به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 18
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 12 اسفند 92 [ 09:33]
    تاریخ عضویت
    1391-1-27
    نوشته ها
    10
    امتیاز
    1,470
    سطح
    21
    Points: 1,470, Level: 21
    Level completed: 70%, Points required for next Level: 30
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    5

    تشکرشده 5 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array

    من نمیخوام تو یه خونه با مادر شوهرم زندگی کنم!


    دیگه خسته شدم
    همش ادعای خوب بودن میکرد همه عالم فکر می کنن چه معصوم وپاکه این مادر شوهر من همش نماز شب میخونه
    خودمم فکر می کردم همینجوریه خوبه گله پاکه
    ولی نه نیست نبود تا دلت بخواد غیبت می کنه
    تو زندگیمون دخالت می کنه اما یواشکی
    در عوضش میگه تو از روز اول وقتی میرفتی خونه مامانت رنگ و روت عوض میشد
    یعنی مامانم بهم یاد میداد بد اخلاق باشم

    برای اولین بار چند روز پیش با شوهرم دعوای حسابی کردم
    بعد دو سال دیگه بعد دعواهامون کم نیاوردم نگفتم ببخشید
    تا عصبانی میشد بخواطر شدت عصبانیتش که به خودش آسیب نزنه و سکته نکنه ساکت می شدم
    هر چی دلش خواست از روز اول بار من و خانوادم کرد و من احمق بهش اجازه دادم
    دو ماه دو ماه خونه مامان من نمیومد
    باید کلی گریه میکردم تا یه سر میرفتیم اونجا
    یا تا دم در میومد انقدر بهش اصرار میکردیم که بیاد تو حیاط
    هرچی بگم کم گفتم
    همین آدم به من میگه مامانت و خواهرت از روز اول می خواستن زندگی ما رو بهم بزنن
    در صورتی که مامانش با ما زندگی می کنه
    میگه من به هیشکی اجازه نمیدم تو زندگیم دخالت کنه
    در صورتی که مامانش با ما زندگی می کنه و "من" اجازه ندارم هیچ تصمیمی بگیرم
    دیگه چی بگم
    داره برای مادرش میمیره
    ولی من حق ندارم مادرم رو ببینم


    چکارش کنم از مادرش جدا بشم ؟
    تو رو خدا کمکم کنید

    تا دلتون بخواد خرشون شدم سواری دادم حالا تا زه بعد این حرفهای مادر شوه فهمیدم داشتم با خودم ومامامنم چکار می کردم؟
    کمکم کنید نمیخوام کوتاه بیام
    بدبختی و خریت بسه
    کمکم کنید

    اخه من اصلا نه به خودش نه به مامانش بی ادبی کردم
    از مامانش وسط هم چرت و پرت هایی که تحویل من ومامانم میداد پرسیدم تا حالا به تو و بچه هات ( که همشه خونه ما هستن ) بی ادبی کردم
    خودش میگه نه
    دارم دیوونه میشم علاقه شدیدی هم به شوهرم دارم
    میدونم اگه از مامانش جدا بشه صد برابر بهتر از اینی که هست میشه
    میدونم دنیا برام گلستون میشه
    یه مسافرت تنهایی نرفتیم از دست مادر شوهر راحت باشیم

    لطفا کمکم کنید

    لطفا راهنماییم کنید
    چطور میشه از مادر شوهرم جدا بشم
    شوهرم خیلی براش مهمه که آبروش نره و همه متوجه نشن نمیشه با مادرش زندگی مرد

  2. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 21 تیر 91 [ 17:34]
    تاریخ عضویت
    1391-1-19
    نوشته ها
    117
    امتیاز
    1,367
    سطح
    20
    Points: 1,367, Level: 20
    Level completed: 67%, Points required for next Level: 33
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    151

    تشکرشده 151 در 59 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: من نمیخوام تو یه خونه با مادر شوهرم زندگی کنم!

    سلام مامان فاطمه
    یه چندتا سوال داشتم؟
    اول اینکه وقتی همسرت اومد خواستگاری تو می دونستی با مادرش یه جا زندگی می کنی؟
    دوم اینکه الان تو یه طبقه زندگی می کنید؟
    سوم اینکه بچه داری؟ و چند ساله ازدواج کردی؟اگه میشه سن همسرت و خودتم بگو تا دوستان راهنمایی کنند؟

  3. کاربر روبرو از پست مفید گل یاس تشکرکرده است .

    گل یاس (دوشنبه 28 فروردین 91)

  4. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 12 اسفند 92 [ 09:33]
    تاریخ عضویت
    1391-1-27
    نوشته ها
    10
    امتیاز
    1,470
    سطح
    21
    Points: 1,470, Level: 21
    Level completed: 70%, Points required for next Level: 30
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    5

    تشکرشده 5 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: من نمیخوام تو یه خونه با مادر شوهرم زندگی کنم!

    سلام
    مرسی
    بله میدونستم
    تو یه واحد با هم هستیم
    دارم 9 ماهشه مادر شوهرم از بچه م نگهداری می کنه و مادرم تا چند وقت قبل حق نگه داری از بچه م رو نداشت !
    2 ساله ازدواج کردم
    25 سالمه و شوهرم 33 سالشه


  5. #4
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 21 تیر 91 [ 17:34]
    تاریخ عضویت
    1391-1-19
    نوشته ها
    117
    امتیاز
    1,367
    سطح
    20
    Points: 1,367, Level: 20
    Level completed: 67%, Points required for next Level: 33
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    151

    تشکرشده 151 در 59 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: من نمیخوام تو یه خونه با مادر شوهرم زندگی کنم!

    دوست عزیز شما می دونستید و بله گفتید.
    خوب حالا یه چیزی بگم ببین منم مثل تو هستم و خیلی رو مادر شوهرم حساسیت دارم و این حساسیت های بی خودی کارو به جاهای باریک می کشونه و الان به خاطر همین یک ماهه خونه بابام هستم.
    می دونی چیه اقایون رو خونوادشون تعصب دارن و حاضر نیستن کوچکترین حرفی در مورد خانوادشون مخصوصا مادرشون بشنون.
    عزیزم بهتره رو مادرشوهرت تمرکز نکنی.با سیاست باش.
    با حرف زور کاری نمیشه کرد.
    به جز اینکه زندگیت پر میشه از نق نق.
    حساسیت زیاد عصبیت می کنه و به مرور زمان مریض میشی که چه سودی واسه خودت داره؟
    من به عنوان یه خواهر بهت می گم راهی که من رفتمو نرو.بشین با ارامش و با محبت به همسرت زندگیتو بکن.
    زمان خودش همه چیرو حل می کنه.و به خدا توکل کن.
    عزیزم بزار شوهرت خودش متوجه بشه که اذیت میشی

  6. 3 کاربر از پست مفید گل یاس تشکرکرده اند .

    گل یاس (یکشنبه 27 فروردین 91)

  7. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 12 اسفند 92 [ 09:33]
    تاریخ عضویت
    1391-1-27
    نوشته ها
    10
    امتیاز
    1,470
    سطح
    21
    Points: 1,470, Level: 21
    Level completed: 70%, Points required for next Level: 30
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    5

    تشکرشده 5 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: من نمیخوام تو یه خونه با مادر شوهرم زندگی کنم!

    شما چرا خونه ی باباتی؟
    مادر شوهرم خیلی مظلوم نمایی میکنه
    همه ی کار های خونه رو اون انجام میده نه که من نیستم و تمام نه ماه بارداریم رو استراحت مطلق بودم هر کاری می کنم کار های خونه م رو واگزار نمی کنه بهم
    دلم نمی خواد اون همه کاره باشه
    گاهی از ازدواجم هم پشیمون میشم
    دیروز هر چی تو دهنش بود به مامان من گفت
    همه کار برای شوهرم می کنه لباسهاش رو میشوره
    چای براش میزاره
    تو سفره هی خورش میکشه براش
    قربون صدقه ش میره
    جایی واسه من نمی زاره
    انقدر هم مظلوم نمایی می کنه و پسرش رو مثل موم تو دستش داره
    شوهرم به من اجازه اظهار نظر نمی ده حتی حق ندارم بگم بریم خونه مامانم و بابام میگه هر وقت من گفتم میریم
    در صورتی که خواهر و برادرش همیشه اینجان


    خواهش می کنم کمکم کنید یه زندگی آروم داشته باشم
    آخه چطوری باید مثل بقیه زندگی کنم حق زندگی عادی رو هم ندارم
    اگه ندارم پس شما هم بگید تا حداقل بدونم خواستم اشتباهه

    بگید اشتباه می کنم یا درسته حق دارم بخوام یا نه ؟
    اگه حق دارم چطوری ؟

    دیگه تو روی مادر شوهرم هم نگاه نمی کنم !
    یه بار مادرم بهش اعتراض کرد چرا پسرت خونه ی ما نمیاد به من میگه برو طلاق بگیر !!!!!!!!!!!!!!
    به مادرم میگه دم در آوردی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

    گاهی فکر می کنم خودم رو بکشم دلم برای مادرم میسوزه

  8. #6
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 21 بهمن 92 [ 18:58]
    تاریخ عضویت
    1390-2-30
    محل سکونت
    کرج
    نوشته ها
    620
    امتیاز
    4,643
    سطح
    43
    Points: 4,643, Level: 43
    Level completed: 47%, Points required for next Level: 107
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Social1 year registeredTagger Second Class1000 Experience Points
    تشکرها
    3,824

    تشکرشده 3,762 در 695 پست

    Rep Power
    75
    Array

    RE: من نمیخوام تو یه خونه با مادر شوهرم زندگی کنم!

    آرامشت را حفظ کن ! مدیریت شما خیلی مهم است! که باید خوب از پس ان برآیی! اگر با مادرشوهرت خوب باشی همه چی درست می شود!

    [size=large]از محبت کردن به همسرت دریغ نکن !

    با مادرشوهرت هم مبارزه نکن!

    هر چقدر ارتباط عاطفی ات را با مادرشوهرت بیشتر کنی همسرت شمارا بیشتر دوست می دارد!

    اگر مادرشوهرت به همسرت می رسد اشکالی ندارد مادرش است و حتی می توانی از او تشکر و قدردانی هم کنی ان هم در قبال همسرت تا اینطوری همسرت هم نسبت به تو محبت کند !

    پس چه خوبه که همسرت از مادرش حرف شنوی دارد تو هم می توانی از طریق مادرش همسرت را دردستت بگیری و فقط باید سیاست زنانه ات را بیشتر یاد بگیری![/size]

    مهم همسرت می باشد که تو را دوست می دارد و با یکسری از تغییر رفتارهایت بیشتر دوستت می دارد!

  9. 6 کاربر از پست مفید چشمک تشکرکرده اند .

    چشمک (پنجشنبه 31 فروردین 91)

  10. #7
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 12 اسفند 92 [ 09:33]
    تاریخ عضویت
    1391-1-27
    نوشته ها
    10
    امتیاز
    1,470
    سطح
    21
    Points: 1,470, Level: 21
    Level completed: 70%, Points required for next Level: 30
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    5

    تشکرشده 5 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: من نمیخوام تو یه خونه با مادر شوهرم زندگی کنم!

    دوستم داره ولی حقی برام قائل نیست!

    برای زن به قول خودش حقی قائل نیست زن فقط باید بگه چشم
    مشکل اصلی من شوهرمه
    که خواهراش و خواهر زاده ش که زن هستن حق رانندگی دارن
    حق مهمونی زنانه رفتن رو دارن
    ولی من نه
    میخواد تسلط کامل داشته باشه رو من

    اگه یه بار به حرفاش بگم نه قاطی می کنه تا میگم چشم انقدر زندگیمون زیباست که نگو ونپرس باورتون نمیشه تا بگم "مامانم" قاطی می کنه چکارش کنم؟

  11. #8
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    سه شنبه 28 فروردین 03 [ 01:56]
    تاریخ عضویت
    1390-10-11
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    2,483
    امتیاز
    37,786
    سطح
    100
    Points: 37,786, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsRecommendation Second ClassVeteranOverdriveTagger Second Class
    تشکرها
    8,332

    تشکرشده 10,022 در 2,339 پست

    حالت من
    Ashegh
    Rep Power
    372
    Array

    RE: من نمیخوام تو یه خونه با مادر شوهرم زندگی کنم!

    دوست عزیزم سلام

    به همدردی خوش اومدی

    شما مادر شوهرت رو رقیب نبین.اگر دیدت رو عوض کنی خیلی اوضاع فرق میکنه.میدونم خیلی سخته اما باید کنار بیای

    به دید یه مادر ببین که داره به بچه اش (هرچند بیجا) محبت میکنه

    بهترین راهکار نزدیک شدن شما به همسرته

    توجه کن در هر صورت برگ برنده دست شماست.چرا که هرچقدر هم مادرش براش خورش بکشه...و محبت کنه جای مهم ترین چیز در زندگی یعنی روابط زناشویی رو نمیتونه بگیره

    پس شما در خلوت خودتون اهمیت زیادی به همسرت و خواسته هاش بده

    تغییر دادن محیط شاید سخت باشه اما تغییر دادن خودت آسونه

    سعی کن کمی صبوری کن یو اعتماد شوهرت رو بدست بیاری تا کم کم همسرت هم دیدش به شما تغییر کنه و مشکلاتتون یکی یکی حل بشه

    راستی خانومی دعواتون سر چی بود؟

    الان شما ماردت رو نمیبینی؟
    همسرت از لحاظ مذهبی چطوریه؟
    گاهی برای رشد کردن باید سختی کشید،گاهی برای فهمیدن باید شکست خورد،گاهی برای بدست آوردن باید از دست داد،چون برخی درسها در زندگی فقط از طریق رنج و محنت آموخته میشوند.


  12. 4 کاربر از پست مفید maryam123 تشکرکرده اند .

    maryam123 (یکشنبه 27 فروردین 91)

  13. #9
    Banned
    آخرین بازدید
    شنبه 19 دی 94 [ 18:27]
    تاریخ عضویت
    1390-10-12
    نوشته ها
    633
    امتیاز
    6,328
    سطح
    51
    Points: 6,328, Level: 51
    Level completed: 89%, Points required for next Level: 22
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    2,084

    تشکرشده 1,278 در 497 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: من نمیخوام تو یه خونه با مادر شوهرم زندگی کنم!

    خانمی دلیلی نداره به خاطر محبت های مادر شوهرت به پسرش ناراحت بشی .بلاخره اون مادره .همچنین چون پیش شما زندگی میکنه شاید یجور ایی خودش احساس بدی داره و سعی می کنه با این کارا و محبت کردن به پسرش جای خودش رو حفظ کنه .پس شما ناراحت نشو و بهش حق بده .
    پس معلومه ندیدی مادر شوهرایی که با پسرشون زندگی می کنن و دست به سیاه و سفید هم نمی زنن و توقع همه چیز هم دارن .این بنده خدا که همه تلاششو داره می کنه تو خونه همه کار میکنه .فکر می کنم هم بیشتر به خاطر اینه که موذبه که پیش شما زندگی میکنه و هم این که با این کارا می خواد جبران کنه .پس به خاطر هر کاری که می کنه ازش تشکر کن هم در غیاب همسرت و هم در حظور همسرت .به همسرت هم اصرار نکن به خونه مادرت بری .مردها رو این موضوع حساسن .بزار از سکوت تو خودش شرم کنه و بگه برو پیش مامانت اینا .فقط کلیدش محبت به همسر و تشکر و محبت به مادر شوهرته .هنوز ندیدی که شوهرایی که به خاطر مادرشون همسرشونو کتک می زنن تا بهش بفهمونن که بی احترامی به مادرم عواقبش اینه .هیچ وقت نزار کار به اون جاها بکشه .

  14. 4 کاربر از پست مفید tamanaye man تشکرکرده اند .

    tamanaye man (یکشنبه 27 فروردین 91)

  15. #10
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    سه شنبه 22 تیر 95 [ 16:53]
    تاریخ عضویت
    1390-8-28
    نوشته ها
    744
    امتیاز
    8,604
    سطح
    62
    Points: 8,604, Level: 62
    Level completed: 52%, Points required for next Level: 146
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    1,594

    تشکرشده 1,946 در 612 پست

    Rep Power
    88
    Array

    RE: من نمیخوام تو یه خونه با مادر شوهرم زندگی کنم!

    مامان فاطمه جان
    تو که دختر به این قشنگی با این اسم خوشگل داری
    آرووم باش عزیزم
    خوب مادر شوهرت تو خونه تو همه کار میکنه وبچه تو نگهداری میکنه
    خیلی خوبه که زحمتشم گردن مامانت نمیافته

    فقط خیلی آرووم زندگیتو بگیر دستت مثلا میخواد برای شوهرت چای بریزه بگو مامان من میریزم شما خسته ای بشین
    بعد خودت برای هر سه تون چای بریز
    یا موقع غذا بگو بچه بغل مامانیشو میخواد و بفرست بچه رو تا مادر شوهرت بش غذا بده بعد خودت برای شوهرت غذا بکش
    موقه عصرونه یا میوه خوردن بشین کنار مادر شوهرتو روبروی شوهرت بعد برای هر سه تون میوه پوست کن و همش به شوهرت لبخند بزن و.... نه مادر شوهرت میبینه چون کنارشی هم شوهرت کلی غرق لذت میشه
    ریز ریز پیش برو
    مثلا اگه اهل نماز هستین به شوهرت موقع نماز اقتدا کن( یعنی دو تایی نماز جماعت بخونید) خیلی تاثیر داره
    آرایش کن تو خونه ... زیاد ...
    همین نکات ریز تاثیر زیادی میزاره
    یا میخوای بری خونه مامانت بگو دلشون برای بچه تنگ شده یه سر برم بیام


    یادت باشه تو جذابیت زنانه داری برای شوهرت و خیلی خیلی راحت میتونی از این راه وارد شی و البته بچه هم که داری
    از قدیم گفتن یه مادر 20 سال برای پسر زحمت میکشه یه زن یک شبه اون مردو برای خودش میکنه( البته احترام بزرگترها واجبه پس با سیاسیت)

    مامان باباتو خواهر برادرتو میخوای چی کار همون سالی دو بار ببینیشون برات بسته تو الان یه مادر و یه همسر و مسئولیت یه خانواده به عهدته ... حالا اصلا شوهرت نیاد بهتره که بعد بیاد هی میخوای گیر بدی که چرا اینو گفتی چرا اونو نگفتی و فلان و بهمان...

    با توجه به اینکه من خودم میدونم مرد برای زنه نه برای مادر
    و اسلامم گفته اگه مردی زن و مادرش از گرسنگی در حال مرگ بودن و اون مرد فقط به اندازه یه نفر غذا داشت باید اونو به زنش بده
    و نکته مهم من هر کسیو تو خانواده و فامیل دیدم که یهو رشد مالی کرده کسایی بودن که تو یه دوره ای به پدر و مادر توجه زیادی کردن و حتی زندگیشونو وقف اونا کردن
    یادت باشه همه رفتارهاتو دخترت میبینه و به عینه برای خودت تکرار میکنه

    و موقعیتت الان واقعا استثنایی به دید یه امتحان الهی بش نگاه کن
    میتونی ازش نهایت استفاده رو کنی
    همین که اون آدم تو خونه شما نماز شب میخونه نورر نمازهاش برای شما باقی میمونه
    گاهی اگه خسته میشی از مادر شوهرت میتونی با سیاست نه دعوا!!! اونو بفرستی مثلا یه هفته خونه دخترش
    اینطوری هم یه نفسی میکشی هم کلی میتونی خودت به همه کارا برسی


    جمع بندی: 1. مادر شوهرت یه موقعیت استثنایی برای تو برای استفاده درست و بهینه ازوجودش تو خونه و برای آینده ...گاهی مجبوریم خودمونو با شرایط وقف بدیم
    2. با سیاست زنونه هر کاری رو انجام بده و محبت شوهرتو جذب کن
    3. اصلا اصلا شوهرت رو به مساله ای حساس نکن چون در اون صورت بیشتر به اون مساله گیر میده

  16. 10 کاربر از پست مفید جوانه؟؟؟ تشکرکرده اند .

    جوانه؟؟؟ (یکشنبه 27 فروردین 91)


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. تو ارتباط با دخترها تو اجتماع مشکلی ندارم، اما وقتی دختری رو دوست دارم برعکسه
    توسط amir800 در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 3
    آخرين نوشته: چهارشنبه 05 آبان 95, 22:01
  2. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: یکشنبه 19 مهر 94, 23:08
  3. من خیلی نقص دارم هم تو رفتارم هم تو ظاهرم نمیتونم خودمو دوست داشته باشم
    توسط پونیو در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 43
    آخرين نوشته: پنجشنبه 30 مرداد 93, 00:20
  4. تو انتخاب کمکم کنید تو تصمیم درست مرددم روحیم داغونه
    توسط mona_joon در انجمن طـــــــــــرح مشکلات ازدواج: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 17
    آخرين نوشته: چهارشنبه 15 دی 89, 14:23
  5. لطف آن چه تو اندیشی، حکم آن چه تو فرمایی
    توسط مدیرهمدردی در انجمن موسیقی و آرامش، دانلود موسیقی و...
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: جمعه 02 فروردین 87, 04:37

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 13:19 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.