RE: من و یه مشکل لاینحل تو زندگیم خواهش می کنم کمکم کنید
سلام اقلیما جان
صحبتهای بی دل قشنگ بود.واقعا که ماهایی که در شهر زندگی میکنیم به خدا آرزومه یک روزی بتونیم بریم توی این طبیعت زندگی کنیم.اما دریغ از شغل کارمندی همسر و ...سختیهاش.
نکته مهمی که به ذهنم میرسه اینه که همسرت و خانوادش رو همونوطور که هستن بپذیر
منم اوایل خیلی میجنگیدم تا اونا رو تغییر بدم.بهشون بفهمونم فلان کارتون غلطه.اما بعد از 4 سال سختی و عذاب فهمیدم باید بپذیرمشون همونطور که هستن
و این منم که باید تغییر کنم.
منم که باید محکم باشم..منم که باید به دل نگیرم...منم که باید از این گوش بشنوم و از اون گوش در کنم.
اقلیما جان هر زندگی سختی ها و شیرینیهای خودش رو داره.
نمیخوام بهت جملات کلیشه ای بگم اما بهت میگم با انچه که داری لذت ببر.
در مورد گواهینامه همسرت بهت حق میدم کاملا.
بهش بگو عواقب نداشتن گواهینامه رو.مثلا اگر پلیس بگیره موتورو توقیف میکنه.
و یا اگر خدایی نکرده تصادفی انجام بشه اون صد در صد مقصر میشه
اینارو بهش بگو و در نهایت با استفاده از سیاست زنانه و ...متقاعدش کن که بره گواهینامه بگیره.
منم از اینکه هفته ای یکبار در هر شرایطی که باشیم..مرده و زنده..قهر و آشتی...باید بریم خونه مادرشوهرم ناراحتم
اما به خاطر همسرم و علاقه ام بهش کوتاه میام.بیشتر روی خودم کار میکنم تا اونا
نگران نباش درست میشه.این مشکلی نیست
موفق باشی
گاهی برای رشد کردن باید سختی کشید،گاهی برای فهمیدن باید شکست خورد،گاهی برای بدست آوردن باید از دست داد،چون برخی درسها در زندگی فقط از طریق رنج و محنت آموخته میشوند.
علاقه مندی ها (Bookmarks)