سلام
من و همسرم داريم جدا ميشيم
دليلش هم اينه كه اون ميخواد بره خارج از كشور و من نميتونم
البته اون بيمار هم هست و پانوراياي شديد داره
الان جدايي مشكل من نيست,من اونو از نظر جسمي خيلي دوست دارم و بهش وابسته ام ,درسته الان داريم جدا ميشيم ولي فقط به يه دليل نميتونم ازش دل بكنم
منظورم اين نيست كه اون فوق العاده است اما من بهش شديدا وايسته ام اما جداييمون هم حتمي ومن بايد بخاطر مادرم كه الزايمر دارن بمونم
نميدونم با اين دلتنگي جسمي چيكار كنم
همه اش ميترسم نفر بعدي كه مياد تو زندگيم ويزگيهاي ظاهري مناسبمو نداشته باشه
اخه با كلي وسواس اينو انتخاب كردم
اينم بگم همسرم پارانويا داره ودليل اصلي جداييمون هم شكاكيتشه
اما بخدا دست خودم نيست
خيلي دوستش دارم وميدونم زندگي با اون يعني سقوط
از بعدش ميترسم
چيكار كنم با اين دوگانگي
يعني وابستگي جسمي من ميشه دليل موندن؟؟؟؟
علاقه مندی ها (Bookmarks)