به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 9 , از مجموع 9
  1. #1
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 07 دی 88 [ 07:03]
    تاریخ عضویت
    1387-3-12
    نوشته ها
    389
    امتیاز
    5,640
    سطح
    48
    Points: 5,640, Level: 48
    Level completed: 45%, Points required for next Level: 110
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    357

    تشکرشده 375 در 164 پست

    Rep Power
    54
    Array

    +عشقم را مي خواهم نجات بدهم

    من 32 ساله با پسري 34 ساله آشنا شدم كه در ابتدا با شناخت از همديگر عاشق هم شديم و سعي كرديم همديگر را بيشتر بشناسيم تا آمادگي ازدواج پيدا كنيم هر چند كه من راضي به ادامه طولاني ارتباط نبودم ولي چون از هر نظر با هم همخواني داشتيم و واقعا عاشق هم بوديم اين ارتباط را از فروردين امسال تا الان ادامه داده ام ولي بعد از گذشت اين مدت و پيش آمدهاي گوناگون كه رخ داده احساس مي كنم كه عشقمان بيشتر جنبه هوس پيدا كرده مي خواهم عشقم را نجات دهم لطفا به من بگويي چگونه مي توانم آنرا در جريان عشق گذشته درآورم زيرا دچار احساس گناه هستم بخاطر اينكه درباره اين رابطه با خانواده ام حرفي نمي توانم بزنم در ابتدا خانواده ام در جريان بودند ولي چون خانواده راضي به اين امر نبود و منتظر طرح مسئله از طريق خواستگاري رسمي بودند مانع ارتباط ما مي شدند حال به من بگوييد چه كنم كه هم احساس گناهي نداشته باشم و هم عشقم را نجات بدهم ؟
    او مـانده و قلب آهنـــی تان مردم!
    یا می نگـرد به دشمنی تان مردم!
    این پاسخ لطف یک درخت است؟تبر؟
    لعنت به نمکدان شکنی تان ! مردم!

  2. #2
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 21 آبان 91 [ 17:29]
    تاریخ عضویت
    1386-7-17
    نوشته ها
    1,333
    امتیاز
    16,003
    سطح
    81
    Points: 16,003, Level: 81
    Level completed: 31%, Points required for next Level: 347
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran10000 Experience Points
    تشکرها
    484

    تشکرشده 498 در 242 پست

    Rep Power
    150
    Array

    RE: عشقم را مي خواهم نجات بدهم

    سلام عزیزم خوش آمدی
    به نظر من از هرگونه ملاقات جلوگیری کن و بگو دیگه موضوع باید رسمی بشه
    اگه قراره شناختی هم ایجاد بشه زیر نظر خانواده ها
    اگه ایشان طالب ازدواج با شما باشند حتما" اقدام خواهند کرد
    موفق باشی
    درد من حصار برکه نیست درد من زیستن با ماهیانی است که فکر دریا به ذهنشان خطور

    نکرده است\"


  3. کاربر روبرو از پست مفید elina تشکرکرده است .

    elina (دوشنبه 13 خرداد 87)

  4. #3
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 07 دی 88 [ 07:03]
    تاریخ عضویت
    1387-3-12
    نوشته ها
    389
    امتیاز
    5,640
    سطح
    48
    Points: 5,640, Level: 48
    Level completed: 45%, Points required for next Level: 110
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    357

    تشکرشده 375 در 164 پست

    Rep Power
    54
    Array

    RE: عشقم را مي خواهم نجات بدهم

    ممنون نظرتون را دادين موضوع اينجاست كه من طاقت دوري اش را ندارم و اون هم مي گه كه اين دوري اش بخاطر اينه كه بيمار است و ممكنه زياد زنده نباشه اينقدر ديگران حرفهاي ضد و نقيض گفتند و منو ملامت كردن كه باعث شد با وجود اينكه كاملا بهش اعتماد داشتم اعتمادم را از دست دادم و الان به اصل موضوع هم شك كردم با اينكه مي دونم اگه يه بار زنگ مي زد و جواب نمي دادم اينقدر تماس مي گرفت تا بالاخره جواب بدم ولي الان بعد از اينكه به توصيه يكي از آشناها يه مدتي باهاش قطع رابطه كردم و تندي كردم باهاش درست اون زماني كه نياز به همفكري و هم دلي داشت الان حس مي كنم همه چيز حتي شايد بگم توي ذهن خودم خراب شده حالا با اين عدم اعتماد به نفس خودم چكنم وقتي هم كه حرفي به ميان مي آد كه هميشه مي گه زندگيمون آينده مون و مي تونم بگم الان تازه كارش را عوض كرده حدود دو هفته نمي شه و خلاصه مشكلات زيادي هست و ديگه اخر سر يكي از دوستان مي گه كه سركارم گذاشته ولي خوب بهش نمي خورد اينكاره باشه شايد من زيادي ساده هستم دوست نداشتم از مشكلاتم با ديگران حرف بزنم ولي متاسفانه كار به جايي رسيده كه دارم اينكار را مي كنم و بايد بگم بدتر شدم چون هر كسي بسته به شرايط خودش پيشنهاداتي داد دلم مي خواد با يه روانشناس يا يه مشاور صحبت كنم تا شايد حالم بهتر بشه و كمكم كنه كه توي تصميم گيري هام اشتباه نكنم تازه الان هم زياد هم رو نمي بينيم ولي باز سعي مي كنم كه توصيه هاي خوب را انجام بدم ممنون
    او مـانده و قلب آهنـــی تان مردم!
    یا می نگـرد به دشمنی تان مردم!
    این پاسخ لطف یک درخت است؟تبر؟
    لعنت به نمکدان شکنی تان ! مردم!

  5. #4
    Banned
    آخرین بازدید
    یکشنبه 31 مرداد 89 [ 09:41]
    تاریخ عضویت
    1386-12-02
    نوشته ها
    376
    امتیاز
    7,153
    سطح
    56
    Points: 7,153, Level: 56
    Level completed: 2%, Points required for next Level: 197
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    263

    تشکرشده 275 در 140 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: عشقم را مي خواهم نجات بدهم

    سلام
    در پست 1 مشاهده ميشه شما اصراري زيادي در كشيدن حصار به دور رابطه عشقي خودتون داريد و چندين بار "ما عاشق هميم" را به انواع مختلف تكرار كردين. اين امر به نظر من عكس قضيه رو ثابت ميكنه يا لااقل در مخاطب (اعضاي همدردي) اين محدوديت رو بوجود مياره كه در رابطه عشقي (دوست داشتن طرفين نسبت به هم) دخالتي صورت نگيره.
    چند تا سوال:
    1- اون پسر 34 ساله چرا تا به حال ازدواج نكرده؟
    2- شما چرا تا به حال ازدواج نكرديد؟
    3- چرا نمياد خواستگاري؟
    4- از صحت بيماريش چقدر خبر دارين؟
    5- آيا رابطه جنسي با هم داشتين؟ (توجه شود كه اسم شما مستعاره و هيچ دليلي براي پنهان كردن مسائل وجود نداره)

    پاسخدهي به سوالات مذكور به حل و شفاف سازي مشكل خودتون كمك ميكنه

    در آخر
    فكر كنم سن بالاي شما (سن ازدواجي) و ترس از نداشتن خواستگاري ديگر شدت دخول احساسات در تصميمگيريتون رو به شكل بسزايي بالا برده.

    موفق باشيد

  6. 2 کاربر از پست مفید fnh63 تشکرکرده اند .

    fnh63 (یکشنبه 19 خرداد 87)

  7. #5
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 16 دی 00 [ 13:32]
    تاریخ عضویت
    1386-11-26
    محل سکونت
    تهران بزرگ
    نوشته ها
    1,452
    امتیاز
    50,483
    سطح
    100
    Points: 50,483, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranCreated Blog entryTagger First Class50000 Experience Points
    نوشته های وبلاگ
    1
    تشکرها
    2,842

    تشکرشده 3,286 در 817 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    0
    Array

    RE: عشقم را مي خواهم نجات بدهم

    سلام
    با دوست عزیزم فرشید جان موافقم
    خانم گرامی ، شما دو دیگر جوانان بیست ساله نیستید که بگویید هوس ، مگر آنکه .........
    اگر عشق به هم می ورزید پس باید همه چیز را برای رفتن به زیر یک سرپناه و تقسیم محبت به یکدیگر را فراهم سازید .
    جدا از این بحث ، شما به خودتان پیشنهاد رفتن به یک مشاور را می دهید و
    بعد از فریب سخن می گویید و........
    بهتر نیست سخنان خود را جمع بندی کنید و یک هدفی مشخص را بیان فرمایید تا دوستان هم دچار سردرگمی نشوند .

  8. کاربر روبرو از پست مفید lord.hamed تشکرکرده است .

    lord.hamed (یکشنبه 19 خرداد 87)

  9. #6
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 07 دی 88 [ 07:03]
    تاریخ عضویت
    1387-3-12
    نوشته ها
    389
    امتیاز
    5,640
    سطح
    48
    Points: 5,640, Level: 48
    Level completed: 45%, Points required for next Level: 110
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    357

    تشکرشده 375 در 164 پست

    Rep Power
    54
    Array

    RE: عشقم را مي خواهم نجات بدهم

    سلام آقا يا خانم كه با طرح سوالات خواستين كمكي كنين
    در بخش اول از عشق گفتم درسته گفتم و باز هم مي گم همه ترسم از اين بود كه عشقي كه اون به من مي گفت از بين رفته باشه هنوز هم دوستش دارم و اينكه بجز اين شخص خواستگاران ديگري هم دارم و اينكه مسير زندگي ام را طوري تعريف كرده بودم كه با نداشتن خواستگار باز هم ناراحت نمي شدم و زندگي ام روال عادي داشت اگر گفتم عشقم به هوس كشيده شده براي مطلبي بود كه در مورد عشق و هوس خوندم و ديدم در ابتداي كار رابطه ما حالت عاشقانه داشته ولي يكمي بعد ديدم كه هوس هم به اون كشيده شده
    جواب سوالاتتون 1- كار در شهر ديگه و از دست دادن پدرش و اينكه قصد ازدواج داشته ولي بعد احساس بي اعتمادي به مورد قبلي كه براي ازدواج داشته باعث شده بود كه به كار بپردازه و دنبال ازدواج نره
    2- من مواردي كه با روحيه ام سازگاري داشته باشه نداشتم و بيشتر يا دنبال پول بودن يا يه پرستار مي خواستن و اينكه من هم كلا به مردها اعتمادي نداشتم
    3- اين موضوع است كه منو ناراحت كرد البته كه نمي دونم چرا مگر اينكه گفت مادرش بيمار بود و قبلش هم خودش در مأموريت كاري و بعد از اينكه مادرش از بيمارستان به خانه اومد هم من تا يه هفته اي تحمل كردم و فقط مي گه صبر كن وضعيت من بهتر بشه از نظر كاري و سلامتي و غيره
    4- اينكه ناراحتي قلبي داشته شكي نيست و در مورد آخر هنوز آزمايش و يا عكسهاي اونو نديدم ولي مي دونم كه بيمار هست شايد الان نه در اون حدي كه حتي خودش فكر مي كرد
    5- اگر به اينكه دست هم رو گرفته باشيم يا هم رو بوسيده باشيم را بگيد رابطه جنسي آره فقط در همين حد بوده اونم فقط يك يا دوباره نه بيشتر
    اگر گفتم مي خوام عشقم را نجات بدم منظورم اين بود كه باز بدون اينكه به اين امور فكر كنيم همديگه را دوست داشته باشيم و ببينم آيا واقعا هنوز هم مثل روز اول بهم علاقه داره يا نه و اينكه چطور مي تونستم بفهمم واقعا مي خواد به خواستگاري بياد يا نه با اينكه خودش حرف از آينه مي زنه ولي فكر كنم من صبر و تحمل نداشتم و بخاطر توقع اطرافيان بود الان هم دوستش دارم الان چند روزه به خودم مي گم كه نبايد بهش زنگ بزنم بايد بگم از اينكه ازش بي خبرم خيلي ناراحتم و بيشتر از اينكه ديگه بهم زنگ نمي زنه بيشتر ناراحتم كرده
    او مـانده و قلب آهنـــی تان مردم!
    یا می نگـرد به دشمنی تان مردم!
    این پاسخ لطف یک درخت است؟تبر؟
    لعنت به نمکدان شکنی تان ! مردم!

  10. #7
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 07 دی 88 [ 07:03]
    تاریخ عضویت
    1387-3-12
    نوشته ها
    389
    امتیاز
    5,640
    سطح
    48
    Points: 5,640, Level: 48
    Level completed: 45%, Points required for next Level: 110
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    357

    تشکرشده 375 در 164 پست

    Rep Power
    54
    Array

    RE: عشقم را مي خواهم نجات بدهم

    مي دونين شايد علتش اين باشه كه من يكمي نه خيلي زياد دچار دو گانگي شدم اونم بخاطر صحبتهاي ديگران كه بهم گفتن شايد من صبر و تحمل نداشتم ولي وقتي همه بشينن و بهت بگن اگه بعد از يه هفته نياد خواستگاري ات سركارت گذاشته و قصد سو استفاده داره و فقط دنبال يه رابطه دوستي است با توجه به اينكه قبلا هم به آقايان اعتماد آنچناني نداشته بوديد و سعي مي كردين كه حالا ديدتون را عوض كنين و اينكه اتفاقاتي كه افتاده همه چيز را به تأخير انداخته چي فكر مي كردين و اينكه من در تصميم گيري يكمي هم مشكل دارم شايد مشكل يكي دو تا نباشه من و اون هر دو يه عشق پاك و ناب مي خواستيم و اينكه بتونيم مثل دو تا دوست بهم كمك كنيم و بعد مثل دو تا همسر باشيم اما خوب شايد من زيادي خلل پذير هستم كه ديگران توي تصميم من اثر گذاشتن نه اينكه الان علاقه به چيزهايي كه گفتم نباشه نه واقعا اينطور نيست واقعا مي گم كه هم شايد بيش از قبل بهش علاقه دارم و هم واقعا مي خوام مثل يه دوست هم يارش باشم ولي الان نمي دونم چطور بايد اينكار را بكنم اگه چيزي هست كه بايد بپرسيد تا بتونين راهنمايي ام كنين بگيد
    او مـانده و قلب آهنـــی تان مردم!
    یا می نگـرد به دشمنی تان مردم!
    این پاسخ لطف یک درخت است؟تبر؟
    لعنت به نمکدان شکنی تان ! مردم!

  11. #8
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 02 آذر 87 [ 18:25]
    تاریخ عضویت
    1387-1-25
    نوشته ها
    101
    امتیاز
    3,970
    سطح
    40
    Points: 3,970, Level: 40
    Level completed: 10%, Points required for next Level: 180
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    77

    تشکرشده 79 در 44 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: عشقم را مي خواهم نجات بدهم

    عزيزم اگر اين آقا ناراحتي قلبي دارد كه زياد هم اميدي به زندگي ندارد نبايد وارد زندگي تو شود و آرامش تو را از بين ببرد .
    آشنايي تو با او در حدي نيست كه بتواني راست و دروغ حرفهاش را متوجه شوي ،احتمال اينكه او راست بگويد به همان اندازه هست كه ممكن است دروغ بگويد .
    از روي ظاهر و چهره هم درستي آدمها را نمي توان تشخيص داد اگر اينطور بود كه ديگر هيچكس دروغ نمي گفت چون همه مي فهميدند .
    تنها از طريق ارتباط خانوادگي با ايشان مي تواني متوجه شوي كه تا چه حد به تو راست گفته است . اين احساساتي هم كه شرح دادي طبيعي است و همه آنهايي كه درگير چنين دوستيهايي مي شوند حال و روزي شبيه تو دارند ولي خوب بايد سعي كني بر احساساتت غلبه كني و مهارشون كني هر چند كه كار سختي است و تا مدتي عذابت مي دهد .
    اميدوارم عشق طرح الهي زندگيت وارد زندگيت شود.

  12. #9
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 07 دی 88 [ 07:03]
    تاریخ عضویت
    1387-3-12
    نوشته ها
    389
    امتیاز
    5,640
    سطح
    48
    Points: 5,640, Level: 48
    Level completed: 45%, Points required for next Level: 110
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    357

    تشکرشده 375 در 164 پست

    Rep Power
    54
    Array

    RE: عشقم را مي خواهم نجات بدهم

    لزوم عمر طولاني دليل بر زندگي بهتر نيست ولي يه مورد را مي دونم كه بچه نيستم كه بگم يه روزه آدم عاشق و يه روزه فارق مي شه يا اينكه از اين موارد نبوده كه اين اولين بارم باشه چنين چيزي ببينم و اينكه بعضي وقتها آدمها بخاطر تفاهم نظري كه دارند بهم علاقه مند مي شوند خودم هم مي دونم كه فراموش كردن خيلي راحته چون تجربه داشتم ولي مهم اينه كه من مي خوام بمونم نه اينكه ول كنم با پاك كردن صورت مسئله و ديد بدبينانه همه چيز را رها كنم دلم مي خواد مشكل را به طريق منطقي حلش كنم شايد صبر بهترين چيز براي فهميدن باشه من الان شغل خوبي دارم با درآمد خوب نيازي به كسي ندارم ولي همه چيز نياز مادي يا جنسي نيست كه آدم بخواد راحت فراموش كنه بعضي وقتها داشتن يه همدل يا يه همفكر كه بتونه توي شرايطي كه نياز به همفكري و هم دردي داري گوشي شنوا باشه واسه ات و هميشه پيدا نمي شه توي عمري كه خدا بهمون داده افرادي كه باهاشون هم راي و همفكر باشي از قديم هم گفتن كه همنشين تو از تو به بايد تا تو را عقل و دين بيافزايد و اين شخص كه من ديدم همينطور بوده و اينكه گفتي از روي قيافه آدمها نمي شه فهميد دروغ مي گن يا نه راست مي گي اما اين كه فكر كنيم همه دارن بهمون دروغ مي گن باعث مي شه كه هميشه دروغ بشنويم خوب حالا راه حل خواستم كه بدونم چطور مي تونم همه اين موارد را بفهمم اينكه دروغ گفته يا راست
    او مـانده و قلب آهنـــی تان مردم!
    یا می نگـرد به دشمنی تان مردم!
    این پاسخ لطف یک درخت است؟تبر؟
    لعنت به نمکدان شکنی تان ! مردم!


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 04:43 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.