم بینهایت دوسش دارم شایدم دلیلش همینه که خیلی عذاب میکشم به خاطر گزشتش وقتی دختر داییش میبینم همچی یادم میاد دوباره همون روز دعوا و گریه و...خواهش میکنم کمکم کنید چکار کنم فراموش کنم من ادمیم که اصلا نمیتونم گزشته رو فراموش کنم خاطرات زمان بچگیم همش یکی یکی یادمه جزء به جزء یادمه به همین خاطر میگم خواهش میکنم کمکم کنید

  2. کاربر روبرو از پست مفید shida21 تشکرکرده است .

    shida21 (پنجشنبه 21 اردیبهشت 91)

  3. #2
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    جمعه 19 تیر 94 [ 19:52]
    تاریخ عضویت
    1390-7-30
    نوشته ها
    1,886
    امتیاز
    17,095
    سطح
    83
    Points: 17,095, Level: 83
    Level completed: 49%, Points required for next Level: 255
    Overall activity: 61.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocial1000 Experience Points10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    9,194

    تشکرشده 9,663 در 1,930 پست

    Rep Power
    212
    Array

    RE: یاداوری گزشته همسرم

    دوست عزیز سلام به همدردی خوش اومدی.

    من دقیق نمیدونم گذشته هر کس تا چه اندازه به همسرفعلیش مربوطه اما اینو میدونم حتی اگه ربط کمی هم داشته باشه اونچه که خیلی مهمه الان و خوشبختی این زن و شوهر و دوام زندگیشونه.

    اول یه سوال ازت دارم..چرا شوهرت این قضیه تلفن و دختر داییش رو بهت گفت؟

    ببین دوست من میدونم حالت خوب نیست کمی هم بهت حق میدم اما اولا تماس تلفنی تجربه ایه که اگه نگم همه پسرا اما دست کم خیلی از اونا داشتن...و درباره دخترداییش هم تو واقعا نمیدونی قضیه چی بوده؟مطمئنا اگه مورد خاصی بوده همسرت سعی میکرد هرطور شده از تو پنهون کنه نه اینکه خودش بهت بگه...

    به الان نگاه کن که اون همسرته...و تو باید کاری کنی بیشتر جذبت بشه.اگه تو بیش از حد روی دختر داییش و دخترای دیگه حساسیت نشون میدی در واقع دستی دستی داری کاری میکنی که ذهن شوهرت با اونا درگیر بشه در حالیکه تو باید انقد خوب مدیریت کنی که کم کم ذهن شوهرت ناخوداگاه همراه تو باشه.

    ازتکنیک های توقف فکر استفاده کن قبل ازاینکه این افکار دستی دستی زندگیت رو خراب کنن.

    هر وقت این فکرا به سرت زد به خودت بگو هیچ چیز ارزش اینو نداره که لحظه های من شوهرم و زندگی مشترکم رو خراب کنم.
    بعد سریع ذهنت رو از اون موضوع منحرف کن.و به یه چیز دیگه فکر کن.همش به خودت بگو بعدا بعدا بهش فکر میکنم.و بازعقبتر بنداز.نذار ذهنت به فکر کردن به اونا و خیال پردازی و مرثیه سرایی عادت کنه.

    در ضمن فعالیتهایی که دوست داری انجام بده موسیقی ملایم گوش کن...پرورش گل و گیاه هم به روحیت کمک میکنه..کتابا و مقالات مختلف بخون و زندگی قشنگتو بساز.و نذار وقت ازادت خیلی زیاد باشه.

    چندبار که اینا رو انجام بدی عادت میکنی.

    موفق باشی

  4. 7 کاربر از پست مفید بهار.زندگی تشکرکرده اند .

    بهار.زندگی (جمعه 22 اردیبهشت 91)

  5. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 08 مرداد 91 [ 23:15]
    تاریخ عضویت
    1391-2-20
    نوشته ها
    13
    امتیاز
    678
    سطح
    13
    Points: 678, Level: 13
    Level completed: 56%, Points required for next Level: 22
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    18

    تشکرشده 18 در 8 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: یاداوری گزشته همسرم

    سلام بهار جون مرسی از شما که راهنماییم کردید راسنش راجب به سوالت باید بگم یه جورایی انگار از دهنش در رفت انگار نمیخاست بگه از دهنش پرید منم ادامه دادم و اونم همچیو گفت و اونموقع زیاد انگار برام مهم نبود اومدیم خونه فکر کردم تازه فهمیدم که چی گفته

  6. #4
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 20 خرداد 97 [ 07:57]
    تاریخ عضویت
    1391-2-16
    نوشته ها
    863
    امتیاز
    11,692
    سطح
    71
    Points: 11,692, Level: 71
    Level completed: 11%, Points required for next Level: 358
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    3,836

    تشکرشده 2,440 در 754 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: یاداوری گزشته همسرم

    با شما موافق نیستم
    ما مردا فقط زمانی چنین چیزهایی را اعتراف میکنیم که واقعا هیچ ریگی بکفشمون نیست و فقط به زندگی و آیندمون فکر میکنیم.پس گفتنش حتما نشانه روراستی و صداقتشه و اینکه نمیخواد چیزی را از عشقش مخفی کنه. پس بیخود خودتون را اذیت نکنید و واسه اتفاقی که افتاده و تموم شده غصه نخورید. اگه غیر از این بود تا حالا با دختر داییش ازدواج کرده بود. یقین بونید این ی داستان تموم شدست.

  7. 6 کاربر از پست مفید کامران تشکرکرده اند .

    کامران (جمعه 22 اردیبهشت 91)

  8. #5
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    سه شنبه 28 فروردین 03 [ 01:56]
    تاریخ عضویت
    1390-10-11
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    2,483
    امتیاز
    37,786
    سطح
    100
    Points: 37,786, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsRecommendation Second ClassVeteranOverdriveTagger Second Class
    تشکرها
    8,332

    تشکرشده 10,023 در 2,339 پست

    حالت من
    Ashegh
    Rep Power
    372
    Array

    RE: یاداوری گزشته همسرم

    سلام شیدا جان

    میدونم ناراحت شدی اما خودت بگو این ناراحتیت چه سودی برات داره؟

    مشکلتو حل میکنه؟

    خاطرات اون شب رو پاک میکنه؟

    خللی در روابطتت با همسرت وارد نمیکنه؟(که قطعا میکنه)

    گذشته همسرت مهم نیست.مهم اینه که الان به شما وفاداره.و شما دوستش داری و اونم همینطور

    کاری نکن که دیگه صداقت نداشته باشه و دیگه چیزی رو بهت نگه

    شاید با این گفتن این موضوع و کما هم زیاد کردن پیاز داغش میخواسته شما بیشتر بهش توجه کنی...

    به نظر من اتفاقا باید به همسرت افتخار کنی که در اون لحظه هیچ کار نادرستی نکرده و اونجا رو ترک کرده

    به فکر زندگیت باش.که اگر مراقبش نباشی و حساسیت اضافی به خرج بدی خراب میشه



    گاهی برای رشد کردن باید سختی کشید،گاهی برای فهمیدن باید شکست خورد،گاهی برای بدست آوردن باید از دست داد،چون برخی درسها در زندگی فقط از طریق رنج و محنت آموخته میشوند.


  9. 4 کاربر از پست مفید maryam123 تشکرکرده اند .

    maryam123 (جمعه 22 اردیبهشت 91)

  10. #6
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 08 مرداد 91 [ 23:15]
    تاریخ عضویت
    1391-2-20
    نوشته ها
    13
    امتیاز
    678
    سطح
    13
    Points: 678, Level: 13
    Level completed: 56%, Points required for next Level: 22
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    18

    تشکرشده 18 در 8 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: یادآوری گذشته و روابط قبلی همسرم عذابم می دهد

    سلام مریم جان خیلی ممنونم هم از شما هم از kamrava که راهنماییم کردید.راستش امروز دوباره بحثمون شد نمیدونم چیکار کنم خیلی خیالبافی میکنم مثلا میگم تو ذهنم حتما این کارو کردن یا ...نمیدونم خیلی تصورات تو ذهنم میکنم و کلا زوم کردم رو اون قضیه وقتی فکرشو میکنم یه جوریم حالم بد میشه میخوام بمیرم شوهرمو خیلی ناراحت میکنم انگار دست خودم نیست دارم دیوونه میشم

  11. کاربر روبرو از پست مفید shida21 تشکرکرده است .

    shida21 (شنبه 23 اردیبهشت 91)

  12. #7
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    سه شنبه 22 تیر 95 [ 16:53]
    تاریخ عضویت
    1390-8-28
    نوشته ها
    744
    امتیاز
    8,604
    سطح
    62
    Points: 8,604, Level: 62
    Level completed: 52%, Points required for next Level: 146
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    1,594

    تشکرشده 1,946 در 612 پست

    Rep Power
    88
    Array

    RE: یاداوری گزشته همسرم

    نقل قول نوشته اصلی توسط بهار66
    دوست عزیز سلام به همدردی خوش اومدی.

    من دقیق نمیدونم گذشته هر کس تا چه اندازه به همسرفعلیش مربوطه اما اینو میدونم حتی اگه ربط کمی هم داشته باشه اونچه که خیلی مهمه الان و خوشبختی این زن و شوهر و دوام زندگیشونه.

    اول یه سوال ازت دارم..چرا شوهرت این قضیه تلفن و دختر داییش رو بهت گفت؟

    ببین دوست من میدونم حالت خوب نیست کمی هم بهت حق میدم اما اولا تماس تلفنی تجربه ایه که اگه نگم همه پسرا اما دست کم خیلی از اونا داشتن...و درباره دخترداییش هم تو واقعا نمیدونی قضیه چی بوده؟مطمئنا اگه مورد خاصی بوده همسرت سعی میکرد هرطور شده از تو پنهون کنه نه اینکه خودش بهت بگه...

    به الان نگاه کن که اون همسرته...و تو باید کاری کنی بیشتر جذبت بشه.اگه تو بیش از حد روی دختر داییش و دخترای دیگه حساسیت نشون میدی در واقع دستی دستی داری کاری میکنی که ذهن شوهرت با اونا درگیر بشه در حالیکه تو باید انقد خوب مدیریت کنی که کم کم ذهن شوهرت ناخوداگاه همراه تو باشه.

    ازتکنیک های توقف فکر استفاده کن قبل ازاینکه این افکار دستی دستی زندگیت رو خراب کنن.

    هر وقت این فکرا به سرت زد به خودت بگو هیچ چیز ارزش اینو نداره که لحظه های من شوهرم و زندگی مشترکم رو خراب کنم.
    بعد سریع ذهنت رو از اون موضوع منحرف کن.و به یه چیز دیگه فکر کن.همش به خودت بگو بعدا بعدا بهش فکر میکنم.و بازعقبتر بنداز.نذار ذهنت به فکر کردن به اونا و خیال پردازی و مرثیه سرایی عادت کنه.

    در ضمن فعالیتهایی که دوست داری انجام بده موسیقی ملایم گوش کن...پرورش گل و گیاه هم به روحیت کمک میکنه..کتابا و مقالات مختلف بخون و زندگی قشنگتو بساز.و نذار وقت ازادت خیلی زیاد باشه.

    چندبار که اینا رو انجام بدی عادت میکنی.

    موفق باشی


    عزیزم این اصلا چیز پیچیده ای نیست
    واقعا نیاز داری کارایی که بهار گفته انجام بدی طولانی مدت

    تو میخوای اون اتفاق بیافته؟ میخوای همسرت اون کارو کنه ؟؟؟

    هر چی بیشتر خیالبافی کنی
    هر چی بیشتر با همسرت راجع بش حرف بزنی
    هر چی بیشتر گیر بدی

    خطرش برای زندگیت بیشتره
    بترس از اینکه خیالاتت واقعی شه کم کم فراموش میکنی همه چیزو

    در ضمن این که اصلا کار خاصی نکرده همسرت و فکر نکن نمیتونی کنار بیای و چقدر تو بدبختی و اینا... دخترایی هست که با بدتر از اینش کنار میان همسرشون بارها خیانت میکنه میبخشن دیگه قبل ازدواج که چیزی نیست

    در ضمن اینکه اگه الان همسرتو در مقابل اشتباهش ببخشی و هی به رخش نکشی در آینده هم خودت راحت تری هم نتیجشو تو زندگیت میبینی از قبلم بیشتر عاشقت میشه ...شوهرتو توبیخ نکن که ازت فاصله میگیره

    مراقب رفتارت باش
    موفق و شاد باشی


  13. 2 کاربر از پست مفید جوانه؟؟؟ تشکرکرده اند .

    جوانه؟؟؟ (شنبه 23 اردیبهشت 91)

  14. #8
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 08 مرداد 91 [ 23:15]
    تاریخ عضویت
    1391-2-20
    نوشته ها
    13
    امتیاز
    678
    سطح
    13
    Points: 678, Level: 13
    Level completed: 56%, Points required for next Level: 22
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    18

    تشکرشده 18 در 8 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: یادآوری گذشته و روابط قبلی همسرم عذابم می دهد

    جوانه شما راست میگی اینجوری بدتره کلا گزشته شوهرم برام مهمه مثلا وقتی بهم گفت که مثلا تو عروسی دخترای فامیلشون قبلا همش اون فیلم بردارشون بوده منظورم تو حجلشونه دیوونه میشم تو شهر ما نامحرم نباید بیاد فیلم برداری کنه ولی اون رفته و عروسا رو دیده ناراحت میشم نمیخام غیر عروس خودم عروس کسی دیگرو ببینه و در کل اینجا عروس هم لباسوشون خیلی بازه این حالمو بدتر میکنه حس حسادتم خیلی زیاده

  15. #9
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 06 آبان 91 [ 13:49]
    تاریخ عضویت
    1390-12-21
    نوشته ها
    24
    امتیاز
    831
    سطح
    15
    Points: 831, Level: 15
    Level completed: 31%, Points required for next Level: 69
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    28

    تشکرشده 28 در 18 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: یادآوری گذشته و روابط قبلی همسرم عذابم می دهد

    سلام شیدا جان
    دوستان همه چیزو گفتن منم کاملن باهاشون موافقم
    شما خیلی حساسس شدین و دارین خدتونو عضاب میدین
    فقط میخوام بگم خودت میگی شوهرت بینهایت دوست داره تو هم همینجور ولی شما حتی نباید اجازه حتی شک کردن به خودت بدی
    آره واقعا ما مردا اگه بخوایم چیزی رو نگیم هیچ وقت به هیچکس نمیگیم
    اگه واقعا چیزی بینشون بود بهت هیچ وقت نمیگفت از حرفم ناراحت نشین ولی خودتونو بزارین جای شوهرتون اگه این اتفاق واسه شما میفتاد و خطای ازتون سر میزن آیا هیچ وقت دربارش با شوهرتون حرف میزیدین؟؟؟؟
    شما واسه آیندت زندگی کن نه واسه گذشته

  16. کاربر روبرو از پست مفید singl-love تشکرکرده است .

    singl-love (شنبه 23 اردیبهشت 91)

  17. #10
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 07 خرداد 91 [ 14:26]
    تاریخ عضویت
    1391-1-29
    نوشته ها
    23
    امتیاز
    662
    سطح
    13
    Points: 662, Level: 13
    Level completed: 24%, Points required for next Level: 38
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    30

    تشکرشده 30 در 18 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: یادآوری گذشته و روابط قبلی همسرم عذابم می دهد

    1- همسرت عجب آدم صاف و ساده ایه که همه چی رو بهت گفته - کاش نمیگفت مثل همه مردهای دیگه / آیا تو همه ی احساس های قبل از ازدواجت رو به همسرت میگی . گفتی؟؟؟ اگه بگی همسرت مثل تو خواهد شد .....

    2- به این فکر کن که الان همسرت دو ساله هر شب با توئه و قراره تا آخر عمر همین طور باشه..

    3- در نهایت که همسرت اصلا گناهکار باشه ...خدا هم گناهکار رو میبخشه ...سعی کن دلت دریا باشه. چه زن هایی که الان دارن با شوهرای خیانت کارشون زندگی میکنن و تغییرشون میدن .....برو خدا رو شکر کن گه این اتفاقات برای قبل ازدواجتون بوده ...و وجود شما باعث شده همسرتون تمام توجهش به شما باشه.


    راستی خوردن دم کرده ی گیاه اسطخودوس رو به مدت 40 روز بهت پیشنهاد میکنم فوق العاده است . و تمام این افکار و حساسیت ها رو برات عادی میکنه . جدی میگم !! از عطاری بگیر و بخور و معجزشو ببین

  18. 2 کاربر از پست مفید ninanoori تشکرکرده اند .

    ninanoori (شنبه 23 اردیبهشت 91)


 
صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 17:23 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.