باید با شوهرم چه طور برخورد کنم؟

[sareh.s]

سلام من یه عضوجدیدم.خیلی دلم میخواست با یکی درد دل کنم.چند روز پیش من خانم پسر خالمو دعوت کردم خونم با اطلاع شوهرم.اما شب قبلش سر اسن مهمونی شوهرم کلافه بودبا هم دعوامون شد من سعی کردم ارومش کنم اما اون شروع کرد به بدو بیراه گفتن به پسر خالمو خانمش.من هی میگفتم بسه گوش نمیکرد تا اینکه گفتم دهنتو ببند.به من گفت بی تربیت با من این طوری حرف نزن.اخرش گفت باید از هم جدا شیم من فقط ازش میخوام بد دهن نباشه..الان 3 روزه با من کاری نداره.اصلا دوسم نداره مشتاقه از زندگیش برم ولی من دوسش دارم اصلا نمیتونم ازش ناراحت باشم

خواهش میکنم کمکم کنید

[رایحه عشق]

سلام عزیزم به تالار خوش اومدی
اولا آرامشت رو حفظ کن.ان شاالله به کمک این تالار مهارت کسب می کنی و زندگیتو آروم می کنی.
بیشتر بگو
چند ساله ازدواج کردی؟
طریقه آشنائیتون؟
دفعه چندمه این بحث ها پیش می یاد؟
عکس العمل هائی که انجام دادی؟
خلاصه بگو

[sareh.s]

مرسی.20 سالمه.1 سال عقد بودیم.6 ماهه عروسی کردیم.ازدواجم سنتی بوده.من خیلی نرمم در مقابلش باورت میشه در مقابلش زانو زدم و به غلط کردن افتادم بدتر شد بهتر نشد.تا حالا این شکلی بحث نداشتیم.

[دلینا]

ساره جان سلام
دیگه سر چه چسزایی دعوا دارین؟
توضیحاتت خیلی کم بود
فقط یادت باشه هر چی گفت و هر کاری کرد هیچوقت نباید جلوش زانو بزنی و التماسش کنی اینارو من همینجا یاد گرفتم که مردا از زنی که التماس کنه وگریه وزاری کنه خوشش نمیاد
عزیزم تو خیلی کم سن وسالی اصلا نگران نباش
سعی کن داستانهای زندگی بچه های اینجارو بخونی تا تجربت زیاد بشه

[صنم_64]

ساره جون، به تالار همدردي خوش اومدي عزيزم

شما در حين بحث با شوهرت احيانا طرف پسرخاله و خانمش رو گرفتي و بعد هم بدون توجه به انتقادهاي شوهرت فقط مي خواستي كه زودتر بحثو خاتمه بدي ولي اصلا حواست به اين نبود كه نيازي نيست كه در حين بحث آمپر شما هم بزنه بالا.
اينجور مواقع كه شوهرت عصبانيه و مي خواد كه جو رو متشنج كنه شما اصلا مقابله به مثل نكن و سكوت كن تا عصبانيت شوهرت بياد پايين. و بعد در فضايي آرام علت دلخوري ايشون رو بپرس. نه اينكه شما هم سر ايشون داد بزني و بعد هم بهش التماس كني.

اما اينكه شما ميگي كه شوهرت به جدايي و طلاق مشتاقه 2 حالت داره:
1-در زندگي شما اختلافات و عدم تفاهم هايي هست كه شوهرت يهو سر اين مسئله ميخواد دق دلي بقيه دلخوري ها رو ازت بگيره.
2-شايد هم شوهر شما كمي خام برخورد مي كنه و ميخواد كه طلاق رو يك وسيله تهديد در برابر شما استفاده كنه تا حرفش رو هميشه به كرسي بنشونه.

در هر صورت شما هنوز در آغاز زندگي مشترك هستيد و هنوز زندگي بايد براي شما شيرين و رويايي باشد و حتي تهديد غيرواقعي به طلاق هم نشانه خوبي نيست. اين نشانه را جدي بگير. اميدوارم كه ساير دوستان راهنمايي هاي ارزنده تري داشته باشند.

[رایحه عشق]

ضمن تشکر از صنم به خاطر حرفای به جا و مفیدش
ساره جون نگران نباش شما اول راهی.معمولا این بحث ها اوایل تو زندگیه همه هست اما تو باید زیرک باشی و اداره کنی.
اول توصیه می کنم بهت که حالا که عضو سایت شدی تا می تونی سرچ کن و مقالات زندگی مشترم رو بخون
تو باید همسرتو بشناسی.باید از انتظارات مردا آگاهی پیدا کنی.احتمالزیاد همسرتم اشتباه داره ولی تو اینجائی پس ما فقط به تو می تونیم توصیه کنیم.توصیه می کنم انجمن شوهران و زنان چه انتظاری از هم دارند رو خوب مطالعه کنی.اینم لینکش

http://www.hamdardi.net/forumdisplay.php?fid=57
شما هر دوتون باید راه های گفتگو رو یاد بگیرین درین باره هم از تالار کمک بگیر خلاصه خواهر گلم نگران نباش مشکلت حل شدنیه

[maryam123]

سلام خدمت شما دوست عزیز

اول از همه خانومی باید بدونی که وقتی همسرت عصبانیه و داره داد و بی داد میکنه و به حق و ناحق فحش میده به هیچ عنوان نباید ازش بخوای که تمومش کنه

اون اگر میخواست تمومش کنه به هیچ عنوان شروع نمیکرد !

گفتی من سعی کردم آرومش کنم که کارت کاملا اشتباه بوده.در اینجور مواقع باید کر و کور و لال باشیم و بگذاریم طرف تخلیه روانی بشه
منتهی عزیزم باید این روحیه رو در خودت ایجاد کنی که حرفهایی که در اون لحظه میزنه رو اصلا جدی نگیری...و همشو بذاری به حساب عصبانیت و ناراحتی

گفتی من هی میگفتم بسه اما گوش نمیکرد.این کار اشتباه سومت بود !

با گفتن جمله بس کن شما ایشون رو تحریک به عصبانیت بیشتر میکردی

و اشتباه چهارمت گفتن جمله دهنتو ببند بود که مثل بنزین روی آتیش عمل کرده

دوست عزیزم
الان مهم نیست که همسرت چقدر رفتارش نادرست بوده...اما شما باید بدونی که در این مشاجره بی تقصیر نبودی

خانومی بددهنی مسئله ای نیست که یک شبه برطرف بشه

ضمن اینکه توجه داشته باش مستقیما گفتن این جمله که همسرم لطفا بد دهن نباش ایشون رو به مراتب بد دهن تر میکنه !!
برای اصلاح این رفتار همسرت باید خودت بسیار متین و مودب صحبت کنی تا رفتارت به مرور در همسرت تاثیر بذاره

همونطور که دوستان گفتن اشتباه پنجمت زانو زدن در مقابل همسرت بود که یعنی کاملا پذیرفتی اشتباه کردی

همسرت عصبانی بوده و در عصبانیت گفته جدا شیم.زیاد جدی نگیر

بهتره شما هم رفتارت سر و سنگین اما توام با آرامش و احترام و محبت باشه
مثل همیشه غذا درست کن..لباس زیبا بپوش..اما سنگین باش

ولی دقت کن طوری نباشه که بیشتر حرصش رو دربیاری
اگر محبت کرد شما هم محبت کن
ولی بی احترامی و قهر و مثلا پشت کردن در رختخواب و جدا کردن جا و ...اینها ممنوع

ساره عزیز این اولین و آخرین بحثی نخوهد بود که داشتید

یک توصیه کلی در مورد تمام دعواها...
اصلا در حین دعوا باهاش بگو مگو نکن و اجازه بده کاملا تخلیه روانی بشه

در اینجور موارد سکوت شما خیلی به هر دو تون کمک میکنه

[sareh.s]

وای بچه ها مرسی واسه راهنماییاتون.شوهر من مرد خوبیه خصوصیاتمثبتش زیاده ولی در عینحال خیلی مغروره.الان بام قهر نیست حرف میزنه ولی کاری بام نداره در حد سلام و خداحافظ.شوهرم رو به زودی از دست میدم.این همون مردیه که اگه من میخواستم ترکش کنم گریه میکرد.بهم گفت برو خونه باباتفکراتو بکن ببین میتونی با من زندگی کنی؟بچه ها تو زندگی ما من میافتم دنبال شوهرم بیافته دنبالم من همیشه قربون صدقش میرم با اینکه شاید من ازش بالاترم.حرفش منو ترسونده.من اصلا روابطی که میخوام با اون ندارم

[مهاجر بي نشان]

سلام بر ساره خانوم ، خوش آمديد به همدردي

نكته اول كه خدمت شما بگم اينه كه : از حرفهاي شما مشخصه كه شما در روابطتون هنوز آنگونه كه بايد و شايد ، دلگرم نيستيد و شايد هم هنوز آشنا نيستيد به بعضي از مسائل زندگي ، نه شما و نه همسرتون ، و مطمئن باشيد تا اين مسائل حل نشه ، اين دعواها و عصبانيت ها و ........ حل نميشه ، شايد بشه با بعضي از رفتارها ، فعلا آتش اين بحث و جدل ها را خاموش كرد ، اما تا ريشه مشكل از بين نرود ، اتفاقي خاص نخواهد افتاد ،

کاری بام نداره در حد سلام و خداحافظ.شوهرم رو به زودی از دست میدم.این همون مردیه که اگه من میخواستم ترکش کنم گریه میکرد.بهم گفت برو خونه باباتفکراتو بکن ببین میتونی با من زندگی کنی؟بچه ها تو زندگی ما من میافتم دنبال شوهرم بیافته دنبالم من همیشه قربون صدقش میرم با اینکه شاید من ازش بالاترم.حرفش منو ترسونده.من اصلا روابطی که میخوام با اون ندارم

ببينيد همونطور كه خودتون هم گفتيد ، روابطي كه از او مي خواهيد رو با اون نداريد و مطمئن باشيد در طرف مقابل هم همين مسئله هست كه او زودي آشفته مي شود و ..... وقتي مردي از اينكه كنار همسرش هست و ارضاي عاطفي و جسمي و جنسي و .... نشه ، اين موجب ميشه مانند آتشفشاني سر باز كند و عدم ارضاي خود را با جر و بحث و ....... نشان دهد ...

اما توصيه من به شما اينه كه : قبل از اينكه اين تايپيك رو ادامه بديد ، با خودتون بنشينيد و مسائل و مشكلاتي كه تا حالا با همسرتون داشتيد ، رو به طور شفاف روي كاغذي بنويسيد ( در مورد روابطتون ، مسائل عاطفي و جنسي و ..... اموري كه ممكنه شوهر شما نسبت به آنها حساس كنه و ...... ) آنوقت براي حل يكي يكي از آنها ، اول خودتون فكر كنيد و باز فكر كنيد و به راه حل هائي كه مي رسيد ، آنها را يادداشت كنيد و بعد در همين تالار ، براي اونائي كه نتونستيد راه حلي پيدا كنيد ، تايپيكي باز كنيد تا شما را راهنمائي كنند دوستان عزيز همدردي ام ...

پس ، با اينكه من بيام و نظري در مورد عصبانيت شوهرتون بدم و برم و يكي ديگه هم همينطور و ...... چيزي حل نميشه ، به نظر من شما به مشكل عدم شناخت دچار شده ايد ( شناخت از خودتون و از شوهر و از هدف زندگي و .... حتي عدم شناخت صحيح از مشكلتون ) ، و اين به دست خود شما حل خواهد شد ،

نكته ديگه اي كه من خدمت شما بگم اينه كه : اوائل زندگي ، چون هنوز آن آشنائي روحي و رواني و آن ارتباط روحي و معنوي با همسر خوب برقرار نگرديده ، در اين ايام جهت ارتباط روحي و معنوي خوب با شوهرتون ، سعي مطلقتون اين باشه كه اعتماد او را جلب كنيد ، مخصوصا از هيچ فرد نامحرمي حتي پسر خاله و ...... هيچ تعريفي ودفاعي و .... نداشته باشيد ( حتي اگر حق با شما باشد ) ... براي دعوت كردن و .... وقت هست ، عجله نكنيد ، مخصوصا در ر فتارتون وقتي با همسرتون هستيد ، ( حتي در غياب همسر ) با اينگونه افراد ، دقت لازم را داشته باشيد ... ( اين حساسيت در اوئل زندگي هست و تا حدي هم طبيعي )

البته اين فقط براي جلب اعتماد همسرتون هست ، چون اوائل ازدواج هست ، بايد اين نكته را هرگز فراموش نكنيد ، اگر بخواهيد قلب و روح شوهر را فقط ملك خود كنيد ، اين نكته بسيار مهم است ...

شاد و پر انرژي باشي و در پناه حضرت حق

[sareh.s]

مرسی دوست عزیز.خدا رو شکر شوهرم به من اعتماد دارهاز این مساله مطمین هستم.من دوست دارم زندگیم خیلی رمانتیک باشه شوهرم خیلی منو بخواد حس میکنم بود و نبود من فرقی براش نداره.کم پیش میاد با من عاشقانه حرف بزنه.از نظر عاطفی منو ارضا نمیکنه وقتی بهش میگم میگه من از این مردا نیستم که با پنبه سر ببرم.اولین بار بود این طور دعوایی داشتیم وقتیم دلخوری پیش میاد نمیاد طرفم تا من نرم بعدشم همچین اروم اروم منو واسه رفتارتم متهم میکنه که از خودم بدم میاد.هیچوقت پاپیش نمیذاره مگه تو 5 درصد مواقع اونم باید زود اشتی کنم.بچه ها خیلی حالم بده نمیدونم کار درست این بود که میرفتم خونه بابام؟اون هیچوقت نمیاومد دنبالم تا خودم برنگردم.خودشو خیلی قبول داره.من شدم نازکش وکسی که همش کوتاه میاد نمیدونم تا کی طاقت میارم.