به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 4 1234 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 39
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 05 تیر 91 [ 18:24]
    تاریخ عضویت
    1388-11-09
    نوشته ها
    198
    امتیاز
    3,644
    سطح
    37
    Points: 3,644, Level: 37
    Level completed: 96%, Points required for next Level: 6
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    472

    تشکرشده 490 در 114 پست

    Rep Power
    34
    Array

    دلم میخواد ولش کنم و برم .کاش وابسته نبودم

    سلام دوستان گلم
    خیلی به کمکتون نیاز دارم نمیدونم از چی و کجا بگم
    من تاپیک زیاد زدم و به نتیجه نرسیدم امیدوارم توی این تاپیک کمکم کنید
    از اخلاقهای بد شوهرم خسته شدم
    کاش از نظر مالی درآمد داشتم اونوقت اونو ول میکردم و میرفتم و اونم به آرزوش میرسید
    خیلی خیلی بداخلاق و ایرادگیره
    و توی حرفهاش خیلی بی احترامی به من میکنه و انگار نه انگار منم آدم شخصیتم رو خورد میکنه و انتظار داره بعد از توهینهاش هم ناراحت نشم
    اصلا توی خونه بچه رو حتی واسه ده دقیقه هم نگه نمیداره وقتایی که مهمون دارم کار دارم حموم میخوام برم مشکل اینه که بعدش هم لحن و نگاه پر از نفرت و غرغر هاشه که واسه 5 دقیقه نگه داشتن بچه سرازیر میکنه

    منو فقط واسه پخت و پز و نظافت خونه میخواد خودش بارها اعتراف کرده که کار به کار من نداشته باش باهام حرف بزنی و نزنی مهم نیست فقط واسم غذا بپز
    حالم ازش به هم میخوره وقتی با حسرت از مردهایی حرف میزنه که زنهای خراب توی خیابونو سوار میکنن و همیشه توی دعوا میگه که اونم اینکار رو میخواد انجام بده (بخدا فقط کافیه بدونم از این کثافت کاریها میکنه واسه همیشه ولش میکنم و میرم .دلم از این حرفاش خونه )

    همش با خودم میگم مردی که اینقدر خوردت میکنه چرا باهاش زندگی میکنی فقط چون داره خورد و خوراکمو میده ؟
    بخدا اینقدر نسبت به بچه هم بی محبته که بچه پیش اون همیشه خجالت میکشه انگار پیش یه غریبه است خیلی وقتا مردهایی رو میبینم که اینقدر دور بچشون میچرخن و هواشو دارن گریه ام میگیره شوهر بی عاطفه من بچه هم یه ساعت گریه کنه میگه چیه میخوای بمیری
    عید امسالم با بد اخلاقیهاش واسم حروم کرد اصلا حس عید و سال نو رو نداشتم
    گلوم پر از بغضه و دلم شکسته و خورد و داغون فقط پست های شما مرهم دل منه



  2. 4 کاربر از پست مفید saint mary تشکرکرده اند .

    saint mary (شنبه 19 فروردین 91)

  3. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 19 بهمن 91 [ 01:56]
    تاریخ عضویت
    1390-12-03
    نوشته ها
    107
    امتیاز
    1,165
    سطح
    18
    Points: 1,165, Level: 18
    Level completed: 65%, Points required for next Level: 35
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    142

    تشکرشده 145 در 53 پست

    Rep Power
    23
    Array

    RE: دلمو میخواد ولش کنم و برم .کاش وابسته نبودم

    سلام عزیزم واقعاناراحت شدم.شوهرتون ازاول اینطوربودیابعداشده؟چه دلایلی باعث شده زندگیتون به این مرحله برسه؟

  4. 3 کاربر از پست مفید pink butterfly تشکرکرده اند .

    pink butterfly (شنبه 19 فروردین 91)

  5. #3
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 01 اردیبهشت 97 [ 02:14]
    تاریخ عضویت
    1390-1-11
    نوشته ها
    1,700
    امتیاز
    16,289
    سطح
    81
    Points: 16,289, Level: 81
    Level completed: 88%, Points required for next Level: 61
    Overall activity: 16.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocialVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    4,578

    تشکرشده 5,967 در 1,568 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    201
    Array

    RE: دلمو میخواد ولش کنم و برم .کاش وابسته نبودم

    عزیزم صبر کن یواش یواش پیش بریم. الان فکر می کنی مشکل اصلی کجاست؟ چه مشکلات و مسائلی باعث شده این احساسها رو داشته باشی؟ چه انتظاراتی از زندگیت داری؟ سعی کن همه رو لیست کنی.

  6. 2 کاربر از پست مفید deljoo_deltang تشکرکرده اند .

    deljoo_deltang (شنبه 19 فروردین 91)

  7. #4
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    سه شنبه 28 فروردین 03 [ 01:56]
    تاریخ عضویت
    1390-10-11
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    2,483
    امتیاز
    37,786
    سطح
    100
    Points: 37,786, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsRecommendation Second ClassVeteranOverdriveTagger Second Class
    تشکرها
    8,332

    تشکرشده 10,022 در 2,339 پست

    حالت من
    Ashegh
    Rep Power
    372
    Array

    RE: دلمو میخواد ولش کنم و برم .کاش وابسته نبودم

    سلام خانومی

    خیلی ناراحت و پریشونی...

    ما هم در زندگی ازین مشکلات داریم فقط درجه و نوعش فرق میکنه.

    شما فرزند داری و باید بهخاطر اونم که شده زندگیتو حفظ کنی.

    خیلی زنها هستن که از لحاظ مالی مستقلن اما زندگی خوبی ندارن...مستقل شدن از لحاظ مالی و ترک این زندگی علاج مشکل شما نیست.

    آروم باش خانومی...توکلت به خدا باشه.

    خدایی که مشکل رو میده مطمئن باش راه حلش رو هم میده.

    بعضی مردها اینجوری هستن.یعنی اعتقاد دارن وظیفه نگهدار و ..بچه همه به عهده زنشونه...

    من فکر میکنم وقتی این تاپیک رو مینوشتی خیلی خیلی عصبانی و ناراحت بودی

    من وقتی پستت رو در خاطرات عاشقانه من و همسرم خوندم خیلی لذت بردم .بهخاطر درک بالات از شغل همسرت از بالهای صداقت رتبه گرفته بودی ..

    همسری که بالای سر تو نشسته تا خوابت ببره...کم نعمتی نیست.

    مگه این همسری که دلت ازش پره همون همسر نیست؟!

    چی شده که همسرت ناراحتت میکنه؟

    دوست عزیزم نکنه شما هم خدایی نکرده ایشون رو ناراحت میکنی..؟
    سوره مزمل رو 40 شب بخون دوست عزیزم...



    گاهی برای رشد کردن باید سختی کشید،گاهی برای فهمیدن باید شکست خورد،گاهی برای بدست آوردن باید از دست داد،چون برخی درسها در زندگی فقط از طریق رنج و محنت آموخته میشوند.


  8. 3 کاربر از پست مفید maryam123 تشکرکرده اند .

    maryam123 (شنبه 19 فروردین 91)

  9. #5
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 12 بهمن 91 [ 18:49]
    تاریخ عضویت
    1390-8-27
    نوشته ها
    151
    امتیاز
    1,360
    سطح
    20
    Points: 1,360, Level: 20
    Level completed: 60%, Points required for next Level: 40
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    338

    تشکرشده 338 در 108 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: دلمو میخواد ولش کنم و برم .کاش وابسته نبودم

    نمی دونم این حرفم درسته یا نه ولی : نزارید بغض توی گلوتون بمونه ، گریه کنید ، حداقل کاری که برای خودتون می تونید بکنید رو انجام بدید.بزارید شکستن دلتون رو زمین ،آسمون ، بشنون، شما خدا رو دارید ، هر کاری که می کنید با توکل به اون ان شالله بهترین حالت تموم میشه.
    از خودتون بگید، سن و شغل و....خودتون و شوهر تون بگید.
    دلایل انتخاب ایشون به عنوان همسرتون رو بفرمایید. نکات مثبتی که شما رو به انتخاب واداشت و....

  10. 5 کاربر از پست مفید 1majid تشکرکرده اند .

    1majid (شنبه 19 فروردین 91)

  11. #6
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 05 تیر 91 [ 18:24]
    تاریخ عضویت
    1388-11-09
    نوشته ها
    198
    امتیاز
    3,644
    سطح
    37
    Points: 3,644, Level: 37
    Level completed: 96%, Points required for next Level: 6
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    472

    تشکرشده 490 در 114 پست

    Rep Power
    34
    Array

    RE: دلمو میخواد ولش کنم و برم .کاش وابسته نبودم

    ممنونم از همه دوستای گلم
    pink butterfly عزیز از اول همینجور بود اوایل برام عجیب بود و در مقابل بداخلاقیهاش فقط کارم گریه بود در مقابل یه اشتباه کوچیکی که با آرامش حل میشه طغیان خشم و نفرته که همه وجودش رو میگیره
    .................................................. .......
    دلجو جان مشکل اصلی 1_بداخلاقی ها و زبون بیش از حد تلخ شوهرمه حتی در حالت عادی نمیدونم چرا فکر نمیکنه این حرفش منو ناراحت میکنه یا نه 2_بی احترامی هاش خودت میدونی احترام واسه یه زن چقدر مهمه متاسفانه تفکرات شدید مردسالارانه هم داره همیشه زن رو موجود احمق و کم عقل میدونه و علنا هم اینجوری منو خطاب میکنه ولی خودش بی عیب و نقصه 3_من ازش نمیخوام مجنون باشه میخوام یه آدم معمولی باشه منطقی باشه اما توهین نکنه 4_نسبت به بچمون مهربون باشه واسش وقت بذاره 5_خیلی زیاد فحشهای رکیک و زشت بکار میره و منم خیلی ناراحت میشم بیشتر بخاطر بچمون 6_همیشه و هر وقت بخوام با اون جایی برم (مهمونی طرف خودمون ) استرس دارم چون بلافاصله بعدش شروع میکنه به مسخره کردن و ایراد گرفتن فلان حرکت و فلان حرف .................................................
    مریم جان ممنونم ولی زندگی من از هر صد تا دلشکستگی و دلخوری کنارش لحظات قشنگ هم داشته که منم دلم رو به اون لحظه ها بستمو دلخوش کردم ولی این همه فراز و فرود خستم کرده میخوام آروم باشمو و شناور .مطمئنا منم توی بوجود آوردن شرایط ناراحتی موثر بودم ولی لایق این همه نفرت و و خشم و توهین اون نیستم
    .................................................. ................
    آقای مجید بخدا اشکه که فقط دلمو تسکین میده ولی بعضی وقتا با خودم میگم اون لایق این همه اشک من نیست و نمیذارم اشکام بیرون بیاد من خونه دارم و 27 سال و شوهرم 30 سال و پلیس _ازدواج ما سنتی بود بدون هیچ شناختی ازدواج کردیم و به مرور زمان همدیگه رو شناختیم

  12. #7
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 05 تیر 91 [ 18:24]
    تاریخ عضویت
    1388-11-09
    نوشته ها
    198
    امتیاز
    3,644
    سطح
    37
    Points: 3,644, Level: 37
    Level completed: 96%, Points required for next Level: 6
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    472

    تشکرشده 490 در 114 پست

    Rep Power
    34
    Array

    RE: دلمو میخواد ولش کنم و برم .کاش وابسته نبودم

    سلام یه مشکل دیگه اینه که همسرم باورش اینه که من باید اونو همینجوری قبول کنم حق ندارم ناراحت بشم چون اون همینه که هست و نمیتونه خودشو تغییر بده فکر کنم با مثال واستون توضیح بدم بهتره

  13. #8
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 30 آذر 91 [ 14:54]
    تاریخ عضویت
    1390-10-19
    نوشته ها
    147
    امتیاز
    1,391
    سطح
    20
    Points: 1,391, Level: 20
    Level completed: 91%, Points required for next Level: 9
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    611

    تشکرشده 614 در 130 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: دلمو میخواد ولش کنم و برم .کاش وابسته نبودم

    نقل قول نوشته اصلی توسط saint mary
    کاش از نظر مالی درآمد داشتم اونوقت اونو ول میکردم و میرفتم و اونم به آرزوش میرسید
    مریم مقدس، میدونی روز مرگ یه مرد کی هستش؟ (البته یکی از روزهاش :) )
    روزی که بدونه که همسرش فقط به خاطر وابستگی (حالا مالی، عاطفی، جنسی و . . .) باهاشه.
    این حسی که تو داری، ناخودآگاه به اون هم منتقل میشه و میفهمه و شاید همین باعث بشه که رفتارش روز به روز بدتر بشه.
    البته من حس نمی کنم که تو فقط به خاطر وابستگی مالی با همسرت باشی، ولی میترسم این حسو بهش منتقل کرده باشی.
    در مورد اینکه گفته منو همین طوری بپذیر، کلیتش رو قبول دارم. خیلی نمیشه آدم ها رو تغییر داد.

  14. #9
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 05 تیر 91 [ 18:24]
    تاریخ عضویت
    1388-11-09
    نوشته ها
    198
    امتیاز
    3,644
    سطح
    37
    Points: 3,644, Level: 37
    Level completed: 96%, Points required for next Level: 6
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    472

    تشکرشده 490 در 114 پست

    Rep Power
    34
    Array

    RE: دلمو میخواد ولش کنم و برم .کاش وابسته نبودم

    مثلا عید امسال خواهر و برادرهام شب عید خونه بابام بودن به شوهرم گفتم زود بیاد ماهم بریم ولی ساز مخالف زد گفت خونه خودمون باشیم فرداش هم اگه تا لنگ ظهر نخوابیدم (یعنی وقت سال تحویل) میریم اونجا
    من گفتم همه روزها تنهاییم امشب فرق میکنه اینجا تنها باشم دق می کنم حداقل شام بریم و برگردیم (خونه ما یه جای خیلی سوت و کوره که انگار هیچ آدمی اینجا زندگی نمیکنه)
    قبل از اومدنش زنگ زد گفت من نمیرسم بیام میرم خونه مهدی (دوستش ) تنهاست .همه بدنم داغ شد سر درد شدیدی گرفتم از ناراحتی حالت تهوع داشتم از این همه زور گویی و بی فکریش حالا ساعت 8 شب و خونه بابام اینا هم منتظر .میبینم بعد از نیم ساعت میاد خونه بیچاره مامانم اینا چند بار زنگ زدن چرا نمیایید .بابام زنگ زد که میگفتی بیام دنبالتون. ساعت نزدیم 9 مامانم زنگ زد گفت ما هنوز منتظریم و شام نخوردیم شوهرم یه جمله شام نخوردن اونااینقدر بهش بر خورده بود .....با شوهرم راه افتادیم نرسیده به سر کوچه اونا بچه استفراغ کرد تا رفتیم تو بچه چند بار استفراغ کردشب خیلی بخاطر بچه پکر بودم شوهرم برگشت خونه دفترچه بیاره از شانس بد من همیشه دفترچه توی کیفمه اینبار باباش دفترچه رو برده بود توی کیفم نذاشته بود مسیر 45 دقیقه ای تا خونه رفت و برگشت شب عید تا ساعت 2 اورژانس بودیم پزشک اطفال هم نبود . توی راه برگشت دیگه اینقدر غر زد اینقدر داد زد اینقدر تهدید به طلاق کرد اینکه چرا عقلمو دست تو دادم اینقدر پدر و مادرش رو نفرین کرد که مسبب این ازدواج شدن اینقدر گفت این زندگی دوام نداره خدا کنه هر چی زودتر تکلیف این زندگی روشن بشه
    من ازش چی خواستم جز اینکه درک کنه دوست دارم اون شب کنار خونوادم باشم چیزی که اون از دور هم بودن ما بدش میاد بجای اینکه خودش پیشنهاد بده بگه پاشو ببرمت اونجا من کف دستمو بو کرده بودم بچه مریض میشه دفترچه هم که همیشه پیشمه اینبار نبود بدتر از همه اینکه بعد از شام میخواست پیش اون دوستش بره و تا صبح اونجا باشه بجای اینکه کنار خونوادش باشه.برنامه اش به هم خورد همه دست به دست هم داد که هر چی از دهنش در بیاد بگه نمونه و مثال زیاد هست که
    همش دوست داره دعوا درست کنه اصلا روی خودش کنترل نداره

    همدردی جان من احساس ندارم بخدا اعصابم بخاطر رفتارهای اون اونقدر ضعیف شده که با بچه یه سال و نیمه هم دعوا دارم همش خشم فرو خفته دارم دلم واسه این بچه میسوزه به گریه هاش بی تفاوت شدم

  15. 2 کاربر از پست مفید saint mary تشکرکرده اند .

    saint mary (شنبه 19 فروردین 91)

  16. #10
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 12 بهمن 92 [ 11:56]
    تاریخ عضویت
    1390-11-16
    نوشته ها
    171
    امتیاز
    4,421
    سطح
    42
    Points: 4,421, Level: 42
    Level completed: 36%, Points required for next Level: 129
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger Second ClassVeteran
    تشکرها
    182

    تشکرشده 174 در 86 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: دلمو میخواد ولش کنم و برم .کاش وابسته نبودم

    سلام مريم مقدس عزيز!
    يه كم در مورد خودت و همسرت اطلاعات ميدي؟
    مثلا سنتون نحوه ازدواجتون
    همسرتون از اول همينجوري بودن؟
    بچه دار شدنتون خواسته هر دوتون بود؟


 
صفحه 1 از 4 1234 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 00:58 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.