یا لطیف
تأثیر توکل در تأمین رهایی از دغدغه ها و رسیدن آرامش
کسی که دیگری را در امری وکیل می گیرد ، و به وی وکالت می دهد ، در درجه اول شخص وکیل را فردی معتمد ، توانا و شایسته و دارای اشراف کامل برموضوعی که بخاطر آن وکالت به وی داده شده و از طرفی حافظ منافع در جهت تحقق حق موکل خود ، می داند و در امری که به وی سپرده شده ، این اعتماد به او شده که موکل را به سرمنزل مقصود می رساند ، و موکل منطقی وقتی وکیل خود را اهل سلامت و درستی و حق محوری و عدالت و کارکشتگی و توانایی یافت و انتخاب کرد ، می داند آنجا که وکیل اعلام می کند خواست موکل تأمین شدنی نیست ، دیگر حق با او نیست یا امکان و قابلیت ( مدارک و محتویات ) رسیدن به خواسته را ندارد و از آنجا که سابقه اعتماد به وکیل خود و موفقیتش را دارد تدبیر اورا پذیرفته و هرگاه راهی ( کاری ) به وی نشان داد آنرا پذیرفته و عمل می کند ، به عبارتی در موردی که وکالت داده مجری تدبیر وکیل است با اطمینان و رضایت حاصل از شناخت و اعتماد .
وقتی کسی با اعتقاد و اعتماد راسخ به خدای خود توکل کند ،می بیند که چگونه به بهترین نحو تدبیر می شود و به وضوح آثار آنرا چنان می بیند که گاه خود به حیرت می افتد از الطاف نهان و آشکار و حتی شاید غافل باشد که اینها حاصل توکل اوست و این از طرفی شناختن خدا به مدبر بودن ، خیر خواه بودن و رقم زدن تقدیر به صلاح موکل ..... را در پی دارد که گاه ممکن است به زبان تأویل و تحلیل نتواند بیان کند ( و فقط یک حقیقت قلبی است ) ، و از طرفی رضایت
دادن و تسلیم بودن خود در مقابل آنچه از طرف وکیل امر می شود را موجب می گردد و حاصل این همه ، آرامشی عمیق در قلب ، تعادلی آشکار در رفتار ، صبری نوید بخش در کردار و اطمینان به حاصل و سرانجام است .
یکی از نمودهای بارز نتیجه توکل همه جانبه به او که به عبارتی می شود گفت نوعی از خود بیخود شدن است ، این است که در همه لحظات ، زندگی موکل خود ( بنده اش ) را تدبیر به احسن می کند ، اگر چه بنده به ظاهر ، فردی باهوش ، دانا ، آگاه و با صحت عملی بالا هست و در یک کلام فردی حکیم جلوه می کند و دیگران او را چنین می بینند ، اما او خود خوب می داند که او هیچ نیست و همه از اوست ، و این را به خوبی در آن اوقات و لحظات می بیند که بنا به این توکل ( و دل سپاری ) به آنچه بر قلبش به فرمان ارائه می شود عمل می کند و می گوید ، بی آنکه تدبری و تحلیلی براینکه چنین کنم که چنان می شود و......... بعد اقدام کنم داشته باشد . بلکه گاه فی البداهه سخن می گوید ( حضور ذهن پویا ) یا اقدامی به انجام می رساند که بعدها می بیند تا چه اندازه بجا و به موقع و مناسب بوده و از تحلیل نتایج آن عمل می بیند چه سنجیده و بجا بوده در حالی که ذره ای از آنرا پیش از عمل در ذهن نداشته تا مقدمه عملش باشد واینجاست که در می یابد" مَا رَمَیْتَ إِذْ رَمَیْتَ وَلَکِنَّ اللّهَ رَمَى .... را
و عینی می فهمد :
با خدا اگر واگذاری کار خویش
بد نبینی هرگز از کردار خویش
................ یعنی چه ؟
.
علاقه مندی ها (Bookmarks)