RE: فشار روانی زیادی رو دارم تحمل میکنم
پریماه جان سلام
منم دورانی مثل شما داشتم.
حالا خداروشکر کن که به امید خرید خونه داری میری...من و همسرم پارسال کلا 9 میلیون پول داشتیم.فکرشو بکن به هر املاکی میگفتیم 9 تومن داریم بهمون میخندید.به فکر این بودیم فقط یه سقف بالا سرمون باشه.
ما هم با ماشینی که هربار خاموشش میکردی باید هولش میدادی میرفتیم دنبال خونه
از اون طرف پدرشوهرم 4 تا خونه داره با یه زمین 10 هزار متری در بهترین نقطه کرج!!!!وقتی تقلا و دست و پا زدن مارو برای پیدا کردن خونه میدید میگفت میخوام خونه هامو بفروشم برم بالا شهر ویلا بگیرم !!
اصلا براش مهم نبود که پسرش(من به جهنم) داره در چه منجلابی دست و پا میزنه.بالاخره به لطف خدا ما جایی رو پیدا کردیم اما چه جایی....فکرشو بکن طبقه پنجم بدون آسانسور....اونم با منی که مشکل قلب دارم....
اون موقع هم ما دنبال خونه بودیم مادر شوهرم زنگی میزد به شوهرم میگفت براتون نذر میکنم خونه پیدا کنید !
براتون سفره حضرت فاطمه (قربون حضرت فطمه برم) میندازم !.............
حالا دیگه همسرم تصمیم گرفته امسال بریم یکی از واحدهای پدرشوهرم زندگی کنیم.
هرچند که تاحالا چند مرتبه زنگ زدن و از بدیهای خونه گفتن ..سوسک داره..تو کوچه مون معتاد میاد و میاره...اینجا هرشب چاقوکشی میشه...
بگذریم پریماه جان
اینو برات گفتم تا خودتو با بدتر از خودت(یعنی من) مقایسه کنی.
کاش ماهم به اندازه شما پول داشتیم تا منت خونه هنوز نرفته سر من نباشه......تا نترسم برم اونجا چه اتفاق قراره بیفته....
نگران نباش...شما خیلی جلویی....از خانواده همسرت توقعی نداشته باش
چرا که اخرش همش میشه چماق و منت توی سرت.
به نظرم اگر یه سوییت هم بگیرید بهتره تا برید زیر منت کسی
موفق باشی
گاهی برای رشد کردن باید سختی کشید،گاهی برای فهمیدن باید شکست خورد،گاهی برای بدست آوردن باید از دست داد،چون برخی درسها در زندگی فقط از طریق رنج و محنت آموخته میشوند.
علاقه مندی ها (Bookmarks)