به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 7 1234567 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 65
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 15 مهر 91 [ 15:32]
    تاریخ عضویت
    1391-1-30
    نوشته ها
    28
    امتیاز
    812
    سطح
    15
    Points: 812, Level: 15
    Level completed: 12%, Points required for next Level: 88
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    19

    تشکرشده 19 در 9 پست

    Rep Power
    0
    Array

    خانومم تو روم وایمیسه.....

    با سلام به همه دوستان و کارشناسان عزیز

    می خواستم یه موضوعی رو براتون تعریف کنم که شاید خلاصه ای از زندگیم باشه.....

    من بر خلاف آنچه اعتقاد داشتم زندگیم چرخید .... از اول جوانی یعنی حدود 19 سالگی کلا از دوست دختر داشتن بدم می اومد اما همه چیز از دوران سربازی تغییر کرد ..... من در اصفهان خدمت می کردم و یه دوستی داشتم که خیلی با من دوست بود و شاید عین دوتا برادر شده بودیم .... من بعضی وقتا پنج شنبه ها رو می رفتم خونشون و با هم بودیم و جمعه بر میگشتم پادگان ..... دو تا خواهر داشت یکی 3 سال از من بزرگتر بود و یکی 8 سال کوچکتر از من ..... حدود 3 - 4 ماهی از رابطه مون نگذشته بود که یه روز خواهرش ( البته خیلی مذهبی بود و نماز و روزه اش اصلا قطع نمی شد - چادری و واقعا مومن) اومد و سر صحبت رو باز کرد و گفت که اگه میشه من یه روز با شما در پادگان تماس بگیرم و صحبت کنیم .اولش من متوجه حرفش نشدم .خلاصه نمیخوام طولانیش کنم .... حرف دلش دوست شدن بود البته برای آشنایی و بعد ازدواج که اصلا امکان پذیر نبود 3 سال از من بزرگتر بود ..عقاید خاصی داشت که من نداشتم .خلاصه بعد از یکسال که خدمتم نموم شد . برگشتم تهران . اون قضیه تموم شد . یه دوست دیگه هم داشتم که خواهرش دم بخت بود که اون دوستم منو میخواست که دامادشون بشم که با کلی دعوا که بابا شاید ما به هم نخوریم . با هاش درگیر بودم . خواهر این دوستم هم منو خیلی دوست داشت .اما من اصلا تو فاز دوست شدن نبودم چون بهش اعتقادی نداشتم .اگه میخواستم با هر دوتا خواهرهای دوستام باشم باید باهاشون ازدواج می کردم که اصلا موقعیتشو نداشتم ... یکسال از این قضایا گذشت و من وارد محل کار شدم .. نمیدونم چرا وقتی نمیخوای یه اتفاقی برات بیافته دقیقا برات میافته .توی محل کارم من تو قسمت پشتیبانی و شاید بهتره بگم اصلا دیده نمیشدم . یه حسابدار - یه منشی - یه گرافیست - و یه عکاس خانوم پیشنهاد دوستی دادن که هیچ کدوم رو نپذیرفتم . یه روز با خودم فکر کردم چرا نه ؟؟؟ باید حتما باشم شاید من اشتباه می کنم . خلاصه نتیجه گرفتم که با یکیشون دوست بشم . با حسابدار . یکسال گذشت به هم خورد چون خیلی بچه بود 8 سال از من کوچیکتر بود . منم بهمش زدم . گفتم گناه داره بره ازدواج کنه براش بهتره . اتفاقا رفت و ازدواج کرد و براش بهترشد .. چند وقت دیگه 3 تا دوست دختر هم زمان داشتم البته ناخواسته ( خانوم ها لطفا فحشم ندید ) یکی همون منشی شرکت قبلی - یکی توی یه عروسی و یکی دیگه محل کار جدید و البته یکی دیگه که ار مشتریهامون یودن .( البته اینو اضافه کنم من اهل شماره دادن و پیشنهاد دادن نبودم تمامی موارد همه از طرف دخترهای محترمه بود)
    همکارام بهم حسودی میکردن که اونا حتی یه دوست نداشتن اما من 4 تا هم زمان داشتم یا همیشه یه یار همیشگی همراه بود .

    بعد کم کم رفتن سراغ زندکیشون . البته نه با دعوا و مرافه .. هر کدوم سر موعدشون رفتن جز دو تاشون که ول کن نبودن و خلاصه توافقی تموم شد .............

    دیگه بقیه اش لازم نیست ... خلاصه گفتم که بدونید کم تجربه نیستم که با جنس مخالف در ارتباط بودم ... ضد به سرمون زن بگیریم . با یکی آشنا شدم . گفتیم به خانواده و رفتیم خواستگاری و بعد 2-3 ماه آشنایی عقد کردیم و 5 ماه از عقدمون میگذره ...

    و حالا بیان خود مشکل :

    خانوم بنده در یکی از بیمارستان های تهران مشغول کاره ... خیلی هم کارش سنگین و خسته کننده اس. ظاهره اون خیلی آدم آروم و خوبیه اما متاسفانه یکم فمنیسته .

    بارها تو روم وایستاده .. شاید خنده داره بارها توی بحثامون روی من دست بلند کرده و با مشت به کمر و سینه هام کوبیده و البته منم خدا شاهده فقط از خودم دفاع کردم و شاید فقط دستشو کشیدم کنار .اما متوجه نیست که کاری که میکنه اشتباهه و همیشه به من میگه دست بزن داری !!!!!!! ولی من همیشه اغتقادم این بوده اصلا زدن کاره درستی نیست. باور کنید توی کل دوران زندگیم نه با پسر نه با دختر خداروشکر برخورد فیزیکی نداشتم . اما نمیدونم چرا احساس می کنه من ازش انتظار زیادی دارم . یکیشو براتون میگم : فاصله خونه نامزدم با خونه ما زیاده .همیشه من شبا وقتی بیرونیم میرسونمش و بعد میرم اما هیچ وقت بیدار نمیمونه تا من برسم . تا از خونشون میرم میخوابه و شبخیر میگه . یه بار بهش گفتم شاید برام اتفاقی بیافته (چون حدود ساعت 12-1 شب از خونشون در میام ) چرا هیچ وقت بیدار نمیمونی ؟؟ جواب کوبنده ای بهم داد و گفت تو انتظارت از همه زیاده من بیدار باشم برای تو؟؟؟
    همیشه توی بحثا من منت کشی می کنم باور نمیکنید شاید اگه به اون باشه روزهای طولانی رو بدون من می گذرونه و شاید بهش سخت بگذره ها اما حاضر نیست برای خودشم که شده بیاد و باهم مسائل رو حل کنیم . همیشه میگه ما زنها چی از مردها کم داریم . تو باید تو خونه لباسهای خودتو بشوریا !!! ظرفها رو با هم میشوربما !!! باورتون نمیشه من اصلا با این موارد مشکلی ندارم . بارها شده تو خونه خودمون توی عید یا مواقعی که پدر مادر نیستن من ظرف ها رو میشورم .
    همیشه یه بی اعتمادی نسبت به من داره که نمیدونم چرا ؟؟؟ مثلا بارها شده سر یه موضوع مردونه با من بحث میکنه .. توی کوه مثلا برای آتیش روشن کردن یه بار انقدر دعوامون شد که بهش گفتم عزیزم این یه کار مردونه اس . من خودم بلدم چطور آتیش درست کنم لطفا بهم اجازه بده روشنش کنم .( من حدود 10 عضو گروه کوهنوردی دماوند هستم اما بازهم اعتماد نداره) .

    اکثر مواقع خیلی سرده .. بارها توی خونشون چیزی پریده تو گلوم خواهر بزرگه نامزدم برام آب آورده اما برای اون مهم نیست یا حواسش نبوده یا چه میدونم میگه خودش خوب میشه.... همیشه توی مهمونیا نامزدا برای هم میوه پوست میکنن اما اون حتی توی خونه خودشون زورش میاد میوه بزاره تو بشقابم !!!!


    من آدم حساسی نیستم اما کارهای نامزدم حساسم کرده .جوری شدم که الان توی مهمونیا و پیک نیک ها به نامزدای دیگه از فامیل یا دوستان نگاه می کنم و مقایسه می کنم .

    بارها شده خواستم مثل خودش بشم اما باور کنید خیلی دوستش دارم و اصلا نمی تونم یه روز باهاش قهر باشم .اما متاسفانه دارم تغییر می کنم اوایل من خیلی سریع منت کشی می کردم شاید به نصف روز نرسیده آشتی می کردیم . اما الان دیگه نمی کنم ... آخه احساس می کنم ارزش هام ضد ارزش شده !!! فکرکرده بهش احتیاج دارم (جنسی - روحی) و داره سوء استفاده می کنه .. هر وقت من از کاراش ناراحت میشم بهم حق نمیده و میگه انتظارت زیاده و بارها شده بعد از بیان دلخوریم رفته تو قهر که چرا تو همچین درخواست هایی داری ؟؟؟ و این سریال همیشه ادامه داره که بعد از ناراحتی من و بیانش ، من باید برم منت کشی و عذرخواهی کنم که چرا همچین درخواستی کردم !!!!


    بارها حرف طلاق رو زده و بهم میگه دیگه ادامه ندیم !!! من فکر می کردم آقایون همیشه با واژه ی طلاق خانوم ها رو می ترسونن تا به حرفاشون گوش بدن . اما نامزده بنده از این ابزار داره استفاده می کنه و فهمیده که من از طلاق بدم می آید و بارها ازش استفاده کرده .

    دوستان و کارشناسان گرامی بیان مطالب بالا شاید عجیب باشه .. اما وجود داره لطفا بگید خانومی با این شرایط و رفتار لجوجانه و بچه گانه اش چطور میشه باهاش رابطه ای بهتر برقرار کرد .

    راستی چرا داستان رو با دوست دخترام شروع کردم چون توی همه اونا این رفتار وجود نداشت . منت کشی از خانوم ها بود چون اونها صبرشون کمتره .. آینده نگرند ... من هم منت کشی می کردم ولی دوجانبه بود ... یا حرفهای عاشقانه اشون بیشتر از نامزده الانمه .. بیشتر به حرفام گوش می کردند و شاید اگه پدر و مادر یکی از اونا راضی میشد با یکی از دوست دخترام ازدواج کرده بودم .اما قسمت نشد وایشون قسمت ما بود . نه مهربونه . بارها دستم توی تصادف و موارده دیگه زخمی شده اما عین خیالش نیست . خلاصه بگم نسبت بهم خیلی سرده .. اما خیلی دوستم داره ولی داره سوء استفاده می کنه ازم .شاید نمیخواد بهم رو بده !!! نمیدونم !!! به هر حال با همه جنس مخالف هایی که دیدم فرق داره حتی با مادرش و مادرم هم فرق داره ... خیلی بی خیاله ... بارها شده خواستم ببینم نسبت به من غیرتی میشه دیدم نه خیلی منطقی میگه اگه کسی مزاحمت بشه این توئی که باید انتخاب کنی که با من باشی یا دیگران !!! تو اگه بری من یه لحظه هم ادامه نمیدم مثل زنهای دیگه که میسوزن و میسازن !!! میبینید چه حرفهایی میزنه ؟؟؟؟


    لطفا راهنماییم کنید بگید اشکال کار کجاست ؟

  2. کاربر روبرو از پست مفید سرخ پوست تنها تشکرکرده است .

    سرخ پوست تنها (دوشنبه 02 مرداد 91)

  3. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 02 اردیبهشت 91 [ 10:23]
    تاریخ عضویت
    1391-1-19
    نوشته ها
    61
    امتیاز
    759
    سطح
    14
    Points: 759, Level: 14
    Level completed: 59%, Points required for next Level: 41
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    209

    تشکرشده 208 در 54 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: خانومم تو روم وایمیسه.....

    هيچ وقت از مهربوني و علاقه اش به خودتون سوء استفاده نكردين؟

  4. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 15 مهر 91 [ 15:32]
    تاریخ عضویت
    1391-1-30
    نوشته ها
    28
    امتیاز
    812
    سطح
    15
    Points: 812, Level: 15
    Level completed: 12%, Points required for next Level: 88
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    19

    تشکرشده 19 در 9 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: خانومم تو روم وایمیسه.....

    یعنی چی ؟؟؟؟

    چه سوء استفاده ای ؟؟؟

    چطور میشه از علاقه ی معشوقت سوء استفاده کرد ؟؟ ظاهرا جمله شما کنایه ای داشت که من متوجه نشدم ؟!!!!!!!!!1

  5. #4
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 03 شهریور 99 [ 16:54]
    تاریخ عضویت
    1387-12-29
    نوشته ها
    359
    امتیاز
    14,355
    سطح
    77
    Points: 14,355, Level: 77
    Level completed: 77%, Points required for next Level: 95
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second Class10000 Experience Points
    تشکرها
    655

    تشکرشده 679 در 210 پست

    Rep Power
    52
    Array

    RE: خانومم تو روم وایمیسه.....

    1. شما گفتين كه خيلي دوستون داره. با اينكه رفتارش با شما (اينجور كه توصيف كرديد) اينقدر سرد و خالي از احساسه، چطور اين موضوع رو فهميديد؟
    2. شروع آشنايي شما با اين خانم چطور بود؟ مثل مورداي قبل باز هم ايشون پيش قدم بودن؟
    3. كار كردن توي بعضي از شغلا، واكنش و احساسات آدمها رو تغيير ميده. مثلا كسيكه توي آتش نشاني يا اورژانس كار ميكنه، واكنشش به حوادث خيلي فرق داره با امثال مايي كه با ديدن خون غش مي كنن.
    4. راجع به سطح تحصيلات هر دوتون و شغل خودتون هم اگه توضيح بديد شايد مفيد باشه.

  6. کاربر روبرو از پست مفید mostafun تشکرکرده است .

    mostafun (چهارشنبه 31 خرداد 91)

  7. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 15 مهر 91 [ 15:32]
    تاریخ عضویت
    1391-1-30
    نوشته ها
    28
    امتیاز
    812
    سطح
    15
    Points: 812, Level: 15
    Level completed: 12%, Points required for next Level: 88
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    19

    تشکرشده 19 در 9 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: خانومم تو روم وایمیسه.....

    1- من باهاش اوایل خیلی صحبت کردم و اون در میان خواستگاراش از من خوشش اومده بود . وضعیت مالیم انقدر خوب نیست .حقوق کارمندی و یه خونه کوچولو تو تهران دارم ... اما اون خواستگارایی داشت که خونه و ماشین و مغازه داشتن اما ازشون خوشش نیومد و بین اونا من رو انتخاب کرد . از نظر اون من به دلش نشستم و نسبت به مابقی احساس خاصی نداشت ....

    2- تو بیمارستان باهاش اشنا شدم . باهاش رابطه سنگینی داشتم تا اینکه بهش پیشنهاد دادم و مادر رفت دیدش و پسندید و باهاش صحبت کرد و قرار خواستگاری رو گذاشتن .

    3- ممنون از توضیحتون ....

    4- من فوق دیپلم هستم و کارمند یه شرکت خصوصی و خانومم هم دیپلم تجربی داره

    5- سن من 30 و خانومم 29

  8. #6
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 23 اسفند 92 [ 23:20]
    تاریخ عضویت
    1390-4-25
    نوشته ها
    643
    امتیاز
    4,583
    سطح
    43
    Points: 4,583, Level: 43
    Level completed: 17%, Points required for next Level: 167
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    2,779

    تشکرشده 2,844 در 585 پست

    Rep Power
    78
    Array

    RE: خانومم تو روم وایمیسه.....

    با سلام.نكاتي در متن شما توجه من رو جلب كرد كه در ذيل نظرم رو به عنوان يك خانم كه هم جنس نامزد شماست و مسلما با احساسات يك زن بيشتر آشناست عنوان ميكنم.

    نقل قول نوشته اصلی توسط سرخ پوست تنها

    من بر خلاف آنچه اعتقاد داشتم زندگیم چرخید ...
    متاسفانه با اين جمله صد در صد مخالفم.‍زندگي ما بر خلاف عقايد ما نميچرخه ،ممكنه بر وفق مراد ما نچرخه اما هميشه نحوه ي انتخاب ما پيرامون يك واقعه به عهده خودمونه.شما ميتونستيد خيلي راحت در دور باطل دوستي با جنس مخالف نيافتيد تا در نتيجه اون خطاهاي شناختي كه در ادامه براتون خواهم گفت براتون رخ نده و پذيرش خيلي راحت تر و بهتري نسبت به نامزدتون داشته باشيد.


    چند وقت دیگه 3 تا دوست دختر هم زمان داشتم البته ناخواسته ( خانوم ها لطفا فحشم ندید ) یکی همون منشی شرکت قبلی - یکی توی یه عروسی و یکی دیگه محل کار جدید و البته یکی دیگه که ار مشتریهامون یودن .( البته اینو اضافه کنم من اهل شماره دادن و پیشنهاد دادن نبودم تمامی موارد همه از طرف دخترهای محترمه بود)
    اين دوستي همزمان شما با سه نفر ناخودآگاه احساس مقايسه و ميل به پيدا كردن مورد بهتر رو در ذهنتون تقويت كرده،در ثاني نميدونم نامزدتون از گذشته تون اطلاع داره يا نه اگر اطلاع داشته باشه ميتونه به شدت روي واكنشهاي الانش اثر گذاشته باشه، سوم اين كه در زندگي شما بر حسب اتفاق خواستنها از طرف خانمها بوده كه مسلما خيلي باب طبع آقايون هست اما در حقيقت زندگي اين طور نيست و شما هستيد كه بايد نياز باشيد و همسرتون ناز.



    دیگه بقیه اش لازم نیست ... خلاصه گفتم که بدونید کم تجربه نیستم که با جنس مخالف در ارتباط بودم ... ضد به سرمون زن بگیریم .
    متاسفانه روابط شما با جنس مخالف در زمره تجربه هاي درست قرار نميگيره چون اصلا به صرف شناخت و بر مبنا و هدف درستي استوار نبوده،پس همين الان تموم اون چيزهايي رو كه در اين دوستيها به نظر خودتون به عنوان تجربه به دست آورديد فراموش كنيد،واكنشهاي خانمها در زندگي واقعي شايد در اغلب موارد 180 درجه با رابطه دوستانه فرق كنه.
    ديگه هم با اين ديد كه زد به سرمون زن بگيريم به ازدواج خودتون نگاه نكنيد اين جمله بيشتر بار منفي به سمت خودتون داره تا نشانه ي ترديدتون از انتخابتون باشه.هر چه باشه اين انتخاب 9خودتون بوده پس حد اقل به انتخاب خودتون احترام بزاريد


    خانوم بنده در یکی از بیمارستان های تهران مشغول کاره ... خیلی هم کارش سنگین و خسته کننده اس.
    اما نمیدونم چرا احساس می کنه من ازش انتظار زیادی دارم . یکیشو براتون میگم : فاصله خونه نامزدم با خونه ما زیاده . تا از خونشون میرم میخوابه و شبخیر میگه . یه بار بهش گفتم شاید برام اتفاقی بیافته (چون حدود ساعت 12-1 شب از خونشون در میام ) چرا هیچ وقت بیدار نمیمونی ؟؟ جواب کوبنده ای بهم داد و گفت تو انتظارت از همه زیاده من بیدار باشم برای تو؟؟؟
    تمام جملات قرمز بالا رو كنار هم بزاريد:خانمم كارش خيلي سنگينه،حدوداي ساعت 12-1 از خونه شون بيرون ميام،......نتيجه اين دوجمله في الواقع همون ميشه كه خانمتون گفته،انتظار بيدار موندن ايشون تا دير وقت واقعا زياديه.
    اما يك نكته:اگر اين درخواست نه به شكل يك انتظار يا وظيفه به نامزدتون القا ميكرديد با توجه به اين كه ايشون روي اين موضوع كه زنا و مردا با هم فرقي ندارن خيلي حساسه نتايج خيلي بهتري ميگرفتيد.




    همیشه میگه ما زنها چی از مردها کم داریم . همیشه یه بی اعتمادی نسبت به من داره که نمیدونم چرا ؟؟؟ مثلا بارها شده سر یه موضوع مردونه با من بحث میکنه .. توی کوه مثلا برای آتیش روشن کردن یه بار انقدر دعوامون شد که بهش گفتم عزیزم این یه کار مردونه اس . من خودم بلدم چطور آتیش درست کنم .
    بايد ياد بگيريد كه روي مسائلي كه ميدونيد نامزدتون حساسه مانور نديد،ايشون به شما گفته از نظرش زنها از مردها چيزي كم ندارن،شما برگشتيد گفتيد اين يه كار مردونه است،اين يعني كبريت به يك انبار هيزم انداختن!نتيجه اش هم همون ميشه كه ديديد.



    .جوری شدم که الان توی مهمونیا و پیک نیک ها به نامزدای دیگه از فامیل یا دوستان نگاه می کنم و مقایسه می کنم .
    بزرگترين اشتباهي كه ميتونه مشكلات شما رو بزرگ و بزرگتر كنه همين مقايسه است.

    راستی چرا داستان رو با دوست دخترام شروع کردم چون توی همه اونا این رفتار وجود نداشت . منت کشی از خانوم ها بود چون اونها صبرشون کمتره
    اين هم يك تجربه ي غلط ديگه است الزامي به اين موضوع خصوصا با نحوه ي تفكر نامزد شما وجود نداره

    نتيجه گيري:
    1.خصوصيات نامزدتون رو بشناسيد و سعي در تغيير اونها نداشته باشيد.معمولا تلاش براي تغييير خصوصيات فكري يك نفر علي الخصوص در اين سن بي نتيجه ميمونه،

    2.بر حسب گفته هاي خودتون ايشون روي تشابه حقوق و تواناييهاي زن و مرد بسيار اصرار دارن و حساسن،بر خلاف تصور شما كه اين موضوع ميتونه براتون مشكل ساز بشه در صورتي كه درست بهش فكر كنيد ميتونه برگ برنده اي باشه در دستان شما.

    3.فكر ميكنم نامزدتون تا حدودي هم از كمبود اعتماد به نفس رنج ميبره و اين شما هستيد كه با بزرگ كردنش در جمع،احترام به خواسته هاش و عقايدش،پذيرشش و البته محبت صادقانه و بدون مقايسه ميتونيد در اين راستا كمكش كنيد.

    4.مشكلات شما بسيار كوچيكه و بيشتر ناشي از تفاوت در جهتاهاي فكري شما دو نفر هست مراجعه به مشاور هم ميتونه براتون بسيار مفيد باشه.

    موفق باشيد

  9. 17 کاربر از پست مفید یک زن امیدوار تشکرکرده اند .

    یک زن امیدوار (شنبه 02 اردیبهشت 91)

  10. #7
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    سه شنبه 28 فروردین 03 [ 01:56]
    تاریخ عضویت
    1390-10-11
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    2,483
    امتیاز
    37,786
    سطح
    100
    Points: 37,786, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsRecommendation Second ClassVeteranOverdriveTagger Second Class
    تشکرها
    8,332

    تشکرشده 10,023 در 2,339 پست

    حالت من
    Ashegh
    Rep Power
    372
    Array

    RE: خانومم تو روم وایمیسه.....

    سلام

    یکی از مضرت روابط قبل از ازدواج که توصیه میشه نداشته باشین همینه : مقایسه کردن

    الان اگر همسر شما بهترین زن دنیا باشه بازم شما اگر نقصی در اون ببینید سرییعا با دوست دخترهاتون مقایسه میکنید.

    برادر گرامی به نظرم شما هم ایشونو خیلی خوب درک نمیکنید.از طرفی میگید کارش زیاده و از طرفی میگید چرا بیدار نمیمونه تا من برسم خونه.

    در واقع در رابطه شما جای زن و مرد باهم عوض شده.دقیقا همسرتون روحیات مردانه داره و شما هم نیازهایی مثل توجه و محبت و ..دارید که بیشتر در خانومهاست تا اقایون.

    ممکنه همسرتون به مردها کلا دید خوبی نداشته باشه که با صبوری و محبت از طرف شما ایشون هم کم کم اعتماد پیدا میکنن.

    ضمنا ممکنه همسرتون دچار اختلالات هورمونی باشه.بهتره با یه روشی غیر مستقیم بخواین که یه ازمایش خون بده.شاید ایشون میزان هورمون مردانه شون(تستوسترون) بالا باشه که خود این موضوع علاوه بر روحیات مردانه مشکلات اضطراب و افسردگی هم میاره

    این کار شما خیلی اشتباهه که میخوای حس غیرت ایشونو بسنجی به چند دلیل:

    اول اینکه این مرده که غیرتی میشه نه زن.یعنی انگار شما هم ایشونو مثل یه مرد میبینی

    دوما هم اینکه این حرف شما باعث ایجاد حس تنفر و شک در همسرتون میشه
    پس لطفا ازین به بعد به فکر تحریک حس غیرت ایشون نباشید

    چیزی که من از حرفهای شما برداشت میکنم اینه که شما هم در این ماجرا اگر بیتشر مقصر نباشی کمترم نیستی

    به نظرم شما به همسرتون کم محبت میکنی و در عوض توقع خروار خروار محبتو داری

    نکته دیگه اینکه شما ایشونو خوب درک نمیکنید

    شما هیچ جا اشاره نرکردی که شاید خودت فلان ایراد رو داشته باشی..
    همش میگید همسرم لجوجه..همسرم بچه است..همسرم محبت نمیکنه..همسرم میوه پوست نمیکنه..همسرم زخم شدن دستم براش مهم نیست....همسرم بیدار نمیمونه..همسرم..همسرم....

    در حالیکه بزگترین ایراد از شماست.
    چرا؟به خاطر داشتن روابط زیاد قبل از ازدواج که روابط کاملا مسموم و مضریه و اینکه همسرت رو با اونا مقایسه میکنی

    میدونی همین دو مورد چقدر میتونه مضر باشه؟




    گاهی برای رشد کردن باید سختی کشید،گاهی برای فهمیدن باید شکست خورد،گاهی برای بدست آوردن باید از دست داد،چون برخی درسها در زندگی فقط از طریق رنج و محنت آموخته میشوند.


  11. 4 کاربر از پست مفید maryam123 تشکرکرده اند .

    maryam123 (پنجشنبه 31 فروردین 91)

  12. #8
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 30 فروردین 00 [ 04:41]
    تاریخ عضویت
    1391-1-18
    نوشته ها
    112
    امتیاز
    9,296
    سطح
    64
    Points: 9,296, Level: 64
    Level completed: 82%, Points required for next Level: 54
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    166

    تشکرشده 162 در 60 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: خانومم تو روم وایمیسه.....

    به نظر من شما از واژه غیرت خوب استفاده نکردید. من حس می کنم شما بیشتر منظورتون حس تملک هست که معمولا تو خانوم ها هست و این حس بهشون اجازه نمی ده که زن دیگه ای رو تو زندگیشون ببینن. اینکه خانومتون تو بیمارستان کار می کنه (مخصوصا اگر پرستارن) خیلی می تونه تو رفتارشون تأثیر بذاره. خیلی چیزا دیگه واسشون عادی شده. ولی مریم خانم به نکته جالبی اشاره کردن(هورمن مردانه) . بهتره بیشتر در این مورد مشورت و پرس و جو کنید. ان شاء الله که موفق باشید

  13. کاربر روبرو از پست مفید marzieh411 تشکرکرده است .

    marzieh411 (شنبه 02 اردیبهشت 91)

  14. #9
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 22 دی 92 [ 01:58]
    تاریخ عضویت
    1390-12-10
    نوشته ها
    251
    امتیاز
    2,517
    سطح
    30
    Points: 2,517, Level: 30
    Level completed: 45%, Points required for next Level: 83
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience PointsTagger Second Class
    تشکرها
    1,315

    تشکرشده 1,426 در 250 پست

    Rep Power
    38
    Array

    RE: خانومم تو روم وایمیسه.....

    جالبه اقای سرخ پوست!!!!!
    بعضی از رفتارهای همسر شما واسه من قابل درکه !!!!!
    چیزی نمیگم جز اینکه مطمئن باش خیلی دوست داره خیلی ولی به علاقه شما اطمینان نداره همین.....

  15. 2 کاربر از پست مفید فائزه_م تشکرکرده اند .

    فائزه_م (پنجشنبه 31 فروردین 91)

  16. #10
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 30 مرداد 92 [ 13:58]
    تاریخ عضویت
    1388-5-24
    نوشته ها
    1,224
    امتیاز
    2,219
    سطح
    28
    Points: 2,219, Level: 28
    Level completed: 46%, Points required for next Level: 81
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranSocialTagger Second Class5000 Experience Points
    تشکرها
    7,577

    تشکرشده 8,600 در 1,498 پست

    Rep Power
    139
    Array

    RE: خانومم تو روم وایمیسه.....

    نقل قول نوشته اصلی توسط سرخ پوست تنها

    همکارام بهم حسودی میکردن که اونا حتی یه دوست نداشتن اما من 4 تا هم زمان داشتم یا همیشه یه یار همیشگی همراه بود .

    شروع مشکل شما از همینجا بوده! بعد اینهمه گشتن با دخترای جورواجور و کرم ابولفضل چهارتا چهارتا! دیگه اوضاع فعلی همچین باب میل نیست!


    بعد کم کم رفتن سراغ زندکیشون . البته نه با دعوا و مرافه .. هر کدوم سر موعدشون رفتن جز دو تاشون که ول کن نبودن و خلاصه توافقی تموم شد .............

    سر موعدشون؟!!

    دیگه بقیه اش لازم نیست ... خلاصه گفتم که بدونید کم تجربه نیستم که با جنس مخالف در ارتباط بودم ...

    بله بزنم به تخته کوله باری از تجربه ای. که البته اصلا بدرد زندگی مشترک نمیخوره فقط دیدگاه شما رو نست به زندگی مشترک دچار اشکال کرده. و انتظارات بی اساسی را در شما بوجود آورده


    بارها توی بحثامون روی من دست بلند کرده و با مشت به کمر و سینه هام کوبیده و البته منم خدا شاهده فقط از خودم دفاع کردم و شاید فقط دستشو کشیدم کنار .اما متوجه نیست که کاری که میکنه اشتباهه و همیشه به من میگه دست بزن داری !!!!!!! ولی من همیشه اغتقادم این بوده اصلا زدن کاره درستی نیست.

    گاهی بعضی حرفها و بعضی رفتارها اونقدر کاری اند که کمترین عکس العمل طرف اینه که روی شما دست بلند کنه! باید ببینی چه حرفی زدی، چه برخوردی کردی، چه توهینی کردی که اون آدم (نمیگم کارش درست بوده) همچین اقدامی کرده.

    نمیدونم چرا احساس می کنه من ازش انتظار زیادی دارم . یکیشو براتون میگم : فاصله خونه نامزدم با خونه ما زیاده .همیشه من شبا وقتی بیرونیم میرسونمش و بعد میرم اما هیچ وقت بیدار نمیمونه تا من برسم . تا از خونشون میرم میخوابه و شبخیر میگه . یه بار بهش گفتم شاید برام اتفاقی بیافته (چون حدود ساعت 12-1 شب از خونشون در میام ) چرا هیچ وقت بیدار نمیمونی ؟؟ جواب کوبنده ای بهم داد و گفت تو انتظارت از همه زیاده من بیدار باشم برای تو؟؟؟

    ساعت یکشب از خونه در میای.یکساعت هم قراره توی راه باشی تا برسی خونه خودتون حالا اگر دیرتر هم نشه. بعد ایشون زنگ بزنه تازه سر صحبت باز شه و... احتمالا یعنی ایشون ساعت 3 نصف شب برن رختخواب، فردا هم برن سرکار! توقع بیجایی نیست؟
    دلت میخواد بهت شب بخیر بگه؟ خوب یه دو سه ساعت زودتر از خونشون بیا بیرون.


    همیشه یه بی اعتمادی نسبت به من داره که نمیدونم چرا ؟؟؟ مثلا بارها شده سر یه موضوع مردونه با من بحث میکنه .. توی کوه مثلا برای آتیش روشن کردن یه بار انقدر دعوامون شد که بهش گفتم عزیزم این یه کار مردونه اس . من خودم بلدم چطور آتیش درست کنم لطفا بهم اجازه بده روشنش کنم .( من حدود 10 عضو گروه کوهنوردی دماوند هستم اما بازهم اعتماد نداره) .

    کی، کجای دنیا گفته که آتیش درست کردن یه کار مردونه است؟!!!! چه اشکالی داره اگر ایشون هم علاقمنده که در روشن کردن آتیش کمک کنه و از این کار لذت ببره شما اجازه بدی که دو نفرتون بطور مشترک آتیش درست کنید؟ جمله داخل پرانتزتون یک زنگ هشداره یه آلارمه به نظر من! بر فرض که ده سال هم عضو تیم کوهنوردی باشید و در کار درست کردن آتیش و کمپینگ بهترین! چرا تاب اظهار نظر خانمتون رو ندارید؟ چه اشکالی پیدا میشه که باهاتون همکاری کنه؟ حالا نظری هم بده؟ بحث اعتماد نیست. بحث حس خود برتر بینی شماست. و بر فرض هم که بخواهید ایشون از شما تبعیت داشته باشن، و به شما اعتماد کنند راهش این نیست!
    میدونی چی برام عجیبه؟
    نه به اینکه اونقدر مدرن که کلکسیون دوست دختر درست میکردی و نه اینقدر سنتی و خود محور و مرد سالار (جناب خان قاجار!!!) که اجازه اظهار نظر به زنت در یک آتیش درست کردن هم نمیدی.


    اکثر مواقع خیلی سرده .. بارها توی خونشون چیزی پریده تو گلوم خواهر بزرگه نامزدم برام آب آورده اما برای اون مهم نیست یا حواسش نبوده یا چه میدونم میگه خودش خوب میشه.... همیشه توی مهمونیا نامزدا برای هم میوه پوست میکنن اما اون حتی توی خونه خودشون زورش میاد میوه بزاره تو بشقابم !!!!

    مقایسه!
    خیلی از مردها هم هستند که برای خانمهاشون میوه پوست میکنند!
    ولی فکرمیکنم بهتر باشه توی مهمونیها احترام بین و زن و شوهر نشون داده بشه. اما کارهای عشقولانه و خنک! بمونه برای خونه و در حریم خصوصی!


    من آدم حساسی نیستم اما کارهای نامزدم حساسم کرده .جوری شدم که الان توی مهمونیا و پیک نیک ها به نامزدای دیگه از فامیل یا دوستان نگاه می کنم و مقایسه می کنم .

    خوب اشتباه میکنی! مقایسه نباید کرد! چه بسا خصلتهایی هم در همسر شما باشه که دوستان شما وقتی با نامزدهای خودشون مقایسه میکنند، حسرت بخورند.


    بارها شده خواستم مثل خودش بشم اما باور کنید خیلی دوستش دارم و اصلا نمی تونم یه روز باهاش قهر باشم .اما متاسفانه دارم تغییر می کنم اوایل من خیلی سریع منت کشی می کردم شاید به نصف روز نرسیده آشتی می کردیم . اما الان دیگه نمی کنم ... آخه احساس می کنم ارزش هام ضد ارزش شده !!! فکرکرده بهش احتیاج دارم (جنسی - روحی) و داره سوء استفاده می کنه .. هر وقت من از کاراش ناراحت میشم بهم حق نمیده و میگه انتظارت زیاده و بارها شده بعد از بیان دلخوریم رفته تو قهر که چرا تو همچین درخواست هایی داری ؟؟؟ و این سریال همیشه ادامه داره که بعد از ناراحتی من و بیانش ، من باید برم منت کشی و عذرخواهی کنم که چرا همچین درخواستی کردم !!!!

    آشتی بدون حل مشکل چه فایده داره؟ تا حالا نشستید با هم صحبت کنید و برای همدیگه انتظارات منطقی، معقول و بالغانه تون رو روشن کنید و سر مسائلتون با همدیگه به توافق برسید؟ اگر اینطور نباشه که این قهر و دعواها هی باید ادامه داشته باشه و هر بار هم آشتی کردن سخت تر باشه. به شخصه اکثرا دیده ام که آقایون فقط دنبال آشتی اند و کمتر فکر میکنند که مشکلی که خانوم رو وادار به قهر کرده، نیاز به بررسی و اینکه حل بشه داره. فکر میکنند همین که لطف کردند برای آشتی پیشقدم شدند یعنی مشکل حل شده!



    بارها حرف طلاق رو زده و بهم میگه دیگه ادامه ندیم !!! من فکر می کردم آقایون همیشه با واژه ی طلاق خانوم ها رو می ترسونن تا به حرفاشون گوش بدن . اما نامزده بنده از این ابزار داره استفاده می کنه و فهمیده که من از طلاق بدم می آید و بارها ازش استفاده کرده .

    ببین مشکل کجاست! سعی کن اون مشکل رو حل کنی، بحث طلاق خود بخود حل میشه.

    دوستان و کارشناسان گرامی بیان مطالب بالا شاید عجیب باشه .. اما وجود داره لطفا بگید خانومی با این شرایط و رفتار لجوجانه و بچه گانه اش چطور میشه باهاش رابطه ای بهتر برقرار کرد .
    اشکالات رفتاری شما هم کم نیست.

    بارها شده خواستم ببینم نسبت به من غیرتی میشه دیدم نه خیلی منطقی میگه اگه کسی مزاحمت بشه این توئی که باید انتخاب کنی که با من باشی یا دیگران !!! تو اگه بری من یه لحظه هم ادامه نمیدم مثل زنهای دیگه که میسوزن و میسازن !!! میبینید چه حرفهایی میزنه ؟؟؟؟

    اینهم یکی از رفتارهای پر از اشکال و خطرناک شما!
    آنی جان این کاری که این آقا میکنه جزو کدوم دسته بازیهاست؟


    لطفا راهنماییم کنید بگید اشکال کار کجاست ؟

    تو خود حجاب خودی سرخپوست خان!

  17. 6 کاربر از پست مفید بی دل تشکرکرده اند .

    بی دل (چهارشنبه 31 خرداد 91)


 
صفحه 1 از 7 1234567 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. با جاری مقایسه گرم چه کنم
    توسط tommy در انجمن سایر سئوالات مربوط به ازدواج
    پاسخ ها: 9
    آخرين نوشته: دوشنبه 14 فروردین 96, 13:02
  2. پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: چهارشنبه 06 خرداد 94, 14:00
  3. ده راه برای کاهش ریسک طلاق
    توسط بالهای صداقت در انجمن مقالات و مطالب آموزشی در مورد خانواده
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: پنجشنبه 27 بهمن 90, 11:07
  4. مقایسه کردن ممنوع!( یا چطور بیاموزیم خود را با دیگران مقایسه نکنیم!)
    توسط آویژه در انجمن مقالات و مطالب آموزشی در مورد خانواده
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: دوشنبه 14 آذر 90, 22:00
  5. مقایسه کردن زبادی و تاثیر پذیری مخرب
    توسط sepi در انجمن سایر سئوالات مربوط به ازدواج
    پاسخ ها: 5
    آخرين نوشته: سه شنبه 18 مرداد 90, 02:04

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 01:59 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.