به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 4 1234 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 35

Hybrid View

  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 15 بهمن 92 [ 06:13]
    تاریخ عضویت
    1391-2-18
    نوشته ها
    11
    امتیاز
    1,419
    سطح
    21
    Points: 1,419, Level: 21
    Level completed: 19%, Points required for next Level: 81
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience PointsTagger Second Class
    تشکرها
    16

    تشکرشده 17 در 6 پست

    Rep Power
    0
    Array

    بعد از 6 سال دوست دخترم ازدواج کرد!!!

    سلام دوستان
    حالم اصلا خوب نیست،نیاز خیلی فوری به شما دارم.
    من از سال 84 در دانشگاه با دختری رابطمو آغاز کردم، اوایل خوب بودیم ولی کم کم مشکلات زیاد شد و قهرهای کوتاه و طولانی مدت زیادی داشتیم.

    تا اینکه به خاطر اینکه با من گاهی صادق نبود و گاهی وقتا داشت شیطونی میکرد و دروغ میگفت ازش کم کم دلسر شدم، و بعد از اینکه فهمیدم قبل از من هم با کسی بوده بهش بی اعتماد شدم،با طولانی شدن رابطه دیگه ازش زده شدم و گاهی دعواها بالا میگرفت هر دو تصمیم میگرفتیم که تمومش کنیم ولی باز به خاطر وابستگی و عادت باز شروع میکرد...

    البته بگم که اون تا وقتی با من بود همش میگفت با خانوادت صحبت کن و منم از طرفی به خاطر تنفری که ازش پیدا کرده بودم و موقعیت خوبی که خودم واسه خواستگاری دوست دارم داشته باشم،
    هی به عقب مینداختم.

    تا اینکه آخرین بار همین 8 ماه پیش به خاطر دروغ هایی که به من گفته بود و کارای اشتباش کلی بهش بدوبیراه گفتم و رفتم دنبال ادامه درسم که تازگی در یه شهر دیگه قبول شده بودم،ولی همیشه به این فکر میکردم که اینم مثل دعواهای قدیم یکم طولانی میشه و همیشه بهش فکر میکردم.

    تو این مدت خیلی دلم واسش تنگ میشدو چون نمیخواستم غرورم بشکنه هی تو وبلاگم پیام تبریک تولدو این جور چیزا واسش میزاشتم و اونم میخوند ولی چند باری هم که بهم پیام داد بازم جوابی ندادم.

    تا اینکه چند روز پیش مشکوک شدم که چرا چند وقتیه ازش خبری نیست، و با کلی بدبختی فهمیدم که با یه مرد کارخونه دار نمیدونم عقدی نامزدی چیزی کرده، و تو این مدت نخواسته من بفهمم.

    حالام که فهمیده من قضیرو فهمیدم،خیلی میترسه شوهرش از رابطه گذشتش با من نفهمه،و گفته من یه چیزایی بهش گفتم ولی اگه من بخوام بیشتر بگم،خودش زودتر به شوهرش بگه.

    الان من چند روزیه بدترین روزای عمرمو دارم میگذرونم، درسته ازش دلخور و متنفر شده بودم و احساس میکردم که این انتخاب مناسبی دیگه واسه ازدواج نیست،ولی خوب حرف 6 سال رابطه عمیقه که خیلی از وقتاش هم بی مشکل و شدیدا عاشقانه با هم بودیم.

    من از چند روز پیش خیلی خیلی داغون شدم، اولش به سرم زده بود برم همه زندگیشو بهم بریزم تا دیگه یواشکی منو نپیچونه، ولی با صحبت با دوستام و فکر کردن منطقی
    دیدم خیلی وقتا هم من مقصر بودم و با فرصتایی که به من داد نرفتم جلو واسه خواستگاری، و خلاصه اونم دختره و حق داشته.

    الان فقط از اینا شدیدا ناراحتم و دارم میمیرم
    :
    1-کاشکی درست با صحبتو خداحافظی تمومش میکردو کاملا عشق خودشو از دلم در میاورد به جای اینکه منو بپیچونه،تا یهو اینجوری سنگکوب نکنم با خبر ازدواجش...!!!

    2-اونقدر روزای خوشگلو قشنگو عاشقانه داریم، مخصوصا که این اولین دختر زندگیم بود، که وقتی بهش فکر میکنم، یهو اشکم در میاد، چطوری فراموش کنم؟موندم اون با اون همه دنبال من بودن چطوری تونست بعد 6 سال ولم کنه...!!!

    3- ناراحتم که اگه از بعضی اخلاقا و کارای بدش که بگذریم،یه دختر خوب و همه چی تموم بود و تا آخرین لحظه دوست داشت بهم برسه، و واسه همین دلم خیلی واسش بیشتر تنگ میشه و ناراحت تر میشم، الان فقط دوست دارم بهم بگه که از من متنفر شده و بگه چی شده که یهو در نبود من ازدواج کرده تا من راحت تر بتونم فراموشش کنم و مهرشو از دلم در بیارم.تو این بخش دوست دارم بگه از من بدش میاد، تا من با خودم کنار بیام که اونم منو نمیخواسته.

    (خلاصه بگم به خاطر بعضی اخلاقا و کاراش قید ازدواج باهاشو زدم، و از طرفی این 6 سال رابطه با اون همه خاطرات قشنگ که رو سرم خراب شده داره دیوونم میکنه، و از طرفی هم دوست نداشتم اینطوری تموم بشه بی خداحافظی بدون هیچ حرفی و بدون اینکه کاملا عشقشو از دلم در بیاره...)

    فکر کنم جنس احساسی که من الان دارم خیلی واسه هر کسی اتفاق نیوفتاده باشه.

    کمکم کنید،اونقدر ناراحتم و داغون که الان چند روزه شبا با اشک میخوابمو اخلاقام خیلی تند شده و دارم دیوونه میشم....

  2. 2 کاربر از پست مفید hamed_jon تشکرکرده اند .

    hamed_jon (دوشنبه 16 مرداد 91)

  3. #2
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    جمعه 19 تیر 94 [ 19:52]
    تاریخ عضویت
    1390-7-30
    نوشته ها
    1,886
    امتیاز
    17,095
    سطح
    83
    Points: 17,095, Level: 83
    Level completed: 49%, Points required for next Level: 255
    Overall activity: 61.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocial1000 Experience Points10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    9,194

    تشکرشده 9,663 در 1,930 پست

    Rep Power
    212
    Array

    RE: بعد از 6 سال دوست دخترم ازدواج کرد!!!

    سلام حامد عزیز..به همدردی خوش اومدی

    نه اتفاقا جنس احساس شما واسه خیلیا اتفاق افتاده..تو این مدتی که من تو این تالار بودم کمتر روزی بوده که کسی از این نوع تاپیکها نزده باشه..جوری که واقعا جواب رو از حفظ شدم.
    بعلاوه تجربه های عاطفی رو خیلیامون لمس کردیم...
    پس تو تنها نیستی.

    اول از همه بگم این تالار روابط و دوستی دختر و پسر رو نهی میکنه و براش دلایل درست و زیادی داره که نمونش همین اتفاقیه که برات افتاده..6 سال رابطه عاطفی چشم منطق رو میبنده هر دوطرف رو بشدت وابسته میکنه و در نهایت یک جدایی باعث زخم خوردن روحشون میشه.

    اون دختر کاملا حق داشته تصمیم بگیره برای ازدواجش و زندگیش و لزومی نبوده برای تو توضیح بده چون شما با هم نسبتی نداشتین..درسته 6 سال دوست بودین اما با اون رابطه پر تنش شما...

    به هر حال به تصمیمش احترام بذار و یه حرفی رو اویزه گوشت کن..تا وقتی مطمئن نشدی کسی واقعا مال توئه خونه احساساتت رو نساز چون پی و اصلش محکم نیست.

    الان گذشت زمان بهت کمک میکنه...و از بین بردن بار احساسی خاطرات و تمرکز زدایی

    اگه دوست داشتی بگو تا بگم چه جوری؟

    موفق باشی

  4. 13 کاربر از پست مفید بهار.زندگی تشکرکرده اند .

    del (یکشنبه 10 شهریور 92), mohammad6599 (دوشنبه 11 شهریور 92), roseflower (دوشنبه 11 شهریور 92), بهار.زندگی (دوشنبه 16 بهمن 91)

  5. #3
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 28 اسفند 93 [ 14:00]
    تاریخ عضویت
    1390-5-11
    نوشته ها
    588
    امتیاز
    7,524
    سطح
    57
    Points: 7,524, Level: 57
    Level completed: 87%, Points required for next Level: 26
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    4,002

    تشکرشده 4,006 در 737 پست

    Rep Power
    71
    Array

    RE: بعد از 6 سال دوست دخترم ازدواج کرد!!!

    حامد عزیز

    به تالار همدردی خوش آمدید.

    خوشحالم که که تونستید برافکار شیطانی خود پیروز شوید و مشکلی برای زندگی یک خانوم متاهل ایجاد نکنید.

    آقا حامد شما 6 سال برای بدست آوردنش هیچ کاری نکردید.مطمئن باشید اگر الان هم اون خانوم نامزد نمیکردند

    شما باز هم اقدامی نمیکردید.پس به ایشان حق بدهید و دیگر اصلا به این موضوع فکر نکنید و آن را یه موضوع تمام شده

    بدانید.

    من الله توفیق

  6. 8 کاربر از پست مفید پاییزان تشکرکرده اند .

    پاییزان (جمعه 22 اردیبهشت 91)

  7. #4
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 22 خرداد 91 [ 07:41]
    تاریخ عضویت
    1391-2-15
    نوشته ها
    13
    امتیاز
    637
    سطح
    12
    Points: 637, Level: 12
    Level completed: 74%, Points required for next Level: 13
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    27

    تشکرشده 28 در 7 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: بعد از 6 سال دوست دخترم ازدواج کرد!!!

    نقل قول نوشته اصلی توسط hamed_jon


    البته بگم که اون تا وقتی با من بود همش میگفت با خانوادت صحبت کن و منم از طرفی به خاطر تنفری که ازش پیدا کرده بودم و موقعیت خوبی که خودم واسه خواستگاری دوست دارم داشته باشم،
    هی به عقب مینداختم.

    با صحبت با دوستام و فکر کردن منطقی
    دیدم خیلی وقتا هم من مقصر بودم و با فرصتایی که به من داد نرفتم جلو واسه خواستگاری، و خلاصه اونم دختره و حق داشته.
    سلام فکر کنم با این صحبت ها خودتون جواب خودتون رو دادید


  8. 5 کاربر از پست مفید زهرا. تشکرکرده اند .

    زهرا. (جمعه 22 اردیبهشت 91)

  9. #5
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 14 مهر 91 [ 00:43]
    تاریخ عضویت
    1391-1-23
    نوشته ها
    37
    امتیاز
    751
    سطح
    14
    Points: 751, Level: 14
    Level completed: 51%, Points required for next Level: 49
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    66

    تشکرشده 68 در 24 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: بعد از 6 سال دوست دخترم ازدواج کرد!!!

    با زهرا موافقم
    به نظر من الان چون ايشون همسر فرد ديگه اي شده و براي شما دست نيافتني فقط به خوبي ها و خاطرات خوش فكر ميكنيد
    براي اينكه اروم بشين
    به اين فكركنيد كه چرا به خاستگاريش نمي رفتين
    چرا با وجود اينكه مي خواست باهاتون ادامه بده براي اينكه غرورتون نشكنه باهاش تماس نداشتين
    و چي باعث مي شد بهش بد و بيراه بگين
    به نظرم اون خانم كار درستي كرده و حق داشته همونطور كه شما گفتين
    تا كي بايد منتظر مي موند وقتيكه مطمئن نبود؟چه چيزي مانع از اين مي شد كه با فرد ديگه اي ازدواج نكنه؟
    فكر كنيد اگر جاي شما با هم عوض مي شد چه مي كرديد

    لطفا با ايشون كاري نداشته باشيد
    به هر شكل
    سعي كنيد با هم رو در رو نشيد و بهشون پيام و.... ندين..
    اين كارها به ضرر هر دوي شماست
    ايشون هم در حال حاضر ازدواج كردن و همسر فرد ديگه اي هستن
    براي ايشون از خدا خوشبختي بخوايد

  10. 6 کاربر از پست مفید malahat تشکرکرده اند .

    malahat (جمعه 22 اردیبهشت 91)

  11. #6
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 15 بهمن 92 [ 06:13]
    تاریخ عضویت
    1391-2-18
    نوشته ها
    11
    امتیاز
    1,419
    سطح
    21
    Points: 1,419, Level: 21
    Level completed: 19%, Points required for next Level: 81
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience PointsTagger Second Class
    تشکرها
    16

    تشکرشده 17 در 6 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: بعد از 6 سال دوست دخترم ازدواج کرد!!!

    دوستان واقعا ممنونم بابت جواباتون،

    ابتدا بگم که چون من این رابطه ی 6 سالم خخخخخخخخخخخخیلی پر فرازو نشیبو جنجالی بود شدیدا همه چیرو خلاصه کردم و اینجا گفتم و خیلی موضوعات بوده که اگه بگم میگین چرا همون اوایل تموم نکردین که باید بگم به خاطر وایستگی به اولین دختر زندگیم بود....

    بهار جان ، من کلی براش احساس و زندگی گذاشتم ، کارایی کردم که همه از ما به لیلی و مجنون یاد میکردن و بعضی وقتها شدیدا بهم عشق میورزیدیم...

    حرفای دوستان درست ولی الان از این ناراحتم که یهو رفت،هنوز دوسش دارم، درسته قید ازدواج باهاشو زدم، البته اونم نه اینکه فکر کنین من الکی خواستم باهاش بازی کنم ها، بعد از اون دعواها و اخلاقایی که ازش دیدم، گفتم هنوز ازدواج نکرده اینه ازدواج کنم که بیچارم دیگه، خلاصه واسه خودم هم راحت نیست که میگم قید ازدواجو زدم ها...!!!!

    بعدشم از اینکه یهو اینطوری رفت یه جورایی ناراحتم، حتی کسی که میمیره هم برای وداع آخر جنازه رو میبرن خونه طرف، دوست داشتم باهام خدافظی میکرد و آخرین حرفا رو هم میزدیم بعدش میرفت...

    الان یه بغض ناجوریه چند روزه منو گرفته ، فکر کردن به خاطرات و اون همه روزای خوش هم که دیگه داره بیچارم میکنه...نمیدونم چه کنم!!! کمکم کنید نمیخوام اینطوری از دستم بره، یه جورایی میشه یه عقده برام

    هر بار گفتم فراموشم نکن ، اینبار می گم فراموشم کن!!!
    هر بار گفتم منو از خاطره ها کم نکن ،اینبار می گم خاطرهامو به خودم برگردون چون بخدا ادامه ی زندگیم با اوناست!!!
    هر بار گفتم کاش یه روز برگردی ، اینبار می گم برو خوشبخت شی با اونی که می خوای یکی شی!!!
    نبینم یه وقت دلتنگم بشی
    نبینم به یاد روزای خوبمون اشکی بریزی
    نبینم حس کنی شونه هامو کم داری

    یه روزی اگه منو دیدی از کنارت رد شدم ، نبینم پیش اون دلت بلرزه
    ممنونم ازت برای آخرین خاطره ای که تقدیمم کردی
    گرچه هیچ وقت فکر نمیکردم اینطوری تموم بشه
    بی خدافظی...!!!
    الان هنوز انگاری خواب میبینم و باورم نمیشه واسه همیشه رفتی،
    حتما تقدیر منم اینطوری بود.
    خیالتم راحت،اصلا نمیخوام حداقل زندگی که تو ساختی خراب بشه،
    منم از زندگیت میرم کنار که واست مشکلی پیش نیاد.
    خدا نگه دارت عزیزم...

  12. کاربر روبرو از پست مفید hamed_jon تشکرکرده است .

    hamed_jon (جمعه 22 اردیبهشت 91)

  13. #7
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    سه شنبه 28 فروردین 03 [ 01:56]
    تاریخ عضویت
    1390-10-11
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    2,483
    امتیاز
    37,786
    سطح
    100
    Points: 37,786, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsRecommendation Second ClassVeteranOverdriveTagger Second Class
    تشکرها
    8,332

    تشکرشده 10,022 در 2,339 پست

    حالت من
    Ashegh
    Rep Power
    372
    Array

    RE: بعد از 6 سال دوست دخترم ازدواج کرد!!!

    برادر گرامی سلام

    خوش اومدید به همدردی

    یه نگاهی به نوشته هاتون بکنید...فکر میکنید گزینه مناسبی بوده برای ازواج؟کسیکه به قول خودتون شیطونی میکرد و شما رو میپیچوند؟

    خیلی راحت از شما گذشت..شما هم راحت بگذر

    بعدشم مگه این رابطه تموم شده نبود؟
    قرار بود تا اخر دنیا همش شما دو تا دورادور بهم فکر کنید؟

    مگه بهش بد و بیراه نگفتید تا بره..خب رفت دیگه
    دوستی شما یه دوستی ساده و بدون عمق بوده

    از روی احساس عاشق شده بودید بدون اینکه به امروز فکر کنید

    چرا خودتونو گول مینید؟کی گفته ایشون تا اخرین لحظه میخواست به شما برسه؟!!!

    اگر میخواست که نمیرفت با یکی دیگه نامزد کنه..میرفت؟انقدر مینشست پای شما تا شما برمیگشتی...

    نیازی نیست ایشون به شما بگه که شما رو نمیخواد با رفنارش کاملا نشون داده نه تنها شما رو نمیخواد بلکه هیچ علاقه ای هم بهتون نداره ورفته با یکی دیگه

    یکمی از اون یاد بگیرید..داره قشنگ و خوشگل زندگیشو میکنه..کیف دنیارو میکنه...اما شما چی؟

    گریه میکنی..عصبی میشی..دیوونه میشی...به خاطر کی؟کسی که رفت شد زن یکی دیگه.به همین راحتی !
    گاهی برای رشد کردن باید سختی کشید،گاهی برای فهمیدن باید شکست خورد،گاهی برای بدست آوردن باید از دست داد،چون برخی درسها در زندگی فقط از طریق رنج و محنت آموخته میشوند.


  14. 5 کاربر از پست مفید maryam123 تشکرکرده اند .

    maryam123 (جمعه 22 اردیبهشت 91)

  15. #8
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 22 خرداد 91 [ 07:41]
    تاریخ عضویت
    1391-2-15
    نوشته ها
    13
    امتیاز
    637
    سطح
    12
    Points: 637, Level: 12
    Level completed: 74%, Points required for next Level: 13
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    27

    تشکرشده 28 در 7 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: بعد از 6 سال دوست دخترم ازدواج کرد!!!

    نقل قول نوشته اصلی توسط maryam123


    اگر میخواست که نمیرفت با یکی دیگه نامزد کنه..میرفت؟انقدر مینشست پای شما تا شما برمیگشتی...

    من با این حرف ات موافق نیستم مریم جون اول این که باید هر دو طرف باشند حرف بزنن تا ما بتونیم در موردشون قضاوت کنیم

    دوم اینکه توی این دوره زمونه هیچ دختری نمی تونه به پای وعده های یه نفر دیگه بشینه اگه این کار رو بکنه نشون نمیده عاشقه نشون میده احمقه( باعرض شرمندگی )

    سوم اقا حامد شما اون اصول اخلاقی رو توی ارتباطتون رعایت نکردید چرا بهش نگفتید دوسش دارید اما قید ازدواج باهاش رو زدید ؟؟!!!اصلا اگه میگفتید اون دختر چه توجیحی برای موندن داشت؟؟؟؟ به فرض که می امد از شما خداحافظی می کرد و.... اخرش که چی من کاملا به اون دختر حق میدم 6 سال واسه یه دختر خیلیه اما واسه یه پسر نه یه پسر توی هر سنی موقعیت ازدواج داره و اما دختر نه یعنی سخت میشه براش

    کافی خودتون رو جای اون بگذارید از دید یک دختر توی جامعه امروز نگاه کنید تا بهش حق بدید و فراموشش کنید

  16. 9 کاربر از پست مفید زهرا. تشکرکرده اند .

    roseflower (دوشنبه 11 شهریور 92), زهرا. (سه شنبه 19 اردیبهشت 91)

  17. #9
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    جمعه 19 تیر 94 [ 19:52]
    تاریخ عضویت
    1390-7-30
    نوشته ها
    1,886
    امتیاز
    17,095
    سطح
    83
    Points: 17,095, Level: 83
    Level completed: 49%, Points required for next Level: 255
    Overall activity: 61.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocial1000 Experience Points10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    9,194

    تشکرشده 9,663 در 1,930 پست

    Rep Power
    212
    Array

    RE: بعد از 6 سال دوست دخترم ازدواج کرد!!!

    بهار جان ، من کلی براش احساس و زندگی گذاشتم ، کارایی کردم که همه از ما به لیلی و مجنون یاد میکردن و بعضی وقتها شدیدا بهم عشق میورزیدیم...
    میدونم حامد عزیز اما این درست مثه اینه که یه درختو قطع کنی و همونطور بی ریشه تو خاک بکاری..حالا هر چی با عشق بهش اب بدی کود بدی شب و روز مواظبش باشی که بهت میوه بده فایده نداره..چون ریشه نداره..

    دوست من بهت گفتم محبت رو فقط صرف کسی که مطمئنی با هم زندگی میکنین بکن.

    حال الانت رو میفهمم اما خودتم داری میگی مناسب ازدواجت نبوده.

    البته اونم نه اینکه فکر کنین من الکی خواستم باهاش بازی کنم ها، بعد از اون دعواها و اخلاقایی که ازش دیدم، گفتم هنوز ازدواج نکرده اینه ازدواج کنم که بیچارم دیگه
    پس بپذیر که هر دوتون خطا کردین و الان دارین پیامدهای خطاتونو میبینین..تجربه ای بدست اوردی که داری هزینه هاشو پرداخت میکنی...

    حس میکنم کمی بهت بر خورده اما بپذیر و رها کن..

    هر چی کمتر کش بدی به نفع خودته.

    انجمن روابط دختر و پسر پر از سرگذشتهایی مثه توئه..برو بخون..همین که بدونی تنها نیستی کمکت میکنه

    موفق باشی

  18. 6 کاربر از پست مفید بهار.زندگی تشکرکرده اند .

    del (یکشنبه 10 شهریور 92), بهار.زندگی (سه شنبه 19 اردیبهشت 91)

  19. #10
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 15 بهمن 92 [ 06:13]
    تاریخ عضویت
    1391-2-18
    نوشته ها
    11
    امتیاز
    1,419
    سطح
    21
    Points: 1,419, Level: 21
    Level completed: 19%, Points required for next Level: 81
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience PointsTagger Second Class
    تشکرها
    16

    تشکرشده 17 در 6 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: بعد از 6 سال دوست دخترم ازدواج کرد!!!

    مرسی از دوستان عزیز بابت جواباتون،
    من اولین نفری نبودم که باهاش بودم و اون قبل من با چند نفری بوده، البته من اینارو بعدا فهمیدم ولی به خاطر وابستگی نتونستم ولش کنم،
    با کلی اذیت شدن تصمیم گرفتم قید ازدواج باهاشو بزنم،
    ولی واسه اون بر خلاف ادایی که در میاورد راحت تر بود.

    آره بهار جان خوب گفتی،دنبال همین کلمه بودم، بهم خیلی بر خورد و یهو خشکم زد، الان چند روزه که انگاری مثلا یه تیر تو سرم خالی کرده و نمیتونم حتی حرف بزنم، همینطوری دارم فقط خاطراتو مرور میکنمو هر کار میکنم حالم خوب نمیشه..

    اگرچه یه جورایی خودم منتظر همچین روزی بودم،ولی همیشم به این فکر میکردم که اگه نخوام باهاش ازدواج کنم این 6 سال خاطرات خیلی اذیتم میکنه، اونم که اینطوری منو در عمل انجام شده قرار داد خیلی حالم گرفته شد...

    نمیدونم به قول مریم خانم چرا با این همه اوصاف نمیتونم از فکرش در بیام،

    من دانشجوی سال آخر ارشدم و دارم واسه دکترا آماده میشم و با موقعیت خوبی که جدیدا در کار بدست آوردم و خدارو شکر به خاطر تیپو قیافه مناسب و اخلاقای خوبی که میشناسن ازم خیلی ها تو فامیل و غریبه رسوندن که حاظرن با من حتی ازدواج کنن، ولی من
    آدم شدیدا احساساتی و مغروری هستم و از یاد بردن این دختر و کاری که کرد خیلی داغونم که سخت میبینم بخوام
    دوباره مثل قبل بشم.


    بچه ها یه سوال که همیشه فکرمو درگیر کرده،
    چطور میشه من در آینده بخوام به کسی ایییییییییییییینقدر بهش ابراز علاقه کنم و براش دوباره زندگیمو بزارم؟مگه میشه؟

    اونقدر ار دخترها دلسرد شدم که احساس میکنم اگر یه روزیم بعد از 30 سال بخوام ازدواج کنم، حتی یه دوست دارم هم به زور از دهنم در بیاد، و همه احساساتم رو خرج اولی کردم که یه جورایی در حق همسر آینده هم ظلم میشه...


 
صفحه 1 از 4 1234 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 31
    آخرين نوشته: یکشنبه 18 مهر 95, 22:29
  2. منو زن داداشام دوستیم دوست دوست
    توسط ارشیدا در انجمن اختلاف و دعوا با خانواده همسر
    پاسخ ها: 5
    آخرين نوشته: شنبه 11 آذر 91, 11:00
  3. دوست داشتن دختری که با پسر دیگری است و می گوید مرا دوست دارد
    توسط mehdi1369 در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 8
    آخرين نوشته: شنبه 28 آبان 90, 11:29
  4. من دوست پسر دوست صمیمیم رو دوست دارم
    توسط MisS AviatoR در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 12
    آخرين نوشته: شنبه 28 اسفند 89, 12:00

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 07:40 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.