سلام به همه دوستان عزیز و دلسوز
کمابیش با موضوع من اشنایید
قبلن گفتم که یه رابطه عاطفی رو بعد از 9 سال تموم کردم و نامزد کردم
تو پرانتز بگم که من حاضر شدم به خاطر کسی که دوستش داشتم از همه چی بگذرم از همه لذتهای زندگیم چون همه لذتمو در کنار اون می دیدم.
ولی اون حاضر نشد به خاطر من ریسک کنه و گفت ازدواج ما با هم درست نیست منم رابطه رو تموم کردم الان دوباره شروع کرده به زنگ زدن و گریه که دلم تنگ میشه اگه جواب تلفنشو بدم دعوامون میشه و اعصابم میریزه به هم اگه جوابشو ندم که البته هنوز جوابشو ندادم می ترسم واسم دردسر درست کنه نامزدم در یک شهر دیگه زندگی می کنه و قرار چند روزی بیاد خونه ما می ترسم تک زنگ های نصفه شب اون کار دستم بده اخه قبلنم اون به نامزدم زنگ زده بود و گفته بود که منو دوست داره و میخاد باهام ازدواج کنه .
ولی بعد از این موضوع خودش از کارش پشیمون شد و گفت نمی تونیم با هم ازدواج کنیم
نمی دونم چکار کنم با این وضعیت
اگه نصف شب زنگ بزنه خونه بگم کیه؟
علاقه مندی ها (Bookmarks)